eitaa logo
داستان آموزنده 📝
16.1هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
1.6هزار ویدیو
12 فایل
تبلیغات و ارتباط👇👇 @ad_noor1 داستانهای مذهبی و اخلاقی درسی برای زندگی روزمره را اینجا بخوانید👆👆 ☆مشاوره اخلاقی=> @Alnafs_almotmaenah . .
مشاهده در ایتا
دانلود
✨مـــوهــــبت الــهـــــــے✨ 🔹روزی مردی خواب دید که مرده و پس از گذشتن از پلی به دروازه بهشت رسیده است. دربان بهشت به مرد گفت: برای ورود به بهشت باید صد امتیاز داشته باشید، کارهای خوبی را که در دنیا انجام داده اید، بگوئید تا من به شما امتیاز بدهم. 🔸مرد گفت: من با همسرم ازدواج کردم، 50 سال با او به مهربانی رفتار کردم و هرگز به او خیانت نکردم. 🔹فرشته گفت: این سه امتیاز. 🔸مرد اضافه کرد:.... من در تمام طول عمرم به خداوند اعتقاد داشتم و حتی دیگران را هم به راه راست هدایت می کردم. 🔹فرشته گفت: این هم یک امتیاز. 🔸مرد باز ادامه داد: در شهر نوانخانه ای ساختم و کودکان بی خانمان را آنجا جمع کردم و به آنها کمک کردم. 🔹فرشته گفت: این هم دو امتیاز. 🔸مرد در حالی که گریه می کرد گفت: با این وضع من هرگز نمی توانم داخل بهشت شوم مگر اینکه خداوند لطفش را شامل حال من کند. 🔹فرشته لبخندی زد و گفت: بله، تنها راه ورود بشر به بهشت موهبت الهی است و اکنون این لطف شامل حال شما شد و اجازه ورود به بهشت برایتان صادر شد !! ‎‌‌ اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
🔆 ✍ ذهنت را آرام کن 🔹کشاورزى ساعت گرانبهایش را در انبار علوفه گم کرد. هرچه جست‌وجو کرد، آن را نيافت. 🔸از چند کودک کمک خواست و گفت: هرکس آن را پيدا کند، جايزه می‌گيرد. 🔹کودکان گشتند اما ساعت پيدا نشد. تا اینکه پسرکى به‌تنهايى درون انبار رفت و بعد از مدتى به‌همراه ساعت از انبار خارج شد. 🔸کشاورز متحير از او پرسيد: چگونه موفق شدى؟ 🔹کودک گفت: من کار زيادى نکردم، فقط آرام روى زمين نشستم و در سکوت کامل گوش دادم تا صداى تيک‌تاک ساعت را شنيدم. به سمتش حرکت کردم و آن را يافتم. 🔸حل مشکلات، نیازمند یک ذهن آرام است... اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
✨﷽✨ ✅راه جلوگيري از افکار شهوانی ✍هر کسی به طور طبیعی و غریزی، تمایلات جنسی دارد و خواه ناخواه گاهی افکارش به این سمت کشیده می شود؛ آنچه مهم است برخورد با این مسئله و در کنترل داشتن آن است. کنترل ذهن، تا حد زیادی به کنترل دیگر حواس انسان وابسته است. یکی از دلائل اینکه فرموده اند چشم و گوشتان را از نامحرم و مسائل شهوانی دور بدارید، همین است. بنابراین اصلِ اینکه گاهی دچار چنین افکاری می شوید، طبیعی ست؛ منتها مراقب باشید که اولا خودتان به آن دامن نزده و تلاش کنید تا با راهکارهایی که در ادامه عرض خواهد شد، مسیر ذهنتان را تغییر دهید. ثانیا برای پیشگیری و کمتر شدنِ چنین افکاری، تمام تلاشتان را بکنید که واردات و صادرات ذهنتان که همان حواس ظاهری ست را کنترل کرده و از امورِ شهوانی حرام دور نگاه دارید. 🔰برخی راهکارهای کنترل افکار شهوانی: 1⃣ در اولین قدم اضطراب و نگرانی را حتی الامکان از خودتان دور کنید. فکر گناه، تا زمانی که به مرحله عمل نرسیده، عقوبتی ندارد؛ هرچند فکر کردن به گناه موجب سنگینی روح و ای بسا سلب توفیق انسان شود. دلیل آن هم غیر ارادی بودن آن است. هیچکس نمي تواند كاري كند كه حتي فكر بد هم به ذهنش خطور نكند، مگر معصومين و كساني كه به مقام مخلَصين رسيده اند. بنابراین مضطرب نشده و احساس گناه را کنار بگذارید. 2⃣ فعالیت های فیزیکی و تمریناتی که باعث تحریک مغز شود نیز برای هدایت و تغییر مناسب الگوهای فکری موثر است. وقتی افکار مزاحم به ذهنتان هجوم آورد، تلاش کنید که موقعیت خودتان را تغییر داده و به یک کار فیزیکی شدید یا یک مسئله ذهنی مثل محاسبات ریاضی، حد جدول، تمرکز کردن بر یک برنامه تلوزیونی و امثال اینها مشغول شوید. به این ترتیب ذهن با یک مسئله جایگزین مشغول شده و افکار مزاحم را فراموش خواهد کرد. 3⃣ ورزش مستمر و روزانه باعث بهبود عملکرد ذهن می شود. پزشکان تاکید دارند پیاده‌روی منظم و مداوم در تقویت حافظه نقش قابل ملاحظه‌ای دارد. این متخصصان می‌گویند 40 دقیقه پیاده‌روی آرام به مدت سه نوبت در هفته می‌تواند باعث افزایش اندازه غده هیپوکامپ در مغز ‌شود که بخش حافظه و خاطرات را در این عضو مهم در کنترل دارد و عملکرد ذهن را در انسان حتی با بالا رفتن سن، بهبود بخشد. 4⃣ تحریک کننده های خود را بشناسید. بعضی مواقع خستگی و بی حوصلگیِ مداوم و نداشتن تفریح سالم، سبب می شود ذهن برای رفع خستگی به دنبال سرگرمی بگردد و بسیاری مواقع افکار جنسی اولین راه حلی است که یافت شده و فرد به این صورت تحریک می شود. 5⃣کمک گرفتن از اعتقادات مذهبی هم بسیار موثر است. وقتی افکار مزاحم به شما هجوم می آورند، دو رکعت نماز بخوانید و از اهل بیت علیهم السلام بخواهید که به شما در کنترل افکارتان کمک کنند. امکان ندارد که کسی در راه رضای خداوند و برای انجام فرمان الهی تلاش کرده و از واسطه های فیض الهی هم مدد بطلبد، ولی کمکی دریافت نکند. قرآن می فرماید: اى كسانى كه ايمان آورده‏ ايد اگر خدا را يارى كنيد ياريتان مى ‏كند و گامهايتان را استوار مى دارد.(1) کنترل ذهن یکی از مراحل سخت خودسازی ست و پیامبر عظیم الشان اسلام فرموده اند: أفضل الأعمال أحمزها؛ با فضیلت ترین كارها سخت ترين آنهاست.(2) امیرالمومنین علی‌ علیه السلام فرموده اند: خدا رحمت‌ کند انسانی‌ را که‌ همیشه‌ پروردگارش‌ را در نظر داشته‌ باشد. از گناه‌ کناره‌ گیرد و با خواهش‌ دل‌ بجنگد؛ و آرزوی‌ دنیایی‌ خود را تکذیب‌ کند. آن‌ انسانی‌ که‌ نفس‌ سرکش‌ خود را با تقوا و پرهیزکاری‌ مهار کند و با لگام‌ ترس‌ از پروردگار بر دهانش‌ دهنه زند و مهارش‌ را به‌ سوی‌ طاعت‌ و فرمان‌ برداری‌ خدا کشاند و از نافرمانی‌ و معصیت‌ بازش‌ دارد.(3) 📚پی نوشت: 1. سوره محمد، 7. 2. بحار، ج 67، ص237. 3. کافی‌، ج8، ص‌ 172 ↶【به ما بپیوندید 】↷ ┄┄
🌸🍃🌸🍃🌸 روزى امام حسن مجتبى عليه السلام پس از شستشو، لباسهاى نو و پاكيزه اى پوشيد و عطر زد. در كمال عظمت و وقار از منزل خارج شد. به طورى كه سيماى جذابش هر بيننده را به خود متوجه مى ساخت، در حالى كه گروهى از ياران و غلامان آن حضرت در اطرافش بودند.از كوچه هاى مدينه مى گذشت ، ناگاه با پيرمرد يهودى كه فقر او را از پاى در آورده و پوست به استخوانش چسبيده، تابش خورشيد چهره اش را سوزانده بود. مشك آبى به دوش داشت و ناتوانى اجازه راه رفتن به او نمى داد، فقر و نيازمندى شربت مرگ را در گامش گوارا نموده بود، حالش هر بيننده را دگرگون مى ساخت، حضرت را در آن جلال و جمال كه ديد گفت: خواهش مى كنم لحظه اى بايست و سخنم را بشنو! امام عليه السلام ايستاد. يهودى: يابن رسول الله ! انصاف بده ! امام: در چه چيز؟ يهودی: جدت رسول خدا مى فرمايد: دنيا زندان مؤمن و بهشت كافر است. اكنون مى بينم كه دنيا براى شما كه در ناز و نعمت به سر مى برى، بهشت است و براى من كه در عذاب و شكنجه زندگى مى كنم، جهنم است . و حال آن كه تو مؤمن و من كافر هستم. امام فرمود: اى پيرمرد! اگر پرده از مقابل چشمانت برداشته شود و ببينى خداوند در بهشت چه نعمتهايى براى من و براى همه مؤمنان آفريده، مى فهمى كه دنيا با اين همه خوشى و آسايش براى من زندان است، و نيز اگر ببينى خداوند چه عذاب و شكنجه هايى براى تو و براى تمام كافران مهيّا كرده، تصديق مى كنى كه دنيا با اين همه فقر و پريشانى برايت بهشت وسيع است. پس اين است معناى سخن پيامبر صلى الله عليه و آله كه فرمود: دنيا زندان مؤمن و بهشت كافر است. 📚 بحارالانوار ج 43، ص 346 به نقل از کتاب داستان های بحارالانوار •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
گویند روزی شیطان همه جا جار زد که قصد دارد از کار خود دست بکشد و وسایلش را با تخفیف مناسب به فروش بگذارد. او ابزارهای خود را به شکل چشمگیری به نمایش گذاشت. این وسایل شامل خودپرستی، شهوت، نفرت، خشم، آز، حسادت، قدرت‌طلبی و دیگر شرارت‌ها بود. ولی در میان آنها یکی که بسیار کهنه و مستعمل به نظر می‌رسید، بهای گرانی داشت و شیطان حاضر نبود آن را ارزان بفروشد. کسی از او پرسید: «این وسیله چیست؟» شیطان پاسخ داد: «این نومیدی از توانایی‌های خود و رحمت خدا است.» آن مرد با حیرت گفت: «چرا این قدر گران است؟» شیطان با همان لبخند مرموزش پاسخ داد: «چون این مؤثرترین وسیله من است. هرگاه سایر ابزارم بی‌اثر می‌شوند، فقط با این وسیله می‌توانم در قلب انسان‌ها رخنه کنم و کاری را به انجام برسانم. اگر فقط موفق شوم کسی را به احساس نومیدی، دلسردی و اندوه وا دارم، می‌توانم با او هر آنچه می‌خواهم بکنم. من این وسیله را در مورد تمامی انسان‌ها به کار برده‌ام. به همین دلیل این قدرکهنه است!» •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌠☫﷽☫🌠 دعای فرج، دعایی است که با عبارت «إلهی عَظُمَ البَلاء» آغاز می‌شود. این دعا برای اولین بار در کتاب کنوز النجاح شیخ طبرسی آمده و آثاری چون وسائل الشیعه (اثر شیخ حر عاملی) و جمال الاسبوع (اثر سید بن طاووس) نیز آن را نقل کرده‌اند. گفته‌ شده دعای فرج را امام زمان به محمد بن احمد بن ابی‌لیث تعلیم داد که از ترس کشته‌شدن به کاظمین پناهنده شده بود. او با خواندن این دعا از مرگ رهایی یافت. إِلَهِی عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفَاءُ وَ انْکَشَفَ الْغِطَاءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجَاءُ وَ ضَاقَتِ الْأَرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمَاءُ وَ أَنْتَ الْمُسْتَعَانُ وَ إِلَیْکَ الْمُشْتَکَى وَ عَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّةِ وَ الرَّخَاءِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ أُولِی الْأَمْرِ الَّذِینَ فَرَضْتَ عَلَیْنَا طَاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنَا بِذَلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنَّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عَاجِلاً قَرِیباً کَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ یَا مُحَمَّدُ یَا عَلِیُّ یَا عَلِیُّ یَا مُحَمَّدُ اکْفِیَانِی فَإِنَّکُمَا کَافِیَانِ وَ انْصُرَانِی فَإِنَّکُمَا نَاصِرَانِ یَا مَوْلانَا یَا صَاحِبَ الزَّمَانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی السَّاعَةَ السَّاعَةَ السَّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ
❤️داستانی از عجایب آیت الکرسی❤️ ✍«ابوبکر بن نوح» می گوید: پدرم نقل کرد: دوستی در نهروان داشتم که یک روز برایم تعریف کرد که من عادت داشتم هر شب آیة الکرسی را می خواندم و بر در دکان و مغازه ام می دمیدم و با خیال راحت به منزلم می رفتم. ✨یک شب یادم رفت آیةالکرسی را به مغازه بخوانم، و به خانه رفتم و وقت خواب یادم آمد، از همان جا خواندم و به طرف مغازه ام دمیدم. ✨فردا صبح که به مغازه آمدم و در باز کردم، دیدم دزدی در مغازه آمده و هر چه در آنجا بوده جمع کرده، بعد متوجّه مردی شدم که در آنجا نشسته. ✨گفتم: تو که هستی و در اینجا چه کار داری؟ گفت: داد نزن من چیزی از تو نبرده ام، نگاه کن تمام متاع تو موجود است، من اینها را بستم و همینکه خواستم بردارم وببرم در مغازه را پیدا نمی کردم، تا اثاثها را زمین می گذاشتم در را نشان می کردم باز تا می خواستم ببرم دیوار می شد. ✨خلاصه شب را تا صبح به این بلا بسر بردم تا اینکه تو در را باز کردی، حالا اگر می توانی مرا عفو کن، زیرا من توبه کردم و چیزی هم از تو نبرده ام. من هم دست از او برداشتم و خدا را شکر کردم. 📕شفا و درمان با قرآن ، ص 50 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✨﷽✨ ✅فصل‌های زندگی هم مثل فصل‌های سال ماندنی نیستند ✍مردی چهار پسر داشت. او هرکدام از آن‌ها را در فصل‌های مختلف به سراغ درخت ناک فرستاد که در فاصله‌ای دور از خانه‌شان روییده بود. پسر اول را در زمستان فرستاد؛ دومی را در بهار، سومی در تابستان و پسر چهارم در پاییز. سپس پدر همه را فراخواند و از آن‌ها خواست که بر اساس آنچه دیده بودند، درخت را توصیف کنند. پسر اول گفت: چه توصیفی از درختی خشک و مرده و زشت می‌توان داشت؟ پسر دوم گفت: اتفاقا درختی زنده و پر از امید شکفتن بود. پسر سوم گفت: درختی بود سرشار از شکوفه‌های زیبا و عطرآگین و باشکوه‌ترین صحنه‌ای بود که تا به امروز دیده‌ام. پسر چهارم گفت: درخت بالغی بود که بسیار میوه داشت و پر از حس زندگی بود. پدر لبخندی زد و گفت: همه شما درست می‌گویید، اما زمانی می‌توانید توصیف زیبایی از زندگی درخت و انسان داشته باشید که تمام فصل‌ها را در کنار هم ببینید. اگر در زمستان‌های زندگی تسلیم شوید، امید شکوفایی بهار، زیبایی تابستان و باروری پاییز را از دست می‌دهید و کل زندگی‌تان تباه می‌شود. پس در خوشی‌ها و زیبایی‌های زندگی به‌خاطر داشته باشید که حال دوران همیشه یکسان نیست. طوری زندگی کنید که اگر زمستان آن رسید، از آنچه بوده‌ایم، لذت ببریم. ↶【به ما بپیوندید 】↷ ┄
📚هر چه کنی به خود کنی ✍زمانی که نجار پیری بازنشستگی خود را اعلام کرد صاحب کارش ناراحت شد وسعی کرد او را منصرف کند! اما نجار تصمیمش را گرفته بود… سرانجام صاحبکار درحالی که با تأسف بااین درخواست موافقت میکرد، ازاو خواست تا بعنوان آخرین کار ساخت خانه ای را به عهده بگیرد.. نجار نیز چون دلش چندان به این کارراضی نبود به سرعت مواد اولیه نامرغوبی تهیه کرد وبا بی دقتی به ساختن خانه مشغول شد وکار را تمام کرد. زمان تحویل کلید،صاحب کار آن را به نجار بازگرداند و گفت: این خانه هدیه ایست از طرف من به تو به خاطر سالهای همکاری! نجار یکه خورد و بسیار شرمنده شد، درواقع اگر او میدانست که خودش قرار است دراین خانه ساکن شود لوازم ومصالح بهتری برای ساخت آن بکار میبرد وتمام دقت خود رامیکرد "این داستان زندگی ماست" گاهی ما کمترین توجهی به آنچه که هرروز میسازیم نداریم، پس در اثر یک اتفاق میفهمیم که مجبوریم درهمین ساخته ها زندگی کنیم، اما فرصتها ازدست میروند وگاهی شاید،بازسازی آنچه ساخته ایم ممکن نباشد.. شما نجار زندگی خود هستید و روزها،چکشی هستند که بر یک میخ از زندگی شما کوبیده میشوند! اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
آیت الله اراکی (ره) فرمودند: شبی خواب امیرکبیر را دیدم، جایگاهی متفاوت و رفیع داشت. پرسیدم چون شهیدی و مظلوم کشته شدی این مرتبت نصیبت گردید؟ با لبخند گفت: خیر. سؤال کردم چون چندین فرقه ضاله را نابود کردی؟ گفت: نه با تعجب پرسیدم: پس راز این مقام چیست؟ جواب داد: هدیه ی مولایم حسین (ع) است! گفتم چطور؟ با اشک گفت: آنگاه که رگ دو دستم را در حمام فین کاشان زدند، چون خون از بدنم میرفت تشنگی بر من غلبه کرد. سر چرخاندم تا بگویم قدری آبم دهید. ناگهان به خود گفتم میرزا تقی خان! 2 تا رگ بریدند اینهمه تشنگی! پس چه کشید پسر فاطمه؟ او که از سر تا به پایش زخم شمشیر و نیزه و تیر بود! از عطش حسین حیا کردم، لب به آب خواستن باز نکردم و اشک در دیدگانم جمع شد. آن لحظه که صورتم بر خاک گذاشتند امام حسین (علیه السلام) آمد و فرمود: به یاد تشنگی ما ادب کردی و اشک ریختی؛ آب ننوشیدی. این هدیه ما در برزخ. باشد تا در قیامت جبران کنیم! همیشه برایم سوال بود که امیرکبیر که در کاشان به شهادت رسید چگونه با امکانات آن زمان مزارش در کربلاست. جواب، عشق به مولایش امام حسین (علیه السلام) بود. 📚 منبع: کتاب آخرین گفتار
✨﷽✨ 🔴 سعی کن مسلمانان را کافر نکنی ! ✍مرحوم حجت الاسلام والمسلمین شیخ رمضان رضایی اصفهانی از قول مرحوم آیت الله سید عبد الله ضیائی (اهل گیلان) برای من جریانی آموزنده نقل کرد : من استادی داشتم به نام حاج شیخ محمدمهدی امیر کلائی (مدفون در قبرستان شیخان قم) که در تکیه ملا محمود (واقع در خیابان چهار مردان قم) مکاسب تدریس می کرد. وی گاهی در اثناء تدریس بدون علت مشخصی گریه می کرد. یک وقتی از ایشان علت را پرسیدم. فرمود: من خاطره ای دارم که هرگاه به یاد آن می افتم بی اختیار به گریه می افتم. من در نجف اشرف از شاگردان مرحوم شیخ الشریعه اصفهانی بودم. پس از پایان تحصیلاتم وقتی می خواستم به ایران مراجعت کنم شیخ الشریعه اصفهانی (از اساتید و فقهای بزرگ نجف و عراق) مرا خواست. من خیلی خوشحال شدم و با خود گفتم لابد می خواهد به من اجازه اجتهاد بدهد و هم پاکتی… اما وقتی خدمت استاد رسیدم ، نه پاکتی در کار بود ، و نه اجازه اجتهادی ! بلکه جمله ای به کار برد که آن روز من از ایشان ناراحت شدم ، و حتی برای خدا حافظی نزد ایشان نرفتم. جمله اش این بود که فرمود: شیخ مهدی! رفتی ایران از تو انتظار ندارم که کسی را مسلمان کنی ! سعی کن همین مسلمان ها را کافر نکنی! بعدها فهمیدم که حرف ایشان چقدر مهم بوده است. از این رو هر گاه به یاد آن کلام می افتم ، بی اختیار به گریه می افتم! 📗 نویسنده فرزند مرحوم شیخ ذبیح الله قوچانی و از اساتید است . ‌‌‌