eitaa logo
داستان آموزنده 📝
14.4هزار دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
1.8هزار ویدیو
12 فایل
تبلیغات و ارتباط👇👇 @ad_noor1 داستانهای مذهبی و اخلاقی درسی برای زندگی روزمره را اینجا بخوانید👆👆 ☆مشاوره اخلاقی=> @Alnafs_almotmaenah . .
مشاهده در ایتا
دانلود
💠با امام زمانتون حرف بزنید! 🔹صبح زود رفتم برای خرید نان تازه. آقایی شیک پوش زودتر از من رسیده بود. نانوا خمیرهای نان بربری را پهن کرده و با چوب بلندش می‌چید توی تنور. بلند بلند حرف زدن نانوا و شاگردش توجه هر دوی ما را جلب کرد. به آقای شیک پوش به شوخی گفتم: معلوم نیست این دو بزرگوار، الان این طوری بلند بلند صحبت می‌کنن، تا آخر شب چه قدر کشش حرف زدن دارن؟ 🔹آقای شیک پوش گفت: ولی حرف زدن خیلی خوبه! اصلا حرف زدن یه نعمت بزرگه! من هر وقت دلم می‌گیره یا مشکلی پیدا می‌کنم به برادر بزرگترم زنگ می‌زنم و با او حرف می‌زنم و آرامش می‌گیرم! و ادامه داد اصلا حرف زدن با دیگران دل آدم را باز می‌کنه. علی الخصوص که شنونده، آدم دانا و دلسوزی باشه! برادرم برای من همین طوره! گفتم: چه حرف به جایی زدین! بی‌خود نیست که استاد ما می‌گفت: با امام زمانتون حرف بزنید! حرف زدن با ایشان ،نه تنها دل خودتون را باز می‌کنه، بلکه دل امامتون را هم شاد می‌کنه! 🔹آقای شیک پوش پرید وسط حرفم و پرسید: کِی و کجا می‌شه با حرف زد؟ باید بریم جمکران؟ گفتم: استاد ما می‌فرمود؛ همیشه و همه جا می‌شه با امام زمان حرف زد، امام زمان هم شنوای حرف شماست و هم داناست و هم دلسوز! امتحان کنید! من که بارها آزموده‌ام و از سر دلسوزی برای شما می‌گویم! 🔹نان‌های داغ بربری از تنور بیرون آمدند و نانوا و شاگردش همچنان گرم گفتگو بودند و مرد شیک‌پوش در حال خداحافظی گفت: قول استاد شما را امتحان می‌کنم، مطمئنم نتیجه می‌گیرم!
💠 ولیّ نعمتمان را فراموش نکنیم! 🔹چند سال پیش تابستون رفتم روستای پدری. دیدن اقوام، مخصوصا خاله و دایی های پیر و با صفای پدرهمیشه جذابیت خودش را داشت. به خودم که آمدم حدود بیست روزی می‌شد که اونجا موندگار شده بودم. روزهای آخر بود که دیدم جوانهای روستا مشغول چراغونی کردن کوچه‌ها و خیابونای ده هستن. با خودم گفتم؛ حتما شخصیت بزرگی قراره بیاد! از یکی پرسیدم: چه خبر شده؟ گفت: مگه نمی‌دونی چند روز دیگه نیمه شعبانه! جواب او انگار آوار شد روی سرم! وای خدای من! نیمه ی شعبان! راستش از خودم خجالت کشیدم و شرم تبدیل شد به عرق سردی که بر تنم نشست! به خودم گفتم؛ چه قدر بی‌خاصیت شدی! اصلا یادت رفته کجای کاربودی و حالا کجای کاری؟ تو که هر سال برای امام زمان تو مدرسه و دانشگاه جشن می‌گرفتی و محله را چراغون می‌کردی و بسته‌های نقل و شیرینی نذر می‌کردی و زمین و زمان رو به هم می‌دوختی!  حالا اصلا یادت رفته که نیمه‌ی شعبانی هست  و امام زمانی داری! تو این سال ها، این همه دویدی دنبال خونه و ماشین و زندگی و کار! ولی یادت رفته که این‌ها را به صدقه‌ی ولی نعمتت به دست آوردی! یادت رفته وقتی دوشاخه‌ی آخرین ریسه‌ی چراغ‌های رنگی را تو پریز می‌کردی و فریاد می‌زدی؛ برای سلامتی امام زمان صلوات، دستتو به آسمون بالا می‌بردی و حاجتتو بی‌ریا به خدا می‌گفتی؛ که خدایا به برکت نیمه‌ی شعبان، زندگی خوب، آسایش و امنیت و سلامتی بهم بده و بغض می‌کردی  و از شادی خدمت و نوکری برای امام زمان یه دلِ سیر اشک می‌ریختی! 🔹اما حالا باید یه جور دیگه بغض کنی و یک دلِ سیر که نه! بلکه یک دنیا اشک بریزی که چی شده که یادت رفت نیمه‌ی شعبان را و امام زمانت را! این قدر بی‌وفایی و فراموشکاری از تو بعید بوده! 🔹داشتم فکر می‌کردم به کارهایی که می‌تونستم تو این سال‌ها برای امام زمانم بکنم و نکردم! به بی‌توجهی که کرده بودم و به خیلی چیزهایی که شرمندگی ام را بیشتر می‌کرد که ناگهان فریاد یکی از جوان‌های روستا که دنبال یک برقکار می‌گشت چرتم را پاره کرد! مثل این که امام زمان دوباره دعوتم کرده بود و بدون معطلی منم فریاد زدم؛ آمدم! 🌻أللَّھُـمَ‌؏َـجِّـلْ‌لِوَلیِڪْ‌ألْـفَـرَج🌻 🔖 امام‌زمانےام³¹³⇩⇩ 🔖 @Emamezamani
💠دعای امام زمان... 🔹پسر کوچولو وارد بقالی شد و کاغذی به طرف بقال دراز کرد و گفت: مامانم گفته چیزهایی که در این لیست نوشته بهم بدید، این هم پولش. بقال کاغذ را گرفت و لیست نوشته شده در کاغذ را آماده کرد، لبخندی زد و گفت: چون پسر خوبی هستی و به حرف مامانت گوش می‌دی، می‌تونی یک مشت شکلات به عنوان جایزه برداری! 🔹پسر کوچولو ایستاد و چیزی نگفت. مرد بقال که احساس کرد پسر بچه برای برداشتن شکلات‌ها خجالت می‌کشه گفت: “پسرم! خجالت نکش، بیا جلو خودت شکلات‌هاتو بردار” پسرک پاسخ داد: “عمو! می‌شه خودتون بهم بدین؟” بقال با تعجب پرسید: چرا پسرم؟ مگه چه فرقی می‌کنه؟ پسرک با خنده‌ای کودکانه گفت: بله فرق می‌کنه! آخه مشت شما از مشت من بزرگتره! 🔹 امام صادق علیه السلام در دعایی می‌فرمایند: «یَا مُعْطِیَ الْخَیْرَاتِ! صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَعْطِنِی مِنْ خَیْرِ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَهِ مَا 'أَنْتَ أَهْلُه‏'» ای عطا کننده‌ی خیرها! بر محمد و آل محمد درود و رحمت فرست و به من خیر دنیا و آخرت را، "آن چنان که شایسته‌ی تو است"، عطا نما!» 📚 کافی، ج ۲ 📌داشتم فکر می‌کردم که چه خوب بود، من، تو و همه‌ی شیعیان از بخواهیم خودشون برای فرجشون دعا کنند! آخه دعای صاحب الزمان یه چیز دیگه است! از مهربونی های پدر مهربانمون برای همه بگیم و همه برای فرج دعا کنیم و ازشون بخوایم برای فرجشون دعا کنند...