eitaa logo
داستان راستان🇵🇸
27.8هزار دنبال‌کننده
36.1هزار عکس
30.9هزار ویدیو
338 فایل
تقدیم به روح پاک و مطهر متفکر شهید استاد مرتضی مطهری‏‏‏‏‏‏‏‏ تبلیغات‌ ارزان با بازدهی عالی :👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/1735000081Ce431fec0ab
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام بر آن کسی که خداوند شفا را در خاک قبر او قرار داد... •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
CQACAgQAAx0CVc35HwACpatkUBJhc7A_RQsT2siL1nP_UKQTuwACjQ0AAq62eFJlEqX8V3boci8E.mp3
12.71M
🔉 🎧 تنــهــاتـــریــن امــــام 😔 کی از امام زمان حرف میزنه؟ چرا از امام زمان حرف نمیزنید؟ هیئتی ها،امام حسینی ها،برائتی ها مراجع تقلید شما دیگ چه مرگتونه؟ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
﷽ ❀ در غم یار، در قرَن بودیم! غافل از روح، فکر تَن بودیم کاش جای شمردن ایّام فکر اصلاح خویشتن بودیم •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
یک صلوات به نیت تعجیل در فرج آقا امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف اللَّهمَّ صَلِّ عَلَى مُحمَّــــدٍ وآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فرجهم🌤 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍بنشین و فکر ڪن خداوند چقدر به ما نعمت داده است خودش میفرماید: نمی توانید نعمت های من را بشمارید یڪی از بزرگترین نعمـت خـداوند این است که ما هـر چه گناه مۍڪنیم.. او میپوشاند، اگـر مثلاً در پیشـانی ما یک کنتور بود وهر یک گناه یک شماره میانداخت دیگر مـا آبـرو نداشتیم ما نمۍتوانستیم زندگـے بڪنیم یا اگـر به جـای شماره انداختن بوی ظاهری قرار داده بود دیگر کسی طرف دیگری نمیرفت...!! «لَوْ تَکاشَفْتُم مٰا تَدافـَنْتُم» اگر از گناهان یکدیگر با خبـر میشُدید، یکدیگـر را دفـن نمیکردید. ببین خــــدا چقدر مهربان است که روی گناهـان ما سرپوش گذاشته استــ. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
📝 به محضر شیخ الفقها والمجتهدین سلمان عصر مرحوم حضرت آیت الله العظمی اراکی (نوّر الله قبره) نامه ای نوشتم ، 📝 خلاصه اش این بود که برای ازدیاد محبّت امام زمان(عج) و یافتن استاد خلاق چه بکنیم؟ 💖 ایشان فرمودند : 🚫 گناه نکنید و نماز اول وقت بخوانید. 🎌☀️🎌☀️🎌☀️🎌 📝 چند سال بعد نامه ای محضر فقیه عارف حضرت آیت الله العظمی بهجت با همان تقاضا ، یعنی ازدیاد محبّت امام زمان (عج) تقدیم کردیم. 💖 فرمودند : گناه نکنید و نماز اول وقت بخوانید. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
وقتی عابد،جـهـنـمـی و جوان گناهکار، بـهـشـتـی می شود روزی حضرت عیسی (ع) از صحرایی می‌گذشت.در راه به عبادت گاهی رسید که عابدی در آن جا زندگی می کرد. حضرت با او مشغول سخن گفتن شد.در این هنگام جوانی که به کارهای زشت و ناروا مشهور بود از آن جا گذشت.وقتی چشمش به حضرت عیسی (ع) و مرد عابد افتاد،پایش سست شد و از رفتن باز ماند و همان جا ایستاد و گفت:خدایا من از کردار زشت خویش شرمنده‌ام.اکنون اگر پیامبرت مرا ببیند و سرزنش کند،چه کنم؟خدایا! عذرم را بپذیر و آبرویم را مبر. مرد عابد تا آن جوان را دید سر به آسمان بلند کرد و گفت:خدایا! مرا در قیامت با این جوان گناه کار محشور مکن.در این هنگام خداوند به پیامبرش وحی فرمود که به این عابد بگو:ما دعایت را مستجاب کردیم و تو را با این جوان محشور نمی‌کنیم،چرا که او به دلیل توبه و پشیمانی،اهل بهشت است و تو به دلیل غرور و خودبینی،اهل دوزخ. 📚 کیمیای سعادت،جلد اول •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
CQACAgQAAx0CVc35HwACpZ1kTrGt02dbEusfv3cZ_exch7NmWAACPQ4AAm-4eFLaCmXx1nshdy8E.mp3
4.9M
🎧 (ع) 📓 خدا گواست پی دشمن... 🎤 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖤حتی اگه بدترین گناهارو انجام دادی، از رحمت خدا 🌹❤️ناامید نشوید 👈امان ازافراد خشک مقدس 👌خیلی شنیدنی •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
⚡️حتمابخوانید👇👇 🌸داستانی واقعی و عبرت انگیز از یک قاضی مصری ❣یک قاضی با ایمان مصری به نام محمد عریف در کتابی که خودش نوشته بود یک رویداد واقعی از خودش را تعریف میکند: 🍀15 سال پیش وقتی وکیل دادگستری بودم یک روز صبح میرفتم سر کار و تا شب به خانه برنمی گشتم. جلو درب محل کارم یادم افتاد که چند برگه مهم را خانه جا گذاشتم و فورا سوار ماشینم شدم و به خانه برگشتم تا برگه ها را بردارم. ⚡️وقتی وارد خانه شدم دیدم یک مرد غریبه با زنم .......و نمیدانستم چکار کنم. خودم وکیل بودم و قوانین را خوب میدانستم و اگر آن مرد را میکشتم هیچ شاهدی نداشتم. 🌱تصمیم گرفتم با مرد هیچ کاری نکنم و به او گفتم: از خانه من برو بیرون و من این کار را به خدا می سپارم.آن مرد هم رفت بیرون و کمی به من خندید. یعنی به عقل من میخندید که باهاش هیچ کاری نکردم. 🖤او رفت و به زنم گفتم: وسایلت را جمع کن تا تو را به خانه ی پدرت ببرم و از هم جدا می شویم. سوار ماشین شدیم و به راه افتادیم. خانه پدر زنم تو یک شهر دیگر بود و تو راه فقط به آن موضوع فکر می کردم و بغض گلویم را گرفته بود تا به آنجا رسیدیم. ❣من کار خودم را به خدا سپرده بودم و نخواستم آبروی زنم را ببرم و به خانواده ی زنم گفتم: ما دیگر به درد هم نمیخوریم و میخواهیم از هم جدا شویم. 🍀خانواده ی زنم میگفتن: شما تا حالا با هم مشکل نداشتید و از این حرفها. و من هم تاکید میکردم که به درد هم نمیخوریم و باید از هم جدا بشویم. ❣وقتی از خانه می آمدم بیرون زنم به من گفت: واقعا درود بر شرفت تو خیلی بزرگی که آبرویم را نبردی. من هم بهش گفتم: برو و توبه کن از کاری که کردی. ⬅️خلاصه از هم جدا شدیم و مدتها فکرم درگیر آن قضیه بود و همیشه وقتی توی تلویزیون یا خیابان یا محل کارم کسی را می دیدم که میخندید یاد آن مرد می افتادم که موقع رفتن به من میخندید. 🌹بعد از مدتی دوباره ازدواج کردم و یک زن با تقوا، با ایمان نصیبم شد. سالها گذشت و بعد از 15 سال من قاضی دادگستری شدم. ☀️یک روز یک پرونده ی قتل آمد جلو دستم و مرد قاتل را داخل آوردند. به نظرم میرسید که آن مرد را جایی دیده ام و بعد از کلی فکر کردن یادم افتاد که همان مرد است که با زن قبلیم.......... ولی او مرا نشناخت. 👈بهش گفتم: ماجرا را برایم تعریف کن که چرا مرتکب قتل شدی. ⚫️گفت: جناب قاضی رفتم خانه دیدم یک مرد غریبه با همسرم........و نتوانستم جلو خودم را بگیرم و با چاقو کشتمش. ❣گفتم: شاهد داری؟گفت: نه گفتم: اگر راست میگویی پس چرا زنت را هم نکشتی؟گفت: زنم زود از خانه فرار کرد. گفتم: نباید می کشتیش چون قانون میگوید که باید 3 شاهد ماجرا را می دیدند. ⚫️گفت: جناب قاضی اگر این اتفاق برای شما می افتاد آن مرد را نمی کشتی؟ ❣گفتم: نه، در زمان خودش قاضی هم بوده که این اتفاق برایش افتاده و با مرد هیچ کاری نداشته.آن موقع بود که یادش افتاد من آن وکیل 15 سال پیش هستم که با زنم......... و باهاش کاری نکردم. ❣گفتم: من آن روز کار خودم را به خدا سپردم و من الان با نوک خودکارم حکم اعدامت را صادر میکنم. و طبق قانون باید آن مرد اعدام میشد و من حکم اعدامش را صادر کردم. 👌نکته: 1) چوب خدا صدا نداره و به موقع میزنه 2)هرکس عملش نیک باشه وبخاطر خداصبرکنه خود خدا به وقتش جواب صبرشو میده،شک نکنید 🌱عبرت ها چقدرفراوانندو عبرت پذیران چه اندک🌱 (مولا علی علیه السلام) •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
ضریحت را نصیبم کن همان‌جا جـان بگیر از من :)! •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•