هدایت شده از گسترده مارال
از وقتی وارد این کانال شدم شوهر مو با یه انگشت دور خودم میچرخونم😍😃
قربونش برم هرچی بگم هر چی بخوام واسم میاره حتی یه سوزن توو یه انبار کاه😉🤪
دلبری میکنم با ناز وادا اونم هی میگه عشقم جونم عسلم🤗
مادر شوهرم اومد خونم گفت چکار کردی پسرم از این رو به اون رو شده🤨
جاریم از حسودی🥺 دیگه نمیاد خونمون توی هر مجلسی باشم اونجا نیست😂
هیس🤫🤭 همه ی این دلبری هارو اینجا یاد گرفتم پیش کسی نگید دا بگید سیاست خودمه🙃👇👇
http://eitaa.com/joinchat/1566638087C9a5f6209ce
هدایت شده از تبلیغات داستان&ترفند
🚷فقط #متاهلین روی 🌶 بزنید🏃♂🏃♂
🌶🌶🌶🌶🌶🌶🌶🌶🌶
🌶🌶🌶🌶🌶🌶🌶🌶🌶
🌶🌶🌶🌶🌶🌶🌶🌶🌶
🌶🌶🌶🌶🌶🌶🌶🌶🌶
🌶🌶🌶🌶🌶🌶🌶🌶🌶
🌶🌶🌶🌶🌶🌶🌶🌶🌶
بچه مچه نیاد خوبیت نداره⛔️🙊
📚داستان خضر نبی(ع) وسائل
خضر نبی در سایه درختی نشسته بود،
سائلی سمت او آمد و از اول سوال کرد (درخواست کمک داشت) حصرت خضر علیه السلام دست در لباسش برده اما چیزی دستش را نگرفت،گفت ای سائل ببخش چیزی ندارم،
سایل گفت تو را به خدا سوگند میدهم نیازم بسیار است کمی بیشتر بگرد شاید چیزی داری و نمیدانی.
حضرت خضر علیه السلام برخواست گفت صبر کن دنبالم بیا برویم، به بازار برده فروشان آمد و گفت مرا بفروش و پولش را بگیر و ببر، چاره علاجت کن، سائل گفت نه هرگز!!!
حضرت خضر نبی گفت باید اینکار را انجام دهی،
القصه خضر را سائل فروخت و پول را گرفته و شادمان راهی شد.
خضر را مردی خرید و آورد خانه دید پیر مردی نورانی است، دلش سوخت و کار زیادی به او نمیسپرد.
روزی مرد قصد سفر کرد و از خضر علیه السلام خواست تا خانه و فرزندانش را در غیاب او محافظت کند و مایحتاج آنها را بخرد.
خضر علیه السلام گفت کاری به من بسپار من از اینکه غلام تو باشم و کاری نکنم ناراحتم، مرد گفت همین بس.
خضر اصرار کرد، مرد گفت پس اگر دوست داشتی برای من از دل کوه سنگهای کوچک بیاور تا در حیاط منزل خانه دیگری بسازم.
خضر نبی علیه السلام پذیرفت و در غیاب صاحب خانه با قدرت تمام، خانهای زیبا به کمک اجنه و فرشتگان در آن خانه بنا ساخت.
صاحب خضر علیه السلام آمد و چون آن خانه را دید باور کرد این پیر مرد انسان معمولی نیست!
گفت تو کیستی ای مرد خود را معرفی کن، گفت غلام توام.
گفت تو را به خدا سوگند خودت را معرفی کن، خضر علیه السلام گفت مرا چرا به خالقم سوگند دادی؟
یکبار سائلی مرا به خالقم سوگند داد، چیزی نداشتم به او دهم خودم را به بردگی فروختم!!!
من خضر نبی هستم، مرد گریست و گفت مرا ببخش نشناختمت.
گفت: اصلاً من خود خواستم نشناسی تا راحت امر و نهی کنی مرا چون غلامان، گفت ای خضر در قبال این خانه که ساختی از من چیزی بخواه ، گفت ای صاحب و مولای من از زمانی که غلام تو شدهام به راحتی نمیتوانم برای خالقم در پنهان عبادت کنم و راحت نمیتوانم اشک بریزم، چرا که میترسم هر لحظه در زمان لذتم با معشوقم مرا احضار کنی و اگر اجابت نکنم معصیت کرده باشم.
مرا لطف فرموده آزاد کن، صاحب خضر علیه السلام گریست و او را آزاد کرد.
حضرت خضر علیه السلام کسی است که برای وصال معشوقش خود را به غلامی فروخت و معشوقش بهای عشق آزادی او را پرداخت.
راستی ما برای خدا چه می کنیم ؟
قدری بیندیشیم…؟؟؟
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#داستان اموزنده🎐
📚 @Dastane_amozande
حكايت كوتاه و شيرين👌
مردی از اولیای الهی،
در بیابانی گم شده بود.
پس از ساعتها سردرگمی و تشنگی،
بر سر چاه آبی رسید.
وقتی که قصد کرد تا از آب چاه بنوشد.
متوجه شد که آب چاه خیلی پایین است؛
با خود گفت بدون دلو و طناب نمی توان از آن چاه آب کشید.
هرچه گشت نتوانست وسیله ای برای بیرون آوردن آب از چاه بیابد.
لذا روی تخته سنگی دراز کشید و بی حال افتاد.
پس از لحظاتی، یک گله آهو پدیدار شد و بر سر چاه آمدند.
و بلافاصله، از آب همان چاه سیراب شدند و رفتند.
با رفتن آنها، آب چاه هم پایین رفت!
آن فرد با دیدن این منظره،
دلش شکست و رو به آسمان کرد و گفت:
خدایا! می خواستی با همان چشمی که به آهوهایت نگاه کردی،
به من هم نگاه کنی!
همان لحظه ندا آمد:
ای بنده من،
تو چشمت به دنبال دلو و طناب بود،
اما آن زبان بسته ها، امیدی به غیر از من نداشتند،
لذا من هم به آنها آب دادم!
سعی کنیم تنها امید و تکیهگاه مان رو فراموش نکنیم ...
✅خدا
#داستان اموزنده🎐
📚 @Dastane_amozande
هدایت شده از اطلاع رسانی گسترده حرفهای
🔥داستان واقعی و عجیب🔥
جوانی نزد مرحوم یونس اردبیلی آمد و گفت مادرم را دو روز پیش دفن کردم هنگامی خواستم صورت او را روی خاک بگذارم کیف کوچکی که اسناد و مدارک و مقداری پول و چک هایی در آن بوده از جیبم میان قبر افتاده آیا اجازه می دهید نبش قبر کنیم تا مدارک را برداریم؟
ایشان فرمود همان قسمت قبر را که می دانید مدارک درآنجاست بشکافید و مدارک را بردارید و نامه ای برای او نوشت .
هنگام نبش قبر ........😱
ادامه این داستان واقعی در لینک زیر👇
http://eitaa.com/joinchat/1384120320C0415c1301e
هدایت شده از تبلیغات داستان&ترفند
🔴 فوری / خبر مهم یارانه معیشتی
هم اکنون سامانه ثبت اعتراض به یارانه معیشتی در سایت مربوطه قرار گرفت.
لطفا جهت تعیین تکلیف و اطلاع از یارانه معیشتی و اعتراض به دهک بندی هرچه سریعتر اقدام کنید👇
hemayat.mcls.gov.i
hemayat.mcls.gov.i
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌷
💠حڪایتی از شیخ رجبعلی خیاط (ره)
یڪی از شـاگردان مرحوم شیخ رجبعلی خیاط می گفت : بعد از فوت مرحوم شیـخ ، ایشان را در خـواب دیدم ، از او سوال کردم در چه حالی ؟
گفت : فلانی من ضرر ڪردم
با تعجب گفتم : تو ضرر کردی، چرا !؟
فـرمود : زیرا خیلی از بلاها ڪه بر من نازل می شد با توسل آن ها را دفـع میڪردم ، ای کاش حرفی نمیزدم چون الان می بینم برای آنهایی که در دنیا بلاها را تحمل می ڪنند ، در اینجا چه پاداشی می دهنـد !
📚 کرامات معنوی : ص ۷۲
#داستان اموزنده🎐
📚 @Dastane_amozande
🌹#داستان_آموزنده
مرحوم حامد به نقل از شیخ رجبعلی خیاط میفرمود:
شخصی در مجالس سیدالشهدا علیهالسلام خدمت میکرد و زیر لب این شعر را می خواند: «حسین دارم چه غم دارم؟!»
شیخ رجبعلی با دیدن این شخص در دل میگوید : (خوش به حال این شخص) سید الشهدا به این شخص تفضل خواهد کرد و او را از همها و غمهای قیامت نجات خواهد داد.
پس از مدتی جناب شیخ رجبعلی شب در خواب دید که محشر به پا شده و امام حسین به حساب مردم رسیدگی میکند و آن شخص هم در ابتدای صف، نزدیک حضرت قرار دارد.
شیخ رجبعلی میگفت: در دل (خطاب به آن شخص) با خود گفتم: امروز روز توست؛ گوارایت باد!
ناگهان دیدم که امام حسین به فرشتهای امر فرمود که آن مرد را به انتهای صف بیندازد؛ در آن هنگام حضرت نگاهی به من کرد و با ناراحتی فرمود:
شیخ رجبعلی! ما رئیس دزدها نیستیم!
از سخن حضرت تعجب کردم و پس از بیداری جستجو کردم که شغل آن مرد چیست و فهمیدم که عامل توزیع شکر است و شکر را به جای این که با قیمت دولتی به مردم بدهد، آزاد می فروشد.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#داستان اموزنده🎐
📚 @Dastane_amozande
هدایت شده از گسترده پُربازده اُفق
کار بالا موووووجووووده👆👆😍😍
این کانال داد همه همکارهامون رو در آورده🔴😜
تاکی میخوایی گرون خرید کنی؟؟؟
بیاتواین کانال فقط با100هزارتومن خرید کن😅
باهر سفارش هم #اشانتیون ببر😍
http://eitaa.com/joinchat/974520323Cd17a4fe7ee
کارهاش معرکه ست👏👌
قیمتهاش عااالیه😉😍
دیدنش خالی از لطف نیست👏👏
هدایت شده از تبلیغات داستان&ترفند
خانہ برای همه محلِ امنیتـــ و آرامشِ😍
براے باحجابا امنیت در چادرشونہ💚👇
ـ 💖
ـ 💖 ✨💖
ـ 💖✨💖 ✨💖
ـ 💖✨💖✨💖 ✨💖
ـ💖امنیتــــــــــ چــــــــــادر💖
ـ💖ماننــد امنیتـــــــــ خانـہ💖
ـ💖بــــزرگــتـــــــــــــــریـــن💖
ـ💖فروشــــــــــگاه ایـــــتــا💖
ـ 💖مشـــڪی و رنگـــــی💖
ـ ✨💖✨💖✨💖✨💖✨
فروش فوق العاده چادر مشڪے و رنگی همراه با
پڪیج هدیـــــہ + قرعـہڪشــے همیشگے
20.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 داستان عبرت آموز دختر 19 ساله تهراني
❗️از بي حجابي و آرايش بيروني تا حجاب کامل
🌹حجاب، راه خروج از پوچي و سرابهاي فريبنده، به سوي آرامش، خوديابي و مقدمه سلامت معنوي
🔸مادر بدحجابش مي خواست كه دخترش باحجاب شود و براي آن دعا مي كرد
#كاركرد_حجاب
اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج🎋
هدایت شده از اطلاع رسانی گسترده حرفهای
#خبر ♨️خبر♨️خبر♨️خبر❗️❓❗️❓
دنبال کارهای شیک و قشنگ میگردی⁉️
#دختردارا #پسردارا
این کانال کُلی #حراج_دخترونه داره😱😱😱
❌ #قیمتاش باور نکردنیِ😳😱
😳😱شروع #قیمت از #3هزارتومن😱😳
#پست رایگان😍😵
اگر به دوستات هم بفرستی #هدیه_رایگان میگیری 😱😌💃
http://eitaa.com/joinchat/3459907584Ce0c36c5c0c
#جوین شو مدلاشو ببین تا تموم نشده👆