*حکایتی زیبا*
📌 *روزي زني بچه ي شيرخوارش را در بغل گرفته بود و از روي پلي كه روي شط آب بود مي گذاشت .*
💥 *ناگاه بر اثر ازدحام جمعيت به زمين خورد و بچه اش در آب افتاد ، فرياد زد:*
💎 *«مسلمانان ! به فرياد برسيد.»*
🌊 *قنداقه ي بچه روي آب حركت كرده و مادر در حالي كه از مردم استغاثه مي كرد به دنبال او مي رفت ، تا به جايي رسيد كه مقداري از آب رودخانه وارد قسمتي مي شد كه براي گردش سنگ آسياب تهيه ديده بودند .*
📌 *از قضا كودك هم وارد اين قسمت شد .*
😱 *مادر ديد الان فرزندش همراه آب در زير سنگ آسياب له خواهد شد و يقين كرد كه ديگر كسي نمي تواند او را نجات دهد .*
♨ *️آن لحظه كه نزديك فرو رفتن كودك بود ، سر به آسمان بلند كرد و فقط يك كلمه گفت :*
❤ *️«خدا» ،*❤
🛁 *️فورا آب متوقف شد و روي هم متراكم گرديد !*
*مادر با دست خود كودكش را برداشت و شكر الهي را به جاي آورد .*
#داستان اموزنده🎐
📚 @Dastane_amozande
❣
پسر «ﮔﺎﻧﺪﯼ» ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ:
ﭘﺪﺭﻡ ﮐﻨﻔﺮﺍﻧﺲ ﯾﮏ ﺭﻭﺯﻩ ﺍﯼ ﺩﺭ ﺷﻬﺮ ﺩﺍﺷﺖ،
ﺍﺯ ﻣﻦ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺷﻬﺮ ﺑﺮﺳﺎﻧﻢ،
ﻭﻗﺘﯽ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺭﺳﺎﻧﺪﻡ ﮔﻔﺖ:
ﺳﺎﻋﺖ 5 ﻫﻤﯿﻦ ﺟﺎ ﻣﻨﺘﻈﺮﺕ ﻫﺴﺘﻢ ﺗﺎ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺑﺮﮔﺮﺩﯾﻢ.
ﻣﻦ ﺍﺯ ﻓﺮﺻﺖ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﮐﺮﺩﻡ و ﺑﺮﺍﯼ ﺧﺎﻧﻪ ﺧﺮﯾﺪ ﮐﺮﺩﻡ.
ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﻌﻤﯿﺮﮔﺎﻩ ﺑﺮﺩﻡ، ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﻪ ﺳﯿﻨﻤﺎ ﺭﻓﺘﻢ، ﺳﺎﻋﺖ 5:30 ﯾﺎﺩﻡ ﺁﻣﺪ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﭘﺪﺭ ﺑﺮﻭﻡ!!
ﻭﻗﺘﯽ ﺭﺳﯿﺪﻡ ﺳﺎﻋﺖ 6:00 ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ!!
ﭘﺪﺭ ﺑﺎ ﻧﮕﺮﺍﻧﯽ ﭘﺮﺳﯿﺪ: ﭼﺮﺍ ﺩﯾﺮ ﮐﺮﺩﯼ؟!
ﺑﺎ ﺷﺮﻣﻨﺪﮔﯽ ﺑﻪ ﺩﺭﻭﻍ ﮔﻔﺘﻢ: ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺣﺎﺿﺮ ﻧﺒﻮﺩ، ﻣﺠﺒﻮﺭ ﺷﺪﻡ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺑﻤﺎﻧﻢ!
ﭘﺪﺭﻡ ﮐﻪ ﻗﺒﻼ ﺑﻪ ﺗﻌﻤﯿﺮﮔﺎﻩ ﺯﻧﮓ ﺯﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﮔﻔﺖ:
«ﺩﺭ ﺭﻭﺵ ﺗﺮﺑﯿﺖ ﻣﻦ ﺣﺘﻤﺎ ﻧﻘﺼﯽ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﺑﻪ ﻧﻔﺲ ﻻﺯﻡ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺩﻩ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﻦ "ﺭﺍﺳﺖ" ﺑﮕﻮﯾﯽ!!»
ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺑﻔﻬﻤﻢ ﻧﻘﺺ ﮐﺎﺭ ﻣﻦ ﮐﺠﺎﺳﺖ؟
ﺍﯾﻦ ﻫﺠﺪﻩ ﻣﺎﯾﻞ ﺭﺍ ﺗﺎ ﺧﺎﻧﻪ ﭘﯿﺎﺩﻩ ﺑﺮ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﻡ ﺗﺎ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ باره ﻓﮑﺮ ﮐﻨﻢ!!
ﻣﺪﺕ ﭘﻨﺞ ﺳﺎﻋﺖ ﻭ ﻧﯿﻢ ﭘﺸﺖ ﺳﺮﺵ ﺍﺗﻮمبیل ﻣﯽ ﺭﺍﻧﺪﻡ ﻭ ﭘﺪﺭﻡ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺩﺭﻭﻍ ﺍﺣﻤﻘﺎﻧﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﻏﺮﻕ ﺩﺭ ﻧﺎﺭﺍﺣﺘﯽ ﻭ ﺍﻧﺪﻭﻩ ﺑﻮﺩ، ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻡ!!
ﻫﻤﺎﻥ ﺟﺎ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﮔﺮﻓﺘﻢ ﺩﯾﮕﺮ ﻫﺮﮔﺰ ﺩﺭﻭﻍ ﻧﮕﻮﯾﻢ...
ﺍﯾﻦ ﻋﻤﻞ ﻋﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﺧﺸﻮﻧﺖ ﭘﺪﺭﻡ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﻧﯿﺮﻭﻣﻨﺪ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﮔﺬﺷﺖ 80 ﺳﺎﻝ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﻡ ﻫﻨﻮﺯ ﺑﺪﺍﻥ ﻣﯽﺍﻧﺪﯾﺸﻢ!
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
#داستان اموزنده🎐
📚 @Dastane_amozande
ﭘﺎﺩﺷﺎﻫﯽ ﭘﯿﺮ ﻋﺎﺷﻖِ ﺧﺮِ ﭘﯿﺮﺵ بود. روزی ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﻫﻮﺱِ حرف زدن با ﺧﺮﺵ را ﮐﺮﺩ!!!
ﺟﺎﯾﺰﮤ کلانی ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺑﺘﻮﺍﻧﺪ حرف زدن ﺑﻪ ﺧﺮﺵ را ﺁﻣﻮﺯﺵ ﺩﻫﺪ ﺗﻌﯿﯿﻦ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻋﺪﻡ ﺗﻮﻓﯿﻖ ﺭﺍ ﻫﻢ ﻣﻌﺎﺩﻝ ﮐﺸﺘﻪ ﺷﺪﻥ ﺍﻋﻼﻡ نمود ؛ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﻣﺒﻠﻎ جایزه ﺭﺍ ﺑﺎﻻ ﺑﺮﺩ ﺗﺎ ﭼﻨﺪ ﻧﻔﺮﯼ ﻃﻤﻊ ﮐﺮﺩند و به آموزش خر مشغول ؛ ﻭﻟﯽ "ﺧﺮ" ﺳﺨﻦ ﻧﮕﻔﺖ که نگفت ﻭ همهٔ داوطلبان هم ﺟﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻧﺪ.
ﺷﺎﻩ ﻣﺒﻠﻎ جایزه ﺭﺍ باز هم بالا و بالاتر برد اما دیگر ﮐﺴﯽ ﺍﺯ ﺗﺮﺱِ ﺟﺎﻥ، جرات داوطلب شدن نداشت...
ﺗﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺭﻭﺯﯼ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩﯼ ﺧﺪﻣﺖ ﺷﺎﻩ ﺭﺳﯿﺪ ﻭ ﻋﺮﺿﻪ ﺩﺍﺷﺖ: ﭘﺎﺩﺷﺎﻫﺎ! ﻣﻦ ﺑﻪ ﺳﻪ ﺷﺮﻁ ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﻢ ﺑﻪ ﺧﺮِ ﺷﻤﺎ حرف زدن را بیاموزم؛
ﺍﻭﻝ) ﺗﻬﯿﮥ ﻣﮑﺎنی مناسب برای ﺁﺳﺎﯾﺶ خودم ﻭ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺍﻡ ﻭ همچنین ﺧﺮِ ﺷﻤﺎ!
ﺩﻭﻡ) در نظر گرفتن حقوق بالا و مناسب بصورت ماهیانه!
ﺳﻮﻡ) اینکه بمدت 10 ﺳﺎﻝ به من ﻣﻬﻠﺖ بدهید ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ 10 ﺳﺎﻝ ﺍﺯ ﻣﻦ ﻧﺘﯿﺠﻪ ﺭﺍ بخوﺍﻫﯿﺪ!
ﺷﺎﻩ تمام پیشنهادات پیرمرد را پذیرفت.
ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ اﯾﻦ ﻓﮑﺮ ﺍﺣﻤﻘﺎﻧﻪ ﻭ ﺧﻄﺮﻧﺎﮎ ﺳﺆﺍﻝ ﮐﺮﺩﻧﺪ؛
ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﮔﻔﺖ:
"خر" ﭘﯿﺮ و
"شاه" ﭘﯿﺮ و
ﻭ"ﻣﻦ"ﻫﻢ ﭘﯿﺮﻡ؛
ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺩﻩ ﺳﺎﻝ ﺧﻮﺩم ﻭ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺍﻡ به رﺍﺣﺘﯽ ؛ در رفاه و آرامش و آسایش ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ و ﺩﺭ مدت این 10 سال حتماً ﯾﺎ "ﻣﻦ" ﯾﺎ "ﺷﺎﻩ" ﻭ ﯾﺎ "ﺧﺮ" ﻣﯿﻤﯿﺮﺩ!!!
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ
#داستان اموزنده🎐
📚 @Dastane_amozande
▫️ ﷽
صحبت گنجشک با امام علیه السلام
🔴راوی: سلیمان (یکی از اصحاب امام رضا علیه السلام )
حضرت رضا علیه السلام در بیرون شهر، باغی داشتند.
گاه گاهی برای استراحت به باغ می رفتند.
یک روز من نیز به همراه آقا رفته بودم. نزدیک ظهر، گنجشک کوچکی هراسان از شاخه درخت پرکشید و کنار امام نشست.
نوک گنجشک، باز و بسته می شد و صداهایی گنگ و نامفهوم از گنجشک به گوش می رسید. انگار با جیک جیک خود، چیزی می گفت.
امام علیه السلام حرکتی کردند و رو به من فرمودند:
« سلیمان! ... این گنجشک در زیر سقف ایوان لانه دارد. یک مار سمی به جوجه هایش حمله کرده است. زودباش به آن ها کمک کن!...
با شنیدن حرف امام در حالی که تعجب کرده بودم بلند شدم و چوب بلندی را برداشتم. آن قدر با عجله به طرف ایوان دویدم که پایم به پله های لب ایوان برخوردکرد و چیزی نمانده بود که پرت شوم...
با تعجب پرسیدم: «شما چطور فهمیدید که آن گنجشک چه می گوید؟» امام فرمودند: «من حجت خدا هستم... آیا این کافی نیست؟!»
منبع: مجله، هنر دینی، شماره۶
#داستان اموزنده🎐
📚 @Dastane_amozande
❣#سلام_فرمانده ❣
🔅السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مَوْلاىَ سَلامَ مُخْلِصٍ لَكَ فِى الْوَِلايَةِ...🤚✨
🌱سلام بر تو ای مولایم،
سلام بر تو از سوی قلبی، که جز تو در آن راه ندارد!
🌱بپذیر سلام کسی را که قلبش، خانه محبت توست
و چشمهایش مشتاق دیدار تو...
#اللهمعجللولیکالفرج🤲🌿
#امام_زمان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عارف بزرگوار مرحوم آیت الله ملاعلی معصومی همدانی فرموده بودند که برای برآورده شدن حاجات و توسل به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها 530 بار بگویید :
«اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها بعدد ما أحاط به علمک »
(خدایا ! بتعداد آنچه دانش تو بر آن احاطه دارد ، بر فاطمه و پدر و همسر و فرزندانش درود فرست».
یا 530 بار بگویید «الهی بحق فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها و السرّ المستودع فیها » .
(خدای من ! به حق فاطمه و پدر و همسر و فرزندانش و آن راز به ودیعه نهاده شده در وجود او {حاجاتم را برآورده کن}»
(فاطمه زهرا ، بهجت قلب المصطفی ، احمد رحمانی ص 252 ) شایان توجه است که نام مبارک فاطمه که حرف پایانی آن تاء گرد عربی است ، طبق حساب حروف ابجد با عدد 530 برابر است.
و اما معنی عبارت "و سر المستودع فیها " در صلوات بر حضرت فاطمه (س) چیست؟
بزرگانی از علما در مورد مصادیق و معنای این عبارت احتمالاتی را بیان فرموده اند ، مانند مصحف حضرت فاطمه علیها و امام زمان ارواحنا فداه و.....
لکن بهترین جواب این می تواند باشد که اگر قرار بود غیر معصوم این سرّ به ودیعه نهاده شده را کشف می کرد که دیگر سرّ نبود عیان بود.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#داستان اموزنده🎐
📚 @Dastane_amozande
✨﷽✨
🌼فواید گوش كردن به اذان
✍شنیدن اذان انسان را از اهل آسمان قرار
میدهد . پیامبر اكرم (ص) میفرماید : همانا اهل
آسمان از اهل زمین چیزى نمیشنوند مگر اذان
شنیدنِ اذان اخلاق را نیكو میکند . امام على (ع)
میفرماید : كسى كه اخلاقش بد است در گوش او اذان بگویید
شنیدن اذان انسان را سعادتمند میكند . پیامبر
اكرم (ص) میفرماید : كسى كه صداى اذان را
بشنود و به آن روى آورد ، نزد خداوند از
سعادتمندان است
شنیدن اذان سبب دورى شیطان میشود . رسول
اكرم (ص) میفرماید : شیطان وقتى نداى اذان را میشنود فرار میکند
امام باقر (ع) فرمود : رسول خدا (ص) هنگامي
که اذان موذّن را ميشنيد ، آنچه را موذّن ميگفت
تکرار ميکرد
📚میزانالحكمه(ج1،ص82،وج1ص84)
هدایت شده از تبلیغات داستان&ترفند
خیلیها میگن نمیشه خیاطی رو مجازی یاد گرفت😤
ولی من به عنوان ی مربی خیاطی میخوام این فرضیه اشتباه رو رد کنم😎😉
و با افتخار بهت تضمین بدم که تو میتونی خیاطی رو یاد بگیری بشرطی که مسیر درست رو انتخاب کنی و تلاشت رو بکنی
من کنارتم تا تو لذت خیاطی رو حس کنی❤️
پس شک نکن و به خانواده قدرتمند زردوزی ها ملحق شو و از اموزش های رایگانش استفاده کن😍😍
کانال آموزش رایگان خیاط خونه زردوز
https://eitaa.com/joinchat/3463970902Ca9ef11655f
🔝
📚حكايتی از #حضرت_مولانا
✍#مثنوی_معنوی
🌺برگردانده شده به نثر
فقیر و پرخوری را به جرمی زندانی کردند.
در زندان هم آرام نگرفت و متنبه نشد و به زور غذای زندانی ها را می گرفت و می خورد و آنقدر اذیت کرد تا بالاخره زندانی ها به قاضی شکایت بردند که « نجات مان بده! این زندانی پرخور، عاصی مان کرده است و نمی گذارد یک وعده غذا از گلوی مان پایین برود. »
قاضی موضوع را تحقیق کرد و فهمید فقیر تن به کار کردن نمی دهد و زندان برایش یک بهشت کوچک است که در آن هم غذای فراوان هست و هم نیازی به کار کردن ندارد. پس او را از زندان بیرون انداخت و هرچه فقیر مفت خور اصرار کرد در زندان بماند، قاضی قبول نکرد و برای آن که مردم هم به او باج ندهند و مفت خور مجبور شود کار کند، دستور داد فقیر مفت خور را در شهر بگردانند و جار بزنند که او فقیر است اما کسی به او نسیه ندهد، وام ندهد، امانت ندهد و خلاصه هیچ کمکی به او نکند.
به این ترتیب، ماموران قاضی، فقیر را روی شتر مردی هیزم شکن نشاندند و به هیزم فروش گفتند او را کوچه به کوچه بگرداند و جار بزند « ای مردم! این مرد را بشناسید، فقیر است. به او وام ندهید. نسیه ندهید. داد و ستد نکنید. او دزد است. پرخور است و کسبي و کاری هم ندارد. خوب نگاهش کنید. »
هیزم فروش هم راه افتاد و از صبح زود تا نیمه شب، فریاد زد و درباره مفت خور بی آبرو به مردم اعلام خطر کرد.
شب که رسید هیزم فروش به فقیر گفت « همه امروز را به تو اختصاص دادم. مزد من و کرایه شتر را بده که بروم ! » فقیر مفت خور با خنده گفت « تو نفهمیدی از صبح تا الان چی جار میزدی ؟ الان همه شهر می دانند که من پول به کسی نمی دهم و تو که از صبح فریاد می زدی و به همه خبر می دادی به آنچه می گفتی فکر نمی کردی ؟! »
🔸مولانا در این حکایت به مخاطبانش گوشزد می کند که چه بسا عالمانی که وعظ می کنند اما خود مانند هیزم فروش، به آنچه گفته اند نمی اندیشند و عمل نمی کنند.
#داستان اموزنده🎐
📚 @Dastane_amozande
هدایت شده از تبلیغات گسترده پایتا
‼️توجه‼️ ‼️توجه‼️
معتبر ترین آنلاین شاپ کودک به ایتا پیوست😍✅👌🏻
♨️لباس #کودک #نوزاد #سایزصفر #سیسمونی #دخترانه #پسرانه و...
کیفیت عالی در کنار قیمت منصفانه👌🏻🤩
تنوع کار هاشون عالیه😍✅
پاسخگویی عالی🥰✔️
#ارسال_به_سراسر_کشور 🚛
https://eitaa.com/joinchat/1881014313C1b7e30eb94
👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻
اجناس جدیدشون رو حتما ببینید😍
هدایت شده از تبلیغات داستان&ترفند
#آموزش_خیاطی
◀️آموزش خیاطی ازمبتدی تا پیشرفته
✅به روش متریک
باکمترین قیمت بهترین کیفیت درخیاطی بدست بیارید👌👌
کلیه کلاسها همراه با گروه رفع اشکال تا پایان دوره😱
https://eitaa.com/joinchat/1432354996C5b6e6e093a
👈روزی بُهلول به قصر خلیفه هارون الرشید وارد شد. خلیفه در حال نوشیدن شراب بود.
به بهلول گفت: این شراب، از بهترینِ شراب هاست و بعد پرسید: ای بهلول! چنانچه من از این شراب مست گردم، دیگر هشیار خواهم شد؟
👳 👈بهلول گفت: کسی که مست شراب شود، بالاخره هوشیار خواهد شد ولی آن کس که از ظلم و بیداد بر رعایا مست شده، هرگز!
#داستان اموزنده🎐
📚 @Dastane_amozande