🌸🍃🌸🍃
سلطان محمود غزنوي در بلخ باغي بسيار زيبا براي تفريح شخصي پديد آورد و گاه در آن به عيش و نوش مشغول مي شد. يک روز به اطرافيان خود گفت: نمي دانم چرا در اين باغ لذتي چنان که بايد دست نمي دهد. يکي از اطرافيان گفت: اگر امان باشد خواهم گفت. سلطان امان داد.
پس او گفت: به خاطر اين که اين باغ با خون دل مردم ساخته شده و آبياري مي شود و طعم اين خون به عيش تو سرايت مي کند. سلطان به فکر فرو رفت و فرمان داد از اين پس مخارج اين باغ از دربار پرداخت شود.
#تاريخ_اجتماعي_ايران_راوندي
@DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃
ذوالنون مصري پادشاهي را گفت: شنيده ام فلاني را به فلان ولايت فرستاده اي و او به مال مردم دراز دستي مي کند. شاه گفت: روزي سزاي او را خواهم داد. گفت: بلي روزي سزاي او را مي دهي که تمام مال مردم را گرفته باشد. آن وقت تو به زور از او مي ستاني و در خزانه مي نهي، اين طرز سزا دادن به حال مردم چه سودي دارد؟ پادشاه خجل شد و آن حاکم را بر کنار کرد.
سرگرگ بايد هم اول بريد نه چون
گوسفندان مردم دريد
#تاريخ_اجتماعي_ايران_راوندي
@DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃
سلطان محمود غزنوي در بلخ باغي بسيار زيبا براي تفريح شخصي پديد آورد و گاه در آن به عيش و نوش مشغول مي شد. يک روز به اطرافيان خود گفت: نمي دانم چرا در اين باغ لذتي چنان که بايد دست نمي دهد. يکي از اطرافيان گفت: اگر امان باشد خواهم گفت. سلطان امان داد.
پس او گفت: به خاطر اين که اين باغ با خون دل مردم ساخته شده و آبياري مي شود و طعم اين خون به عيش تو سرايت مي کند. سلطان به فکر فرو رفت و فرمان داد از اين پس مخارج اين باغ از دربار پرداخت شود.
#تاريخ_اجتماعي_ايران_راوندي
@DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃
سلطان محمود غزنوي در بلخ باغي بسيار زيبا براي تفريح شخصي پديد آورد و گاه در آن به عيش و نوش مشغول مي شد. يک روز به اطرافيان خود گفت: نمي دانم چرا در اين باغ لذتي چنان که بايد دست نمي دهد. يکي از اطرافيان گفت: اگر امان باشد خواهم گفت. سلطان امان داد.
پس او گفت: به خاطر اين که اين باغ با خون دل مردم ساخته شده و آبياري مي شود و طعم اين خون به عيش تو سرايت مي کند. سلطان به فکر فرو رفت و فرمان داد از اين پس مخارج اين باغ از دربار پرداخت شود.
#تاريخ_اجتماعي_ايران_راوندي
@DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃
ذوالنون مصري پادشاهي را گفت: شنيده ام فلاني را به فلان ولايت فرستاده اي و او به مال مردم دراز دستي مي کند. شاه گفت: روزي سزاي او را خواهم داد. گفت: بلي روزي سزاي او را مي دهي که تمام مال مردم را گرفته باشد. آن وقت تو به زور از او مي ستاني و در خزانه مي نهي، اين طرز سزا دادن به حال مردم چه سودي دارد؟ پادشاه خجل شد و آن حاکم را بر کنار کرد.
سرگرگ بايد هم اول بريد نه چون
گوسفندان مردم دريد
#تاريخ_اجتماعي_ايران_راوندي
@DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃
سلطان محمود غزنوي در بلخ باغي بسيار زيبا براي تفريح شخصي پديد آورد و گاه در آن به عيش و نوش مشغول مي شد. يک روز به اطرافيان خود گفت: نمي دانم چرا در اين باغ لذتي چنان که بايد دست نمي دهد. يکي از اطرافيان گفت: اگر امان باشد خواهم گفت. سلطان امان داد.
پس او گفت: به خاطر اين که اين باغ با خون دل مردم ساخته شده و آبياري مي شود و طعم اين خون به عيش تو سرايت مي کند. سلطان به فکر فرو رفت و فرمان داد از اين پس مخارج اين باغ از دربار پرداخت شود.
#تاريخ_اجتماعي_ايران_راوندي
@DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃
ذوالنون مصري پادشاهي را گفت: شنيده ام فلاني را به فلان ولايت فرستاده اي و او به مال مردم دراز دستي مي کند. شاه گفت: روزي سزاي او را خواهم داد. گفت: بلي روزي سزاي او را مي دهي که تمام مال مردم را گرفته باشد. آن وقت تو به زور از او مي ستاني و در خزانه مي نهي، اين طرز سزا دادن به حال مردم چه سودي دارد؟ پادشاه خجل شد و آن حاکم را بر کنار کرد.
سرگرگ بايد هم اول بريد نه چون
گوسفندان مردم دريد
#تاريخ_اجتماعي_ايران_راوندي
@DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃
سلطان محمود غزنوي در بلخ باغي بسيار زيبا براي تفريح شخصي پديد آورد و گاه در آن به عيش و نوش مشغول مي شد. يک روز به اطرافيان خود گفت: نمي دانم چرا در اين باغ لذتي چنان که بايد دست نمي دهد. يکي از اطرافيان گفت: اگر امان باشد خواهم گفت. سلطان امان داد.
پس او گفت: به خاطر اين که اين باغ با خون دل مردم ساخته شده و آبياري مي شود و طعم اين خون به عيش تو سرايت مي کند. سلطان به فکر فرو رفت و فرمان داد از اين پس مخارج اين باغ از دربار پرداخت شود.
#تاريخ_اجتماعي_ايران_راوندي
@DastaneRastan