eitaa logo
داستان آموزنده 📝
17.1هزار دنبال‌کننده
6.5هزار عکس
1.3هزار ویدیو
6 فایل
تبلیغات و ارتباط👇👇 @ad_noor1 داستانهای مذهبی و اخلاقی درسی برای زندگی روزمره را اینجا بخوانید👆👆 ☆مشاوره اخلاقی=> @Alnafs_almotmaenah . .
مشاهده در ایتا
دانلود
غافلانِ از گذر عمــر زيــانكارانند " اَلْمَغْبُونُ مَنْ غَبَنَ عُمْرَهُ سٰاعَةً بَعْدَ سٰاعَةٍ " ✍ مغبون كسى است كه ساعت به ساعت از عمرش مى گذرد و او هيچ استفاده اى نمى كند و زيان مى كند . عمر خود را به دور هم نشستن و گفتن حرف هاى متفرقه مى گذارند . اگر طلبه است ، مباحثه نمى كند ، اگر غير طلبه است ، عمرش را ضايع مى كند . چه قدر در شبانه روز ساعت هاى عمر ما از بين مى رود. يكـ روز ( حاج ميرزا على محدث زاده ) در شبستان راجع به زيان عمر صحبت مى كردند و مى گفتند كه خيلى از عمرهاى ما تلف مى شود ،ايشان فرمودند: يكى از اروپاييان كتابى نوشته كه ترجمه نام آن كتاب به زبان فارسى مى شود : ( يكـ دقيـقه قبل از غذا ) بعد در توضيح اينكه چرا نام اين كتاب را گذاشته "يكـ دقيـقه قبل از غـذا " گفته : من مى خواستم كتابى بنويسم ، ولى با اين حال وقت نداشتم و تمامى شب و روزم مستغرق بودم. روزى به طور ناگهانى به ذهنم رسيد كه من زمانى كه سر سفره مى نشينم تا وقتى كه همسرم غذا را بياورد ، يكـ دقيقه بيكار هستم ، خوب است كه در همين يكـ دقيقه دو سه خط كتاب را بنويسم . بعد از آن روزى دو سه خط از كتابم را نوشتم و تمام شد. ببينيد اين اروپايى حتى از يكـ دقيقه عمرش هم استفاده كرده و كتابى نوشته است .حالا ما چه طور عمرمان را تلف مى كنيم . ما نمى توانيم اين كارها را بكنيم؟ نمى توانيم يكـ حديث پاكنويس كنيم ؟ تا سفره انداخته مى شود يكـ حديث براى خواهر يا برادرمان بگوييم ؟ يكـ مسئله شرعى يادشان بدهيم ؟ حمد و سوره ى خواهرمان را بپرسيم ؟ كارى كنيم كه عمرمان تلف نشود؟ 📚"از بیانات آیت الله (ره) 📚 @Dastane_amozande
❤️ آقاي نظام التوليه سَر كشيك آستان قدس رضوي نقل كرد كه: نوبت كشيك من بود. اول شب خادم آستان مباركه (حضرت رضا) به من مراجعه كردند و گفتند به علّت سردي هوا و بارش برف زائري در حرم نيست، اجازه دهيد حرم را ببنديم، من نيز به آنان اجازه دادم. مسئولين، درها را بستند و كليد‌ها را آوردند. مسئول بام حرم مطّهر آمد و گفت: «حاج شيخ حسنعلي اصفهاني از اول شب تاكنون بالاي بام و در پاي گنبد مشغول نماز مي‌باشند و مدّتي است كه در حال ركوع ديديم، اگر اجازه دهيد به ايشان عرض كنيم كه مي‌خواهيم درها را ببنديم». گفتم: «خير، ايشان را به حال خود بگذاريد، و مقداري هيزم در اطاق پشت بام كه مخصوص مستخدمين است بگذاريد كه هرگاه از نماز فارغ شدند استفاده كنند و در بام را نيز ببنديد». مسئول مربوطه مطابق دستور عمل كرد و همه به منزل رفتيم. آن شب برف بسياري باريد. هنگام سحر كه براي باز كردن درهاي حرم مطّهر آمديم، به خادم بام گفتم برو ببين حاج شيخ در چه حالند. پس از چند دقيقه خادم مزبور بازگشت و گفت: «ايشان همان طور در حال ركوع هستند و پشت ايشان با سطح برف مساوي شده‌ است». معلوم شد كه ايشان از اول شب تا سحر در حال ركوع بوده‌اند و سرماي شديد آن شب سخت زمستاني را هيچ احساس نكرده‌اند، نماز ايشان هنگام اذان صبح به پايان رسيد. . •┈┈•✾•🌿🖌🕯📖☕️🌿•✾•┈┈• 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم' اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دوست داری هرشب در کمتر از یک دقیقه این کارها رو انجام بدی😳⁉️ ۱- قرآن را ختم كني 2- همه پيامبران را شفيع خود گرداني 3- مؤمنين و مؤمنات را از خود راضي و خشنود سازي 4- حج واجب و عمره را به جا آوري ➕️هرگاه قبل از خواب سه مرتبه سوره اخلاص «قل هو الله احد» را بخوانی، گویا قرآن را ختم کرده ای، ➕️و هرگاه بر من و پیامبران پیشین من صلوات فرستی همه ما شفیعان تو خواهیم بود، مانند ذکر این صلوات: «اللهم صل علی محمد و آل محمد و علی جمیع الانبیاء و المرسلین» ➕️و هرگاه برای برادران و خواهران دینی و با ایمان خود طلب آمرزش و مغفرت نمایی، همگی آنها را از خود راضی و خشنود ساخته ای، مانند ذکر این استغفار: «اللهم اغفر للمؤمنین و المؤمنات» ➕️و هرگاه بگویی: «سبحان الله و الحمدلله، ولا اله الا الله و الله اکبر» گویا حج تمتع و حج عمره گزارده ای. یادت نره برای چهارتا از عزیزترین های زندگیت ارسال کن❤️
🔴 بعد از نماز، زود بلند نشوید و بروید! حضرت آیت الله حاج میرزا علی هسته ای(ره) می فرمود: بادبادک، بی دنباله بالا نمیره، نماز هم بدون تعقیب بالا نمی رود. آیت الله مجتهدی نیز فرمودند:هربنده یک دعای مستجاب داره بعد از هر نماز،زود بلند نشوید برید. آیت الله مجتبی تهرانی نیز می فرماید: ما در روایات بسیار داریم که کسی که حاجتی دارد، اگر نماز بخواند و در نماز یا بعد از نماز دعا کند، دعایش مستجاب است. پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: خداوند فرموده است: ... اگر کسی وضو گرفت و نماز خواند و از من چیزی درخواست کرد و من به او عطا نکردم، من به او جفا کردم. حالا درخواست او می خواهد امر دینی باشد یا امر دنیایی باشد؛ هرچه باشد، باشد اگر من به او عطا نکنم به او جفا کردهام و من هم پروردگاری جفاکار نیستم. " ❤️ برخی تعقیبات مشترکه بعد از نماز: دعا کردن، ذکر تسبیحات حضرت زهرا، خواندن سوره حمد و آیت الکرسی، سه مرتبه: استغفرالله الله الذی لا اله الا هو الحی القیوم، ذوالجلال والاکرام و اتوب الیه ➥
📚داستان زیبا رسول دادخواه خیابانی تبریزی معروف به حاج رسول تُرک، از عربده‌کش‌های تهران بود،اما عاشق امام حسین علیه‌السلام بود.در ایام عزاداری ماه محرم شب اول، بزرگان و صاحبان مجلس محترمانه بیرونش کردند و گفتند: تو عرق‌خوری و آبروی ما را می‌بری!حاج رسول برگشت و داخل خانه رفت و خیلی گریه کرد و گفت: ناظم ترک‌ها جوابم کرد، شما چه می‌گویی، شما هم می‌گویی نیا؟! اول صبح در خانه‌اش را زدند، رفت در را باز کرد، دید، ناظم ترک‌هاست، روی پای حاج رسول تُرک افتاد و اصرار کرد بیا بریم، گفت: کجا؟! گفت: بریم هیئت! حاج رسول گفت: تو که من را بیرون کردی؟ گفت: اشتباه کردم، حاج رسول گفت: اگر نگویی نمی‌آیم! ناظم گفت دیشب در عالم رؤیای صادقانه دیدم، در کربلا هستم، خیمه‌ها برپاست، آمدم سراغ خیمه سیدالشهداء علیه‌السلام بروم، دیدم یک سگ از خیمه‌ها پاسداری می‌کند، هر چه تلاش کردم، نگذاشت نزدیک شوم، دیدم بدن سگ است، اما سر و کله حاج رسول است، معلوم می‌شود امام حسین علیه‌السلام تو را به قبول کرده است. ناگهان حاج رسول شروع کرد به گریه کردن، آنقدر خودش را زد گفت: حالا که آقام من را قبول کرده است، دیگر گناه نمی‌کنم، توبه نصوح کرد، از اولیای خدا شد. شبی عده‌ای از اهل دل جلسه‌ای داشتند، آدرس را به او ندادند، ناگهان دیدند در می‌زنند، رفتند در را باز کردند، دیدند حاج رسول است! گفتند: از کجا فهمیدی کلی گریه کرد و گفت: بی‌بی آدرس را به من داده است، شب آخر عمرش بود و رو به قبله بود گفتند: چگونه‌ای!گفت: عزرائیل آمده، او را می‌بینم، ولی منتظرم اربابم بیاید. ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ اخلاقی و آموزنده و های ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌
😔🌺استقبال از مرگ یا رفتن به میهمانى 📚سلمى همسر ابو رافع غلام و یار حضرت رسول صلّلى اللّه علیه و آله و همچنین اءسماء بنت عمیس و عبداللّه بن عبّاس و دیگر بزرگان حکایت کرده اند: در آن هنگام که حضرت فاطمه زهراء علیها السلام لحظات آخر عمر پر برکت خویش را سپرى مى نمود، به اطرافیان خطاب کرد و فرمود: مقدارى آب برایم بیاورید. و چون آب آماده گشت ، حضرت بدن خود را شستشو و غسل داد و سپس فرمود: بهترین و تمیزترین لباس هاى مرا بیاورید. و وقتى لباس هاى مورد نظر آن مخدّره مظلومه در کنارش گذارده شد، آن ها را پوشید. پس از آن دستور داد که رختخواب مرا در وسط اتاق بیندازید؛ و حضرت بعد از آن با حالت مخصوصى ، آرام ، آرام وارد اتاق شد و در رختخواب خود، رو به قبله خوابید و دست خود را زیر سر گذاشت و اظهار نمود: من در همین لحظات از میان شما خواهم رفت و به سوى پروردگار خویش رحلت مى کنم و از این دنیاى فانى راحت مى شوم و به میهمانى و ملاقات خداوند رحمان و همچنین دیدار پدرم رسول خدا مى روم . از شما مى خواهم که پس از وفاتم ، بدنم را برهنه و عریان نکنید چون که من خود را شستشو داده و تمیز کرده ام ؛ و سپس پارچه اى روى خود کشید. و شاید مقصود این بوده باشد که حضرت زهراء علیها السلام ، این اوّلین مظلومه جهان بشریّت ، نخواسته است که همسرش ، امام علىّ صلوات اللّه علیه از صدمات و شکنجه هاى وارده بر بدن نازنینش توسطّ دشمنان دوست و مسلمان نما آگاه شود و قلب حضرتش ‍ غمگین و دلخراش گردد. اخلاقی و آموزنده و های ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌
💞 📖 السَّلامُ عَلَيْكَ يا عَديلَ الْخَيْرِ.. ▫️سلام بر تو ای مولایی که هرکس تو را یافت به تمام خیر و خوبی‌ها رسیده. سلام بر تو و بر روزی که با آمدنت، زمین از خیر و خوبی لبریز خواهد شد. 📚 صحیفه مهدیه، زیارت حضرت بقیة الله ارواحنا فداه در سختیها، ص578. السلام_علیک_یا_بقیه_الله 🔻
🔴 حکایتهای پندآموز «تو دلداده ی او باش، او به مشکلاتت رسیدگی میکند ....» امام زمان ارواحنافداه فرمودند: وظیفه ی ماست که به محبین مان رسیدگی کنیم ....‌ حکایتِ دلدادگی یک جوان شیعه ی ایرانی به دختر دانشجوی مسیحی است، خانمی که ماجرای شنیدنی خودش را اینچنین بیان می‌کند : من مسیحی بودم تا روزی که یکی از دانشجوهای ایرانی به خواستگاریم آمد. او گفت من شیعه هستم و شرط ازدواجم با شما این است که شما هم شیعه شوید. فرصتی خواستم تا پیرامون اسلام و تشیع تحقیق کنم. بعد از تمام تحقیقاتم همسرم هم پزشک شده بود. خیلی کمکم کرد و همه­ ی مسائل برایم حل شد جز یک مسأله و آن موضوع طول عمر امام زمان (علیه ­السلام) بود. ما با هم ازدواج کردیم و بعد از چند سال به حج مشرف شدیم. در منی که برای رمی جمرات می­ رفتیم، همسرم را گم کردم. از هر کس با زبان انگلیسی نشانی می ­پرسیدم، نمی ­دانست. خسته شدم و گوشه ­ای با حال غربت نشستم. ناگهان آقائی در مقابلم آمد که با لهجه ی فصیح انگلیسی صحبت می ­کرد. به من گفت: بلند شو برویم رمی جمرات را انجام بده. الآن وقت می­ گذرد. بی­ اختیار دنبالش راه افتادم و رمی جمرات را انجام دادم. بعد از رمی جمرات، آن آقا مرا به خیمه رساند. خیلی از لطفش تشکر کردم. او به هنگام خداحافظی فرمود: «وظیفه ­ی ماست که به محبان خود رسیدگی کنیم». 👈«در طول عمر ما شک نکن». 👈 «سلام مرا هم به دکتر برسان». برگ زردی با سماجت شاخه را چسبیده بود دست‌های خویــش و دامـان توام آمد به یاد 📚نقل از کتاب میرِ مهر صفحه۳۵۵ ➥
❤️ داستان‌های‌بحارالانوار روش دعا کردن حارث بن مغیره می‌گوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم که می‌فرمودند: "اگر یکی از شما حاجتی از حاجت‌های دنیا را داشت، قبل از هر چیز بسیار خداوند عزیز را حمد و ثناگوید. سپس صلوات بر پیامبر صلی الله علیه و آله و آل او بفرستد. آنگاه حاجات خود را بخواهد، حاجتش برآورده می‌شود." سپس فرمودند: شخصی داخل مسجد شد، دو رکعت نماز گزارد و بلافاصله از خداوند چیزی طلب نمود. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: "این بنده در درگاه الهی عجله نمود، دعایش به این زودی قبول نمی شود. " دیگری آمد و نماز خواند پس از اتمام نماز خداوند را مدح و ثناگفت و صلوات بر پیامبرش فرستاد. در این وقت رسول خدا فرمودند: "اینک حاجتت را از خدا بخواه که برآورده خواهد شد." 📚 بحار: ج ۹۳، ص ۳۱۵. بحار: ج ۹۳، ص ۳۱۸. ➥
❤️ حکایت شنیدنی از زبان شهید کافی شبی خواب بودم که نیمه های شب صدای در خانه ام بلند شد از پنجره طبقه دوم از مردی که آمده بود به در خانه ام پرسیدم که چه می خواهد؛ گفت که فردا چکی دارد و آبرویش در خطر است.می خواست کمکش کنم لباس مناسب پوشیدم و به سمت در خانه رفتم در حین پایین آمدن از پله ها فقط در ذهن خودم گفتم: با خودت چکار کردی حاج احمد نه آسایش داری و نه خواب و خوراک؛ همین رفتم با روی خوش با آن مرد حرف زدم و کارش را هم راه انداختم و آمدم خوابیدم. همان شب حضرت حجه بن الحسن عجل الله تعالی فرجه را خواب دیدم فرمود: شیخ احمد حالا دیگر غر میزنی؛ اگر ناراحتی حواله کنیم مردم بروند سراغ شخص دیگری؟ آنجا بود که فهمیدم که راه انداختن کار مردم و کار خیر، لطف و محبت و عنایتی است که خداوند و حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه به من دارند وقتی در دعاهایت از خدا توفیق کار خیر خواسته باشی، وقتی از حجت زمان طلب کرده باشی که حوائجش بدست تو برآورده و برطرف گردد و این را خالصانه و از روی صفای باطن خواسته باشی خدا هم توفیق عمل می دهد، هرجا که باشی گره ای باز میکنی ولو به جواب دادن سوال رهگذری. ➥. •┈┈•✾•🌿🖌🕯📖☕️🌿•✾•┈┈• 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم' اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
🔅 ✍️ پاسخی برای آن‌ها که زود می‌رنجند 🔹خردمندی با مردی در راهی سفر می‌کرد. آن مرد سعی داشت تا با بی‌احترامی، توهین و واکنش‌های تند و زننده، این معلم بزرگ را بیازماید. 🔸در سه روز اول، هرگاه خردمند سخن می‌گفت آن مرد، او را ابله می‌نامید و به‌گونه‌ای گستاخانه این انسان بزرگ را مورد تمسخر قرار می‌داد. 🔹سرانجام در پایان روز سوم، آن مرد تاب نیاورد و از خردمند پرسید: با وجود اینکه در سه روز گذشته من فقط به تو بی‌احترامی کرده‌ام و تو را رنجانده‌ام، چطور می‌توانی رفتاری سرشار از عشق و مهربانی نسبت به من داشته باشی؟ 🔸هرگاه سبب آزار و اذیت تو می‌شدم در پاسخ، رفتاری سرشار از عشق دریافت کردم. چطور چنین چیزی امکان‌پذیر است؟ 🔹خردمند در پاسخ سوال آن مرد، از او پرسید: اگر کسی هدیه‌ای به تو پیشنهاد کند و تو آن را نپذیری، آن هدیه به چه کسی تعلق خواهد داشت؟ 💢 سوال این انسان بزرگ، نگرش جدیدی به آن مرد بخشید. ‌‌‌‌✅
12.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
با شما با حجابام‼️ باحجابا جواب بدن اگر داشتن حجاب غیرقانونی اعلام بشه شما حجاب برمیدارید؟ احتمالا نه پس چطور توقع دارید کسایی که بهش اعتقاد ندارن رعایتش کنن... اما پاسخش👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‼️سه کار برای اینکه جزء اصحاب امام زمان(عج) بشویم... ▪️امام صادق علیه‌السلام می‌فرمایند... .
✨﷽✨ ✅ تو فقیر نیستی ✍مردی از شیعیان، خدمت حضرت امام صادق (علیه السلام) آمد و شکایت از فقر نمود؛ حضرت فرمودند: تو از دوستان مائی و اظهار فقر و تنگدستی می‌کنی با اینکه تمام شیعیان ما بی نیاز و غنی هستند» آنگاه فرمودند: «تو سرمایه‌ای داری که از همه چیز بی نیازت کرده» مرد با تعجب پرسید: "آن سرمایه چیست؟" حضرت فرمود: «از تو پرسشی دارم! اگر ثروتمندی به تو بگوید "زمین را برای تو پر از نقره می‌کنم و از تو می‌خواهم دوستی و ولایت اهل‌بیت پیغمبر را از قلب خود خارج کنی و نسبت به دشمنان آن‌ها دوستی و محبت پیدا نمائی آیا حاضر می‌شوی این کار را انجام دهی؟» عرض کرد: "نه اگر چه دنیا را پر از طلا بنماید!" فرمودند: «پس تو فقیر نیستی؛ بینوا کسی است که آنچه تو داری نداشته باشد» سپس حضرت مقداری مال به او بخشیدند. 📚تتمة المنتهی، صفحه ۱۳۴ ‌‌‌‌✅
✨﷽✨ 🌟زیارت عاشورا🌟 ✍نسخه‌ای گرانبها برای کسانی که گرفتاری مالی دارند به این نسخه گرانبها عمل کنید زیارت عاشورا به نیابت از امام زمان -عجل الله فرجه- : حاج‌سید احمد اصفهانی -رحمه الله- ما را خبر داد و برای ما نوشت: من به مسجد سهله مشرف بودم و روز جمعه در حجره نشسته بودم؛ ناگاه سید با وقاری که عمامه ای بر سر داشت بر من داخل شد، قبای فاخر و عبای قرمز پوشیده بود. به آنچه در زاویه حجره شامل کمی کتب، بعضی ظروف و فرشی بود نظری کرد و فرمود: برای حاجت دنیا تو را کفایت می کند؛ تو هر روز صبح به نیابت حضرت صاحب الزمان زیارت عاشورا می خوانی به قدر کفایت، معیشت هر ماهت را از من بگیر که اصلا به احدی محتاج نباشی. قدری پول به من داد و گفت:این کفایت یک ماه تو را می نماید. ⬅️رو به در مسجد رفت و من به زمین چسبیده بودم، زبانم بند آمده بود، هر چه خواستم تکلم نمایم نتوانستم، و نتوانستم برخیزم تا سید خارج شد. همین که بیرون رفت مثل این که زنجیرهایی از آهن بر من بود که باز شد و شرح صدری پیدا کردم. برخاستم و از مسجد خارج شدم، هر چه گشتم اثری از آن آقا ندیدم. 📚العبقری الحسان صفحه ۹۶۱ تألیف: آیت الله حاج شیخ علی اکبر نهاوندی ↶
💠استاد فاطمی نیا (رحمه‌الله علیه) : 🔸آقا سید مهدی قوام (رضوان الله تعالی علیه) مرد بسیار بزرگ و با سعه صدری بود، اعجوبه ای بود! 🔸شبی دزدی وارد منزلش می شود همین که فرشی را جمع کرده و در حال بردن بود آقا سید مهدی بیدار می شود، با کمال خونسردی به او می گوید:می خواهی این فرش را چه کنی؟ دزد می گوید: می خواهم آن را بفروشم. 🔸آقا سید مهدی می گوید: اگر بفروشی آن را از تو خوب نمی خرند، من آن را به تو مباح کردم، حلالت باشد. برو آخر بازار عباس آباد، بگو سید مهدی فرستاده! آن را بفروش و برو کاسب شو! 🔸بعداً دیدند همان شخص، اهل عبادت و تقوی شده، و از همان فرش کاسبی و مغازه راه انداخته است. 🎙استاد (رحمه‌الله علیه) 👤سید مهدی (رضوان الله تعالی علیه) ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😔😭 🌸دل شکسته‌ی ما گرم ربنای حسین 🌿گرفته پَر به هواخواهی هوای حسین 🌸شبم گذشته به فکر و خیال شش‌گوشه 🌿سلام؛ صبح ِدل انگیز کربلای حسین ⚘ السَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ ⚘ وعَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ⚘ وعَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ ⚘ وعَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ 🌤. ع
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌸در برابر بزرگی مشکلات زندگیت، فراوانی نعمتهای خدا را فراموش نکن❗️🌸🍃 🍃🌸اگر منتظر لحظات شاد باشی، همیشه منتظر خواهی بود ولی اگر باور کنی که شاد هستی، برای همیشه شاد خواهی بود🌸🍃 🍃🌸نقشه خوب امروز، بهتر از نقشه فوق العاده فرداست، با رضایت به گذشته نگاه کن و با اعتماد، رو به آینده حرکت کن🌸🍃
✨﷽✨ 🔴فکر می‌کنید بانک ها با نصیحت درست می‌شوند؟!! ✍ شما فکر می کنید این بانک ها با نصیحت درست می شوند؟ با نصیحت؟! همین ها وقتی می خواهند وام بدهند با هجده درصد می دهند!! انگلستان با بیست و پنج «صدُم» درصد وام می دهد! اما بانک های ما به این بیچاره‌هایی که وام می خواهند، می گویند هجده درصد! خب این هجده درصد را چرا انسان بدهد؟ این برای چه چیز است؟ می گوید به خاطر تورم است! خب تورم به خاطر چه چیز است؟ به خاطر شما است. پول خود را وابسته کردی به شرایط اقتصادی. خودت که می گویی تورم یک رقمی است. این هجده درصد که می گیری، بقیه آن برای چه چیز است؟! از این بدبخت چرا این قدر می گیری؟! این بانک های شما و هستند. اصلا گوششان بدهکار نیست! این جور هم نیست شما التماس آنها بکنید و درست بشوند. این ها این طوری نیستند! مغرور هستند. می گویند: بهره، فرمان ماشین اقتصاد است. ما با فرمان، ماشین را می رانیم و اقتصاد هم فرمانی جز این ندارد! ببینید؛ به علم خودشان مغرور هستند! ✍ آیت الله حائری شیرازی ↶. •┈┈•✾•🌿🖌🕯📖☕️🌿•✾•┈┈• 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم' اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
🔴 تلنگر خدا یکی از خوبان و عاشقان امام زمان را رحمت کند شاید مثلا چهل سال پیش بود، سید کریم پینه دوز، هرشب جمعه به محضر آقا مشرف میشد. در بازار تهران حجره کوچک پینه دوزی داشت، امام زمان شبهای جمعه سری به حجره اش میزد و او را میدید. یک روز از صبح تا غروب پولی دشت نکرد،در حجره را تا انتهای شب باز گذاشت به امید مشتری, خبری نشد، زن و بچه گرسنه منتظرش بودند در خانه، حجره را بست و رفت سرکوچه ی خانه شان ایستاد، برف سنگینی می‌بارید گفت انقدر می ایستم تا روزی ام را مولایم حواله کند، جوانی از دور آمد و بقچه ای به او داد، گفت از طرف حضرت صاحب است، نان بود و حلوا،سید کریم میگفت عطرش آدم را مست میکند و طعم غذای بهشت دارد. نان و حلوا را هرچه میخوردند تمام نمیشد ، سفره را که باز میکردند باز همان مقدار روز اول در سفره بود، به خانمش گفت کسی بویی نبرد از این ماجرا، زن همسایه از خانمش پرسید این عطر حلوا که کوچه را برداشته از خانه ی شماست، ماجرایی دارد؟خانمش قصه را به زن همسایه گفته بود، برای وعده ی بعدی سفره را که باز کرده بودند دیگر نانی در سفره نبود. برداشتی آزاد از زندگی سید کریم محمودی ملقب به کریم پینه دوز ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ اخلاقی و آموزنده و های ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌
🟢 ماجرای اذان معجزه آسای شهید « هادی» در یک سحرگاهی در یک جای بحرانی از جنگ، تصمیم می گیرد اذان بگوید. همه به او می گفتند: «چه شده که الان می خواهی اذان بگویی؟» ولی او دلیلش را برای هیچ کسی توضیح نمی دهد و با صدای بلند مشغول اذان گفتن می شود. وقتی که اذان می گوید: به سمت او تیراندازی می کنند و یکی از تیرها به گلوی او می خورَد. همه می گویند: «چرا این کار را انجام دادی؟!» بعد او را داخل سنگر می برند و در حالی که خون از بدنش جاری بود، کمک های اولیه امدادی را برایش انجام می دهند.بعد از مدتی یک دفعه ای می بینند که عراقی ها با دستمال سفید دارند می آیند این طرف. اول فکر می کنند شاید این فریب دشمن است. لذا اسلحه ها را آماده می کنند، اما بعد می بینند که این عراقی ها با فرمانده خودشان تسلیم شده اند. می گویند: چرا تسلیم شدید؟ می گویند: آن کسی که اذان می گفت کجاست؟ گفتند: او یکی از بچه های ما بود که شما به او تیر زدید. گفتند: ما به خاطر اذان او تسلیم شدیم و ماجرای خودشان را توضیح می دهند... این اثر نَفَس یک جوان ورزشکار است که اهل گود زورخانه بود. او در دوران دبیرستان در ورزش کُشتی، قهرمان بوده و می گوید: من همیشه در کُشتی مراقب بودم که روی نقطه ضعف های حریفم انگشت نگذارم. در حالی که رسم کشتی این است که طرف مقابل را از روی نقطه ضعف هایش به زمین می زنند. این نشان می دهد که ابراهیم هادی فوق قهرمان و فوق پهلوان بوده است. ➥. •┈┈•✾•🌿🖌🕯📖☕️🌿•✾•┈┈• 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم' اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
‍ 🟢حکایت توپ رنگی! با چشمانی تار که اشک جلوی آنها را گرفته بود، به اطراف نگاه می ‏کرد. از وقتی که به هوای گرفتن توپ رنگی به دنبال دوستش به راه افتاده بود پدرش را گم کرده بود. نمی ‏دانست چه کار کند؛گیج و سرگردان به شلوغی پارک که نگاه می ‏کرد. صدای همهمه و جیغ بچه ‏ها وحشت او را بیشتر می ‏کرد. انگار، دل کوچکش در این مدتِ کم برای پدرش به اندازه ‏ی یک دنیا تنگ شده بود. به خودش قول داده بود که اگر پدرش را پیدا کند، دیگر دستش را رها نکند و به هوای توپ رنگی از او جدا نشود. پیرمرد مهربانی او را پریشان و ناراحت دید. به او نزدیک شد و دست نوازش بر روی سرش کشید و از او پرسید: پدر و مادرت کجا هستند؟ هنگامی که با سکوت او مواجه شد، فهمید که پسرک گم شده است. دستش را گرفت و به سوی نگهبان پارک برد. مردی کنار نگهبان ایستاده بود. ناگهان پسرک دست پیرمرد را رها کرد و به سمت پدرش دوید. بوی خوش امنیت، محبت و از همه زیباتر بوی خوش پدر را حس کرد. یا صاحب الزمان! از وقتی به هوای توپ ‏های رنگی دنیا شما را گم کرده ‏ایم، گیج و سرگردان و وحشت زده ‏ایم! دل کوچک مان در این مدت به اندازه ‏ی یک دنیا برای شما تنگ شده! اگر شما را پیدا کنیم، قول می ‏دهیم دستمان را از دامن شما جدا نکنیم! یا صاحب الزمان! این روزهای تلخ غیبت و غربت و یتیمی، در میان مردم چشم چشم می ‏کنیم تا شما را بیابیم! منتظریم تا یکی بیاید و دستمان را بگیرد و بگذارد توی دست شما، تا بوی خوش امنیت و محبت و از همه زیباتر، بوی خوش پدریِ شما را حس کنیم! . •┈┈•✾•🌿🖌🕯📖☕️🌿•✾•┈┈• اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
🔴 آزمايش سرنوشت ساز ازامام محمدباقرعلیه السلام نقل شده كه فرمود: دربني اسرائيل عابدي بودكه به هركاري دست مي زدزيان مي ديد،راه تحصيل معاش برايش كاملابسته شده بود،تامدتي هسمرش مخارج اوراتامين مي كردتااين كه اموال همسرش نيزتمام گشت وچون سخت درمانده شدند عابدكلاف ريسماني كه تنها موجودي آنان بودبرداشته به بازاررفت كه بافروش آن غذايي تهيه كندولي چون كسي ازوي نخريدكناردريارفت كه پس ازآب تني به خانه برگردد درآنجاصيادي راديدكه ماهي فاسدي راصيدكرده است به اوگفت :اين ماهي رابه من بفروش و درعوض اين كلاف رابگيركه به دردام تومي خورد . صيادپذيرفت كلاف راگرفت وماهي رابه اوداد،عابدبه خانه آمدوآن رابه همسرش دادكه طبخ نمايد وقتي همسراوشكم ماهي راشكافت درآن مرواريدبزرگي رايافت ،عابدآن رابه بازاربردوبه 20هزاردرهم فروخت ، هنگامي كه پولهابابه خانه آوردسائلي درب منزلش آمده ،گفت :صدقه اي به من بدهيدتاخداوندبرشماترحم نمايد . عابدده هزاردرهم ازپول مرواريدرابه سائل داد،همسرش گفت :سبحان الله تو نصف ثروت مارايكباره ازدست دادي ؟ طولي نكشيدكه سائل بازگشت وآن ده هزاردرهم راپس داده گفت :خودشماآن رامصرف كنيدگوارايتان باد،من فرشته اي بودم كه خداوندمرافرستاده بودشماراآزمايش كندكه شماچگونه شكرگزارنعمت مي باشيدواكنون خداوندسپاسگذاري شماراپسنديد . /رياحين الشريعه ،جلد5،صفحه 186،به نقل ازحيوه القلوب مرحوم مجلسي ،جلداول ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ . •┈┈•✾•🌿🖌🕯📖☕️🌿•✾•┈┈• 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم' اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ماجرای حضرت عیسی (ع) و پیرزن عارف موعظه ای زیبا از شهید «کافی» :«حضرت عیسی بن مریم از خداوند تقاضا کرد که خدایا یکی از اولیائت را به من نشان بده. جبرئیل آدرس پیرزنی را داد که کنار ساحل در فلان خرابه بود. پیرزنی که فلج و کور بود و خیلی حالت رقت باری داشت ولی زیر لب زمزمه می کرد الحمدلله المنعم المکرم ...» ➥ . •┈┈•✾•🌿🖌🕯📖☕️🌿•✾•┈┈• 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم' اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
💠آیت الله فاطمی نیا رحمة الله علیه 🔸شخصی گرفتار شدید شد؛ مشکل مهمی برایش پیداشده بود. کسی به او عملی را یاد داده بود که چهل روزانجام دهد تا مشکلش حل شود. عمل را انجام میدهد وچهل روز تمام میشود. 🔸 می‌گوید: روزی اضطرابی دردلم افتاد که بروم بیرون. ازمنزل خارج شدم،پیرمردی به من رسید و گفت: آن مرد را میبینی (اشاره کرد به پیرمردی که عبا به دوش داشت وعرقچین سفیدی بر سر) ؛ گفت: حل مشکلت به دست اوست! [بعدا معلوم شد که آن شخص آقا شیخ رجبعلی خیاط است، آقاشیخ رجبعلی آدم خاصی بود، خدابه او عنایت کرده بود. مجتهدین خدمت اوزانو میزدند والتماس میکردند نظری به آنها بکند!] 🔸 میگوید: خودم را باسرعت به شیخ رساندم و مشکلم راگفتم! تا سخنم تمام شد گفت: چهارسال است که شوهرخواهرت مرده و تویک سری به خواهرت نزده ای! توقع داری مشکلت حل شود!؟ میگوید: رفتم به خانه ی خواهرم، با بچه هایش گریه کردند و گله کردند؛ بالاخره راضیشان کردم و خوشحال شدند و رفتم. فردا صبح اول وقت مشکلم حل شد. . •┈┈•✾•🌿🖌🕯📖☕️🌿•✾•┈┈• 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم' اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande