داستان راستان🇵🇸
💫قصص الانبیا حضرت ابراهیم(ع) •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
💐حضرت ابراهیم(ع)
#پارت اول
✨آن حضرت در زمان نمرود كه در عجم به كيكاوس معروف بود،زندگيميكرد.نمرود مردي باقوت وحشمت بود.سپاه بسيار داشت ودر سرزمين بابل آنزمان وكوفة زمان ما حكومت ميكرد.چهارصد صندلي طلا داشت كه برروي هريكجادوگري نشسته وجادو مينمود.
🌙او يكشب در خواب ديد كه ستارهاي در افقپديدار شد ونورش بر نورخورشيد غلبه نمود.نمرود وحشت زده از خواب بيدار شدو جادوگران را احضار نموده وتعبير خواب خود را از آنان جويا شد.گفتند طفليدراين سال متولد ميشود كه سلطنت تو بدست او نابود ميشود.وهنوز آن طفل ازصلب پدر به رحم مادر منتقل نشده است.نمرود دستور داد كه بين زنان ومردانجدايي اندازند و كودكي كه در آن سال متولد ميشود،اگر پسر است،بكشند.واگردختر است،باقي بگذارند.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
💥تارخ كه يكي از مقربّان نمرود بود شبي پنهاني نزدهمسرش رفت ونطفه ابراهيم بسته شد.هنگام تولد كودك،مادر ابراهيم (ع) به داخلغاري رفت وابراهيم (ع) در آنجا متولد شد.مادر،كودكش را درغار گذاشت وبه شهرمراجعت نمود.او همه روزه به غار ميرفت وبه فرزندش شير ميداد وبرميگشت.رشد يك روز آن حضرت مطابق يكماه كودكان ديگر بود.پانزده سال گذشتودراين مدت ابراهيم (ع) جواني قوي شده بود.روزي با مادرش به طرف شهرحركت كردند .در راه به گله شتري رسيدند.ابراهيم (ع)از مادر پرسيد:خالق اينهاكيست؟گفت آنكه آنهارا خلق كرد و رزق ميدهد وبزرگ مينمايد.ابراهيم (ع) درشهر با گروههاي بت پرست وارد بحث ميشد وآنها را محكوم مينمود.واقرار بهخداي ناديده كرد.به مصداق آية شريفة «فلما جنّ عليه الليل رايكوكباً...»چون مذاهب آنهاراباطل ديد وباطل نمود،فرمود:انّي وجهّتوجهي...»بعد ابراهيم (ع) را به دربار نمرود بردند.نمرود مرد زشترويي بود ولي دراطرافش غلامان وكنيزان زيبا بودند.ابراهيم (ع) از عمويش آذر پرسيد:اينها چهكسي هستند؟آذر گفت اينها غلامان وكنيزان وبندگان نمرودند! ابراهيم (ع) تبسميكردوگفت چگونه است كه بندگان و كنيزان و غلامان از خدايشان زيباترند؟آذر گفتاز اين حرفها نزن كه تورا ميكشند.آمده است كه آذر بت ميساخت وبه ابراهيم (ع)ميداد تا بفروشدوابراهيم (ع) هم طناب به پاي بتها ميبست ومي گفت:بياييدخدايي را بخريد كه نميخورد و نميبيند و نميآشامد و نه نفعي ميرساند ونهضرري!با اين تعريف ابراهيم (ع) كسي بتها را نميخريد.وبتها را به نزد آذر برميگرداند.
🪓بت شكن دربتخانه
🔥نمروديان سالي دوبار در فروردين جشن ميگرفتند.در يكي از جشنها موقعخروج از شهر،آذر به ابراهيم (ع)پيشنهاد نمود كه او هم به جشن برودتا شايد جشنآنهارا تماشاكرده وزبان از بدگويي بتها بردارد.ولي روز بعد موقع رفتن،ابراهيم(ع)گفت من مريض هستم!لذا همه با زينت تمام از شهر بيرون رفتند بجز ابراهيم (ع)كه تبري برداشت و به بتخانه رفت وهمة بتهارا شكست.
✍ادامه دارد...
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
💫سرگذشت حضرت ابراهیم(ع)
#پارت دوم
🪓سپس تبر را بر دوش بتبزرگانداخت. «فجعلهم جُذاذاً الاّ كبيراً لهم»همة بتهارا خورد كرد مگر بُتبزرگ را.وقتي نمرود ونمروديان باز گشتند وبه بتخانه آمدند تا خود را تبرككنند،همة بتهارا شكسته ديدند غير از بُت بزرگ.به روايتي شيطان به آنها اطلاع دادكه ابراهيم (ع)خدايان شمارا شكسته است.صداي ناله وفرياد مردم بلند شد.نزدنمرود رفتند كهاي نمرود!خدايان مارا شكستهاند.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🔥نمرود دستور داد تا به هركه شكداريد نزد من بياوريد.همه گفتند كار ابراهيم (ع) است.حضرت را احضار كردندوبهاو گفتند:«أ انت فعلتَ هذا بآلهتنا ياابراهيمقال بل فعلهم كبيرهم هذافاسئلوهم اِن كانوا ينطقون»»آيا تو اين عمل را نسبت به خدايان مابجاآوردي؟گفت بت بزرگ اين كار را كرده است از او بپرسيد اگر حرف ميزند!نمروديان گفتند اي ابراهيم (ع) اين بتها سخن نميگويند.سپس همگي خجلوشرمنده و سر به زير انداختند.بعد ابراهيم (ع)فرمود چيزي را عبادت ميكنيد كهنه نفعي ميرساند ونه ضررو نه حرف ميزند.چون نمروديان از جواب عاجزشدند،همگي گفتند اگر كمك كار خدايان خود هستيد،ابراهيم (ع) رابسوزانيد.
🔥نمرود دستور داد ديوارهاي در دامنه كوه درست كردند وبمدت يكماههيزم آورده ودر آن قرار دادند تا پرشد.بعد گفتند چگونه ابراهيم (ع) رادر آتشبياندازيم؟شيطان😈 بصورت آدمي ظاهر شد وگفت منجنيق بسازيد!تا آن زمانمنجنيق نساخته بودند لذا به آنها يادداد كه چگونه اين وسيله را بسازند.چهارصد نفر آمدند وهردونفر يك طناب راگرفتند و ابراهيم (ع) را بالا بردند.دراين هنگام در ميان فرشتگان غلغلهاي افتاد وبهپيشگاه الهي عرضه كردند كه خدايا از شرق تا غرب يكنفر،تورا عبادت ميكندواوراهم كه ميخواهند بسوزانند.دستور بده تا اورا ياري كنيم.
💫خطاب آمد:برويد اگراز شما ياري خواست اورا كمك كنيد.ابتدا ملك باد نزد ابراهيم (ع) آمد وگفت:منموكل باد هستم.اگر امر بفرمائيد به باد امر كنم تا آتش را به خانة نمرود ببرد ونمروديان را بسوزاند.ابراهيم (ع)فرمود پناه من خداست وبتو نيازي ندارم.ملك ابرآمد وگفت اي ابراهيم!اجازه بده تا به ابر امر كنم آتش را خاموش كند.ابراهيم(ع)گفت امر خود را به خداي ناديده واگذاردم.ملك كوه آمد وگفت ايابراهيم!اجازه بده كوه بابل را بر سرشان خراب نمايم وهمه را هلاك كنم.ابراهيم (ع)گفت بتو نيز محتاج نيستم.بعد جبرئيل آمد وگفت اي ابراهيم!هيچ احتياجينداري؟گفت دارم اما نه بتو.گفت به كه داري؟گفت او از همه بهتر به حال من آگاهاست.بعد از آن...
✍ادامه دارد...
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
هدایت شده از 💚 تبلیغات آیه گرافی🍁
🔴موهات میریزه ؟؟؟😢
🔴 هر روز موهات کم پشت تر از قبل میشه؟😭
✅راه حل مشکلت تو کانال زیره👇
👈ریزش موهات رو تو کمتر از ۱۴ روز قطع کن 💯
⭕رفع ریزش و رویش مجدد موها ⭕
🟢کاملا گیاهی 🍃
🟢بدون عوارض ❌
ارسالشونم رایگانه🤩🤩
فوری عضو کانالشون شو و رضایت هاشون رو ببین👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2982216311C819485c2b9
جهت مشاوره رایگان عدد ۱ را پیامک کنید👇
💫سرگذشت حضرت ابراهیم(ع)
#پارت سوم
💖از طرف خدا ندا آمد:«يانار كوني برداً وسلاماً علي ابراهيم»
ابراهيم از پيامبراني است كه خداوند او را بيش از ديگران با عظمت ياد نمودهاست واو را با القابي چون :حنيف،مسلم، حليم، اوّاه، منيب،صديقياد كرده و بااوصافي چون:شاكرو سپاسگزار نعمتهاي خداوند،قانت و مطيع خالق توانا،دارايقلب سليم،عامل و فرمانبردار كامل خدا،بندة مؤمن و نيكوكار،شايسته و صالحدرگاه خدا و...وي را ستوده است.و به منصبهايي چون:امامت وپيشوائيمردم،برگزيده در دوجهان و خليل اللهي مفتخر داشته است.
✨از جمله الطاف الهي بر ابراهيم آنست كه:
او را از پيامبران اولوا العزم قرار داد.
پيامبري را در ذريه او قرار داد.
علم وحكمت وشريعت بوي داده است.
اورا امّت واحده خواند.
و خانة كعبه بدست او تجديد بنا شد.
مقام امامت به او تفويض شد
مدت عمر ابراهيم دويست سال بوده و در شهر خليل الرحمن فلسطين اشغاليمدفون است.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
💚ابراهيم در قرآن
👌به قسمتي از گفتگوي ابراهيم با نمروديان توجه نمائيد:
«ابراهيم به پدرش گفت:چراچيزي كه نميشنود و نميبيند و تورا از چيزيبي نياز نميكند را عبادت ميكني؟اي پدر!من به دانشي مطلع شدهام كه تو به آندست نيافتهاي .پس از من پيروي كن تا تورا به راه راست هدايت كنم.ايپدر!شيطان را نپرست كه شيطان معصيت خدا را نمود.اي پدر!من ميترسم تو دچارعذاب الهي شوي وجزو ياران شيطان گردي!پدرش جواب داد:آيا از خدايان منرويگردان شدهاي؟اگر دست از اين حرفها برنداري تورا سنگسار ميكنم!وتورا ازخود ميرانم!ابراهيم گفت با تو خداحافظي نموده واز خدا برايت طلب آمرزشمينمايم كه خدا به من مهربان است. واز شما و معبودانتان دوري ميكنم و خدايواحد را ميخوانم تا شايد با اين دعا از درگاه خدا دور نشوم»
👈«ابراهيم به پدرش وقوم پدرش گفت:اين تنديسها چيست كه به آنها رويآورده وآنها را عبادت ميكنيد؟گفتند:پدران ما اينها را عبادت ميكردند.ابراهيمگفت:شما وپدرانتان در گمراهي آشكار بوديد.گفتند:آيا براي ما حق آوردهاي يا ازبازيگراني؟ابراهيم گفت خداي شما پروردگار آسمانها وزمين است كه آنها را آفريدهومن بر اين مطلب شهادت ميدهم.بخداقسم:وقتي نبوديد براي بتهاي شما چارهايخواهم انديشيد!پس به بتخانه رفته وبتهاي آنان را بجز بت بزرگ را تا شايد سراغ اوبروند شكست.»
«ابراهيم به آنها گفت:آيا غير از خدا،چيزي را ميپرستيد كه نه به شما سوديدارد ونه ضرر؟اُف بر شما وبتهايتان چرا تعقل نميكنيد؟آنها گفتند كه :او رابسوزانيد وخدايانتان را ياري كنيد اگر كمك كننده به خدايانتان هستيد!»
«ابراهيم به پدرش و قومش گفت:چه ميپرستيد؟گفتند:بتاني را ميپرستيم وپيوسته سر بر آستانشان داريم.ابراهيم گفت:آيا وقتي آنها را صدا ميزنيد صدايشما را ميشنودند؟آيا سود وزياني براي شما دارند؟آنها گفتند:بلكه پدرانمان را اينچنين يافتهايم.ابراهيم گفت آيا نميدانيد كه بتهاي شما وپدرانتان با من دشمنمنند.ولي پروردگار عالميان كسي است كه مرا آفريد و هدايت كرد.او كسي است كهغذا وآشاميدني به من ميدهد.و چون مريض شوم مرا شفا ميدهد و اميدوارم كهروز قيامت خطاهاي مرا ببخشد.»
💫«ابراهيم به پدرش گفت:چرا چيزي كه نميشنود و نميبيند و تورا از چيزيبي نياز نميكند را عبادت ميكني؟اي پدر!من به دانشي مطلع شدهام كه تو به آندست نيافتهاي .پس از من پيروي كن تا تورا به راه راست هدايت كنم.ايپدر!شيطان را نپرست كه شيطان معصيت خدا را نمود.اي پدر!من ميترسم تو دچارعذاب الهي شوي وجزو ياران شيطان...
✍ادامه دارد...
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
💫سرگذشت حضرت ابراهیم(ع)
#پارت چهارم
وجزو یاران شیطان 🔥گردي!پدرش جواب داد:آيا از خدايان منرويگردان شدهاي؟اگر دست از اين حرفها برنداري تورا سنگسار ميكنم!وتورا ازخود ميرانم!ابراهيم گفت با تو خداحافظي نموده واز خدا برايت طلب آمرزشمينمايم كه خدا به من مهربان است. واز شما و معبودانتان دوري ميكنم و خدايواحد را ميخوانم تا شايد با اين دعا از درگاه خدا دور نشوم»
💫پيروزي ابراهيم(ع)بر نمروديان
↙️آن حضرت در زمان نمرود كه در عجم به كيكاوس معروف بود،زندگيميكرد.نمرود مردي باقوت وحشمت بود.سپاه بسيار داشت ودر سرزمين بابل آنزمان وكوفة زمان ما حكومت ميكرد.چهارصد صندلي طلا داشت كه برروي هريكجادوگري نشسته وجادو مينمود.او يكشب در خواب ديد كه ستارهاي در افقپديدار شد ونورش بر نورخورشيد غلبه نمود.نمرود وحشت زده از خواب بيدار شدو جادوگران را احضار نموده وتعبير خواب خود را از آنان جويا شد.گفتند طفليدراين سال متولد ميشود كه سلطنت تو بدست او نابود ميشود.وهنوز آن طفل ازصلب پدر به رحم مادر منتقل نشده است.نمرود دستور داد كه بين زنان ومردانجدايي اندازند و كودكي كه در آن سال متولد ميشود،اگر پسر است،بكشند.واگردختر است،باقي بگذارند.تارخ كه يكي از مقربّان نمرود بود شبي پنهاني نزدهمسرش رفت ونطفه ابراهيم بسته شد.هنگام تولد كودك،مادر ابراهيم (ع) به داخلغاري رفت وابراهيم (ع) در آنجا متولد شد.مادر،كودكش را درغار گذاشت وبه شهرمراجعت نمود.او همه روزه به غار ميرفت وبه فرزندش شير ميداد وبرميگشت.رشد يك روز آن حضرت مطابق يكماه كودكان ديگر بود.پانزده سال گذشتودراين مدت ابراهيم (ع) جواني قوي شده بود.روزي با مادرش به طرف شهرحركت كردند .در راه به گله شتري رسيدند.ابراهيم (ع)از مادر پرسيد:خالق اينهاكيست؟گفت آنكه آنهارا خلق كرد و رزق ميدهد وبزرگ مينمايد.ابراهيم (ع) درشهر با گروههاي بت پرست وارد بحث ميشد وآنها را محكوم مينمود.واقرار بهخداي ناديده كرد.به مصداق آية شريفة «فلما جنّ عليه الليل رايكوكباً...»چون مذاهب آنهاراباطل ديد وباطل نمود،فرمود:انّي وجهّتوجهي...»بعد ابراهيم (ع) را به دربار نمرود بردند.نمرود مرد زشترويي بود ولي دراطرافش غلامان وكنيزان زيبا بودند.
✨ابراهيم (ع) از عمويش آذر پرسيد:اينها چهكسي هستند؟آذر گفت اينها غلامان وكنيزان وبندگان نمرودند! ابراهيم (ع) تبسميكردوگفت چگونه است كه بندگان و كنيزان و غلامان از خدايشان زيباترند؟آذر گفتاز اين حرفها نزن كه تورا ميكشند.آمده است كه آذر بت ميساخت وبه ابراهيم (ع)ميداد تا بفروشدوابراهيم (ع) هم طناب به پاي بتها ميبست ومي گفت:بياييدخدايي را بخريد كه نميخورد و نميبيند و نميآشامد و نه نفعي ميرساند ونهضرري!با اين تعريف ابراهيم (ع) كسي بتها را نميخريد.وبتها را به نزد آذر برميگرداند.
✍ادامه دارد...
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#بهشت را ندیده میخرند
✨بهلول هر وقت دلش می گرفت به کنار رودخانه میرفت. در ساحل مینشست و به آب نگاه می کرد. پاکی و طراوت آب، غصه هایش را میشست. اگر بیکار بود همانجا مینشست و مثل بچه ها گِل بازی میکرد. آن روز هم داشت با گِل های کنار رودخانه، خانه میساخت. جلوی خانه باغچهایی درست کرد و توی باغچه چند ساقه علف و گُل صحرایی گذاشت. ناگهان صدای پایی شنید برگشت و نگاه کرد. زبیده خاتون (همسر خلیفه) با یکی ازخدمتکارانش به طرف او آمد. به کارش ادامه داد. همسر خلیفه بالای سرش ایستاد و گفت: «بهلول، چه میسازی؟»
بهلول با لحنی جدی گفت: «بهشت میسازم.»
همسر هارون که میدانست بهلول شوخی میکند، گفت: «آن را میفروشی؟!»
بهلول گفت: «میفروشم.»
زبیده خاتون پرسید: «قیمت آن چند دینار است؟»
بهلول جواب داد: «صد دینار.»
زبیده خاتون گفت: «من آن را میخرم.»
✨بهلول صد دینار را گرفت و گفت: «این بهشت مال تو، قباله آن را بعد مینویسم و به تو میدهم.»
زبیده خاتون لبخندی زد و رفت. بهلول، سکه ها را گرفت و به طرف شهر رفت. بین راه به هر فقیری رسید یک سکه به او داد. وقتی تمام دینارها را صدقه داد، با خیال راحت به خانه برگشت.
💫زبیده خاتون همان شب، در خواب، وارد باغ بزرگ و زیبایی شد. در میان باغ، قصرهایی دید که با جواهرات هفت رنگ تزئین شده بود. گلهای باغ، عطر عجیبی داشتند. زیر هر درخت چند کنیز زیبا، آماده به خدمت ایستاده بودند. یکی از کنیزها، ورقی طلاییرنگ به زبیده خاتون داد و گفت: «این قباله همان بهشتی است که از بهلول خریدهای!»
وقتی زبیده از خواب بیدار شد از خوشحالی ماجرای بهشت خریدن و خوابی را که دیده بود برای هارون تعریف کرد.
☀️صبح زود، هارون یکی از خدمتکارانش را به دنبال بهلول فرستاد. وقتی بهلول به قصر آمد، هارون به او خوش آمد گفت و با مهربانی و گرمی از او استقبال کرد. بعد صد دینار به بهلول داد و گفت: «یکی از همان بهشتهایی را که به زبیده فروختی به من هم بفروش!»
بهلول، سکه ها را به هارون پس داد و گفت: «به تو نمیفروشم.»
هارون گفت: «اگر مبلغ بیشتری میخواهی، حاضرم بدهم.»
بهلول گفت: «اگر هزار دینار هم بدهی، نمیفروشم.»
هارون ناراحت شد و پرسید: «چرا؟!»
بهلول گفت: «زبیده خاتون، آن بهشت را ندیده خرید، اما تو میدانی و میخواهی بخری، من به تو نمیفروشم!»
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
عارف بالله مرحوم حاج اسماعیل دولابی رحمةالله علیه میفرمودند:
🔸حضرت عیسی علیه السّلام و یارانش بعد از طی مسافت زیادی به مقصد رسیدند. حضرت عیسی علیه السّلام آب آوردند که پای یارانشان را بشویند.
همه عرض کردند: یا روحالله ما چگونه بنشینیم که شما پای ما را بشویید؟ شما باید بنشینید تا ما پای شما را بشوییم. حضرت علیه السّلام فرمود:
این کار که انسان پای دوستش را بشوید، کار خوبی است یا بد؟ عرض کردند: کار خوبی است. فرمود: من به کار خوب اولی هستم یا شما؟ عرض کردند: شما. فرمود: پس بنشینید تا پایتان را بشویم.
🔸وقتی علمی پیدا کردی، از جهّال فاصله نگیر. هر وقت ثروتی پیدا کردی، از فقرا دور نشو.
.
.
🔺مصباح الهدی - تألیف استاد مهدی طیّب
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با خواندن 14بار این آیه در روز هرچی طلسم در زندگیتونه میشکنه!
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍀ای خالق من!
ای که در زندگی ام امنیت خاطر ایجاد کردی،
سایه رحمتت را بر سرم مستمر کن.
یاریم ده که در پناه تو نیرومند شوم
و این را بدانم که
نیــروی اراده من بسیار ضعیف است
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃دنیا دار مکافاته
بد نکن تا بد نبینی رفیق
خیلیا میگن خدا میبینه ولی اون دنیا مجازات میکنه
ولی من میگم خدا میبینه و همین دنیا هم حکم میکنه هم مجازات
من میگم خدا اینجاست کنار من کنار تو
همینجا تو قلب همه ما و میدونه کی خیر میخواد
کی باعث شره خدا اینجاست بغل گوش ما
خدا
خدای بیطرفه پس حکمشم هم
از رو عدالته شک ندارم
شاید تو این کلیپ فقط داماد مثل زده شد
ولی خدا،
خدای همه اس و در برابر همه
قاضي مطلق
خدایا ؛ظالمان: دروغگویان :
را به خودت میسپاریم چون به حکمت ایمان داریم :
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📝آدمیزاد شبیه ترازو است...
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
CQACAgQAAx0CVc35HwAC6vxlns_2i4vTC73OpRxZ78KHaXA0OwADBwACD1TZUywdzx_hcldRNAQ.mp3
6.26M
🔊 #فضل_القرآن
📚 #اصول_کافی
📣 جلسه چهارم
* سوال پیامبر از امت خود راجع به قرآن و اهل بیت
* در قرآن نور هدایت وجود دارد
* چه تفکری دل بصیر را روشن میکند؟
* تفکر نوعی حرکت است
* قرآن هدایت روز و نور شی است
* چه کسی دلش به نور قرآن روشن میشود؟
⏰ مدت زمان : ۱۱:٠۵
✅کانال استاد دانشمند
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
درهرجنگییکسنگرمقدم
وجودداردڪهاگردشمنآنرابگیرد،
عملاموفقوپیروزشدهاست.
سنگراولاسلاموبانویاسلامۍ،
حجابِاوست..(:
#شھیدمطھری🌱
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹خدا با من است
🎙#استاد_دانشنمند
🌹 🍃🍂
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بدون خدا دوستت داره...🤍🍃
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💚السلام علیک
یا نورالله✨فی ظلمات الارض
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
❓رزق چیست؟
☘️ زمانی که خواب هستی و ناگهان، به تنهایی و بدون زنگ زدن ساعت بیدار میشوی؛ این بیداری؛ رزق است، چون بعضیها بیدار نمیشوند.
💐 زمانی که با مشکلی رو به رو می شوی خداوند صبری به تو می دهد که چشمانت را از آن بپوشی، این صبر، رزق است.
🌷 زمانی که در خانه لیوانی آب؛ به دست پدر یا مادرت می دهی این فرصت نیکی کردن، رزق است.
🌸 گاهی اتفاق می افتد که در نماز حواست با گفته هایت نباشد؛ ناگهان به خود می آیی و نمازت را با خشوع می خوانی این تلنگر، رزق است.
🌿 یکباره یاد کسی میفتی که مدتهاست از او بی خبری و دلتنگش می شوی و جویای حالش، این یادآوری؛ رزق است.
☀️ رزق واقعی رزق خوبی هاست. نه ماشین نه درآمد، اینها رزق مال است که خداوند به همه ی بندگانش می دهد، اما رزق خوبی ها را فقط به دوستدارانش می دهد.
🌾 و در آخر همین که عزیزانتان هنوز در کنارتان هستند و نفسشان گرم است و سلامت؛ این بزرگترین رزق خداوند است.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌷 امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود : خداوند تبارک و تعالی به حضرت موسی(ع) چنین وحی کرد :
💠 ای موسی چهار سفارش به تو دارم :
1⃣ تا زمانی که مطمئن نیستی گناهانت آمرزیده شده به عیوب دیگران مشغول مشو.
2⃣ تا زمانی که مطمئن نیستی گنج های من تمام شده در مورد روزی خود اندوهگین مباش.
3⃣ تا زمانی که از زوال پادشاهی من اطمینان نداری به کسی جز من امید مبند.
4⃣ تا زمانی که مطمئن نیستی شیطان مرده، از مکر او ایمن مباش.
📚 خصال ، ج1 ، ص217
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
••|📱|••
#استورۍ💚
+یهحَرَم
امامرضابرو..؛💔😭
#صوتالشهدا
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•