eitaa logo
داستان راستان🇵🇸🇮🇷
37هزار دنبال‌کننده
38.2هزار عکس
34.6هزار ویدیو
371 فایل
تقدیم به روح پاک و مطهر متفکر شهید استاد مرتضی مطهری‏‏‏‏‏‏‏‏ تبلیغات‌ ارزان با بازدهی عالی :👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/1735000081Ce431fec0ab
مشاهده در ایتا
دانلود
شهیدی که شب بعد از عروسی خود هم به جبهه رفت 🔹شهید فاضل در سال ۶۲ ازدواج كرد اما شب بعد از عروسی راهی منطقه شد و گويا هيچ قيد و بند زمينی نمی‌توانست او را از حضور در جبهه و دفاع از اسلام و انقلاب، اطاعت از امام و ادامه راه شهيدان بازدارد. 🔹انوشیروان رضایی فاضل در آزمون سال ۱۳۶۴ شرکت کرد و در رشته‌ی صنايع اتومبيل دانشکده‌ی فنی شهيد منتظری مشهد قبول شد، ولی چون تاروپودش با جنگ گره‌خورده بود، تمام دل‌بستگی‌ها را رها کرد و هجرت دوباره‌ای را به‌سوی دانشگاه اصلی، يعنی جبهه آغاز کرد. 🌷 🇮🇷
یار دیرینی که تا آخرین نفس کنار شهید چمران ایستاد 🔹شهید ایرج رستمی به همراه شهید چمران در کردستان مجروح و برای مداوا به تهران منتقل شد. وی پس از بهبودی به یگان خدمتی خود بازگشت و با آغاز جنگ تحمیلی راهی جبهه‌های حق علیه باطل شد. پس از چندی توسط وزارت دفاع مأمور به همکاری با دکتر چمران شد و به همراه وی ستاد جنگ‌های نامنظم را در جبهه‌های جنوب تشکیل داد که مسئولیت آن توسط دکتر چمران بر عهده شهید ایرج رستمی گذاشته شد. 🔹شهید چمران پس از اطلاع از شهادت یار دیرینش شهید ایرج رستمی سریع خود را به منطقه رساند و در مورد شهید ایرج رستمی گفت: " خدا رستمی را دوست داشت و برد اگر ما را هم دوست داشته باشد می‌برد." البته این دوری زیاد طول نکشید و شهید چمران نیز در همان منطقه با اصابت گلوله خمپاره ۶۰ به شدت مجروح شد که در حین انتقال به بیمارستان به شهادت رسید. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
📷خاطرات شهید غواص از جبهه جنگ 🔹شهید توسن: " در حین آموزش شاید بیشتر از ۸۰ مرتبه از اروند عبور کردیم و انواع آموزش‌ها را دیدیم. آب اروند خیلی سرد، تلخ، شور و آموزش در آن خیلی سخت بود، از بس که داخل آب می‌لرزیدم وقتی بیرون می‌آمدیم توان حرف زدن نداشتیم. لباس‌های غواصی بر تن اکثر بچه‌ها گشاد بود، حتی کفش غواصی هم به پایمان جور نبود. خیلی از بچه‌ها پاهایشان چرکی شده بود و خیلی از سختی‌ها را تحمل می‌کردند، بخاطر خدا و اینکه جزو نیروهای خط شکن باشند. یک گروه هم که جزو گروه غواص نبودند در ساحل برایمان چای دم می‌کردند و سیب‌زمینی در آتش می‌پختند و همین که از آب بیرون می‌آمدیم با خوردن چای و سیب زمینی کاملاً سرحال می‌شدیم. بچه‌های گردان تخریب همگی نماز شب می‌خواندند و اصلاً مسئله‌ای به نام ریا در کار نبود، نماز شب مانند نماز جماعت برقرار بود. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
♦️همان‌طوری که از خدا می‌خواست به شهادت رسید 🔹مهدی مرندی از همرزمان شهید حاجی بابا می‌گوید: "شهید انس و الفتی مثال زدنی با قرآن داشت و همیشه زیارت عاشورا می‌خواند. تنها چیزی که به هیچ کس هدیه نمی‌داد انگشتری بود که از مادرش به یادگار مانده بود، به من می‌گفت می‌خواهم به گونه‌ای شهید شوم که حتی تکه‌های بدنم را نتوانند جمع آوری کنند." 🔹بعد از شهادت رجایی و باهنر، شهید حاجی بابا خیلی ناراحت بود. همان شب روی پشت‌بام خوابیده بود که رو به برادرش گفت: آرزو دارم من هم مثل آقای رجایی به شهادت برسم و پیکرم بسوزد. خدا هم او را به آرزویش رساند و همانطور که دوست داشت به شهادت رسید. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
عقابی که پهنه‌ آسمان را عرصه‌ی معراج خود ساخت 🔹یکی از دوستان شهید افشین هریسی‌نژاد می‌گوید: " افشین از جمله‌ی آن انسانها و شهدایی است که خاطره و یاد او همچون آفتابی تابان در ذهن و خاطر ما پرتو افشانی می کند. و یاد او که تقریبا هم سن و هم دوره و هم محله ای و آشنا بودیم؛ به مراتب بیشتر در لوح خیالمان حک شده است. 🔹شهید افشین هریسی‌نژاد از همان دوران تحصیل و دوران راهنمایی و دبیرستان استعداد و توانایی ویژه ای در درس و تحصیل خود داشت که بعدا هم در نتیجه همان استعداد درونی و تلاشهای بی وقفه‌اش در این عرصه خودش را بالا کشید و به جایگاهی که شایسته‌اش بود رسید. 🔹البته اگر او شهید نمی‌شد می‌توانست پله‌های خیلی بالاتری را هم در زمینه خلبانی و رشته خاص خودش به خود اختصاص دهد؛ ولی در اوج جوانی خویش در اوج پرواز کرد و قله ها را در نوردید و بالاخره هم پهنه‌ی آسمان را عرصه معراج خویش قرار داد. #معرفی_شهید #شهید_دفاع_مقدس •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
شهیدی که می‌دانست دیگر عیدی در کنار خانواده نخواهد بود 🔹شهید در طول‌ جنگ‌ دو بار مجروح‌ شد. هنگامی‌ که‌ در جزیره‌ی‌ مجنون‌ و در عملیات‌ بدر از ناحیه‌ی‌ پهلو زخمی‌ شد، برای‌ مرخصی‌ به‌ منزل‌ بازگشت‌، اما ضمن‌ اینکه‌ مجروحیت‌ خویش‌ را از خانواده‌ کتمان‌می‌کرد، حتی‌ دوشادوش‌ پدر در مزرعه‌ نیز کار می‌کرد. 🔹روحیه‌ شهادت‌طلبی‌ از آغاز جنگ‌ در اعمال‌ و اخلاق‌ سیدجواد کاملا مشهود بود. آخرین‌ بار که‌ به‌ جبهه‌ اعزام‌ میشد، به‌ برادر بزرگترش‌ گفته‌ بود: " عید امسال‌ منتظر من‌ نباشید من ‌دیگر به‌ منزل‌ و جمع‌ شما نخواهم‌ بود. حلالم‌ کنید و از همگان‌ برایم‌ حلالیت‌ بطلبید." •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
«حسین صیدی» شهید خط شکنی از گردان حنظله که هیچ‌وقت بازنگشت 🔹مادر شهید صیدی می‌گوید: " در یکی از عملیات‌ها از ناحیه دست زخمی شده بود. وقتی به بیمارستان منتقلش کردند تا عمل شود، بعد از عمل راضی نشد بستری شود و با اصرار و رضایت خودش مرخص شد که تخت خالی شود تا اگر مجروحی آوردند جا برای بستری کردنش داشته باشند. آن شب تا صبح بدون اینکه چیزی بگوید از درد قدم زده بود، وقتی پرسیدم درد داری؟ گفت: «تا درد نداشته باشد، ارج ندارد.»" 🔹حسین صیدی در گردان حنظله به عنوان خط شکن همراه گردان کمیل برای عملیات والفجر مقدماتی عازم منطقه شده بودند و روز هجدهم بهمن‌ماه عملیات آغاز شده بود و آنها دیگر هیچ وقت برنگشتند. 🇮🇷 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
شهید ماشا‌الله پیل‌افکن، رزمنده‌ای که یک تنه لشکر دشمن را زمین‌گیر کرد 🔹شهید پیل افکن در ادامه عملیات چزابه شش شبانه روز در مقابل و پشت جبهه دشمن بدون وقفه برای نجات تیپ ۷۷خراسان از محاصره با دشمنان جنگید و آنقدر از مهمات ذخیره شده دشمن استفاده کرد تا مهمات آن محدوده به پایان رسید، آنگاه با لب تشنه و بدن خسته و گرسنه، و چشم ترکش خورده ایی که ۶ شبانه روز نخوابیده در محاصره دشمن قرار گرفت و تنهایی به اسارت دشمن در آمد. 🔹همین اقدام شهید پیل‌افکن در عملیات چزابه باعث شد تا کینه‌ای در دل دشمن بیندازد؛ آنقدر که فرمانده‌شان دستور داد او را زنده اسیر کنند. ماشاالله بعد از چند روز مبارزه خسته و کم‌توان شده بود اما ناامید خیر. باز هم در کمین دشمن نشسته بود تا شاید بتواند یکی از بعثی‌ها را شکار کند. 🇮🇷 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
شهیدی که ارادت خاصی به حضرت زهرا (س) داشت 🔹شهید نسب علاقه قابل ستايشی به حضرت صديقه كبری فاطمه زهرا (س) داشت و بدين جهت او را «سردار زهرايي (س)» می‌خواندند. 🔹محمد اسلامی نسب در یکی از عملیات‌ها چشمش آسیب دیده بود و دکترها گفتند بینایی‌اش را از دست داده است و دیگر جراحی هم فایده‌ای ندارد. محمد اصرار کرد که پزشکان عمل کنند و کاری به نتیجه‌اش نداشته باشند. 🔹اسلامی نسب به پزشکان معالجش در خصوص عمل چشمهایش می‌گوید: " فقط با ذکر یا زهرا (س) عمل را شروع کنید. بعد از عمل پزشکان از نتیجه‌ی جراحی حیرت زده شدند، عمل جراحی با رمز یا زهرا سلام الله علیها موفقیت آمیز بود. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
شهدای آب‌های نیلگون خلیج همیشه فارس همسر شهید : " سال ۱۳۶۴ من و مسعود با هم ازدواج کردیم و به خاطر کار مسعود به شهر بوشهر رفتیم. او در نیروی دریایی درس می خواند. وقتی که لیسانس گرفت در بوشهر به منطقه دوم دریایی رفتیم. در آنجا حدود ۲ سال زندگی کردیم، او مرتباً به ماموریت می‌رفت. مسئولین گفته بودند که هر کس برادرش شهید شده است می تواند اصلاً به جنگ دریایی نرود ولی او در مورد این که برادر شهید است چیزی نگفته بود". 🔹در درگیری آمریکا با ناوشکن‌های ایرانی، در ابتدا ناو شهید مسعود انشایی موشک می‌خورد و مسعود و دوستش به پایین کشتی رفته تا بی سیم را بیاورند در به روی آنها قفل می‌شود، دوستش که زخمی شده داد می‌زند و کمک می‌خواهد و مسعود هر کاری می‌کند در باز نمی‌شود ناگهان یک موشک به طرف آنها می‌آید و آن دو نفر به درجه رفیع شهادت می‌رسند. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
شهیدی که می‌دانست دیگر عیدی در کنار خانواده نخواهد بود 🔹شهید در طول‌ جنگ‌ دو بار مجروح‌ شد. هنگامی‌ که‌ در جزیره‌ی‌ مجنون‌ و در عملیات‌ بدر از ناحیه‌ی‌ پهلو زخمی‌ شد، برای‌ مرخصی‌ به‌ منزل‌ بازگشت‌، اما ضمن‌ اینکه‌ مجروحیت‌ خویش‌ را از خانواده‌ کتمان‌می‌کرد، حتی‌ دوشادوش‌ پدر در مزرعه‌ نیز کار می‌کرد. 🔹روحیه‌ شهادت‌طلبی‌ از آغاز جنگ‌ در اعمال‌ و اخلاق‌ سیدجواد کاملا مشهود بود. آخرین‌ بار که‌ به‌ جبهه‌ اعزام‌ میشد، به‌ برادر بزرگترش‌ گفته‌ بود: " عید امسال‌ منتظر من‌ نباشید من ‌دیگر به‌ منزل‌ و جمع‌ شما نخواهم‌ بود. حلالم‌ کنید و از همگان‌ برایم‌ حلالیت‌ بطلبید." •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
«حسین صیدی» شهید خط شکنی از گردان حنظله که هیچ‌وقت بازنگشت 🔹مادر شهید صیدی می‌گوید: " در یکی از عملیات‌ها از ناحیه دست زخمی شده بود. وقتی به بیمارستان منتقلش کردند تا عمل شود، بعد از عمل راضی نشد بستری شود و با اصرار و رضایت خودش مرخص شد که تخت خالی شود تا اگر مجروحی آوردند جا برای بستری کردنش داشته باشند. آن شب تا صبح بدون اینکه چیزی بگوید از درد قدم زده بود، وقتی پرسیدم درد داری؟ گفت: «تا درد نداشته باشد، ارج ندارد.»" 🔹حسین صیدی در گردان حنظله به عنوان خط شکن همراه گردان کمیل برای عملیات والفجر مقدماتی عازم منطقه شده بودند و روز هجدهم بهمن‌ماه عملیات آغاز شده بود و آنها دیگر هیچ وقت برنگشتند. 🇮🇷 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•