فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کشتی بدون قطب نما نمیشه!
حکایت زیبای جوان قاری قرانی که جهنمی شد!
🎙حجت الاسلام عالی
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`°
#داستان اموزنده🎐
📚 @Dastane_amozande
روزی حضرت عیسی (ع) از صحرایی می گذشت. در راه به عبادت گاهی رسید که عابدی در آن جا زندگی می کرد. حضرت با او مشغول سخن گفتن شد.
در این هنگام جوانی که به کارهای زشت و ناروا مشهور بود از آن جا گذشت. وقتی چشمش به حضرت عیسی (ع) و مرد عابد افتاد، پایش سست شد و از رفتن باز ماند
همان جا ایستاد و گفت: خدایا من از کردار زشت خویش شرمنده ام.
اکنون اگر پیامبرت مرا ببیند و سرزنش کند، چه کنم؟
خدایا! عذرم را بپذیر و آبرویم را مبر؟
مرد عابد تا آن جوان را دید سر به آسمان بلند کرد و گفت:
خدایا! مرا در قیامت با این جوان گناه کار محشور نکن.
در این هنگام خداوند به پیامبرش وحی فرمود که به این عابد بگو:
ما دعایت را مستجاب کردیم و تو را با این جوان محشور نمی کنیم، چرا که او به دلیل توبه و پشیمانی، اهل بهشت است و تو به دلیل غرور و خودبینی، اهل دوزخ.
📚 جناب محمد غزالی، کیمیای سعادت
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`°
#داستان اموزنده🎐
📚 @Dastane_amozande
حكايت كوتاه و شيرين👌
مردی از اولیای الهی،
در بیابانی گم شده بود.
پس از ساعتها سردرگمی و تشنگی،
بر سر چاه آبی رسید.
وقتی که قصد کرد تا از آب چاه بنوشد.
متوجه شد که آب چاه خیلی پایین است؛
با خود گفت بدون دلو و طناب نمی توان از آن چاه آب کشید.
هرچه گشت نتوانست وسیله ای برای بیرون آوردن آب از چاه بیابد.
لذا روی تخته سنگی دراز کشید و بی حال افتاد.
پس از لحظاتی، یک گله آهو پدیدار شد و بر سر چاه آمدند.
و بلافاصله، از آب همان چاه سیراب شدند و رفتند.
با رفتن آنها، آب چاه هم پایین رفت!
آن فرد با دیدن این منظره،
دلش شکست و رو به آسمان کرد و گفت:
خدایا! می خواستی با همان چشمی که به آهوهایت نگاه کردی،
به من هم نگاه کنی!
همان لحظه ندا آمد:
ای بنده من،
تو چشمت به دنبال دلو و طناب بود،
اما آن زبان بسته ها، امیدی به غیر از من نداشتند،
لذا من هم به آنها آب دادم!
سعی کنیم تنها امید و تکیهگاه مان رو فراموش نکنیم ...
✅خدا
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`°
#داستان اموزنده🎐
📚 @Dastane_amozande
☘داستانی تمثیلی وزیبا☘
🔥شیطان نشسته بود بر بساط صبحانه و آرام لقمه برميداشت. شخصی به اوگفت: «ظهر شده، هنوز بساط کار خود را پهن نکردهای؟ بنی آدم نصف روز خود را بی تو گذراندهاند.»
🔥شيطان گفت: «خود را بازنشسته کردهام، پيش از موعد.»
🌱گفتم: «به راه عدل و انصاف بازگشتهای يا سنگ بندگی خدا به سينه میزنی؟»
🔥شيطان گفت: «من ديگر آن شيطان توانای سابق نيستم. ديدم انسانها، آنچه را من شبانه به دهها وسوسه پنهانی انجام ميدادم، روزانه به صدها دسيسه آشکارا انجام ميدهند. اينان را به شيطان چه نياز است؟»
☄شيطان در حالي که بساط خود را برميچيد تا در کناري آرام بخوابد، زير لب گفت: «آن روز که خداوند گفت بر آدم و نسل او سجده کن، نميدانستم که نسل او در زشتی و دروغ و خيانت، تا کجا ميتواند فرا رود و گرنه در برابر آدم به سجده می افتادم.»
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`°
#داستان اموزنده🎐
📚 @Dastane_amozande
🔴عبادت برای چه کسی؟؟؟
✍مردی بود كه هر كار می كرد نمیتوانست #اخلاص خود را حفظ كند و #ریاكاری نكند، روزی چاره اندیشی كرد و با خود گفت: در گوشه شهر مسجدی متروك هست كه كسی به آن توجه ندارد و رفت و آمد نمیكند، خوبست شبانه به آن مسجد بروم تا كسی مرا ندیده خالصانه #خدا را عبادت كنم.
در نیمه های شب تاریك، مخفیانه به آن مسجد رفت، آن شب باران می آمد و رعد و برق و بارش شدت داشت. او در آن مسجد مشغول عبادت شد در وسط های عبادت، ناگهان صدائی شنید
با خود گفت: حتماً شخصی وارد مسجد شد، خوشحال گردید كه آن شخص فردا می رود و به مردم میگوید این آدم چقدر خداشناس وارستهای است كه در نیمه های شب به مسجد متروك آمده و مشغول نماز و عبادت است.
او بر كیفیت و كمیت عبادتش افزود و همچنان با كمال خوشحالی تا صبح به عبادت ادامه داد، وقتی كه هوا روشن شد و به آن كسی كه وارد شده بود، زیر چشمی نگاه كرد دید آدم نیست بلكه سگ سیاهی است كه بر اثر رعد و برق و بارندگی شدید، نتوانسته در بیرون بماند و به مسجد پناه آورده است
بسیار ناراحت شد و اظهار پشیمانی می كرد و پیش خود شرمنده بود كه ساعتها برای سگ عبادت می كرده است.
خطاب به خود كرد و گفت: ای نفس، من فرار كردم و به مسجد دور افتاده آمدم تا در عبادت خود، اَحدی را شریك خدا قرار ندهم، اینك می بینم سگ سیاهی را در عبادتم شریك خدا قرار دادهام
وای بر من! چقدر مایه تأسف است كه این حالت را پیدا كرده ام
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`°
#داستان اموزنده🎐
📚 @Dastane_amozande
✨﷽✨
🔴 از ماست که بر ماست
✍️به یك بزرگی گفتند بچه ی شما بی ادب است.
گفت: چه كرده است؟
گفتند: سقایی، مشك آبی روی دوشش بود و می رفت، بچه ی شما یك سوزن به مشك آب فرو كرد و این آب هایش خالی شد.
آن بزرگ : خیلی ناراحت شد، رفت به همسرش گفت، همسر شروع كرد به منقلب شدن و گفت: باید اینطور باشد، گفت: چرا؟
گفت: من وقتی حامله بودم، از كنار درخت اناری گذشتم، انار مردم بود. دهنم پر آب شد، یك سوزن در انار فرو كردم و از این سوراخ آب انار را خوردم. آن آب انار خلافی كه خوردم، باید. . .
من سوزن به انار زدم، باید بچه ام به مشك سوزن بزند
📚حجت ااسلام قرائتي در برنامه درسهايي از قرآن 04/ 07/ 87
✅
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`°
#داستان اموزنده🎐
📚 @Dastane_amozande
❣#سلام_امام_زمانم❣
🔅السلام علیکَ یا وعد الله الذّی ضمنه...🤚
🌱سلام بر مولای مهربانی که آمدنش وعده ی حتمی خداست...
وسلام بر منتظران و دعاگویان آن روزگار نورانی و قریب...
📚زیارت آل یاسین_مفاتیح الجنان
💚اللهمعجللولیکالفرج🤲✨
#امام_زمان ارواحنا فداه
✨ معامله با خـدا یا چشم مردم ⁉️
✨شخصی مسجدی ساخت. بهلول از او پرسید :
مسجد را برای رضای خدا ساختی یا اینکه بین مردم شناخته شوی؟
شخص پاسخ داد :
معلوم است برای رضای خداوند!
بهلول خواست اخلاص شخص را بیازماید.
در نیمه های شب بهلول رفت و روی دیوار مسجد نوشت این مسجد را بهلول ساخته است
صبح که مردم برای ادای نماز به مسجد آمدند نوشته روی دیوار را میخواندند و میگفتن خدا خیرش بدهد
آن شخص طاقت نیاورد و فریاد سر داد ایهاالناس بهلول دروغ میگوید
این مسجد را من ساختم
من از مال خود خرج کردم و شما او را دعای خیر میکنید!
بهلول خندید و پاسخ داد
معامله تو باخلق بوده نه با خالق!
👌بیایید در زندگیمان با خدا معامله کنیم نه با چشم مردم.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`°
#داستان اموزنده🎐
📚 @Dastane_amozande
✨﷽✨
🔴حاکم کافر عادل یا حاکم مسلمان ظالم؟
📃 هلاکو مغول در قرن 7 به بغداد حمله کرد و المعتصم بالله را سر به نیست کرد.
وی همه علما از شیعه و سنی را جمع کرد و سوالی پرسید که شاید سوال بسیاری از ماست.
سوال او این بود: "به من بگویید کدام مقدم است: حاکم مسلمان ظالم یا حاکم کافر عادل؟"
سپس در را رویشان بست.
گفت اگر تا 3 روز جواب دادید که دادید و الا جانتان را ازدست می دهید.
( سید بن طاوس ) بر خاست و گفت من جواب دارم :
حاکم کافر عادل مقدم بر حاکم مسلمان ظالم است.
گفت : دلیلت؟
گفت : "مملکت با کفر می ماند، ولی با ظلم نمی ماند. "
الملك یبقی مع الكفر و لایبقی مع الظلم
بقیه هم این را تصویب کردند.
این به عنوان رسمی در تاریخ فقهی ما ماند که عدالت مهم تر از دیانت است.
📘 اعیان الشیعه، جلد 8، صفحهٔ 360
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`°
#داستان اموزنده🎐
📚 @Dastane_amozande
.
زمانی نويسنده مشهوری بوسيدن ضريح امامان (عليهم السلام) و اين قبيل احترام نهادنها را تشنيع میكرد.
وقتی سخن او را به مرحوم علامه در حرم رضوی (عليه السلام) عرض كردند، ايشان فرمود: «اگر منع مردم نبود، من از دم مسجد گوهرشاد تا ضريح، زمين را میبوسيدم.»
.
و روزی در صحن حرم امام رضا (عليه السلام) شخصی به علامه [كه اصلاً اجازه نمیداد كسی دست ايشان را ببوسد] عرض كرد: «از راه دور آمدهام و میخواهم دست شما را ببوسم.»
علامه فرمود: «زمين صحن را ببوس كه از سر من هم بهتر است! »
.
🌹 شادی روح مطهر مرحوم علامه طباطبایی صلوات 🌹
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`°
#داستان اموزنده🎐
📚 @Dastane_amozande
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💎 ملاقات سید عبدالکریم کفاش با امام زمان عج الله تعای فرجه الشریف
#استاد_دارستانی
#اللهم_ارزقنا_کربلا_بحق_الحسین_ع
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`°
#داستان اموزنده🎐
📚 @Dastane_amozande
❤️ دعای مادر
از بایزید بسطامی، عارف بزرگ، پرسیدند:این مقام ارزشمند را چگونه یافتی؟ گفت:شبی مادر از من آب خواست. نگریستم، آب در خانه نبود. کوزه برداشتم و به جوی رفتم که آب بیاورم. چون باز آمدم، مادر خوابش برده بود. پس با خویش گفتم:«اگر بیدارش کنم، خطاکار خواهم بود.» آن گاه ایستادم تا مگر بیدار شود. هنگام بامداد، او از خواب برخاست، سر بر کرد و پرسید:چرا ایستاده ای؟! قصه را برایش گفتم. او به نماز ایستاد و پس از به جای آوردن فریضه، دست به دعا برداشت و گفت:«خدایا! چنان که این پسر را بزرگ و عزیز داشتی، اندر میان خلق نیز او را عزیز و بزرگ گردان».
پیام متن:
اشاره به جلب رضایت مادر و تأثیر دعای او در حق فرزند، و این که جلب رضایت مادر، آدمی را به مقام های والای معنوی می رساند.
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`°
#داستان اموزنده🎐
📚 @Dastane_amozande