eitaa logo
داستان راستان🇵🇸
28.8هزار دنبال‌کننده
35.4هزار عکس
29.6هزار ویدیو
332 فایل
تقدیم به روح پاک و مطهر متفکر شهید استاد مرتضی مطهری‏‏‏‏‏‏‏‏ تبلیغات‌ ارزان با بازدهی عالی :👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/1735000081Ce431fec0ab
مشاهده در ایتا
دانلود
~🕊 ^'💜' کنارش ایستاده بودم شنیدم کہ مےگفت : •صلےاللّٰہ‌ علیک ‌یآ ‌صاحب‌الزمان•♥️ بهش گفتم: چرا الان به امام‌زمان سلام دادی ؟! گفت: شاید‌ این وزش‌ِ باد‌ و‌ نسیم‌ سلام منو به امام‌زمانم برساند☁️🍃 '🌸' •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
~🕊 ^'💜'^ 🌿استقبال تمام‌ عیار!! ⚘یکی از مجاهدین عراقی که با ما در انتقال پیکر مطهر شهدا همکاری می‌کرد، یک‌بار پیکر مطهر تعدادی از شهدا را در منطقه هور، داخل قایق می‌گذارد تا به این طرف آب بیاورد. وقتی جریان را تعریف می‌کرد، می‌گفت: بار اولی بود که این کار را می‌کردم. با سختی و مشقات از حصارها و موانعی که دشمن در منطقه ایجاد کرده بود عبور کردم و پیکر مطهر شهدا را آوردم. ⚘مجاهد عراقی گفت: شب خسته بودم و کنار سنگر قایق را قرار دادم و شهدا را هم از داخل قایق بیرون نیاوردم. به خواب رفتم و در خواب دیدم حضرت امام (ره) تشریف آوردند بالای پیکر مطهر شهدا. رفتم پیش ایشان و گفتم: یا سیدی! شما برای چه به اینجا تشریف آوردید؟ امام فرمودند: این‌ها فرزندان من هستند. این‌ها مظلوم هستند و من خودم باید به استقبالشان بیایم. ✍🏻راوی: سردار سید محمد باقرزاده، فرمانده کمیته جستجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
^'💜'^ ⚘نزدیک غروب مرتضی داخل یک گودال پیکر شهیدی را پیدا کرد؛ با بیل خاک ها را بیرون می ریخت هر بیل خاک راکه بیرون می ریخت مقدار بیشتری خاک به داخل گودال برمی گشت، نزدیک اذان مغرب بود، مرتضی بیل را داخل خاک فرو کرد و گفت: فردا برمی گردیم. ⚘صبح به همراه مرتضی به فکه برگشتیم، به محض رسیدن به سراغ بیل رفت. بعد آن را از خاک بیرون کشید و حرکت کرد! با تعجب گفتم: آقا مرتضی کجا می ری؟! نگاهی به من کرد و گفت : دیشب جوانی به خواب من آمد و گفت: من دوست دارم در فکه بمانم! بیل را بردار و برو. 📚 کتاب شهید گمنام 💔 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
~🕊 ^'💜'^ دستش تیر خورده بود و مجروح شده بود وقتی زنگ زد گفت: روم نمیشه با این دست برگردم شرمنده حضرت عباس(ع) میشم، آنقدر ماند تا پیش حضرت عباس(ع) روسفید شد و شهید شد.. ♥️🕊 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
❁﷽❁ دنبال‌ جسدش‌ همه‌ جزيره‌‌های اطراف را گشتيم. تا نزديكی امارات‌ هم‌ رفتيم، پيدا نشد. خودش‌ هم می‌گفت: (خوبی دريا به‌ اينه‌ كه‌ نشونی از آدم نمی‌مونھ...) ♥️ •• ↷ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
^'💜'^ خواستن ازش عڪس بگیرن گفت بذارید "سربند یازهرا" ببندم بعد از شهادتم به درد میخوره... ♥️🕊 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
~🕊 ^'💜'^ یوسف با حالت‌ بغض گفت: میدونی اون شهیدی که موقع شهادت تنش پاره‌پاره میشه یعنی خدا خیلی عاشقشه؟ یوسف شاه‌رگش پاره شد.. دست ‌چپش؛ پهلوی ‌چپش.. وقتِ شهادتش یازهرایی گفت‌ و رفت.. ♥️ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•