eitaa logo
داستان راستان🇵🇸
27.8هزار دنبال‌کننده
36.2هزار عکس
30.9هزار ویدیو
338 فایل
تقدیم به روح پاک و مطهر متفکر شهید استاد مرتضی مطهری‏‏‏‏‏‏‏‏ تبلیغات‌ ارزان با بازدهی عالی :👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/1735000081Ce431fec0ab
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️؛آیت الله دستغیب (ره) در کتاب گناهان کبیره در مورد نا امیدی می گوید: پس از شرک به خدا هیچ گناهی بالاتر از یاس نیست، زیرا هر گناهی از شخص سر زند تا وقتی که مایوس نباشد ممکن است در صدد توبه برآمده و با استغفار آمرزیده شود ولی شخص ناامید آمرزیده شدنی نیستزیرا امیدی به آمرزش خداوند ندارد تا توبه کند. ایشان ادامه می دهد:از این گذشته یاس سبب جرات بر جمیع گناهان می شود چون که می گوید من که عذاب می شوم چرا خودم را از شهوت دنیا دور کنم؟ شهید دستغیب(ره) در ادامه می گوید:یکی از موارد امید به خداوند همین اجابت دعا است.چه بسیار اشخاص که مضطر و از اسباب بریده بودند و پروردگار عالم امر آنها را اصلاح فرموده و حاجت آنها را عطا فرموده است.چه بسیار مریض هایی که از اسباب عادی بریده و از شفا یافتن مایوس بودند، در اثر صدقه و دعا شفا یافته اند.چه بسیار فقیرهایی که بدون سبب های معمولی ثروتمند گردیده اند.چه مبتلاهایی که به بلاهای عجیب مبتلا بوده و پروردگار عالم آنها را از راهی که گمان نمی کردند نجات داد و کتب روایات و سیر تواریخ از این داستان ها پر است. 📚منبع:کتاب گناهان کبیره، ص 84 و ص 88 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👅بهشت با رساندن نوک زبان به نوک بینی 📝نقل است که روزی «معاویه» برای نماز در مسجد آماده می‌شد. به خیل عظیم جمعیتی که آماده اقتدا به او بودند نگاهی از سر غرور انداخت. «عمروعاص» که در نزدیکی او ایستاده بود، در گوشش نجوا کرد که: بی‌دلیل مغرور نشو! این‌ها اگر عقل داشتند به جماعت تو نمی‌آمدند و «علی» را انتخاب می‌کردند. «معاویه» برافروخت. «عمروعاص» قول داد که حماقت نماز‌گزاران را ثابت می‌کند. پس از نماز، بر منبر رفت و در پایان سخن‌رانی گفت: از رسول خدا شنیدم که هر کس نوک زبان خود‌ را به نوک بینی‌اش برساند، خدا بهشت را بر او واجب می‌نماید و بلافاصله مشاهده‌کرد که همه تلاش می‌کنند نوک‌ زبان‌ِشان را به نوک بینی‌ِشان برسانند تا ببینند بهشتی‌اند یا جهنمی؟ «عمروعاص» خواست در کنار منبر حماقت جمعیت را به «معاویه» نشان دهد، دید معاویه عبایش را بر سر کشیده و دارد خود را آزمایش می‌کند و سعی می‌کند کسی متوجه تلاش ناموفقش برای رساندن نوک زبان به نوک بینی نشود. از منبر پایین آمد در گوش «معاویه» نجوا کرد: این جماعت احمق خلیفه احمقی چون تو می‌خواهند. «علی» برای این جماعت حیف است. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
9.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥کلیپ(شهیدمطهری) ✨ ده خصلت شیعیان ⚜ رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم: یا علی! شیعیان و یارانت را به ده خصلت بشارت بده: پاکی ولادت(حلال‌زادگی)، حُسن ایمانشان به خدا، حُب خداوند نسبت به آن‌ها، گشادگی در قبرهایشان، نور در ميان چشمانشان در پل صراط‍‌، رفع فقر از پيش چشمانشان، خوارى از جانب خدا براى دشمنانشان، ايمنى از جذام و پيسى و ديوانگى،ريختن گناهان و بدى‌ها از آنان،در بهشت با من‌اند و من با ايشان. 📚 الخصال،ج2،ص430 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💌درس زندگی در زیارت عاشورا 🎤 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
6.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
☝️🎥لقبی که خداوند به امام علی (ع) داد 🎙 ✍امام رضا(ع): آنجایی که قرآن می‌فرماید: "اهدنا الصراط المستقیم" منظور از صراط مستقیم علیه‌السلام است... 📚بحارالانوار ج23ص211 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
💠امام صادق (ع) فرمود: مردی به حضور عیسی (ع) آمد و اقرار کرد که من زنا کرده ام و مرا پاک کن. پس از آنکه زنا کردن او ثابت شد، و بنا بر این گردید که او را سنگسار کنند (گویا زنای محصنه بوده است) اعلام شد که جمعیت جمع شوند. همه جمع شدند و حضرت یحیی (ع) نیز در میان جمعیت بود، مرد زنا کار را در گودالی گذاردند تا او را سنگسار نمایند، او فریاد زد، هر کسی که بر گردنش، حد هست از اینجا برود، همه رفتند، تنها عیسی و یحیی باقی ماندند. در این هنگام یحیی (ع) (فرصت را غنیمت شمرد و به خاطر اینکه موعظه آن مرد در آن حال اثر بخش بود) نزد او رفت و فرمود: یا مذنب عظنی: «ای گنهکار مرا موعظه کن». او گفت: لا تخلین بین نفسک و هواها فتردی: «بین نفش خود و هوسهایش را آزاد نگذار تا خود را تباه سازی». یحیی فرمود: «باز مرا موعظه کن». او گفت: لا تعیرن خاطئاً بخطیئته: «گنهکار را بخاطر گناهش سرزنش مکن» (طعن و سرزنش غیابی یا حضوری مکن مگر در موارد امر به معروف و نهی از منکر). یحیی فرمود: باز مرا موعظه کن. او گفت: لاتغضب: «خشمگین مشو». یحیی فرمود: همین سه موعظه مرا کافی است (قال حسبی). •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌎طی الارض ایت الله بهجت(ره) 🕌در زمانی که در نجف، مشغول تحصیل بودم، پدرم، آخوند ملّا ابراهیم، برای زیارت، به نجف آمد. چند روزی در نجف بود و پس از آن، با هم به کربلا رفتیم. یک شب در حرم امام حسین (ع) مشغول زیارت بودم که ناگهان یادم افتاد که عهد کرده‌ام چهل شبِ چهارشنبه، به مسجد سهله بروم و تا آن وقت، سی و دوشب رفته بودم. متأثر شدم که چرا صبح، متوجّه این مطلب نشده‌ام تا بتوانم به عهد خود، عمل کنم و اکنون باید مجدداً این برنامه را از ابتدا آغاز نمایم. در این فکر بودم که دیدم آیت الله بهجت در قسمت بالاسرِ ضریح امام حسین (ع) نشسته و مشغول زیارت و عبادت است. خدمت ایشان رفتم و سلام کردم. فرمود: آقای قرنی! چیه؟ تو فکری؟ می‌خواهی به مسجد سهله بروی؟ توجّه نکردم که ایشان از کجا فهمید که من در فکر مسجد سهله‌ام. عرض کردم: بله! و موضوع عهد خود را توضیح دادم. فرمود: برو، پدرت را بگذار در مدرسه و بیا! من اینجا منتظر شما هستم. پدرم در حرم بود. ایشان را به مدرسه بردم. شام را تدارک دیدم و به پدرم گفتم: شما شام را میل کنید و استراحت نمایید. گویا استادم با من کاری دارد، من مجدّداً به حرم امام حسین (ع) باز می‌گردم. سپس به حرم بازگشتم و خدمت آیت الله بهجت رسیدم. ایشان فرمود: می‌خواهی به مسجد سهله بروی؟ گفتم: آری، خیلی مایلم. فرمود: بلند شو همراه من بیا. و دست مرا در دست خود گرفت. همراه ایشان از حرم امام حسین (ع) بیرون آمدیم و از شهر، خارج شدیم. ناگاه، به صورت معجزه آسا خود را پشت دیوارهای شهر نجف دیدیم. فرمود: از پشت شهر، وارد آن می‌شویم. شهر نجف را دور زدیم و وارد مسجد سهله شدیم و نماز تحیّت و نماز امام زمان (ع) را در معیّت آن بزرگوار خواندم. پس از آن، آیت الله بهجت فرمود: می‌خواهی نجف بمانی یا به کربلا برگردی؟ عرض کردم: پدرم کربلاست و او را در مدرسه گذاشته‌ام، باید به کربلا برگردم. فرمود: مانعی ندارد. و مجدداً دست مرا گرفت. دستم در دست آن بزرگوار بود که خود را در بالاسرِ امام حسین (ع) دیدم. در پایان این ماجرا، آیت الله بهجت فرمود: راضی نیستم که تا زنده‌ام، این جریان را برای کسی بازگو نمایی.منابع: 1ـ ادهم‌نژاد، محمدتقی. گلشن ابرار، قم: نورالسجاد، 1386، جلد 6. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✨﷽✨ ‼️دفع چشم زخم ✍یکی از گرفتاری هایی که معمولاً انسان ها به آن دچار می شوند، چشم زخم است. برای جلوگیری از چشم خوردن یا رفع آن، دستوراتی از جانب اهل بیت (ع) رسیده است. از آن جمله، استفاده از سوره «حمد» است. 1⃣در سخنی از امام رضا(ع) قرائت سوره «حمد» مایۀ شفای چشم زخم معرفی شده است. 2⃣پیامبر اکرم (ص) نیز فرموده است: قرائت سوره «حمد» و «آیه الکرسی» موجب جلوگیری از اثر چشم جن و انس می شود. 📚کنز العمال، ح2512 3⃣پیامبر اکرم(ص) خود هر گاه دچار کسالت می شد یا چشم زخمی به او می رسید یا دچار سردردی می شد کف دستان مبارکش را گشوده و سوره های «حمد» و «فلق» و «ناس» را قرائت می فرمود و دستانش را به صورت می کشید و این مشکلات از او دفع می شد. 📚وسایل الشیعه، ج6، ص231 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
یکی از دوستام و خانمش میخواستن از هم جدا بشن یه روز تو یه مهمونی بودیم ازش پرسیدم خانومت چه مشکلی داره که میخوای طلاقش بدی؟ گفت : یه مرد هیچ وقت عیب زنش و به کسی نمی گه.... وقتی از هم جدا شدن پرسیدم چرا طلاقش دادی ؟! گفت آدم پشت سر دختر مردم حرف نمیزنه .... بعد از چند ماه از هم جدا شدن و سالِ بعدش خانومش با یکی دیگه ازدواج کرد... یه روز ازش پرسیدم خب حالا بگو چرا طلاقش دادی ؟ گفت: یه مرد هیچوقت پشت سر زنِ مردم حرف نمی زنه... ⭐️یادمان نرود کثیفترین انسان کسی است که راز دوران دوستی را به وقت دشمنی فاش سازد.⭐️ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌸🍃🌸🍃 وقتی انتخاب می کنید که از زندگیتان لذت ببرید دیگر مهم نیست که کجا هستید یا رک بگویم،دیگر مهم نیست چه حرف ها و نظرات منفی ای درموردتان گفته میشود در این صورت باز هم شادی و خوشبختی را پیدا میکنی چون شادی به اینکه کجا هستی ربطی ندارد،به کسی که هستی مربوط می‌شود •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌸🍃🌸🍃 امام ﻋَﻠﯽ (ع) در حدیثی در مورد اینکه انسان در برخی موارد باید کارهای خود را پنهان کند و کسی چیزی از آن متوجه نشود، فرمودند: ‌ در حضور هفت گروه، 7 کار را مخفی کن تا سعادتمند گردی: 1- ﺩﺭ ﺣﻀﻮﺭ ﻓﻘﯿﺮ، ﺩﻡ ﺍﺯ ﻣﺎلت ﻧﺰﻥ. 2- ﺩﺭ ﺣﻀﻮﺭ ﺑﯿﻤﺎﺭ، ﺳﻼﻣﺘﯽﺍﺕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺭﺧﺶ ﻧﮑﺶ. ‌ 3- ﺩﺭ ﺣﻀﻮﺭ ﻧﺎﺗﻮﺍﻥ، ﻗﺪﺭﺕﻧﻤﺎﯾﯽ ﻧﮑﻦ. 4- ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﻏﺼﻪﺩﺍﺭ، ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﯽ نکن. 5- ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺯﻧﺪﺍﻧﯽ، ﺁﺯﺍﺩﯼﺍﺕ ﺭﺍ ﺟﻠﻮﻩﻧﻤﺎﯾﯽ نکن. 6- ﺩﺭ ﺣﻀﻮﺭ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺑﯽﺑﭽﻪ، ﺍﺯ ﺑﭽﻪﻫﺎﯾﺖ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﻧﮑﻦ. 7- ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ یتیم ، ﺍﺯ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﺕ ﻧﮕﻮ. ‌ ﺗﺤﻒ ﺍﻟﻌﻘﻮﻝ، ص 167 ‌‌ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌸🍃🌸🍃 حضرت امام علی (ع) میفرمایند: (علامة) اَلإْيمانُ أَنْ تُؤْثِرَ الصِّدْقَ حَيْثُ يَضُرُّكَ عَلَى الْكَذِبِ حَيْثُيَنْفَعُكَ؛ (نشانه) ايمان، اين است كه راستگويى را هر چند به زيان تو باشد بر دروغگويى، گرچه به سود تو باشد، ترجيح دهى. نهج البلاغه ص 556 حكمت 458 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•