eitaa logo
داستان آموزنده 📝
17.2هزار دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
1.3هزار ویدیو
6 فایل
تبلیغات و ارتباط👇👇 @ad_noor1 داستانهای مذهبی و اخلاقی درسی برای زندگی روزمره را اینجا بخوانید👆👆 ☆مشاوره اخلاقی=> @Alnafs_almotmaenah . .
مشاهده در ایتا
دانلود
دیشب ساعت ۸ یهو مهمون اومد خونمون از دهن پسرش پرید که شام نخوردن 😞 فوری به بهانه اوردن چای و میوه رفتم آشپزخونه 😁 یه ربع بعد سفره شام چیدم 😍 مهمونمون سرخ شد و گفت ببخشید مزاحم شدیم رفتی غذا حاضری گرفتی😔 بردمش نشونش دادم که چطور غذا ۱۰دقیقه ای حاضر شد😳😳 من مدیون اینجام 👇🏽 https://eitaa.com/joinchat/133038089C616b958b58
🔴خانمهایی که توخونه ندارن غصه نخورن😁 مدل پخت کیک بدون گذاشتم کانال💃 تو ساعت اونم رو 😍 با وعکس📽📸 https://eitaa.com/joinchat/133038089C616b958b58 💯 امتحان شده💯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 حکایت تشرف آیت الله بهجت (ره) به محضر امام رضا (علیه السلام) داستان از گلایه‌ی سید احمد فهری از آیت الله بهجت (ره) شروع می‌شود. ✅ اگر در مشکلات به در بسته خورده اید، مشاهده‌ی این ویدیو برای شما راه‌گشاست. 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`° اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
خانم ۵۴ ساله ای که به درآمد میلیونی رسید🤔 با این سن هیچ امیدی برای به درآمد رسیدن نداشتم😔 تا اینکه با یک کانال آشنا شدم که یه کار هنری فوق العاده جذاب رو آموزش میداد🤗 تو کمتر از دوماه تونستم به درآمد میلیونی برسم و کلی سفارش داشته باشم🤑 توام میخوای خیلی زود با سرمايه کم به درآمد برسی بزن رو لینک زیر 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/920912166C5fe4735c71
. ❌اگه دنبال انتخابت درسته 🔰اگه میخوای با سرمايه کم😱 🔰فقط با کارکردن تو خونت🤗 صاحب شغلی بشی که به برسی ⚜فقط با هنری که بهت یاد میدم میتونی بهش برسی پس عجله کن و بزن رو لینک زیر و خودتو شروع کن👇 https://eitaa.com/joinchat/920912166C5fe4735c71 .
ـ🔆سعادت ابدى‏ در زمان رسول گرامى اسلام صلى الله عليه و آله در شهر مدينه، شخصى بود بسيار ظاهر الصلاح، به طورى كه كسى در حق او در هيچ موردى، گمان سوء و ظن خلاف نداشت. شايد بسيارى از مردم در برخورد با او از وى طلب دعا مى‌كردند، ولى او بدون توجه به ظاهر آراسته خويش، در بعضى از شب‌ها به خانه مردم مدينه، دستبرد مى‌زد!! شبى براى دزدى از ديوار خانه‌اى بالا رفت، اثاث زيادى در آن خانه بود و در ميان خانه به غير از يك زن جوان تنها كسى نبود، عجيب خوشحال شد كه امشب علاوه بر به چنگ آوردن مال فراوان، در رختخواب عيش و عشرت هم شركت خواهم كرد. همان طور كه در دل تاريكى بر سر ديوار، منظره فريبنده اثاث خانه و چهره دلرباى زن را مى‌نگريست، به فكر فرو رفت: دزدى تا كى، ننگ تا چه مدت، براى چه بايد زحمات انبيا و اوليا را از ياد برد، عاقبت اين همه گناه و فساد چه خواهد شد، مگر براى من مرگ و برزخ و قيامت و محاكمات الهيه نيست، در پيشگاه حق و در دادگاه عدل، جواب اين‌ همه ظلم و جنايت را چگونه بايد داد؟!! آرى، با ادامه اين اعمال به روزى خواهم رسيد كه براى من راه گريز و فرار از چنگال عدالت نخواهد بود، آن روز پس از اتمام حجت حق، مبتلا به غضب خداوندى مى‌شوم و از پس آن به زندان آتش خواهم افتاد و در آن صورت انتقام آلودگى‌هايم را پس خواهم داد!! پس از اندكى تأمل و فكر، از دزدى و تجاوز به آن زن، سخت پشيمان شد و با دست تهى به خانه بازگشت. به وقت صبح خود را به لباس آراستگان و صلحا آراست و به مسجد به محضر مقدس رسول اكرم صلى الله عليه و آله آمد و در حضور آن جناب نشست! ناگهان ديد، زن صاحب خانه‌اى كه شب گذشته براى دزدى اثاث آن، در نظر گرفته بود به محضر رسول اكرم صلى الله عليه و آله آمد، عرضه داشت: اى رسول خدا! زن بى‌شوهرى هستم همراه با ثروتى زياد، پس از چند ازدواج ديگر قصد شوهر كردن نداشتم، اما ديشب به نظرم رسيد كه دزدى به خانه‌ام راه پيدا كرده، گر چه چيزى نبرده، ولى مرا وحشت زده كرده، از اين پس مى‌ترسم در تنهايى ادامه زندگى دهم، اگر صلاح مى‌دانيد براى من همسرى انتخاب كنيد. حضرت اشاره به آن مرد- يعنى به دزد شب گذشته- كردند و فرمودند: اگر ميل دارى، تو را به آن شخص تزويج كنم، زن به چهره مرد خيره شد، او را پسنديد و نسبت به او اظهار ميل و رغبت كرد. پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله عقد آن زن را براى آن مرد بست، سپس هر دو به منزل آمدند، دزد در كمال نشاط و شادى داستان خود را براى آن زن تعريف كرد و به او گفت: اگر شب گذشته ثروتت را مى‌بردم و دامن عفتت را آلوده مى‌كردم، علاوه بر اين كه يك شب بيشتر در كنار تو نبودم، آتش غضب هميشگى حق را، براى خود برمى‌افروختم، ولى در عاقبت كار فكر كردم و بر هجوم هواى نفس صبر و استقامت ورزيدم و در نتيجه براى هميشه به ثروت حلال و زوجه صالحه و عاقبت خوش و سعادت ابد رسيدم!!   🌺الَّلهُمَّ صلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّد و عجِّل فَرَجَهُم🌺 منبع: كتاب «اسرار معراج» 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`° اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مامانا بدویید که مدرسه ها باز شد👩🏻‍🍼😩 بازم و دغدغه تغذیه بچه‌ها🤨🥤 تو هم و نمیدونی برای بچت چی درست کنی؟ 🥺🥲🍱 پس بدو بیا اینجا ... طرز تهیه انواع 🍞🤤 https://eitaa.com/joinchat/1548943423C7bbc94968d بیا و تو چند دقیقه یه آشپز حرفه ای شو😍❤️
هر روز متنوع ترین و آموزش هارو میزارم براتون😍👩🏻‍🍳 نحوه پخت گوشت یخ زده🥩🧊 به آسانی جدا کردن زرده تخم مرغ 😌🍳 تُرد شدن 🍟🤗 چطوری گرم کردن 🍕 و حتی دم کردن ☕️ وقتی یهویی مهمون میاد تو هم نمیدونی چیکار کنی؟😢 https://eitaa.com/joinchat/1548943423C7bbc94968d با این کانال تو پنج دقیقه بپز بدون دردسر و خومزه😋🍚
✅ فرمول اخلاص! ✍ در یکی از همین آمدوشدها با ماشین، آقا مهدی به من گفت: «می‌خوام یه فرمولی بهت بگم که ببینی کارِت برای خدا هست یا نه؟» با خودم فکر کردم حتماً چیزی از من دیده یا فهمیده که این حرف را مطرح می‌کند. یک لحظه از خودم بدم آمد. گفتم: «آقا مهدی، چطور می‌شه آدم توی جنگ بیاد، مجروح بشه، این همه درد و رنج بکشه بعد بگه آیا کارش برای خداست یا نه؟ فکر می‌کنید کار ما برای خدا نیست؟» گفت: «نه منظورم این نبود که کار شما برای خدا نیست. من می‌خوام یه فرمولی بهت بگم که در هر زمانی بتونی کار خودت رو بسنجی.» گفتم: «بفرمایین آقا مهدی.» گفت: «اگر یه زمانی تونستی از جیب خودت یه پولی رو در راه خدا انفاق کنی، اون وقته که می‌فهمی این جنگیدنت هم برای خدا هست یا نه. مصطفی، انفاق مال از ایثار جان سخت‌تره.» این حرف آقا مهدی هنوز هم در گوشم هست. راوی: مصطفی مولوی 📚 از کتاب «ف.ل.۳۱» روایت زندگی ، فرمانده لشکر ۳۱ عاشورا 📖 ص ۱۲۶ ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄ ┄ 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`° اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
🚨آموزش ثبت نام لاستیک دولتی با نصف قیمت جهت‌ مشاهده وارد کانال شوید😍👇 https://eitaa.com/joinchat/1697776043C234853a863
♨️شهیدانه 🔆خاطره ای زیبا از شهید علی چیت سازیان 🪴زمستان بود و دم غروب کنار جاده یک زن و ُیک مرد با یک بچه مونده بودن وسط راه. من و علی هم از منطقه بر می گشتیم. 🪴تا دیدشون زد رو ترمز و رفت طرفشون. پرسید:”کجا می رین؟ “ مرد گفت: کرمانشاه . 🪴علی گفت: ” رانندگی بلدی گفت بله بلدم!. علی رو کرد به من گفت: “سعید بریم عقب. “ 🪴مرد با زن و بچه اش رفتن جلو و ما هم عقب تویوتا. 🪴عقب خیلی سرد بود،گفتم: 🪴آخه این آدم رو می شناسی که این جوری بهش اعتماد کردی؟. اون هم مثل من می لرزید، لبخندی زد و گفت: 🪴“آره، اینا همون کوخ نشینایی هستن که امام فرمود به تمام کاخ نشین ها شرف دارن. تمام سختی های ما توی جبهه به خاطر ایناس.” 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`° اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
. ♨️ قابلمه رو تنور کن‼️ اصلا دست کم نگیر☺️👌 از واست بهتر میپزه😋 تو این کانال یاد داده🥳 کافیه یبار امتحان کنی، عصای دستت میشه 🤩🤩 ✨اینجا کلی اموزش غذا های جدید داره که سه سوته هم اماده میشه🥪👇👇 https://eitaa.com/joinchat/372703266C23038b2f77 پس منتظرچی هستی؟🤨 بدوبزن‌رو‌ لینک‌بالا👆🏻
آموزش ۲۰ مدل 🌯🌮 تو این کانال با کمترین مواد خوشمزه ترینارو آماده کن 🌸 👇👇 🥦 🍰 🍖 🍗 https://eitaa.com/joinchat/372703266C23038b2f77 بیای اینجا دیگه 🤭👆
. هرکه به جایی رسیده، از امام حسین رسیده است! ..... مرحوم حضرت آیت الله خسروشاهی: استاد ما مرحوم علامه طباطبایی در ایام محرم و صفر، تسبیح از دستشان نمی‌افتاد. می‌نشستیم پهلوی ایشان، اگر سوالی نداشتیم، نیم ساعت، یک ساعت، تا آخر مجلس، همه‌اش ذکر می‌گفتند. همه‌اش مشغول به لعن و سلام در زیارت عاشورا بودند. ایشان می‌فرمودند: هر کسی که معارف اسلامی، ذوقی، معرفتی، شهودی، به دست آورده، بزرگان ما گفته‌اند که زیر قبه‌ امام حسین (علیه‌السلام) به دست آورده است. 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`° اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
🔴 این و میدونستی؟ در مورد اون گنجی که زیر دیوار بود و حضرت خضر و موسی علیهما‌السلام اون دیوار رو درست کردن از حضرت رضا (علیه‌السلام) نقل شده آن گنجی که زیر دیوار مخفی بود، لوح طلایی بود که در آن چنین نوشته شده بود: «بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم، مُحَمَّدٌ رَسولُ اللهِ، عَجِبْتُ لِمَنْ اَیقَنَ بِالمَوْتِ کَیفَ یفْرَحُ، عَجِبْتُ لِمَنْ اَیقَنَ بِالْقَدَرِ کَیفَ یحْزَنُ؟ و عَجِبْتُ لِمَنْ رأی الدُّنیا و تَقَلُّبَ‌ها بِاَهْلِ‌ها کیفَ یرْکَنُ اِلَی‌ها، و ینْبَغِی لِمَنْ غَفَلَ عَنِ اللهِ اَلّا یتَّهَمَ اللهُ تَبارَکَ و تَعالی فی قَضائِهِ و لا یسْتَبْطِئَهُ فِی رِزْقِهِ؛ تعجّب می‌کنم از کسی که یقین به مرگ دارد چگونه شادی مستانه می‌کند؟ تعجّب می‌کنم از کسی که یقین به قضا و قدر الهی دارد، چگونه اندوهگین می‌شود، تعجّب می‌کنم از کسی که دنیا و دگرگونیهای آن را با اهلش می‌نگرد، چگونه بر آن اعتماد می‌کند؟ و سزاوار است آن کسی که از خداوند غافل می‌گردد، خداوند متعال را در قضاوتش متّهم نکند، و در رزق و روزی رساندن او را به کندی و تأخیر یاد ننماید.» 🔴 برا کسی که دوسش دارید بفرستید ‌‌‌‌ 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`° اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
🔆درمان خرابى دندان و زبان در خواب و بيدارى ✨شخصى به نام ابواحمد، عبداللّه صفوانى حكايت كند 💫روزى به همراه قافله اى از خراسان عازم كرمان شدم ، در بين راه دزدان و راهزنان ، راه را بر ما بستند و تمام اموال و وسائل ما را غارت كرده و به يغما بردند. 💫در اين ميان ، يكى از همراهان ما را كه مشهور بود، دست گير كردند و او را مدّتى در يَخ و برف نگه داشته و دهانش را پر از يخ و برف كردند، به طورى كه بعد از آن قدرت و توان بر سخن گفتن و غذا خوردن را نداشت . 💫پس از آن ، اين شخص در عالم خواب ديد كه به او گفته شد: حضرت علىّ بن موسى الرّضا عليهما السلام در مسير راه خراسان مى باشد، چنانچه درمان زبان و دندان هايت را مى خواهى ، نزد آن حضرت برو، كه درمان مى نمايد. 💫و در همان عالم خواب ، امام عليه السلام را مشاهده كرد و مشكل دهان خود را با آن بزرگوار در ميان گذاشت ؛ و تقاضاى معالجه و درمان دندان ها و زبانش را كرد؟ 💫امام عليه السلام فرمود: مقدارى كُمّون - زيره - و سعتر - مَرزه ، آويشم - با قدرى نمك تهيّه كن و آن ها را در هم و يك جا بكوب تا تمامى آن ها پودر شود. 💫سپس چند مرتبه با اين پودر، دهانت را شستشو بده تا ناراحتى زبان و دندان هايت بر طرف و بهبودى حاصل شود. 💫بعد از آن كه آن شخص از خواب بيدار شد، اهميّتى به آنچه در عالم خواب ديده بود نداد، تا آن كه وارد شهر نيشابور شد؛ و از محلّ سكونت حضرت سؤ ال كرد؟ 💫به او گفتند: حضرت علىّ بن موسى الرّضا عليهما السلام از نيشابور به سمت خراسان حركت كرده است . 💫بدين جهت ، آن مرد نيز به سمت خراسان حركت كرد؛ و در منزلى به نام رباط سعد، امام عليه السلام را ملاقات نمود. 💫پس به محضر مبارك حضرت وارد شد و جريان خود را به طور مشروح براى حضرت بازگو نمود؛ و سپس اظهار داشت : 💫ياابن رسول اللّه ! از شما خواهش مى كنم دوائى را براى درمان و بهبودى دندان ها و زبانم معرّفى فرما كه بتوانم به آسانى غذا بخورم و سخن بگويم ؟ 💫حضرت به آن شخص فرمود: همان داروئى را كه در خواب برايت گفتم ، تهيّه كن و به همان كيفيّت مورد استفاده قرار بده ، و عمل نما تا خوب شوى . آن مرد اظهار داشت : اى پسر رسول خدا! چنانچه ممكن باشد يك بار ديگر آن را تكرار فرما؟ 💫حضرت فرمود: مقدارى كُمّون و سعتر را با مقدارى نمك تهيّه كن و آن ها را به طورى مخلوط كن و بكوب تا يك جا پودر شود و سپس چند مرتبه مقدارى از آن ها را داخل دهان گردان و شستشو بده تا بهبودى حاصل شود؛ و ناراحتى آن برطرف گردد. 💫پس از آن كه آن شخص ، همان دارو را طبق دستور حضرت تهيّه نمود و مورد استفاده قرار داد، عافيت و سلامتى كامل خود را باز يافت ؛ و همانند قبل به طور معمول غذا مى خورد و سخن مى گفت . 💫ثعالبى نيز - كه يكى از علماء اهل سنّت است - گويد: و من خودم آن مرد را ديدم و همين حكايت را از زبان او شنيدم. 📚إ علام الورى طبرسى : ج 2، ص 58 57، عيون اءخبارالرّضا عليه السلام : ج 2، ص 211، ح 16، الثّاقب فى المناقب : ص 484، ح 413. 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`° اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
. . بَ بَ به به😍 دلتون بسوزه😅 140 مدل لباس برای بچه های گوگولی موگولی 🥳 ✅ با ارسال رایگان ✅ تعویض و مرجوع بی خود و بی جهت دیر بیای تمومه 👻 بزن 👇 بزن 👇 بزن 👇 بزن 👇 بزن 👇 https://eitaa.com/joinchat/1989804168C80b3db523c
شب عروسیم مادر زنم طوری نگاهم میکرد که انگار غمگین بود اونکه همیشه میگفت منو خیلی بیشتر از داماد های دیگش دوست داره ولی چرا امشب ناراحت بود فکر کردم برای اینه که دخترش قراره از پیشش بره شهر دیگه برای همین ازش خواستم تا بیاد ته باغ تا کمی دلداریش بدم وقتی اومد دستمو گرفت و شروع کرد به گریه کردن در کمال تعجب حرفی زد که شبانه روانه ی بیمارستان شدم... https://eitaa.com/joinchat/900726793Cd7046136ce
❤️ توصیه امام زمان (عج) به خواندن "صحیفه سجادیه" محدث عظیم و سالک وارسته مرحوم مجلسی اول می‌فرماید: « در اوایل جوانی مایل بودم نماز شب بخوانم، اما نماز قضا بر عهده‌ام بود و به همین دلیل احتیاط می‌کردم و نمی‌خواندم. خدمت شیخ بهائی رحمه الله عرض نمودم، فرمود: « نماز قضا بخوان.» اما من با خود می گفتم نماز شب خصوصیات خاصِ خود را دارد، و با نمازهای واجب فرق می‌کند. یک شب بالای پشت بام خانه ام در خواب و بیداری بودم، که امام زمان (علیه السلام) را در بازار خربزه فروشان اصفهان در کنار مسجد جامع دیدم. با شوق و شعف نزد او رفتم و سوالاتی کردم از جمله خواندن نماز شب. فرمود:« بخوان!» عرض کردم: « یابن رسول الله، همیشه دستم به شما نمی‌رسد! کتابی به من بدهید که به آن عمل کنم.» فرمود: « برو از آقا محمد تاج کتاب بگیر!» در خواب گویا او را می‌شناختم؛ رفتم کتاب را از او گرفتم و مشغول خواندن بودم و می‌گریستم که از خواب بیدار شدم. از ذهنم گذشت که شاید محمد تاج همان شیخ بهائی است و منظور امام از تاج، این است که شیخ بهایی ریاست شریعت را در آن دوره به عهده دارد. نماز صبح را خواندم و خدمت ایشان رفتم. دیدم شیخ با سید گلپایگانی مشغول مقابله ی صحیفه سجادیه است. بعد ناگهان یاد جایی که امام را در آن ملاقات کرده بودم،افتادم و به کنار مسجد جامع رفتم. در آنجا آقا حسن تاج را دیدم که از آشنایان قدیم بود.مرا که دید گفت: « ملا محمد تقی! من از دست طلبه ها به تنگ آمده‌ام. کتاب را از من می‌گیرند و پس نمی‌دهند. بیا برویم خانه یک سری کتب به تو بدهم.» مرا به خانه‌اش برد، در اتاقی را باز کرد و گفت:« هر کتابی را که می‌خواهی بردار!» کتابی را برداشتم؛ ناگهان دیدم همان کتابی است که دیشب در خواب دیده بودم. «صحیفه سجادیه بود. به گریه افتادم. برخاستم و بیرون آمدم. گفت:« باز هم بردار!» گفتم:« همین بس است.» مرحوم مجلسی دوم می‌فرماید: «مجلسی اول چهل سال از عمر خود را، صرف ترویج صحیفه کرد و انتشار این کتاب توسط او باعث شد که اکنون خانه‌ای نیست که صحیفه در آن نباشد. این حکایت بزرگ باعث شد بر صحیفه شرح فارسی بنویسم که عوام و خواص از آن بهره‌مند شوند.» 📚منابع: امام شناسی، ‌ج 15، ص 49و 50 بحارالانوار،‌ ج 110‌، ص 51 به بعد ➥ 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`° اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
🌷 روزی شخصی خدمت امیرالمومنین حضرت علی (عليه السلام) می رود و می‌گوید : ✨ یا امیر بنده به علت مشغله زیاد نمیتوانم همه دعاها را بخوانم ، چه کنم؟ ☘️ حضرت علی (عليه السلام) فرمودند : خلاصه ی تمام ادعیه را به تو میگویم ، هر صبح که بخوانی گویی تمام دعاها را خواندی. 【 الحمدلله علی کل نعمه】 🤲 خدا را سپاس و حمد می گویم برای هر نعمتی که به من داده است 【و اسئل لله من کل خیر】 🤲 و از خداوند درخواست میکنم هر خیر و خوبی را 【 و استغفر الله من کل ذنب】 🤲 و خدایا مرا ببخش برای تمام گناهانم 【 واعوذ بالله من کل شر】 🤲 و خدایا به تو پناه می برم از همه بدی ها. 📗 بحارالانوار ، ج ۹۱ ، ص۲۴۲ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎ 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`° اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔖منبر کوتاه 🔖 🎥 🔅داستان های عبرت آموز داستان سید بحر العلوم و علامه نراقی 🔰 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`° اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
🔅 ✍ رد پای خدا 🔹مرد توریستی به‌همراه راهنمای عرب از بیابان می‌گذشت. 🔸مرد عرب هر روز بر روی شن‌های داغ صحرا زانو می‌زد و به رازونیاز می‌پرداخت. 🔹سرانجام یک روز عصر، مرد توریست با لحن تمسخرآمیزی از مرد عرب پرسید: از کجا می‌دانید که خدایی هست؟ 🔸راهنما لحظه‌ای تامل کرد. سپس به او این‌گونه پاسخ داد: من از روی رد پای باقی‌مانده شن‌ها می‌فهمم که چندی پیش، رهگذر یا شتری عبور کرده است. 🔹و با اشاره دست خود به خورشید که داشت آرام غروب می‌کرد، گفت: به نظرت این رد پای کیست؟ 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`° اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
آیت‌الله کاشانی فرمودند: شخصی به نام نوروزی برای من نقل کرد: پسرم مریض شد ‌وقتی دکتر بردم گفتند سرطان است، چندین دکتر مراجعه کردم، همه گفتند درد ایشان درمان ندارد، ناچار پسرم را به انگلستان بردم، تا آنجا هم بعد از چند روز آزمایش و عکسبرداری همین تشخیص را دادند و گفتند اگر عمل هم بکنید فایده ندارد، بارها به خدا عرض کردم که خدایا این همه ثروت را که به من عنایت فرموده ای از من بگیر، فقط این یک پسر را برای من نگه دار، عاقبت پسرم را از بیمارستان انگلستان مرخص کردم، سوار هواپیما شدیم به طرف تهران، در حالی که سرم دستش بود و از شدت درد ضعیف و رنجور شده بود. یک نفر در هواپیما به من گفت این مریض را چرا اینجا آوردی؟ گفتم کجا ببرم؟ گفت: مسجد مقدس جمکران! این جور مریض ها را باید حضرت صاحب الزمان علیه السلام شفا بدهد. من در همان هواپیما نذر کردم که اگر خداوند پسرم را شفا دهد یک بیمارستان به نام مسجد مقدس جمکران بنا کنم، شروع کردم در هواپیما با امام زمان علیه السلام راز و نیاز کردن، عرض کردم: ای پسر فاطمه به حق فاطمه زهرا سلام الله علیها به این پسر شفا عنایت فرما! در همین حال بودم که یک مرتبه پسرم از خواب بیدار شد و گفت: بابا به من انار بده! گفتم: چشم، تهران برای شما انار می دهم. بار دوم از خواب بیدار شد و گفت: بابا به من بیسکویت بده! معلوم شد که در خواب دیده سید بزرگواری برای ایشان انار آورده و فرموده شما خوب شدید سرم را بیرون بیاورید! چون تهران رسیدیم سرم را از دست ایشان بیرون آوردم دیدم حالش خیلی خوب است چند روز در تهران ماندیم، به دکترها مراجعه کردم آزمایش و عکسبرداری گفتند پسر شما سالم است! چون قبلا دیده بودند گفتند این فقط معجزه بود که خداوند به حرمت حضرت صاحب الزمان علیه السلام و مسجد مقدس جمکران ایشان را شفا داده است. 📚شیفتگان حضرت مهدی علیه السلام، ج٣ ┏ 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`° اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا