eitaa logo
داستان راستان🇵🇸🇮🇷
31.5هزار دنبال‌کننده
38.1هزار عکس
34.3هزار ویدیو
371 فایل
تقدیم به روح پاک و مطهر متفکر شهید استاد مرتضی مطهری‏‏‏‏‏‏‏‏ تبلیغات‌ ارزان با بازدهی عالی :👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/1735000081Ce431fec0ab
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🍃🌸🍃 : : 5⃣ : ✍پیروان ادریس نبی(ع) که در لشگر پادشاه نفوذ کرده بودند سریعا در شهر پخش شدند و به دنبال پیامبر گشتند و خیلی زود ایشان را در منزل یکی از یارانش یافتند. سربازی که در پی حضرت ادریس(ع) آمده بود به ایشان فرمود: ای مولای من! گویا پادشاه همین امشب قصد به شهادت رساندن شما را دارد و هم اکنون در حال سامان دادن نیروهای خود است. همانطور که می دانید فرمانده ی ما که از مریدان شما و نزدیکان شاه هستند، از واقعه با خبر شده و ما را مامور کردند که شما را بیابیم و فی الفور از شهر خارج کنیم. 🤲حضرت ادریس(ع) ایشان را دعا کردند و فرمودند: ای مردان خدا! بدانید که روزگاری سخت در انتظار مشرکان است. شک نداشتم که این جباران هم به قدرت خدایان خود ساخته ی خود اعتقادی ندارند و قطعا سعی خواهند کرد با دسیسه ای اینچنین خود را از خشم خدای یکتا محفوظ دارند. اینک وقت آن رسیده که همگان به پوشالی بودن بت های ساخته شده از سنگ و چوب پی ببرند و حقانیت خداوند منان بر همگان ثابت شود. 🏞من شهر را ترک کرده و به جایی که خداوند می فرمایند میروم. شما نیز به سوی برادران خود بشتابید و ایشان را از وقایع پیش آمده با خبر سازید. به ایشان بگویید که شهر را ترک کنند و در سرزمین هایی دیگر ساکن شوند. ⛰حضرت ادریس(ع) با جمع محدودی از یاران نزدیکشان از شهر گریختند و رو به بیابان نهادند و در نیمه های شب به غاری در دل یک کوه رسیدند. ایشان همین مکان را به عنوان مخفیگاه خود و یارانش انتخاب کرد. حالا وقت آن رسیده بود تا با خدای خود خلوتی داشته باشد. خلوتی برای رقم زدن آینده ی تاریخ. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•