eitaa logo
داستان آموزنده 📝
17.3هزار دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
1.3هزار ویدیو
6 فایل
تبلیغات و ارتباط👇👇 @ad_noor1 داستانهای مذهبی و اخلاقی درسی برای زندگی روزمره را اینجا بخوانید👆👆 ☆مشاوره اخلاقی=> @Alnafs_almotmaenah . .
مشاهده در ایتا
دانلود
. . بَ بَ به به😍 دلتون بسوزه😅 140 مدل لباس برای بچه های گوگولی موگولی 🥳 ✅ با ارسال رایگان ✅ تعویض و مرجوع بی خود و بی جهت دیر بیای تمومه 👻 بزن 👇 بزن 👇 بزن 👇 بزن 👇 بزن 👇 https://eitaa.com/joinchat/1989804168C80b3db523c
شب عروسیم مادر زنم طوری نگاهم میکرد که انگار غمگین بود اونکه همیشه میگفت منو خیلی بیشتر از داماد های دیگش دوست داره ولی چرا امشب ناراحت بود فکر کردم برای اینه که دخترش قراره از پیشش بره شهر دیگه برای همین ازش خواستم تا بیاد ته باغ تا کمی دلداریش بدم وقتی اومد دستمو گرفت و شروع کرد به گریه کردن در کمال تعجب حرفی زد که شبانه روانه ی بیمارستان شدم... https://eitaa.com/joinchat/900726793Cd7046136ce
❤️ توصیه امام زمان (عج) به خواندن "صحیفه سجادیه" محدث عظیم و سالک وارسته مرحوم مجلسی اول می‌فرماید: « در اوایل جوانی مایل بودم نماز شب بخوانم، اما نماز قضا بر عهده‌ام بود و به همین دلیل احتیاط می‌کردم و نمی‌خواندم. خدمت شیخ بهائی رحمه الله عرض نمودم، فرمود: « نماز قضا بخوان.» اما من با خود می گفتم نماز شب خصوصیات خاصِ خود را دارد، و با نمازهای واجب فرق می‌کند. یک شب بالای پشت بام خانه ام در خواب و بیداری بودم، که امام زمان (علیه السلام) را در بازار خربزه فروشان اصفهان در کنار مسجد جامع دیدم. با شوق و شعف نزد او رفتم و سوالاتی کردم از جمله خواندن نماز شب. فرمود:« بخوان!» عرض کردم: « یابن رسول الله، همیشه دستم به شما نمی‌رسد! کتابی به من بدهید که به آن عمل کنم.» فرمود: « برو از آقا محمد تاج کتاب بگیر!» در خواب گویا او را می‌شناختم؛ رفتم کتاب را از او گرفتم و مشغول خواندن بودم و می‌گریستم که از خواب بیدار شدم. از ذهنم گذشت که شاید محمد تاج همان شیخ بهائی است و منظور امام از تاج، این است که شیخ بهایی ریاست شریعت را در آن دوره به عهده دارد. نماز صبح را خواندم و خدمت ایشان رفتم. دیدم شیخ با سید گلپایگانی مشغول مقابله ی صحیفه سجادیه است. بعد ناگهان یاد جایی که امام را در آن ملاقات کرده بودم،افتادم و به کنار مسجد جامع رفتم. در آنجا آقا حسن تاج را دیدم که از آشنایان قدیم بود.مرا که دید گفت: « ملا محمد تقی! من از دست طلبه ها به تنگ آمده‌ام. کتاب را از من می‌گیرند و پس نمی‌دهند. بیا برویم خانه یک سری کتب به تو بدهم.» مرا به خانه‌اش برد، در اتاقی را باز کرد و گفت:« هر کتابی را که می‌خواهی بردار!» کتابی را برداشتم؛ ناگهان دیدم همان کتابی است که دیشب در خواب دیده بودم. «صحیفه سجادیه بود. به گریه افتادم. برخاستم و بیرون آمدم. گفت:« باز هم بردار!» گفتم:« همین بس است.» مرحوم مجلسی دوم می‌فرماید: «مجلسی اول چهل سال از عمر خود را، صرف ترویج صحیفه کرد و انتشار این کتاب توسط او باعث شد که اکنون خانه‌ای نیست که صحیفه در آن نباشد. این حکایت بزرگ باعث شد بر صحیفه شرح فارسی بنویسم که عوام و خواص از آن بهره‌مند شوند.» 📚منابع: امام شناسی، ‌ج 15، ص 49و 50 بحارالانوار،‌ ج 110‌، ص 51 به بعد ➥ 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`° اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
🌷 روزی شخصی خدمت امیرالمومنین حضرت علی (عليه السلام) می رود و می‌گوید : ✨ یا امیر بنده به علت مشغله زیاد نمیتوانم همه دعاها را بخوانم ، چه کنم؟ ☘️ حضرت علی (عليه السلام) فرمودند : خلاصه ی تمام ادعیه را به تو میگویم ، هر صبح که بخوانی گویی تمام دعاها را خواندی. 【 الحمدلله علی کل نعمه】 🤲 خدا را سپاس و حمد می گویم برای هر نعمتی که به من داده است 【و اسئل لله من کل خیر】 🤲 و از خداوند درخواست میکنم هر خیر و خوبی را 【 و استغفر الله من کل ذنب】 🤲 و خدایا مرا ببخش برای تمام گناهانم 【 واعوذ بالله من کل شر】 🤲 و خدایا به تو پناه می برم از همه بدی ها. 📗 بحارالانوار ، ج ۹۱ ، ص۲۴۲ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎ 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`° اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔖منبر کوتاه 🔖 🎥 🔅داستان های عبرت آموز داستان سید بحر العلوم و علامه نراقی 🔰 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`° اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
🔅 ✍ رد پای خدا 🔹مرد توریستی به‌همراه راهنمای عرب از بیابان می‌گذشت. 🔸مرد عرب هر روز بر روی شن‌های داغ صحرا زانو می‌زد و به رازونیاز می‌پرداخت. 🔹سرانجام یک روز عصر، مرد توریست با لحن تمسخرآمیزی از مرد عرب پرسید: از کجا می‌دانید که خدایی هست؟ 🔸راهنما لحظه‌ای تامل کرد. سپس به او این‌گونه پاسخ داد: من از روی رد پای باقی‌مانده شن‌ها می‌فهمم که چندی پیش، رهگذر یا شتری عبور کرده است. 🔹و با اشاره دست خود به خورشید که داشت آرام غروب می‌کرد، گفت: به نظرت این رد پای کیست؟ 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`° اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
آیت‌الله کاشانی فرمودند: شخصی به نام نوروزی برای من نقل کرد: پسرم مریض شد ‌وقتی دکتر بردم گفتند سرطان است، چندین دکتر مراجعه کردم، همه گفتند درد ایشان درمان ندارد، ناچار پسرم را به انگلستان بردم، تا آنجا هم بعد از چند روز آزمایش و عکسبرداری همین تشخیص را دادند و گفتند اگر عمل هم بکنید فایده ندارد، بارها به خدا عرض کردم که خدایا این همه ثروت را که به من عنایت فرموده ای از من بگیر، فقط این یک پسر را برای من نگه دار، عاقبت پسرم را از بیمارستان انگلستان مرخص کردم، سوار هواپیما شدیم به طرف تهران، در حالی که سرم دستش بود و از شدت درد ضعیف و رنجور شده بود. یک نفر در هواپیما به من گفت این مریض را چرا اینجا آوردی؟ گفتم کجا ببرم؟ گفت: مسجد مقدس جمکران! این جور مریض ها را باید حضرت صاحب الزمان علیه السلام شفا بدهد. من در همان هواپیما نذر کردم که اگر خداوند پسرم را شفا دهد یک بیمارستان به نام مسجد مقدس جمکران بنا کنم، شروع کردم در هواپیما با امام زمان علیه السلام راز و نیاز کردن، عرض کردم: ای پسر فاطمه به حق فاطمه زهرا سلام الله علیها به این پسر شفا عنایت فرما! در همین حال بودم که یک مرتبه پسرم از خواب بیدار شد و گفت: بابا به من انار بده! گفتم: چشم، تهران برای شما انار می دهم. بار دوم از خواب بیدار شد و گفت: بابا به من بیسکویت بده! معلوم شد که در خواب دیده سید بزرگواری برای ایشان انار آورده و فرموده شما خوب شدید سرم را بیرون بیاورید! چون تهران رسیدیم سرم را از دست ایشان بیرون آوردم دیدم حالش خیلی خوب است چند روز در تهران ماندیم، به دکترها مراجعه کردم آزمایش و عکسبرداری گفتند پسر شما سالم است! چون قبلا دیده بودند گفتند این فقط معجزه بود که خداوند به حرمت حضرت صاحب الزمان علیه السلام و مسجد مقدس جمکران ایشان را شفا داده است. 📚شیفتگان حضرت مهدی علیه السلام، ج٣ ┏ 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`° اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🖤 آلـــــــــوده ایم حضرت باران ظهور ڪن آقا تو را قسم به شهیدان ظهور ڪن همیشه دلم برای شما تنگ می شود پیـــــــــداترین ستاره‌ی پنهان ظهور ڪن امام خوب زمانم هر ڪجا هستی با هزاران عشق سلام♥️ السلام‌علیڪ‌یابقیه‌الله🕊 🌤 ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلْفــَرَجْ‌ 🌹🍃🌹🍃
🎼 🎸 موسیــقـی 🎻 🎹 تاثیرات دنیوی در روایات⬆️ 1⃣بی تفاوت شدن نسبت به ناموس: ✍ امام صادق علیه السّلام فرمودند: زمانی که در خانة کسی به وسیلة موسیقی، زنان و مردان گرد هم آیند، شیطان نَفَسی شیطانی در او می دمد که بعد از آن غیرت را از دست می دهد. 2⃣ مرگ ناگهانی و قبول نشدن دعا: ✍ امام صادق فرمودند: خانه ای که در آن غنا باشد، از مرگ و معصیت دردناک ایمن نیست، و دعا در آن به نمی رسد و فرشتگان وارد آن نمی شوند. 3⃣ نفاق: ✍ امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمودند: نواختن موسیقی نفاق را در دل می رویاند همان طوری که آب سبزه را می رویاند. 4⃣ رفتن برکت: ✍ پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ فرمودند: فرشتگان به خانه ای که شراب و وسائل موسیقی و قمار در آن باشد وارد نمی شوند. دعای اهل خانه مستجاب نمی گردد و خیر و برکت هم از آنها می رود. ♦️♦️تاثیرات موسیقی در روایات: ✍ رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ فرمودند: کسی که اهل غنا و موسیقی است از قبرش بیرون می آید در حالی که نابینا و گنگ و کر خواهد بود. 🌀🌀ضررهای از دیدگاه برخی دانشمندان جهان 🔶یکی از دانشمندان اسلامی: علامه محمدتقی جعفری (ره) در تحقیقی که به عمل آورده اند می فرمایند که موسیقی ضررهای زیادی دارد از جمله ایجاد عدم تعادل بین اعصاب سمپاتیک و پاراسمپاتیک، مرض مانی (نوعی جنون است) کوتاهی عمر، ضعف اعصاب، بیماری فشار خون، عامل فحشاء، هیجان، سلب اراده، سلب غیرت، عامل جنایت، تهییج عشق، جوانمرگی، افسردگی و خمودگی. 🔷دانشمندان غربی: دکتر ولف آدلر: موسیقی علاوه بر اینکه سلسله اعصاب ما را در اثر جلب دقت خارج از طبیعی آن سخت خسته می کند. عمل ارتعاش صوتی که در موسیقی انجام می شود تولید باز شدن خارج از حد طبیعی در پوست می نماید که بسیار زیان اور است. 🔶کانت: موسیقی اگر از همه هنرها مطبوعتر باشد، ولی چون به بشر چیزی نمی آموزد از تمام هنرها پست تر است. 🔷دکتر اوریزن اسوت مارون:هیجان بزرگترین عامل سکته های قلبی است. هنرمندان اغلب به علت سکتة قلبی درگذشته اند پس هیجان که محصول موسیقی است چقدر خطرناک است. 🔶دکتر الکسیس کارل فیزیولوژیست بزرگ فرانسوی: ساز و آواز و کنسرت ها نمی توانند جای فعالیت ها و کارهای سودمند اجتماعی را بگیرند. رادیو نیز مانند سینما و موزیکال، کاهلی کاملی به کسانی می بخشد که با آن سرگرمند. 📘پی نوشت روایات کلینی، اصول کافی، ج 6، ص 432. 📗اسدالله محمدی نیا، بهشت جوانان
فردي نشسته بود و "ياربّ" ميگفت. شيطان بر او ظاهر ميشود و ميگويد: تا به حال اين همه ياربّ گفته‌اي فايده داشته است؟ مرد دلش شکست و از دعا کردن منصرف شد و خوابيد. شب كسي به خواب او آمد و گفت چرا ديگر "ياربّ" نمي گويي!؟جواب داد : چون جوابي نمي شنوم و ميترسم از درگاه خدا مردود باشم ، پس چرا دعا بكنم!؟ گفت خدا مرا فرستاده است تا به تو بگويم اين ياربّ گفتن هایت همان لبّيك و جواب ماست! يعني اگر خداوند نخواهد صداي ما به درگاهش بلندشود اصلا نميگذارد "ياربّ" بگوييم! •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• • 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`° اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
کتاب زندگی و خاطرات شهید احمد علی نیری قسمت یک تویی که نمی شناختمت... این گل پرپر از کجا آمده... ...از سفر کرب و بلا آمده امروز سوم اسفند سال۱۳۶۴است. جمعیت این شعار را می داد و پیکر شهید را از مقابل منزل و به سمت مسجد امین الدوله حرکت داد. جمعیت که بیشتر آن ها از جوانان مسجد و شاگردان آیت الله حق شناس بودند شدیداً گریه می کردند و طاقت از کف داده بودند. من مدتی بود که به خدمت آیت الحق، آیت الله حق شناس این استاد اخلاق و سیر و سلوک الی الله می رسیدم و از جلسات پر بار این استاد استفاده می کردم. سالها بود که به دنبال یک استاد معنوی می گشتم و حالا با راهنمایی برخی علمای ربانی تهران توانسته بودم به محضر این عالم خود ساخته راه پیدا کنم. شنیده بودم که حضرت استاد این شاگرد خود را بسیار دوست داشته برای همین تصمیم گرفتم که در مراسم تشییع این شهید عزیز شرکت کنم. پیکر شهید را به سوی بهشت زهرا(س) بردند به دلیل اینکه شهید در حین نبرد به شهادت رسیده بود، بدون غسل و کفن با همان لباس نظامی آماده تدفین شد. چند ردیف بالاتر از مزار عارف مبارز، شهید چمران، برای تدفین او انتخاب شد.من جلو رفتم تا بتوانم چهره‌ی شهید را ببینم. درب تابوت باز شد چهره‌ی معصوم و دوست داشتنی شهید را دیدم. شاداب و زیبا بود... اصلا !چهره یک انسان از دنیا رفته را نداشت. تازه دوستان او می گفتند: شش روز از شهادتش می گذرد! دست این شهید به نشانه ادب روی سینه اش قرار داشت! یکی از همرزمانش می گفت: "در لحظه شهادتش ترکشی به پهلویش اصابت کرد، وقتی به زمین افتاد از ما خواست که او را بلند کنیم. وقتی روی پایش ایستاد رو به سمت کربلا دستش را به سینه نهاد و اخرین کلام را بر زبان جاری کرد «السلام علیک یا اباعبدالله» بعد هم با همان حالت به دیدار ارباب بی کفن خود رفت.برای همین دستش هنوز به نشانه‌ی ادب بر سینه اش قرار دارد!" برای من عجیب بود چرا طلّاب علوم دینی و شاگردان استاد، که معمولا انسان های صبوری هستند در فراق این دوست، طاقت از کف داده اند!!؟ پیکر شهید را داخل قبر گذاشتند و لحد را چیدند. شخصی که آخرین لحد را گذاشت و بیرون آمد رنگش پریده بود!! ادامه دارد ... با کسب اجازه از ناشر کتاب ( انتشارات شهید هادی ) امام و شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم شهید 🔻
🔴 عاقبت طمع و گدایی،در عین بی نیاز بودن! اسماعيل بن احمد مي گويد: سر راه امام حسن عسكري (علیه السلام) نشستم، وقتي كه از نزديك عبور مي كرد،از فقر خود شكايت كردم و در خواست كمك نمودم! گفتم: به خدا يك درهم بيشتر ندارم، صبحانه و شام نيز ندارم!آن حضرت علیه السلام فرموند: به اسم خدا،سوگند دروغ مي خوري... چون تو 200 درهم زير خاك پنهان كرده اي. سپس به غلامش فرموند: هر چه همراه داري به اسماعيل بده. غلامش صد دينار به من داد. سپس امام حسن عسکری علیه السلام به من فرموند: اين را بدان كه هرگاه احتياج بسياري به آن دينارهائي كه در زير خاك نهاده اي پيدا كردي، از آنها محروم خواهي شد. اسماعيل مي گويد: همان گونه كه امام حسن عسگری علیه السلام فرموده بودند، همانطور شد... زيرا ۲۰۰ دينار در زير خاك پنهان نموده بودم، تا براي آينده ام پس انداز باشد. اما مدتي گذشت نياز شديد به آن پيدا نمودم، رفتم تا آن را از زير خاك بيرون آورم، خاك را رد كردم ديدم پولها نيست. معلوم شد پسرم اطلاع پيدا كرده و آن پولها را از آنجا برداشته و فرار كرده است.. چيزي از آن پولها به دستم نرسيد و طبق فرموده امام حسن علیه السلام در حالت شديد نياز از آن پولها محروم شدم. 📚اصول کافی،باب مايفصل به دعوي المحق و المبطل حدیث۱۴، ص۵۰۹ ‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎ 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`° اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
🔴 توبه قاتل مرحوم فخر المحققین سید محمد اشرف سبط سید الحكماء میرداماد رضوان اللّه تعالی علیه فرمود: اسحاق بن ابراهیم طاهری كه یكی از بزرگان بوده یك شب در عالم خواب آقا حضرت رسول اكرم - صلی الله علیه و آله - را دید، حضرت به او فرمود: قاتل را رها كن . با ترس از خواب بیدار شد. ملازمان خود را طلبید و گفت : این قاتل كیست و در كجاست ؟ گفتند: در اینجا حاضر است و خودش هم اقرار بقتل كرده است . او را حاضر كردند اسحق به او گفت اگر راستش را بگوئی تو را رها خواهم كرد قاتل گفت : من با یكسری از رفقایم اهل همه فسادها و لااُبالی گری و عیّاشی و ولگردی بودیم با آنها مرتكب هر حرامی می شدیم و در بغداد بهر عمل زشتی دست می زدیم، یك پیرزالی برای ما زن می آورد. یك روز آن پیر زن بر ما وارد شد كه با خودش ‍ دختری بسیار زیبا آورده بود، آن دختر تا ما را دید و متوجه شد كه آن پیر زن او را فریب داده صیحه ای زد و بی هوش پخش زمین شد وقتی او را بهوش آوردند فریاد زد و گفت اللّه اللّه از خدا بترسید و دست از من بردارید من این كاره نیستم و این پیر زن غداره مرا فریب داد و گفت در فلان محل تماشائی است و قابل دیدن است و افسانه هائی برایم بافت و مرا راغب گردانید من هم همراهش راهی شدم از خدا بترسید من علویه از نسل حضرت زهرا سلام الله علیها هستم . ❌ ادامه در پست های بعدی.... ➥ 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`° اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
دوستانم به حرفهای او اعتنایی نكردند و جلو آمدند كه به او دست درازی كنند من بخاطر حرمت رسول اللّه - صلی الله علیه و آله - غیرتم بجوش آمده و از آنها جلوگیری كردم در نزاعی كه با آنها كردم جراحات زیادی بر من وارد شد چنانچه می بینی پس من ضربه ای سخت بر او وارد كردم و پیشكسوت آنها را كشتم و دختر را سالم از دست آنها خلاص ‍ كردم . دختر وقتی خود را رها دید درباره ام دعا كرد و گفت : همین طور كه عیبم را پوشاندی خدا انشاء الله عیب های تو را بپوشاند و هینطور كه مرا یاری و كمك كردی خدا تو را یاری كند در این هنگام صدای همسایه ها بلند شد و به خانه ما ریختند در حالی كه خنجر خون آلود در دست من بود ومقتول در خون می غلتید مرا گرفتند و اینجا آوردند. اسحاق گفت : من تو را به خدا و رسول الله - صلی الله علیه و آله - بخشیدم آن مرد قاتل گفت من هم از همه گناهانم توبه كردم و به حق آن كسیكه مرا به او بخشیدی دیگر گرد گناه و معصیت بر نمی گردم و توبه كردم و كم كم یكی از نیكان گردید. ❌ قصص التوابين يا داستان توبه کنندگان / علي ميرخلف زاده 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`° اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
🔴خدایا دیر آمدم اما... دستش را روی شانه‌ام گذاشت و گفت: «قاسم! تو مرا دوست داری؟» در حالی که با خود فکر می‌کردم چرا این سؤال را می‌پرسد، گفتم: «آقا بر منکرش لعنت.» به دیوار تکیه داد و گفت: «من اگر چیزی بگویم قول می‌دهی عمل کنی؟» با سرعت گفتم: «آقا شما جان بخواهید.» گفت: « از امشب بلند شو و نماز شب بخوان.» نفسم در سینه حبس شد. پس از بهتی طولانی گفتم: «آقا شما می‌دانید که من اصلا نماز نمی‌خوانم! چه رسد به اینکه بخواهم نماز شب بخوانم... تا دیروقت در قهوه‌خانه هستم و صبح اصلا بیدار نمی‌شوم...» گفت: «هر ساعتی که نیت کنی، من بیدارت می‌کنم.» .. برخلاف هرروز که تا بعد از طلوع آفتاب می‌خوابیدم، در نیمه‌ی شب بیدار شدم. از جایم بلند شدم، دمپایی را پا کردم و به‌سوی حوض آب در وسط حیاط رفتم. خدایا این چه انقلابی بود که در من به‌پا شده بود؟ من که بودم؟ قاسم فاسق که بود؟ چشمانم را رو به آسمان گرفتم و از سویدای دلم جوشش چشمه‌ای را احساس کردم که با حقیقت لایزالی و آسمانیِ عشق تکلم می‌کرد و می‌گفت: «خداوندا قاسم دیر آمده ولی مردانه چاکر درگاهت خواهد بود.» 📚 از کتاب کهکشان نیستی | داستانی بر اساس زندگی آیت الله قاضی طباطبایی 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`° اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
☑️ آیت الله فِهری زنجانی ‌می‌فرمودند: ▫️ در مشهد، آیت الله العظمی بهجت را دیدار کردم، پرسیدم: 🔹 «یادتان هست پنجاه و پنج سال قبل، نجف با هم در مدرسۀ سید بودیم، دوست بودیم، اگر چه هم درس نبودیم، شما پرواز کردید و ما را جا گذاشتید. ما که سید بودیم. چه ‌می‌شد دست ما را هم ‌می‌گرفتید؟! اکنون که مهمان شما هستم، تا عنایت خاصی از امام رضا علیه السلام برای من نگویید، از این جا نمی‌روم!» ▫️ آیت الله بهجت سرشان را پایین انداختند، آن گاه سر را بالا آوردند و فرمودند: 🔸 یک بار که به حرم مشرّف شدم، حضرت مرا به داخل روضه نزد خودشان بردند، ده مطلب فرمودند. یکی این بود: 🔶 «مگر ‌می‌شود، مگر ‌می‌شود، مگر ممکن است کسی به ما پناه آورد و ما او را پناه ندهیم؟!» 📷 آیت الله سید احمد فهری ، حاج آقا مصطفی خمینی و حاج اسماعیل دولابی. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎ 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`° اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
☘”در فضیلت قناعت“ یکی از حکما پسر را نهی همی‌کرد از بسیار خوردن که سیری مردم را رنجور کند گفت ای پدر گرسنگی خلق را بکشد نشنیده‌ای که ظریفان گفته‌اند به سیری مردن به که گرسنگی بردن. گفت اندازه نگهدار، کُلوا وَ اشرَبوا وَ لا تُسْرِفوا نه چندان بخور کز دهانت بر آید نه چندان که از ضعف ، جانت برآید با آن که در وجود طعامست عیش نفس رنچ آورد طعام که بیش از قدر بود گر گل شکر خوری به تکلف زیان کند ور نان خشک دیر خوری گل شکر بود رنجوری را گفتند دلت چه خواهد گفت آنکه دلم چیزی نخواهد معده چو کج گشت و شکم درد خاست سود ندارد همه اسباب راست •┈ 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`° اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
✨✨✨ 🌼مهلت ندادن عزرائیل 🌼 حضرت عیسی (علیه السلام) با مادرش مریم (سلام الله علیها) در کوهی به عبادت خدا مشغول بودند، و روزها را روزه می گرفتند. غذایشان از گیاهان کوه بود که عیسی (علیه السلام) تهیه می نمود. یک روز نزدیک غروب شد، عیسی (علیه السلام) مادرش را تنها گذاشت و برای به دست آوردن سبزیجات کوهی، رفت، هنگام افطار فرا رسید، مریم (سلام الله علیها) برخاست تا نماز بخواند، ناگاه عزرائیل نزد مریم (سلام الله علیها) آمد و بر او سلام کرد، مریم پرسید: تو کیستی که در اول شب بر من سلام کردی و با دیدن تو، بیمناک شدم؟. عزرائیل گفت: من فرشته مرگ هستم. مریم پرسید: برای چه به اینجا آمده ای؟ عزرائیل گفت: برای قبض روح تو آمده ام. مریم گفت: چند دقیقه به من مهلت بده تا پسرم نزد من بیاید عزرائیل گفت: مهلتی در کار نیست، و آنگاه روح مریم (سلام الله علیها) را قبض نمود. عیسی (علیه السلام) وقتی نزد مادر آمد، نگاه کرد که مادرش بر زمین افتاده است، تصور کرد که مادرش خوابیده است، مدتی توقف کرد، دی مادرش بیدار نشد و وقت افطار گذشته است، صدا زد ای مادر برخیز! افطار کن. ندائی از بالای سرش شنید که مادرت از دنیا رفته و خداوند در مورد وفات مادرت به تو پاداش می دهد. عیسی (علیه السلام) با دلی سوخته، به تجهیز جنازه مادر پرداخت و او را به خاک سپرد و، غمگین بر سر تربتش نشست و گریه می کرد و به یاد مادر گفتاری جانسوز می گفت، در این هنگام ندائی شنید، سرش را بلند کرد، مادرش را در بهشت (برزخی) که در کاخی از یاقوت سرخ بود دید گفت: ای مادرم! از دوری تو سخت اندوهگین هستم. مریم (سلام الله علیها) فرمود: پسرم، خدا را مونس خود کن تا اندوهت برطرف گردد. عیسی (علیه السلام) گفت: مادر جان با زبان گرسنه و روزه از دنیا رفتی. مریم (سلام الله علیها) فرمود: خداوند گواراترین غذا که نظیر نداشت به من خورانید. عیسی (علیه السلام) گفت: ای مادر! آیا هیچ آرزو داری؟ مریم (سلام الله علیها) گفت: آرزو دارم یک بار دیگر به دنیا باز گردم، تا یک روز و یک شب را به نماز برآورم، ای پسر اکنون که در دنیا هستی و مرگ به سراغت نیامده است، هر چه می توانی توشه راه آخرت را (با انجام اعمال نیک) از دنیا برگیر 📚 منهاج الشارعین - منهج 13، ص 591 ‌ ‌ ✍ 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`° اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
☘ فخر رازی از مفسران قرآن کریم می‌گوید: مانده بودم «لفی خسر» را چگونه معنا کنم از بس فکر کردم خسته شدم و با خود گفتم بروم سراغ سوره‌های دیگر تا فرجی شود نقل میکند روزی گذرم به بازار افتاد و دیدم کسی با التماس فراوان به مردم می‌گوید: مردم رحم کنید به کسی که سرمایه اش در حال آب شدن هست و داره نابود میشه، نگاه کردم دیدم او یخ فروش است یک قالب یخ آورده، هوا هم گرم است و یخ هم در حال آب شدن،و او التماس می‌کند از مردم که از من یخ بخرید من معنای «لفی خسر» را در سوره عصر از این یخ فروش فهمیدم ما هم لحظه به لحظه یخ زندگیمان در حال آب شدن است اما قدر این نعمتها و فرصت های ناب را نمی دانیم و درک نمی کنیم مگر زمانی که دیر میشود و جز افسوس کاری از ما ساخته نیست •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`° اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
🌸راز تعلیم تعبير خواب ابن سیرین🌸 🌹ابن سيرين جوانى بسيار زيبا و خوش تيپ بود و به شغل بزازى مشغول بود. زنى عاشق او مى شود از او مى خواهد تا پارچه هائى را از او بخرد به شرط آنكه به منزلش بياورد تا پول را هم به او بدهد. 💥چون وارد منزل آن زن شد، زن درب خانه را قفل مى كند و از او مى خواهد كه با او زنا كند. او در جواب مى گويد: پناه به خداى مى برم و در مذمت عمل شنيع زنا مطالبى مى گويد. 🌱حرفهايش در زن تاءثير نكرد، تصميم گرفت با حيله اى خود را از اين بلا نجات بدهد. به زن مى گويد: پس اجازه بده اول مستراح بروم بعد بيايم ، زن هم قبول مى كند چون به مستراح رفت خود را به مدفوع آلوده مى كند و نزد زن مى آيد. 👈 چون اين هيبت قبيحه را زن مى بيند بدش مى آيد و ابن سيرين را از خانه اش بيرون مى نمايد. 🌷خداوند به خاطر اين ترك زنا، علم تعبير خواب را به او عطا كرد.🌷 منبع : سفینه البحار 1/678 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`° اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
✨﷽✨ 🔴مِثقالَ ذَرّه ✍در قیامت نوبت حساب و کتاب مِثقالَ ذَرّه‌هاست! مِثقالَ ذَرّه که می‌گویند یعنی همان چند لحظه‌ای که بوی عطر زنی تمام مردی را به‌هم می‌ریزد! مِثقالَ ذَرّه که می‌گویند یعنی همان چند لحظه‌ای که شخصی به نامحرمی لبخند می‌زند ولی فکرش ساعت‌ها درگیر همان یک لبخند است! مِثقالَ ذَرّه که می‌گویند یعنی حساب و کتاب زمانی که فردی با همسرش بلند می‌خندد و جوان مجردی هم در همان حوالی آن‌ها را با حسرت نگاه می‌کند. مِثقالَ ذَرّه که می‌گویند یعنی حساب کردن زمانی که فردی در پایان صحبت‌هایش با نامحرم به خیال خودش از روی ادب، جانم و قربانت می‌گوید و رابطه‌ای را به همین اندازه سرد می‌کند! مِثقالَ ذَرّه که می‌گویند یعنی همان چند لحظه‌ای که با فروشنده‌ای نامحرم، احساس صمیمیت می‌کند. و... قدر این‌ها پیش ما خیلی کوچک است و به حساب نمی‌آید. اما مِثقالَ ذَرّه که می‌گویند امثال همین‌هاست، همین کارهای کوچکی که مثل ضربه اول دومینو خیلی کوچک است اما انتهایش را روزی که پرده‌ها کنار رفت، خواهیم دید! ↶ 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`° اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﷽✨ ✳️ دلت کجاست؟ ✍ یکی از اقوام امیرالمومنین علیه السلام به خدمت ایشان آمدند. برادر یا دوست او مدتی بود از دنیا رفته بود و او بسیار اظهار دلتنگی می‌کرد. حضرت به وی فرمودند: آیا می‌خواهی او را ببینی؟ پاسخ داد: بله. حضرت امیر علیه السلام ردای را بر دوش انداختند، عصای پیامبر را به دست گرفتند و به قبرستان رفتند. سپس از خداوند طلب کردند که آن فرد از قبر خارج شده و قیام کند. وقتی که وی از قبر بیرون آمد، سلامی کرد که به غیر از لسان عربی بود. علیه السلام از او پرسیدند: مگر هنگام فوت، عرب‌زبان نبودی؟ پاسخ داد: بله. دوباره پرسیدند: پس این چه زبانی است؟ آن فرد پاسخ داد: من و کسی را پذیرفتم که زبان او این بود؛ تمام وجود من تبدیل شد به آن چیزی که محبوبم بوده است. زبانم نیز تغییر کرد. و این، زبان است. چون محبوب و ولیّ من اهل نار بود. این روایت برای ما، با وضعی که داریم و محبت‌هایی که در دل داریم تأثرآور است. ببینید و محبت چیست و چه اثری دارد! انسان ممکن است ماشین یا خانه‌ای را دوست داشته باشد و عشق و علاقه‌اش را به این امور منصرف کند. اگر انسان در این حالت بمیرد، در روایت آمده است با این تعلقی که دارد، همراه با محبوبش محشور می‌شود. 👤 استاد محمدرضا عابدینی 📚 از کتاب ادب عاشقی ص 80 ↶ 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`° اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande