eitaa logo
داستان
65 دنبال‌کننده
33 عکس
5 ویدیو
0 فایل
⚡✨⚡✨⚡✨⚡✨⚡ 🟥گروه داستان‌هاوحکمت‌های پندآموزدرایتا https://eitaa.com/joinchat/3409314105C446fc7291b 💠🌀💠🌀💠🌀💠🌀 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍃 کانال داستان https://eitaa.com/joinchat/894959749C24465c6bb5 @DastanD
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️‍🩹 زن مومنی که بخاطر کوتاهی در وظایف زناشویی معطل شفاعت شوهرش مانده بود!! 🔸یکی از تجربه‌گران نزدیک به مرگ تعریف می‌کرد: وقتی بررسی اعمال خود را مشاهده می کردم، متوجه شدم یکی از خانم هایی که از اقوام مَحرم من بود، در برزخ گرفتار و منتظر شوهرش است! او برای رفتن به بهشت برزخی به شفاعت شوهرش نیاز داشت. باید همسر او اعلام رضایت میکرد تا بتواند مسیر سعادت را ادامه دهد. اما من با یک نگاه همه چیز را متوجه شدم؛ این خانم و همسرش هر دو اهل رعایت دستورات دین بودند. آنها از بهترین و مذهبی ترین خانواده های فامیل بودند. تربیت خوب فرزندان و رعایت بسیاری از دستورات دین شکی برای من باقی نگذاشته بود که این خانم در بهترین درجات بهشت برزخی خواهد بود. اما چرا آنجا... 🔸علت این مشکل را هم فهمیدم؛ این خانم در زمینه مسائل زناشویی مشکلات بسیاری را برای شوهرش پدید آورده و خیلی در این زمینه او را اذیت کرده بود. همین امر باعث شده بود همسرش بسیار اذیت شود و در برخی موارد تا پای گناه پیش برود. لذا با اینکه این خانم به خاطر اعمال خوبش مستحق رفتن به بهشت برزخی بود، اما فقط به همین دلیل معطل مانده بود تا رضایت همسر را کسب کند. به آن تجربه‌گر گفتم: مطلبی که شما اشاره کردید یکی از دستورات مهم دینی است. در احکام دین ما آمده است مهمترین چیزی که خداوند از یک زن در زندگی مشترک میخواهد، اطاعت از شوهر به خصوص در مسائل اینگونه است. حتی زمانی که برخی زنان به عدم توفیق جهاد برای زن اعتراض کردند، در پاسخ از امیرالمومنین (ع) شنیدند که فرمودند: جهاد زن، خوب شوهرداری کردن است. 📘کتاب نسیمی از ملکوت ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ ⚡✨⚡✨⚡✨⚡✨⚡ 🟥گروه داستان‌هاوحکمت‌های پندآموزدرایتا https://eitaa.com/joinchat/3409314105C446fc7291b 💠🌀💠🌀💠🌀💠🌀 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍃 کانال داستان https://eitaa.com/joinchat/894959749C24465c6bb5 @DastanD
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
درویشی با شاگرد خود دو روز بود که در خانه گرسنه بودند. شاگرد شبی زاری کرد و درویش گفت: «صبور باش، فردا خداوند غذای چربی روزی ما خواهد کرد.» فردا صبح به مسجد رفتند. بازرگانی دیدند که در کاسه‌هایی عسل و بادام ریخته و به درویش‌های مسجد می‌داد. به هر یک از آنها هم کاسه‌ای داد. درویش از بازرگان پرسید: «این هدیه‌ها برای چیست؟» بازرگان گفت: «هفت روز پیش مال‌التجاره عظیم و پرسودی از هندوستان در دریا می‌آوردم. به ناگاه طوفان عظیمی برخواست و ترسیدم. بادبان‌ها کم بود بشکند و خودم با ثروتم طعمه ماهی‌های دریا شویم. دست به دعا برداشته از خدا خواستم باد را فرو نشاند تا من به سلامت به ساحل برسم و صد درویش را غذایی شاهانه بدهم. دعای من مستجاب شد و باد خاموش شد و این نذرِ آن روز طوفانی است. درویش رو به شاگرد خود کرد و گفت: «ای پسر! یقین کن خداوند اگر بخواهد شکم من و تو را سیر کند، طوفانی چنین می‌فرستد بعد فرو می‌نشاند تا ما را شکم سیر کند. بدان دست او روزی رساندن سخت نیست ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍⚡✨⚡✨⚡✨⚡✨⚡ 🟥گروه داستان‌هاوحکمت‌های پندآموزدرایتا https://eitaa.com/joinchat/3409314105C446fc7291b 💠🌀💠🌀💠🌀💠🌀 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍃 کانال داستان https://eitaa.com/joinchat/894959749C24465c6bb5 @DastanD
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﷽✨ ✍از عزرائیل پرسیدند؛ تا به حال گریه نکردی زمانیکه جان بنی آدمی را میگرفتی؟ ➕عزرائیل جواب داد: 🔶️یک بار خندیدم، 🔶️یک بار گریه کردم 🔶️و یک بار ترسیدم. "خنده ام" زمانی بود که به من فرمان داده شد جان مردی را بگیرم، او را در کنار کفاشی یافتم که به کفاش میگفت: کفشم را طوری بدوز که یک سال دوام بیاورد! به حالش خندیدم و جانش را گرفتم... "گریه ام" زمانی بود که به من دستور داده شد جان زنی را بگیرم، او را در بیابانی گرم و بی درخت و آب یافتم که در حال زایمان بود... منتظر ماندم تا نوزادش به دنیا آمد سپس جانش را گرفتم... دلم به حال آن نوزاد بی سرپناه در آن بیابان گرم سوخت و گریه کردم... "ترسم" زمانی بود که خداوند به من امر کرد جان فقیهی را بگیرم نوری از اتاقش می آمد هرچه نزدیکتر میشدم نور بیشتر می شد و زمانی که جانش را می گرفتم از درخشش چهره اش وحشت زده شدم. در این هنگام خداوند فرمود: میدانی آن عالم نورانی کیست؟ او همان نوزادی ست که جان مادرش را گرفتی. من مسئولیت حمایتش را عهده دار بودم هرگز گمان مکن که با وجود من، موجودی در جهان بی سر پناه خواهد بود. ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌⚡✨⚡✨⚡✨⚡✨⚡ 🟥گروه داستان‌هاوحکمت‌های پندآموزدرایتا https://eitaa.com/joinchat/3409314105C446fc7291b 💠🌀💠🌀💠🌀💠🌀 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍃 کانال داستان https://eitaa.com/joinchat/894959749C24465c6bb5 @DastanD
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌴باغی زیبا برای یتیم مظلوم! از دیگر اتفاقاتی که در آن بیابان مشاهده کردم این بود که برخی بستگان و آشنایان که قبلاً از دنیا رفته بودند را دیدار کردم. یکی از آنها عموی خدا بیامرز من بود. او در بیمارستان هم کنار من بود. او را دیدم که در یک باغ بزرگ قرار دارد. سؤال کردم عمو این باغ زیبا را در نتیجه کار خاصی به شما دادند؟ گفت: من و پدرت در سنین کودکی یتیم شدیم. پدر ما یک باغ بزرگ را به عنوان ارث برای ما گذاشت. شخصی آمد و قرار شد در باغ ما کار کند و سود فروش محصولات را به مادر ما بدهد. اما او با چند نفر دیگر کاری کردند که باغ از دست ما خارج شد. آنها باغ را بین خودشان تقسیم کردند و فروختند و... البته هیچکدام آنها عاقبت به خیر نشدند. در اینجا نیز همه آنها گرفتارند. چون با اموال چند یتیم این کار را کردند. حالا این باغ را به جای باغی که در دنیا از دست دادم به من داده‌اند تا با یاری خدا در قیامت به باغ اصلی برویم. بعد اشاره به درب دیگر باغ کرد و گفت: این باغ دو درب دارد که یکی از دربهای باغ برای پدر شماست که به زودی باز میشود. 📚کتاب سه دقیقه در قیامت ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ ⚡✨⚡✨⚡✨⚡✨⚡ 🟥گروه داستان‌هاوحکمت‌های پندآموزدرایتا https://eitaa.com/joinchat/3409314105C446fc7291b 💠🌀💠🌀💠🌀💠🌀 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍃 کانال داستان https://eitaa.com/joinchat/894959749C24465c6bb5 @DastanD
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🎉همزمان با ایام ولادت امام رضا ع🎉 📚دانلود کتب رایگان ❣به مناسبت دهه کرامت و میلاد پرسرسعادت آقا امام رضا علیه السلام آغاز شد. 1⃣آقای خورشید مهربان 👈دانلود 2⃣چشمه معارف رضوی(گزیده اخبار عیون الرضا)👈دانلود 3⃣عشق هشتم 👈 دانلود 4⃣عربی عیون اخبارالرضا👈جلد یک جلد دو 5⃣ترجمه عیون اخبارالرضا 👈 جلد یک جلد دو 6⃣پیشوایان هدایت،ثامن الائمه👈 دانلود 7⃣تحلیلی از زتدگانی امام رضا علیه السلام👈دانلود سیره سیاسی امام رضا علیه السلام👈دانلود 8⃣احادیث امام رضا علیه السلام👈دانلود ۳۵۶ حدیث👈دانلود 9⃣زندگی سیاسی امام رضا علیه السلام👈دانلود 0⃣1⃣طب الرضا علیه السلام 👈 دانلود عضویت در کتابخانه ای با بیش از 1127 کتاب مذهبی از اینجا @KotobeDini
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یه عمر دعا ميکردم آقا رو ببينم... يک شب خواب ديدم انگار دعاهايم بعد از چهل سال مستجاب شده بود... مردي در خانه را ميزد... از پشت پنجره نگاه کردم... آره مولايم بود... نگاهي به در و ديوار خونم کردم... سريع رفتم تابلو ها و عکس هاي ناجور رو برداشتم... وسايل ناجور رو جمع کردم و يه جا قايم کردم... اي واي سي دي هاي ناجور رو سريع شکستم و ريختم دور... دستگاه ماهواره رو هم قايم کردم... گوشي موبايلم هم خاموش کردم که يه وقت... يه نگاه ديگه به خونه کردم... فکر مي کردم ديگه خونه آمادس... رفتم که در رو باز کنم و امام زمان خودم رو ببينم و دعوتشون کنم به خونمون... در رو که باز کردم ديدم آقا آخرين خونه کوچه رو هم در زده بود و نا اميد از کوچه رفت... آره... همه مثل من داشتن خونه رو آماده ميکردن... هيچکس آماده ديدار آقا نبود... و باز آقا مثل هميشه غريب ماند... و ما دعا ميکنيم که آقا بيايد و همه کار مي کنيم که نيايد...😔 💔 ⚡✨⚡✨⚡✨⚡✨⚡ 🟥گروه داستان‌هاوحکمت‌های پندآموزدرایتا https://eitaa.com/joinchat/3409314105C446fc7291b 💠🌀💠🌀💠🌀💠🌀 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍃 کانال داستان https://eitaa.com/joinchat/894959749C24465c6bb5 @DastanD
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🎉همزمان با ایام ولادت امام رضا ع🎉 📚دانلود کتب و فایل های رایگان پستی که بر اطلاعات شما می افزاید👇 و شما با دیدن آن بی اختیار ذخیره می کنید😍 دوازده کتاب امام رضائی رایگان درختواره موضوعی کل قران در یک صفحه 👈دانلود اروپا ۱ و ۲ در یک pdf👈 دانلود 📚سرگذشت عارفان سید بن طاووس👈دانلود ابن فهد حلی 👈 دانلود مولا محمد بیدآبادی اصفهان👈دانلود محمدمهدی بحرالعلوم👈دانلود سیدصدرالدین کاشف دزفولی👈دانلود زین العابدین سلماسی👈دانلود مرحوم ملاقلی جولا👈دانلود شیخ مرتضی انصاری👈دانلود سیدعلی شوشتری👈دانلود ملاحسین قلی همدانی👈دانلود سیدمرتضی کشمیری👈دانلود شیخ محمد بهاری👈دانلود ملافتحعلی سلطان ابادی👈دانلود آقا نجفی👈دانلود سیداحمد کربلایی طهرانی👈دانلود علی محمد نجف آبادی👈دانلود محمدسعید حبوبی👈دانلود ملکی تبریزی۱👈دانلود ملکی تبریزی۲👈دانلود ملکی تبریزی۳👈دانلود میرزا عبدالله شالچی👈دانلود سیدحسن مسقطی👈دانلود سیدابوالحسن هاشمی👈دانلود شیخ عباس طهرانی👈دانلود گنبدی همدانی👈دانلود مرحوم سیدعبدالغفار مازندرانی👈دانلود محمدتقی لاری👈دانلود حسنعلی نخودکی اصفهانی👈دانلود شیخ مرتضی طالقانی👈دانلود سیدعلی اقا قاضی👈دانلود میرزا ابراهیم شریفی سیستانی👈دانلود میرزاعلی زاهدقمی👈دانلود سیدجمال الدین گلپایگانی👈دانلود محمدجواد انصاری همدانی۱👈دانلود محمدجواد انصاری همدانی۲👈دانلود شیخ علی قسام👈دانلود سیدحسن الهی👈دانلود محمدتقی آملی👈دانلود شیخ علی محمد بروجردی👈دانلود سیدعبدالله فاطمی شیرازی👈دانلود سیدهاشم حداد👈دانلود علامه طباطبائی👈دانلود میرزاعلی اکبر مرندی👈دانلود سیدعبدالکریم کشمیری👈دانلود بانو امین👈دانلود حاج مستور شیرازی استاد سیدعبدالکریم کشمیری👈دانلود آیت الله خوشوقت👈دانلود ✔️شجره نامه استاد و شاگردی 👈دانلود تبلیغ عرفا استاد و شاگردی👈دانلود 🌺کامل ترین مجموعه پیرامون روایات اخلاقی👈دانلود 🌷راه کارهای کسب موفقیت👈دانلود 🌹خاطرات تلخ یک پژوهشگر👈دانلود ندامت مرحوم امام ره👈دانلود عرفان حافظ👈دانلود نمودار کلی برای صرف افعال عربی👈دانلود شجره نامه معصومین با عکس👈دانلود شجره نامه معصومین بدون عکس👈دانلود مرقد تمامی پیامبران👈دانلود اسامی عرفا با سال وفات👈دانلود اسامی فقها بدون کتب👈دانلود فقها و کتب فقهی👈دانلود علمای همنام👈دانلود استادوشاگردی عرفا 👈دانلود اصحاب اهل بیت علیهم السلام👈دانلود اقسام علم👈دانلود تاریخ ایران سلسله پادشاهان👈دانلود حاکمان ایران👈دانلود سند ادعیه مشهوره👈دانلود شهدای کربلا👈دانلود مقاتل👈دانلود امامزاده ها👈دانلود مفسرین قدیمی👈دانلود مورخین و کتب تاریخی👈دانلود استاد و شاگردی نحویون اندلس👈دانلود ابوعلی سینا👈دانلود کتب فقهی با شروح و حواشی👈دانلود نقدی بر فلسفه👈دانلود نحویون و کتب نحوی👈دانلود شیطان پرستی👈دانلود شرح تلخیص المفتاح👈دانلود شعرای عرب👈دانلود روش صحیح تحصیل در حوزه👈دانلود نقد اولیای الهی بر علم اصول فقه در حوزه👈دانلود متکلمین سنی👈دانلود قراء سبعه👈دانلود کتب اخلاقی👈دانلود کتب تراجم👈دانلود نواب خاص حضرت و علائم ظهور👈دانلود شیخیه و بابیه و بهائیت👈دانلود فرق اسلامی👈دانلود گناهان کبیره👈دانلود کتب روایی اهل سنت👈دانلود علمای اصولی و کتب اصولی 👈دانلود شروح کتاب منطق👈دانلود ادیان👈دانلود اسامی شهرهای ایران👈دانلود استاد و شاگردی در اصول👈دانلود استاد و شاگردی نحویون👈دانلود ایسم های غربی👈دانلود تاریخ اسلام و خلفای عصر ائمه👈دانلود تقویم قمری👈دانلود جدول پیامبران👈دانلود شعرا فارسی👈دانلود علما و کتاب بلاغت👈دانلود علما و کتب رجالی👈دانلود علما و کتب هم نام👈دانلود فرق اسلامی👈دانلود فلاسفه و کتب فلسفی👈دانلود قواعد فقهیه👈دانلود کتب جغرافیا👈دانلود کتب دعا👈دانلود کتب روایی اهل سنت سه دوره تدوین👈دانلود کتب روائی اهل سنت👈دانلود کتب روائی👈دانلود کتب صوفیه👈دانلود لغت نامه ها👈دانلود متکلمین شیعه👈دانلود مذاهب ۴ گانه اهل سنت👈دانلود همسران رسول الله👈دانلود استخاره های عجیب👈دانلود نمودار صرف ساده👈دانلود نمودار سیوطی👈دانلود نمونه نمودار مغنی بلاغت اصول👈دانلود نمودار ارث نسخه جدید👈دانلود اغلاط مشهوره برای مراجع و بزرگان👈دانلود یکصد روضه جعلی👈دانلود خاطرات تلخ یک پژوهشگر👈دانلود نقد ابن عربی و صوفیه👈دانلود ❇️روایات جنسی سانسور شده👈دانلود ✔️عضویت در کانال کتب دینی اینجا 🎁در انتشار این پست ما را یاری کنید آمار کتب ۱۲۷۷ فایل مطالعاتی مفید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.. 💠🌸💠 🔴چرا گاهی دچار گرفتاری و مشکلات سخت می شویم؟ ✨استاد فاطمی نیا از شخصی نقل می کردند: ✳️ من در قسمت بایگانی اداره ای کار می کردم و پرونده های متعدد و بسیار مهم می آمد و ما در آنجا قرار می دادیم، یک روز پرونده بسیار مهمی به دستم رسید، 💠چند روزی که گذشت متوجه شدم آن پرونده گم شده است، هر چه گشتم پیدا نشد. 🔴در آن گیر و دار که کاملا ناامید شده بودم، به بنده خبر دادند چون شما مسئول پرونده ها هستید اگر تا چند روز دیگر پیدا نشود، حکمی سنگین مانند حبس ابد در مورد شما اجرا می شود. ✳️از این رو نزد یک نفر اهل دل رفتم، ایشان دستور ختمی دادند که انجام بده، همان توسل را انجام دادم. ⚡️روزی که قرار بود نتیجه بگیریم از پرونده خبری نبود با ناراحتی از منزل بیرون آمدم تا نزدیکی خیابان مولوی رفتم، ☘دیدم پیرمردی جلو آمد و گفت: آقا! مشکل تو به دست آن شخص که عرق چین به سر دارد و در حال رفتن است، حل می شود. ♻️بدون توجه به این شخص با شنیدن این کلمات به طرف ایشان دویدم و گفتم: آقا جان به دادم برس، گفته اند مشکلم به دست شما حل می شود. 🌼 پیرمرد نگاهی به من کرد و گفت: خجالت نمیکشی؟؟ 💥 چهار سال است شوهر خواهرت از دنیا رفته، یک مرتبه هم به خواهرت و بچه هایش سر نزده ای، ❌انتظار داری کارت هم پیچ نخورد؟! تا نروی و رضایت آنها را جلب نکنی، مشکلت حل نمی شود. 💠بعد از شنیدن صحبت پیرمرد بلافاصله به منزل خواهرم رفتم. وقتی در زدم، خواهرم همراه چند فرزند رنج دیده اش در را باز کرد ، متوجه شد من هستم، گفت: چطور شده بعد از چهار سال آمده ای؟! 💥گفتم: خواهر از من راضی باش و بچه هایت را از من راضی کن، ✅رفتم مقداری هدیه گرفتم و آوردم و آنها را راضی کردم، فردا که به اداره برگشتم، به من خبر دادند که پرونده پیدا شده است... ✅این پیر مرد عرق چین به سر، کسی نبود جز عارف بزرگ مرحوم شیخ رجبعلی خیاط... 🌸❄️🌸❄️🌸❄️ 📒با اقتباس و ویراست از کتاب هزار و یک حکایت اخلاقی،سید علی مهدوی ⚡✨⚡✨⚡✨⚡✨⚡ 💠🌀💠🌀💠🌀💠🌀 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍃 کانال داستان https://eitaa.com/joinchat/894959749C24465c6bb5 @DastanD
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(ماجرای یک ناجی🤲) ازفرط خستگی روی نیمکت دادگـاه نشستم و با نا امیدی به افرادی که از مقابل چشمانم عبورمی کردند خیره شدم وبه فکر فرو رفتم..😞 ازصبح تا به حال از این اتاق به آن اتاق پاس داده میشدم اما دریغ از راه افتادن کارم..😢 اشک در چشمانم حلقه زد🥺 دلم برای فرزندم..جگرگوشه ام ..خیلی تنگ شده بود💔 پدرنامردش همراه فرزندم غیبش زده بود و من نمی دانستم کجاهستند و چگونه پیدایشان کنم😭 هرجاشکایت کردم کسی به فریادم نرسید🤫 همیشه در جوابم میگفتند:_پدرش هست حق سرپرستی دارد..دزدکه نیست خانم😏 اشکانم جاری شد🥲 پس من چه میشوم؟!مگر من مادرش نیسم؟!🙃 من هم ازشیره وجودم برای فرزندم گذاشته ام🤕 درهمین افکار به سر میبردم که بادیدن فردی که لحظه به لحظه بیشتردرحال نزدیک شدن به من بود از جایم برخاستم🤭 ازعدالت و جوان مردی اش تعریف ها شنیده بودم🙂 حتما خدا صدایم راشنیده که او را برای کمک به من فرستاده است🤲🙏 جلوی راهش را گرفتم و ملتمسانه گفتم:_حاج آقا خواهش میکنم کمکم کنید..فکرکنید من جای خواهرتان..یک سال ونیم هست که شوهرم بچمونو برداشته و رفته است..😓 رفتم آگاهی میگویند پدرشه..آدم ربایی که نکرده است..شما بفرمایید پس من کی هسم؟!من هم مادرشم..حق ملاقات دارم ..یعنی مادرحق نداره فرزندشوحداقل24ساعت ببینه؟!😫 با لحنی دلسوز جوابم را داد وگفت: _جای این آقا مشخصه؟🧐🤔 بابغض جواب دادم: _نه ولی مگه نمیشه یه آدمو پیدا کرد؟!خواهش میکنم به فریادم برسید😭 به نشانه مثبت سرتکان داد وگفت:چشم من براتون پیگیری میکنم🙏 سپس مرا به سمت اتاقی هدایت کردند وجلسه ای برگزار کردند ودر آنجا گفتند:_این خانم یک سال ونیم است که فرزندشو ندیده و این شوهری که چنین کرده است ظالم میباشد و این وظیفه ما یعنی دادگستری هست که رفع ظلم کند وبه جای آگاهی وارد عمل شود واین مرد راهرکجا که هست پیدا کرده و اجازه ندهداین گونه به این خانم و فرزندش ظلم شود یادتان باشد برادران ذکر ما برای نزدیک شدن به خدا همین رفع کردن ظلم ازسر بنده های خداست☺️ باشنیدن این حرف ها تبسمی بر لبانم پدیدارشد🙂 هنوزهم مردانگی وجود داشت😇 هنوزهم افرادی پیدا می شوند که درهرجایگاهی باشندصدای افراد ظلم دیده ای مثل من را میشنوند وبه فریادشان میرسند🥲 آن فردکه دست مرا گرفت کسی نبود جز آیت الله سیدابراهیم رئیسی یابهتراست بگویم سیدمحرومان💚 حسن ختام از امام صادق (ع) نقل شده است: «مَا مِنْ مُؤْمِنٍ يُعِينُ مُؤْمِناً مَظْلُوماً إِلَّا كَانَ أَفْضَلَ مِنْ صِيَامِ شَهْرٍ وَ اعْتِكَافِهِ فِى الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَ مَا مِنْ مُؤْمِنٍ يَنْصُرُ أَخَاهُ وَ هُوَ يَقْدِرُ عَلَى نُصْرَتِهِ إِلَّا نَصَرَهُ اللَّهُ فِى الدُّنْيَا وَ الْآخِرَه؛ هيچ مومنى، مومن ستمديده‌اى را يارى نمى‌رساند، مگر اينكه عمل او، برتر از يك ماه روزه و اعتكاف در مسجدالحرام باشد و هيچ مومنى نيست كه بتواند برادر خود را يارى رساند و ياري‌اش دهد، مگر اينكه خداوند در دنيا و آخرت او را يارى كند.» 🌸خدایا چنان کن سرانجام کار توخشنودباشی وما رستگار🌸 پایان برگرفته از داستان واقعی کمک کردن آقای رئیسی به مادری ستم دیده ــــــــــــــــــــــــ 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 ⚡✨⚡✨⚡✨⚡✨⚡ 🟥گروه داستان‌هاوحکمت‌های پندآموزدرایتا https://eitaa.com/joinchat/3409314105C446fc7291b 💠🌀💠🌀💠🌀💠🌀 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍃 کانال داستان https://eitaa.com/joinchat/894959749C24465c6bb5 @DastanD
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 🎆 --» قصه های قرآنــی «-- 🎆 --» عکس نوشته های‌ قرآنی «-- 🎆 --» تفسیر روزانه «-- ‌‌ 🎆--» تلاوت‌های‌ دلنشین «-- 💫 دعا و ذکرهای روزانه💫 💫ختم هفتگی قرآن💫 با ما همراه باشین👇👇 در گروه ✅ «قــــــرآن و دعا» ✅ انجمن قرآن و دعا https://eitaa.com/joinchat/2442461601C72aa4ac014 ╰─┅🍃🦋🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 ┊❴ اسماء الحسنی ❵┊ ┊الرَّحمٰنُ الرَّحیٖمُ ٱلْمَلِکُ ٱلْقُدُوسُ السَّلٰامُ ٱلْمُؤمِنُ ٱلْمُهَیمِنُ ٱلْعَزیٖزُ ٱلْجَبّٰارُ ٱلْمُتَکَبِّرُ ┊ ٱلْخٰالِقُ ٱلْبٰارِئُ ٱلْمُصَّوِرُ ٱلْغَفّٰارُ ٱلْقَهّٰارُ ٱلْوَهّٰابُ الرَّزّٰاقُ ٱلْفَتٰاحُ ٱلْعَلیٖمُ ٱلْقٰابِضُ ┊ ٱلْبٰاسِطُ ٱلْخٰافِضُ الرّٰافِعُ ٱلْمُعِزُ ٱلْمُذِلُ السَّمیٖعُ ٱلْبَصیٖرُ ٱلْحَکَمُ ٱلْعَدلُ ٱلْلَطیٖفُ ┊ ٱلْخَبیٖرُ ٱلْحَلیٖمُ ٱلْعَظیٖمُ ٱلْغَفُورُ الشَّکُورُ ٱلْعٰالیُٖ ٱلْکَبیٖرُ ٱلْحَفیٖظُ ٱلْمُقیٖتُ ٱلْحَسیٖبُ ┊ٱلْجَلیٖلُ ٱلْکَریٖمُ الرَّقیٖبُ ٱلْمُجیٖبُ ٱلْوٰاسِعُ ٱلْحَکیٖمُ ٱلْوَدُودُ ٱلْمَجیٖدُ ٱلْبٰاعِثُ الشَّهیٖدُ ┊ ٱلْحَقُّ ٱلْوَکیٖلُ ٱلْقَویُٖ ٱلْمَتیٖنُ ٱلْوَلیُٖ ٱلْحَمیٖدُ ٱلْمُحصیُٖ ٱلْمُبدِئُ ٱلْمُعیٖدُ ٱلْمُحیٖیُٖ ┊ ٱلْمُمیٖتُ ٱلْحَیُّ ٱلْقَیُّومُ ٱلْوٰاجِدُ ٱلْمٰاجِدُ ٱلْوٰاحِدُ ٱلْاَحَدُ الصَّمَدُ ٱلْقٰادِرُ ٱلْمُقتَدِرُ ┊ ٱلْمُقَدَّمُ ٱلْمُؤَخَرُ ٱلْاَوَّلُ ٱلْآخِرُ الظّٰاهِرُ ٱلْبٰاطِنُ ٱلْوٰالیُ ٱلْمُتَعٰالیُٖ البَّرُ التَّوٰابُ ┊ ٱلْمُنتَقِمُ ٱلْعَفوُّ الرَّئُوفُ مٰالِک‌ِٱلْمُلکُ ذُوٱلْجلٰال‌ِوٱلْاکرٰام ٱلْمُقسِطُ ٱلْجٰامِعُ ٱلْغَنیُٖ ٱلْمُغنیُٖ ٱلْمٰانِعُ ┊الضّٰارُ النّٰافِعُ النُّورُ ٱلْهٰادیُٖ ٱلْبَدیٖعُ ٱلْبٰاقیُٖ ٱلْوٰارِثُ الرَّشیٖدُ الصَّبُورُ انجمن قرآن و دعا https://eitaa.com/joinchat/2442461601C72aa4ac014 ╰─┅🍃🦋🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 داستانهای علما (میزان تاثیر مصاحبت با عالم) از بعضی اکابر افاضل شنیده شد که مرحوم شهید ثالث می‏ فرمود که : مرحوم شیخ جعفر کبیر وارد قزوین شد و در منزل شهید ثالث حاج ملا محمد صالح منزل کرد. پس شب هر یک در گوشه‏ ای خوابیدند و من هم در گوشه آن باغ خوابیدم. چون مقداری از شب گذشت، دیدم که شیخ جعفر مرا صدا می ‏کند که برخیز و نماز شب را بخوان. عرض کردم: بلی بر می‏ خیزم.شیخ از من رد شد و من دیگر بار خوابیدم. ناگاه بر اثر شنیدن صداهائی متاثر کننده از خواب جستم. از پی آواز روانه شدم، چون نزدیک رسیدم دیدم که جناب شیخ با نهایت تضرع و بی قراری به مناجات و گریه اشتغال دارد. پس صدای آن جناب چنان تاثیر در من کرد که از آن شب تا به حالا که بیست و پنج سال می ‏گذرد، هر شب بر می ‏خیزم و به مناجات باقاضی الحاجات اشتغال دارم. (قصص العلماء،ص173.) منبع: مردان علم در میدان عمل، سید نعمت الله حسینی، دفتر انتشارات اسلامی(وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم)، جلد 1. ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ⚡✨⚡✨⚡✨⚡✨⚡ 🟥گروه داستان‌هاوحکمت‌های پندآموزدرایتا https://eitaa.com/joinchat/3409314105C446fc7291b 💠🌀💠🌀💠🌀💠🌀 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍃 کانال داستان https://eitaa.com/joinchat/894959749C24465c6bb5 @DastanD
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا