eitaa logo
داستان راستان🇵🇸
28.1هزار دنبال‌کننده
36هزار عکس
30.6هزار ویدیو
333 فایل
تقدیم به روح پاک و مطهر متفکر شهید استاد مرتضی مطهری‏‏‏‏‏‏‏‏ تبلیغات‌ ارزان با بازدهی عالی :👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/1735000081Ce431fec0ab
مشاهده در ایتا
دانلود
📜 گویند: دهقانی مقداری گندم در دامن لباس پیرمـرد فقـــیری ریخت پیرمرد خوشــحال شد و گوشه های دامن را زد و رفــت! در راه با پــرودرگار سـخن می گفت: «ای گـــشاینده گــره های ناگـــشوده عنایتی فـرما و گـــره ای از گـره های زندگـــی ما بگـــشای» در همین حال ناگهان از گره هایــش باز شد و گـــندمها به زمــین ریخت! او با ناراحتی گـــفت: من تو را ڪی گفتم ای یار عـزیز کاین گـره بگشای و گندم را بریز! آن گــره را چون نیارستی گـشود این گره بگشودنت دیگر چه بود؟ نشـــــست تا را از زمــین جمـــــع ڪند در ڪمال ناباوری دید دانـــــه‌ ها روی ظــرفی از ریخــته اند! نــدا آمد ڪه: تو مبــین اندر درخـتی یا به چاه تو بـین ڪه منم مفتاح راه •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•