eitaa logo
داستان راستان🇵🇸
28.2هزار دنبال‌کننده
34.3هزار عکس
28.3هزار ویدیو
324 فایل
تقدیم به روح پاک و مطهر متفکر شهید استاد مرتضی مطهری‏‏‏‏‏‏‏‏ تبلیغات‌ ارزان با بازدهی عالی :👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/1735000081Ce431fec0ab
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🍃🌸🍃 هفت چيزي كه انسان خودش را مسخره ميكند امام رضا علیه السّلام فرمود: 1- کسی که با زبانش استغفرالله بگوید ولی در دل از گناهی که کرده پشیمان نباشد خودش را مسخره کرده 2- کسی که از خدا توفیق کار خیر طلب کند ولی تلاش و کوششی نداشته باشد خود را مسخره کرده 3- کسی که از خدا بهشت بخواهد و در انجام عبادات صبر نکند و در ترک معاصی صبر نداشته باشد خود را مسخره کرده 4- کسی که از آتش جهنم به خدا پناه برد ولی از لذت گناه دست بر ندارد خودش را مسخره کرده 5- آنکس که یاد مرگ کند و از آن ترس داشته باشد ولی خود را برای مرگ آماده نکند ( یعنی اعمال خیر انجام ندهد و از گناهانش استغفار نکند) خودش را مسخره کرده 6- کسی که خدا را یاد کند و مشتاق دیدار او باشد ولی در گناهان اصرار ورزد خود را مسخره کرده 7- کسی که بدون توبه از خدا طلب عفو و بخشش کند، خودش را مسخره کرده است. ٢٧٤ ٧٨ص٣٥٦ @DastaneRastan_ir
🌸🍃🌸🍃 از ابن عباس نقل شده است که روزی زلیخا به یوسف(ع) گفت: چشم بردار و مرا بنگر. یوسف(ع) گفت: «أَخْشَی الْعَمَی فِی بَصَرِی؛ از نابینا شدن چشمانم می ترسم.» زلیخا گفت: «چقدر چشمهایت زیباست!» یوسف(ع) گفت: «دو چشم، نخستین عضوهایی هستند که در قبر بر گونه هایم می افتند.» زلیخا گفت: «چه بوی خوشی داری؟» یوسف(ع) گفت: «اگر [بدی] بوی مرا سه روز پس از مرگم استشمام می کردی، از من فرار می کردی.» زلیخا گفت: «چرا به من نزدیک نمی شوی؟» حضرت یوسف(ع) گفت: «با این دوری، به قرب پروردگارم امیددارم.» زلیخا گفت: «بستر من از حریر است، برخیز و خواسته ام را برآور.» یوسف(ع) گفت: «می ترسم بهره ام در بهشت از کف برَوَد.» زلیخا گفت: «تو را به شکنجه گرها می سپارم» یوسف(ع) گفت: «پروردگارم در آن هنگام مرا بس است.»[2] ۲ص۴۵ ١٢ص٢٧٠ @DastaneRastan_ir
⚫️🏴⚫️🏴 حضرت امام حسين (ع) میفرمایند: إيّاكَ أنْ تكونَ مِمَّن يَخافُ على العِبادِ مِن ذُنوبِهِم و يَأْمَنُ العُقوبَةَ مِن ذَنبِهِ ، فإنَّ اللّه َ تباركَ و تعالى لا يُخْدَعُ عَن جَنّتِهِ ، و لا يُنالُ ما عِندَهُ إلاّ بطاعَتِهِ ،إنْ شاءَ اللّهُ از آنان مباش كه بر بندگان از گناهانشان مى ترسند، اما خويشتن را از كيفر گناهان خويش ايمن مى شمارند؛ زيرا خداوند تبارك و تعالى در اعطاى بهشت خود، فريب نمى خورد و جز با طاعتِ خداوند به آنچه از ثواب و بهشت نزد اوست نتوان رسيد. اگر خدا خواهد ٧٨ص١٢١ @DastaneRastan_ir
🌸🍃🌸🍃 عبداللّه بن عباس به نقل از پدرش گفت که ابوطالب در حضور گروهی از قریش برای این که شایستگی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را به آنان نشان دهد، به ایشان گفت: ای پسر برادرم! آیا خداوند تو را فرستاده است؟ فرمود: آری. ابوطالب گفت: همانا انبیا، معجزه و کارهای خارق العاده ای دارند. پس یک معجزه به ما نشان بده. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: آن درخت را صدا بزن و بگو که محمدبن عبداللّه می گوید، به اذن خدا جلو بیا. ابوطالب آن درخت را صدا زد. درخت جلو آمد و سجده کرد. سپس به درخت دستور داد تا برگردد. درخت برگشت. ابوطالب گفت: شهادت می دهم که به درستی تو راستگو هستی. سپس به پسرش علی علیه السلام گفت: پسرم، همراه پسر عمویت باش و از او جدا نشو. ٣٥ص١١٥
🌸🍃🌸🍃 سلمان فارسی می گوید: روزی حضرت فاطمه (س) را دیدم که چادری وصله دار و ساده بر سر دارد. در شگفت ماندم و تعجب کردم، گفتم: عجبا! دختران پادشاه ایران و روم بر کرسی های طلایی می نشینند و پارچه های زربافت به تن می کنند و این دختر رسول خداست که نه چادرهای گران قیمت بر سر دارد و نه لباس های زیبا. فاطمه (س) پاسخ داد: ای سلمان! خداوند بزرگ لباس های زینتی و تخت های طلایی را برای ما در روز قیامت ذخیره کرده است. حضرت زهرا (س) سپس به محضر پيامبراکرم (صلى الله عليه و آله) آمدند و گفتند: یا رسول اللّه سلمان از لباس ساده من تعجب مى کند! قسم به خدایى که تو را به پیامبرى برانگیخته است، مدت پنج سال است که زیرانداز شبانه من و على پوست گوسفندى است که روزها علوفه شترمان را بر روى آن مى ریزیم، و شب ها بر روی آن میخوابیم و بالش ما نیز قطعه پوستى است که درون آن از لیف درخت خرماست. ٤٣ص٨٧ ١٦٢ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌸🍃🌸🍃 - همهمه‌ای بر پا بود. عده‌ی زیادی نزدیک بارگاه متوکل ایستاده بودند؛ عبدالرحمن که غریب بود و تازه به آن شهر آمده بود، دلیل این ازدحام را پرسید. - متوکل، دستور قتل علی بن محمد(امام هادی شیعیان) را صادر کرده است. ابهت امام وجود عبدالرحمن را فرا گرفته بود. چشم از امام بر نمی‌داشت. تاکنون نه او را دیده بود و نه از او چیزی شنیده بود. اما نمی‌دانست چرا دلش لبریز از محبت وی گشته. - به یاد حرف مردم افتاد: "به گمانم این بار متوکل دستور قتلش را صادر نموده است." دلش خالی شد. در دل برای رهایی علی بن محمد دعا کرد. امام هادی(ع) همان طور که پیش می‌آمد، نگاهی به عبدالرحمن انداخت. به او که رسید فرمود: "خدا دعايت را مستجاب كرد" و سپس ادامه داد :خدا عمر طولانى و كثرت مال و فرزند عطایت كند." روح بی‌قرار عبدالرحمن به دنبال امام کشیده ‌شد. به امامت علی بن محمد اقرار نمود و شیعه شد. و به واسطه دعای عبدالرحمن، جان امام در امان ماند. همانطور که دعای یک غیر مسلمان در حق امام هادی(ع) مستجاب شد؛ قطعا دعای ماهم در حق امام زمانمان مستجاب میشود. ٥٠ص١٤١_١٤٢ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌸🍃🌸🍃 وقتی که در جنگ احد، دندان حضرت محمد (ص) شکست و صورتش مجروح شد، اصحاب ایشان، ناراحت شدند و عرض کردند: یا رسول الله!دشمن را نفرین کنید. پیامبر فرمودند: خدايا قوم مرا هدايت كن زيرا نا آگاه هستند. یکی از اصحاب برآشفته شد و به پيامبر گفت : اى رسول خدا ! حضرت نوح علیه السلام بر قوم خود نفرين كرد و گفت: "پروردگارا در روى زمين احدى از كافران را زنده مگذار" حالا كه صورتت مجروح و دندانهايت شكسته شده به جاى نفرين، براى دشمن دعا مى كنید؟ حضرت محمد فرمودند: من برای نفرین کردن مبعوث نشده ام بلکه مبعوث شده ام برای دعوت مردم به سوی حق، و رحمت برای آنها . ١٨ص٢٤٥ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌸🍃🌸🍃 بیست بار با شترش رفته بود حج، بدون اینکه حتی یک شلاق به او بزند! بعد از شهادت، شتر بدون اینکه قبر او را دیده باشد آمد همانجا، زانوهایش را خم کرد؛ افتاد روی خاک. با همان زبان بسته صیحه می کشید، خودش را می مالید به خاکها، سرش را به زمین می زد، اشک چشمهایش خاک را تر کرده بود. خبرش وقتی به امام باقر (علیه السلام) رسید، آمد و از او خواست آرام باشد. شتر از کنار قبر بلند شد و چند قدم برداشت ولی انگار دلش آرام نگرفت، برگشت و دوباره همان ضجه ها را شروع کرد. امام یکبار دیگر آمد و آرامش کرد. بار سوم ،که بی قراری اش را دید فرمود: رهایش کنید. سه روز آنجا ماند و بالاخره از درد فراق، جان داد. همانجا، کنار تربت مولایش، زین العابدین (علیه السلام)... ٤٦ص١٤٨ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌸🍃🌸🍃 پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) از اصحاب خود پرسیدند : فقیر کیست؟ اصحاب پاسخ دادند: فقیر کسی است که پول نداشته و دستش از مال دنیا تهی باشد. حضرت فرمودند : آنکه شما می گویید فقیر واقعی نیست، فقیر واقعی کسی است که روز قیامت وارد محشر شود در حالی که حق مردم در گردن اوست، بدین گونه که یکی را فحش و ناسزا گفته، مال کسی را خورده، خون دیگری را ریخته، چهارمی را زده، اگر اعمال نیکو و کار خیری داشته در مقابل حقوق مردم از او می گیرند و به صاحبان حق می دهند، و چنانچه کارهای نیکویش کفایت نکند، از گناهان صاحبان حق برداشته و بر او بار می کنند، و روانه آتش دوزخ می نمایند، فقیر و بینوای واقعی چنین کس است. ٧٢ص٦ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌸🍃🌸🍃 در عصر خلافت امام علی (ع) که اموال بسیار به عنوان بیت المال به کوفه می آمد، قنبر، غلام علی (ع)، چند ظرف طلا و نقره از بیت المال را به حضور علی (ع) آورد و عرض کرد: «تو آنچه بود، همه را تقسیم کردی و برای خود چیزی نگه نداشتی. من این ظرف ها را برای تو ذخیره کرده ام.» امام علی (ع) شمشیر خود را کشید و به قنبر فرمود: «وای بر تو، دوست داری که به خانه ام آتش بیاوری.» سپس آن ظرف ها را قطعه قطعه کرد و سرپرست های امور شهری را طلبید. آنها را به آنان داد، تا عادلانه بین مردم تقسیم کنند ٣٤ص٣١٢ حضرت علی(ع) می فرماید: « یَخْضَمُونَ مَالَ اللَّهِ خِضْمَةَ الْإِبِلِ نِبْتَةَ الرَّبِیع ؛ بعضی از افراد مثل شتری كه به علف تازه‌ی بهاری رسیده است ، مال خدا و بیت المال را می‌خورند.» ٣ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌸🍃🌸🍃 امام صادق (ع) از پیامبر اکرم (ص) نقل می کند که فرمودند : « (در معراج ) صدایی را شنیدم که مرا ترساند ٬ جبرئیل به من گفت : ای محمد ! آیا می شنوی ؟ گفتم : آری . گفت : این سنگی بود که 70 سال پیش از لبه جهنم پرتاب شده بود هم اکنون رسید به قعر جهنم .» پیامبر اکرم (ص) دیگر نخندید تا از دنیا رحلت کرد . ٨مبحث_نا •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌸🍃🌸🍃 به فرزندان و کودکان بگویید : راه نجات از فتنه های آخر الزمان ، زیاد دعا کردن برای فرج است... امام صادق عليه السلام فرمود: كسى كه در حال انتظار فرج امام زمان عجل الله بميرد بمنزله ي كسى است كه در راه خدا با شمشيرش جهاد كرده است ٤٢ص١٢٦ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌸🍃🌸🍃 امیرالمومنین امام على علیه السلام : هنگامى كه كسى به نماز برمى خيزد، شيطان مى آيد و به نظر حسادت به او نگاه مى كند زيرا مى بيند كه رحمت خدا او را فراگرفته است. ٨٢ص٢٠٧ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌸🍃🌸🍃 امام صادق عليه السلام: سه دعاست كه از درگاه خداوند متعال رد نمى شود: دعاى پدر براى فرزندش، هر گاه كه به او نيكى كند، و نفرينش در حقّ او، آن گاه كه از او نافرمانى نمايد. نفرين ستم ديده در حقّ كسى كه به او ستم كرده است، و دعايش براى كسى كه انتقام او را از ستمگرى گرفته است. و دعاى مرد مؤمن براى برادر مؤمنش كه به خاطر ما به او كمك [مالى] كرده است و نفرينش درباره وى، هر گاه بتواند به او كمك [مالى ]كند و برادرش به آن كمك نياز شديد داشته باشد و وى كمكش نكند ٧٤ص٣٩٦ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌸🍃🌸🍃 مردی در حال نشاط و خوشحالى خدمت امام جواد (علیه السلام) رسید. حضرت فرمود چه خبر است که این چنین مسرور و خوشحالى؟ آن مرد عرض کرد ای فرزند رسول خدا، از پدر شما شنیدم که مى‌ فرمود بهترین روز شادى انسان، روزى است که خداوند توفیق انجام کارهاى نیک و خیرات و احسانات به او دهد و او را در حل مشکلات برادران دینى موفق بدارد. امروز نیازمندانى از جاهاى مختلف به من مراجعه کردند و به خواست خداوند گرفتاری‌ هایشان حل شد و نیاز ده نفر از نیازمندان را برطرف کردم، بدین جهت چنین سرور و شادى به من دست داده است. حضرت فرمود به جانم سوگند که شایسته است که چنین شاد و خوشحال باشى، به شرط این که اعمالت را ضایع نکرده و نیز در آینده باطل نکنى. ٦٨ص١٥٩ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌸🍃🌸🍃 مفضل مى‌ گوید در محضر امام صادق (علیه السلام) بودم، سخن از چگونگى اعمال به میان آمد. من گفتم عمل من چه مقدار کم است؟ حضرت فرمود عمل کم با پرهیزکارى، بهتر از عمل بسیار بدون پرهیزکارى است. گفتم عمل بسیار بدون پرهیزکارى چگونه مى‌ شود؟ حضرت فرمود مانند عمل کسى که به مردم و همسایگانش نیکی و محبت مى‌ کند و در خانه‌ اش به روى مردم باز است، ولى هنگامى که در معرض کار حرام قرار مى‌ گیرد از آن خوددارى نمى‌ کند و مرتکب حرام و گناه مى‌ شود. بلى، این است نمونه عمل بدون تقوا؛ اما شخص دیگرى نیز هست که کارهاى نیک انجام نمى‌ دهد، ولى اگر کار حرامى برایش پیش آمد خویشتندارى نموده و مرتکب کار حرام و گناه نمى‌ گردد و البته که شخص دومى بهتر از اولى است. ٧٠ص١٠٤ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌸🍃🌸🍃 ؟ فلق چاهی است در جهنم که اهل جهنم از شدت حرارت و خوف و ترس آن چاه به خداوند پناه می برند؛ این چاه از خداوند اذن خواست که نفس بکشد خداوند هم به آن اذن داد، وقتی نفس کشید جهنم پر از آتش شد. و از پیامبر اکرم (ص) روایت شده که فرمود: در جهنم یک وادی از آتش است که اهل جهنم از حرارت آن روزی 70 هزار بار به خدا پناه می برند. ودر آن وادی ، اتاقی از آتش است و در آن اتاق چاهی از اتش است و در آن چاه ، تابوتی از آتش است و در داخل آن تابوت، ماری از آتش است که 1000 نیش دارد و طول خر نیش آن 500 متر است، و لذا خداوند به پیامبر می فرماید: بگو پناه می برم به آفریدگار فلق یک طایفه از کسانی که اهل این چاه هستند، شرابخواران می باشند. فلق یعنی صدع، صدع به معنای سوراخ در یک چیز سفت و محکم است و مراد این است که در جهنم ، چاهی است که در آن 70 هزار خانه است و در آن خانه 70 هزار اتاق است و در آن اتاق 70 هزار سیاهی است و در آن سیاهی 70 هزار ظرف سم است که همه اهل جهنم باید از اینجا عبور کنند. ٨مبحث_جهنم ‌‌‌‌ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌸🍃🌸🍃 امام صادق عليه السلام فرمودند: إذا اوَیْتَ إلى فِراشِکَ فَانْظُرْ ماسَلَکْتَ فى بَطْنِکَ، وَ ما کَسَبْتَ فى یَوْمِکَ، وَاذْکُرْ انَّکَ مَیِّتٌ، وَ انَّ لَکَ مَعادا؛ در آن هنگامى که وارد رختخواب خود مى شوى ، با خود بیندیش که در آن روز چه نوع خوراکى ها و آشامیدنى ها از چه راهى به دست آورده اى و میل نموده اى . و در آن روز چه چیزهائى را چگونه و از چه راهى کسب و تحصیل کرده اى. و در هر حال متوجّه باش که مرگ تو را مى رباید؛ و سپس در صحراى محشر جهت بررسى گفتار و کردارت حاضر خواهى شد. ٧١ص٢٦٧ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌸🍃🌸🍃 شهادتِ محل سجود در روز قيامت پیامبر گرامی اسلام (ص): اي اباذر! هيچ كس صورت و پيشاني بر قطعه اي از قطعات زمين نمي گذارد ، مگر اينكه آن قطعه زمين شهادت مي دهد آن شخص در آن براي خدا سجده كرده و در آن دعا و نماز خوانده و مناجات كرده ، و او را با اين شهادت سرافراز و مفتخر مي سازد و بهشتي مي نمايد. در حديث است كه : در جاهاي مختلف زمين نماز بخوانيد ، تا در قيامت براي شما شهادت دهند . ٨٢ص٢٣٤ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌸🍃🌸🍃 روزی عزرائیل نزد حضرت موسی (ع) آمد و گفت سلام بر تو ای هم سخن خدا. حضرت موسی (ع) پس از پاسخ سلام پرسید تو كیستی؟ عزرائیل گفت من فرشته مرگ هستم. حضرت موسی (ع) پرسید برای زیارتم آمده‌ای یا برای قبض روحم؟ عزرائیل گفت برای قبض روحت آمده‌ام. حضرت موسی (ع) گفت ساعتی به من مهلت بده تا با فرزندانم وداع کنم. عزرائیل گفت مهلتی در کار نیست. حضرت موسی (ع) به سجده افتاد و از خداوند خواست تا به عزرائیل بفرماید که مهلت دهد تا با فرزندانش وداع کند. خداوند به عزرائیل فرمود به موسی (ع) مهلت بده. عزرائیل مهلت داد. حضرت موسی (ع) نزد مادرش آمد و گفت سفری در پیش دارم. مادر گفت چه سفری؟ حضرت موسی (ع) فرمود سفر آخرت. مادر گریه کرد. حضرت موسی (ع) نزد همسرش آمد. کودکش را در دامن همسرش دید و با همسر وداع کرد. کودک دست به دامن حضرت موسی (ع) زد و گریه کرد. دل حضرت موسی (ع) از گریه کودکش سوخت و گریه کرد. خداوند به حضرت موسی (ع) وحی کرد ای موسی (ع)، تو به درگاه ما می ‌آیی، این‌گریه و زاری ات چیست؟ حضرت موسی (ع) عرض کرد دلم به حال کودکانم می ‌سوزد. خداوند فرمود ای موسی (ع)، دل از آنها بکن، من از آنها نگهداری می‌کنم و آنها را در آغوش محبتم می‌پرورانم. دل حضرت موسی (ع) آرام گرفت و به عزرائیل گفت روحم را از كجای بدنم خارج می سازی؟ عزرائیل گفت از دهانت. حضرت موسی (ع) گفت چرا از دهانم، با اینكه من با همین دهانم با خدا گفتگو كرده‎ام؟ عزرائیل گفت از دست هایت. حضرت موسی (ع) گفت چرا از دست‌هایم، با اینكه تورات را با این دست‌هایم گرفته‎ام؟ عزرائیل گفت از پاهایت. حضرت موسی (ع) گفت چرا از پاهایم، با اینكه با همین پاهایم به كوه طور برای مناجات رفته‎ام؟ عزرائیل گفت از چشم هایت. حضرت موسی (ع) گفت چرا از چشم‌هایم، با اینكه همواره چشم‌هایم را به سوی امید پروردگار كشیده‎ام؟ عزرائیل گفت از گوش‌هایت. حضرت موسی (ع) چرا از گوش‌هایم، با اینكه سخن خداوند متعال را با گوش‌هایم شنیده‎ام. خداوند به عزرائیل وحی كرد روح حضرت موسی (ع) را قبض نكن تا هر وقت كه خودش بخواهد. (این گفتگو حاکی از عبودیت محض ظاهری و باطنی آن حضرت می‌باشد) عزرائیل از آنجا رفت و حضرت موسی (ع) سال ‌های دیگری زندگی كرد تا اینكه روزی یوشع بن نون را طلبید و وصیت ‌های خود را به او نمود، سپس به تنهایی به سوی كوه طور رفت. در آنجا مردی را دید که مشغول كندن قبر است، نزد او رفت و گفت آیا می‎خواهی تو را كمک كنم؟ او گفت آری، حضرت موسی (ع) او را كمك كرد. وقتی كه كار كندن قبر تمام شد، حضرت موسی (ع) وارد قبر گردید و در میان آن خوابید تا ببیند اندازه لحد قبر درست است یا نه؟ در همان لحظه خداوند پرده را از جلوی چشم او برداشت. حضرت موسی (ع) مقام خود در بهشت را دید تا به مرگ خود راضی، خشنود و راغب شود. حضرت موسی (ع) عرض كرد خدایا، روحم را به سویت ببر. همان‎ دم عزرائیل روح او را قبض كرد و همان قبر را مرقد حضرت موسی (ع) قرار داد و آن قبر را پوشانید. آن مرد قبر كن، عزرائیل بود كه به آن صورت درآمده بود. در این وقت منادی حق در آسمان با صدای بلند گفت: «مات موسی كَلِیمُ اللهِ، فَاَی نَفْسٍ لا تَمُوتُ موسی»، موسی كلیم خدا مرد، چه كسی است كه نمی‎ میرد؟ پس از مرگ حضرت موسی (ع)، فرشتگان به او گفتند ای کسی که در میان پیامبران از همه راحت‌تر جان دادی، مرگ را چگونه یافتی؟ حضرت موسی (ع) گفت مرگ را مانند گوسفندی که زنده پوستش را بکنند یافتم. مطابق برخی روایات، قبر حضرت موسی (ع) در کوه طور واقع در نجف و یا در سرزمین سینا است. ١٣ص٣٦٥_٣٦٦ ٧٠ ٥ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌸🍃🌸🍃 قرآن کریم می‌فرماید: «و عاشِروهنَّ بالمعروف»؛ «شما مردان با همسرانتان به طور شایسته معاشرت کنید.» رسول اکرم (ص) فرمودند: جبرئیل در باره حقوق زنان به من خبر داد آنقدر در باره زنان سفارش کرد که من گمان کردم که جایز نیست برای مرد که به همسرش حتّی اُفّ و سخنی لطیف‌تر از گل بگوید، بعد گفت:‌ «ای محمّد، در مورد زنان از خداوند بزرگ بترسید، زنان آن‌ها امانت‌های الهی هستند که شما آنان را به همسری گرفته‌اید و به سبب سخن و کتاب خداوند و سنّت و شریعت پیامبر، به شما حلال شده‌اند، حقوق واجبی بر عهده شما دارند، بنابراین با آن‌ها با مهربانی رفتار کنید و دل‌هایشان را خوشحال کنید تا آن‌ها هم با شما خوب زندگی کنند، در زندگی به آن‌ها سخن زور نگویید و اذیّت و غضبناکشان نکنید.» ١٠٣ص٣٥١ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌸🍃🌸🍃 مردی در حال نشاط و خوشحالى خدمت امام جواد (علیه السلام) رسید. حضرت فرمود چه خبر است که این چنین مسرور و خوشحالى؟ آن مرد عرض کرد ای فرزند رسول خدا، از پدر شما شنیدم که مى‌ فرمود بهترین روز شادى انسان، روزى است که خداوند توفیق انجام کارهاى نیک و خیرات و احسانات به او دهد و او را در حل مشکلات برادران دینى موفق بدارد. امروز نیازمندانى از جاهاى مختلف به من مراجعه کردند و به خواست خداوند گرفتاری‌ هایشان حل شد و نیاز ده نفر از نیازمندان را برطرف کردم، بدین جهت چنین سرور و شادى به من دست داده است. حضرت فرمود به جانم سوگند که شایسته است که چنین شاد و خوشحال باشى، به شرط این که اعمالت را ضایع نکرده و نیز در آینده باطل نکنى. ٦٨ص١٥٩ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌸🍃🌸🍃 داود رقى مى‌ گوید به محضر امام صادق (علیه السلام) رفتم. بدون اینکه سخنى بگویم فرمود اى داود، روز پنج شنبه هنگامى که برنامه اعمالتان را پیش من آوردند، در آن دیدم که تو درباره پسر عمویت خوب کرده‌ اى. از این کار تو خوشحال شدم، ولی همین قطع صله رحم از جانب او، باعث مرگ زودرس پسر عمویت خواهد شد. داود مى‌ گوید پسر عمویى داشتم بسیار بد فطرت و مخالف صله رحم و دشمن سرسختم بود. هنگامى که شنیدم او و خانواده‌ اش در فقر و نادارى شدید، روزگار بدى را به سر مى‌ برند؛ ضمن سرکشی به ایشان، برایش مقدارى مخارج فرستادم. سپس به سوى مکه حرکت نمودم و او بعد از من فوت شده بود. موقعى که در مدینه خدمت امام صادق (علیه السلام) رسیدم بدون اینکه حرفى بزنم، امام آن جریان را به من خبر داد. ٧٤ص٩٣ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌸🍃🌸🍃 راه غلبه بر نفس، محاسبه است. بعضی اولیای خدا یک دفتری همراه خود داشتند و هر کاری که می کردند می نوشتند، در آخر روز هم نشسته و حساب کارهای خود را می کردند که ما در این روز چه کردیم،چه مقدار اطاعت خداوند متعال را نمودیم، چه مقدار سرپیچی و نافرمانی کردیم. امام موسی کاظم (علیه السلام) فرمودند: از ما نیست کسی که هر روز به حساب نفس خود نرسد؛ پس اگر کار خوبی انجام داده بود خــدا را شـکـــر کند و از خدا بخواهد که آن کار را بیشتر و بهتر بتواند انجام دهد و اگر کار بدی انجام داده بود استغفار و توبه نماید. ٧٢ حضرت رسول اکرم (ص ) فرمودند: انسان مؤمن نخواهد بود، تا این که به حساب نفسش برسد؛ شدیدتر از حسابرسی شریک با شریکش و مولی با بنده اش ‌٧٢ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌸🍃🌸🍃 قرآن کریم می‌فرماید: «و عاشِروهنَّ بالمعروف»؛ «شما مردان با همسرانتان به طور شایسته معاشرت کنید.» رسول اکرم (ص) فرمودند: جبرئیل در باره حقوق زنان به من خبر داد آنقدر در باره زنان سفارش کرد که من گمان کردم که جایز نیست برای مرد که به همسرش حتّی اُفّ و سخنی لطیف‌تر از گل بگوید، بعد گفت:‌ «ای محمّد، در مورد زنان از خداوند بزرگ بترسید، زنان آن‌ها امانت‌های الهی هستند که شما آنان را به همسری گرفته‌اید و به سبب سخن و کتاب خداوند و سنّت و شریعت پیامبر، به شما حلال شده‌اند، حقوق واجبی بر عهده شما دارند، بنابراین با آن‌ها با مهربانی رفتار کنید و دل‌هایشان را خوشحال کنید تا آن‌ها هم با شما خوب زندگی کنند، در زندگی به آن‌ها سخن زور نگویید و اذیّت و غضبناکشان نکنید.» ١٠٣ص٣٥١ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•