eitaa logo
داستان آموزنده 📝
17.3هزار دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
1.3هزار ویدیو
6 فایل
تبلیغات و ارتباط👇👇 @ad_noor1 داستانهای مذهبی و اخلاقی درسی برای زندگی روزمره را اینجا بخوانید👆👆 ☆مشاوره اخلاقی=> @Alnafs_almotmaenah . .
مشاهده در ایتا
دانلود
👇بخونید💞 💠 سخن عزراییل بسیار تکان دهنده... ✍مرحوم شهید (ره) در کتاب“داستانهای شگفت” حکایتی درباره اهمیت آورده اند که خلاصه آن 😊 چنین است:🍃 💞 یکی از علمای نجف حدود یکصد سال پیش، در خواب حضرت عزراییل را می بیند. پس از سلام می پرسد: از کجا می آیی؟☘ 💢ملک الموت می فرماید: از شیراز! روح مرحوم میرزا ابراهیم محلاتی را قبض کردم.💫 🌿شیخ می پرسد: روح او در چه حالی است⁉️ عرزاییل می فرماید: در بهترین حالات و بهترین باغهای عالم برزخ.🍁 خداوند هزار ملک را برای انجام دستورات شیخ قرار داده است.🌿 💕آن عالم پرسید: آیا برای مقام علمی و تدریس و تربیت شاگرد به چنین مقامی دست یافته است‼️☘ 💢فرمود: نه! گفتم: آیا برای نماز جماعت و بیان احکام! فرمود: نه! گفتم پس برای چه فرمود: برای خواندن زیارت عاشورا.🍃 🌟نقل است که مرحوم میرزا، سی سال آخر عمرش زیارت عاشورا را ترک نکرد و هر روز که به سبب بیماری یا امر دیگری نمی توانست بخواند، نایب می گرفت.😊 . •┈┈•✾•🌿🖌🕯📖☕️🌿•✾•┈┈• 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم' اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
🔻حتما بخوانید بی تاثیر نخواهد بود🔻 🔹اتومبیل جلویی خیلی آهسته پیش می‌رفت و با اینکه مدام بوق می‌زدم، به من راه نمی‌داد. 🔸داشتم خونسردی‌ام را از دست می‌دادم که ناگهان چشمم به‌‌ نوشته کوچکی روی شیشه‌ عقبش افتاد: 👈راننده ناشنواست، لطفا صبور باشید!"👉 🔹مشاهده این نوشته همه چیز را تغییر داد! بلافاصله آرام گرفتم، سرعتم را کم کرده و چند دقیقه با تأخیر به خانه رسیدم اما مشکلی نبود. 🔸ناگهان با خودم زمزمه کردم: آیا اگر آن نوشته پشت شیشه نبود، من صبوری به خرج می‌دادم؟ 🔹راستی چرا برای بردباری در برابر مردم به یک نوشته نیاز داریم!؟ 🔸اگر مردم، نوشته‌هایی به پیشانی خود بچسبانند، با آنها صبورتر و مهربان خواهیم بود؟ نوشته‌هایی همچون: "کارم را از دست داده‌ام" "در حال مبارزه با سرطان هستم" "در مراحل طلاق، گیر افتاده‌ام" "عزیزی را از دست داده‌ام" "احساس بی ارزشی و حقارت می‌کنم" "در شرایط بد مالی و ورشکستگی قرار دارم" “بعد از سال‌ها درس خواندن، هنوز بیکارم” “مریضی در خانه دارم” و صدها نوشته دیگر شبیه اینها. 🔸همه درگیر مشکلاتی هستند که ما از آن چیزی نمی‌دانیم. 🔹بیائیم نوشته‌های نامرئی همدیگر را خوب درک کرده و با مهربانی به یکدیگر احترام بگذاریم چون همه چیز را نمی‌شود فریاد زد... ─┅─═इई 🌸🌺🌸ईइ═─┅─
📚‍ مرید پیرمغان در آخرین سالی که مرحوم آقاسیدضیاءالدین دری (استاد علوم عقلی واز وعاظ شهرتهران) درقید حیآت بودند یک شب از دهه ی محرم (شب هشتم یا نهم) جوانی ازایشان سوالی می پرسد که مراد از این شعر حافظ چیست؟ مرید پیر مغانم ز من مرنج ای شیخ چرا که وعده تو کردی او بجا آورد *مرحوم دری می گوید جواب این سوال را دربالای منبر  می دهم تا برای همه قابل استفاده باشد.ایشان درفراز منبر قضیه ی نهی آدم ابوالبشر از خوردن گندم رامی گوید واینکه مراد از شیخ در این بیت حضرت آدم ( علیه السلام ) است که وعده ی نخوردن گندم را در بهشت داد ولی به آن عمل نکرد. اما پیرمغان امیرالمومنین علی (علیه السلام) است که آن حضرت در تمام طول عمر خود ابدا نان گندم نخوردند واز نان جوین سیر نشدند. * قبل از پایان سال ، مرحوم دری فوت می کند؛ در سال بعد در دهه ی محرم در همان شبی که این جوان سوال را از ایشان پرسیده بود او را در خواب می بیند که: * به نزد اوآمد و گفت: ای جوان تو در سال قبل در چنین شبی از من معنای این بیت را پرسیدی ومن آن طور پاسخ گفتم. لیکن چون به این عالم آمده ام؛ معنی آن جور دیگری برای من منکشف شده است؛ * مراد از شیخ، حضرت ابراهیم (علیه السلام ) و مراد از حضرت سید الشهداء (علیه السلام) است ؛ و مراد از وعده، ذبح فرزند است که حضرت ابراهیم بدان امر خداوند وعده ی وفا داد اما حقیقت وفا را حضرت ابا عبدالله الحسین (علیه السلام) در کربلا به قربانگاه بردن فرزندش علی اصغر(علیه السلام) انجام داد.. بنابراين‌، معانی‌ متضادّی‌ در شعر نيست‌؛ بلكه‌ اين‌ معانی‌، تو در تو و باطن‌ در باطن‌ است‌ که از يک‌ رموز خاصّی كه‌ حاكی‌ از كنايات‌ بديعه‌ و اسرار مخفيّه‌ و معانی‌ عميقه‌ای‌ است‌ حكايت‌ می‌نمايد. 📗برگرفته از کتاب روح مجرد اثر مرحوم علامه آیت الله حسینی تهرانی ➥. •┈┈•✾•🌿🖌🕯📖☕️🌿•✾•┈┈• 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم' اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
درکوه‌های جبل عامل عابدی زندگی می‌کرد مدت‌ها بر او گذشت، زندگی‌اش می‌گذشت غذایی برایش می‌آمد نانی برایش می‌رسید زندگی‌اش را می‌کرد یک چند روزی امتحانش شروع شد ... 🔹 عین‌صاد ↶【. •┈┈•✾•🌿🖌🕯📖☕️🌿•✾•┈┈• 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم' اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
✨﷽✨ 🌼ای کاش به جای کرسی تدریس، بر روی منبر حسینی می‌نشستم! . ✍روزی یکی از شاگردان در درس مرحوم آیت الله العظمی میرزا جواد تبریزی اشکال کرد، ایشان پاسخ دادند. آن شاگرد برای بار دوم اشکال خود را مطرح کردند، ایشان برای مرتبه دوم جواب دادند، اما آن شاگرد بر اشکال خود اصرار داشت. آیة‌اللّه العظمی تبریزی فرمودند: جواب شما را بعداز درس می‌دهم! ناگهان آن شاگرد خطاب به آقا گفت: جلسه روضه که نیست! آمده‌ایم که از درس شما استفاده کنیم! ایشان تا این جمله را شنیدند، سخت غمگین شدند و مکثی کردند به طوری که رشته کلا‌م از دست‌شان خارج شد، سپس در حالی که بغض گلوی ایشان را گرفته بود فرمودند: ای کاش به جای کرسی تدریس، بر روی منبر حسینی می‌نشستم و جلسه ما، جلسه روضه بود، نمی‌دانید چه قدر اجر و ثواب دارد. اگر تمام این زحمات ما که شب و روز می‌کشیم و در جهت کسب علم گام برمی‌داریم، معادل ثواب منبر حسینی حساب شود، باید خیلی خوشحال باشیم. اجر و ثواب منبر حسینی و خطابه، بیش از کارهایی است که ما انجام می‌دهیم! آن‌گاه رو به آن شخص کردند و فرمودند: این طور سخن نگو که جلسه روضه نیست، ای کاش بود و ما هم از فیوض آن بهره‌مند . ‌‌‌‌✅. •┈┈•✾•🌿🖌🕯📖☕️🌿•✾•┈┈• 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم' اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
⚡️یک داستان یک پند 👈مرحوم شیخ محمدجعفر نمازی (مؤسس مدرسه نمازی و مسجد شیخ) به بیماری صعب‌العلاجی مبتلا شد که برای طبابت به تبریز اعزام شد روزی به فرزندش امر کرد برود و ۱۰ عدد کاسه بخرد و درون آن را با یخ پُر کند ️وقتی فرزندش آمد، گفت کاسه‌های یخ را در اطراف من قرار بده وضعیت بیماری‌اش شدت گرفت به ناگاه با صدای بلند گفت ملعون (شیطان)، من از دست تو آب نمی‌خورم هر چند تشنه‌ام، نمی‌بینی اطراف من یخ است از من دور شو در روایات از نبی مکرم اسلام (ص) آمده است شیطان از آتش است و از آب سرد که ضد حرارت است فرار می‌کند، به همین دلیل به فرمایش حضرت علی (ع) وضو با آب سرد کفاره‌ی گناهان است و ثواب کثیر دارد و کسی که عصبانی می‌شود، شیطان در خون او در حال چرخش است، برای همین چهره‌اش سرخ می‌شود چون شیطان عاشق رنگ قرمز است فردی که عصبانی می‌شود، برایش یک لیوان آب سرد سفارش می‌دهند تا آرام شود👌 💫داستان ها و پندهای اخلاقی . •┈┈•✾•🌿🖌🕯📖☕️🌿•✾•┈┈• 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم' اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
شهیدی که سرش در دامن حضرت فاطمه زهرا(س) گذاشت😢😭😭 طلبه شهید مهدی نظیری با دوستاش در حال بازگشت از عملیات قدس ۳ توی خاک دشمن بود که گم می شود و بالاخره زیر گرمای ۵۰ درجه تابستان جنوب براثر تشنگی شهید می شود. شهید رضا پورخسروانی نقل می کند که سرمهدی تشنه لب را روی زانو گذاشته بودم.دیدم لب مهدی به هم می خوره. گوشم را نزدیکش بردم،گفت: آقا رضا سرم را روی زمین بزار زمین…. بعدها خوابش را دیدم.مهدی با لباسی یک پارچه از نور با لبخند کنارم آمد و گفت: حضرت زهرا(س) می خواست سرم را به دامن بگیرد، واسه همین از شما خواستم سرم را از روی زانوت زمین بزاری!… آیت الله دستغیب درموردش میگه که خوابش رو دیدم. عمامه بر سرش بود و گفت ما روزی دوساعت پیش رسول الله میریم وآقا بهمون درس میده… . •┈┈•✾•🌿🖌🕯📖☕️🌿•✾•┈┈• 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم' اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سخنرانی استاد عزیزی🌹 با خواندن ۵۰ آیه از قرآن سحر و جادو را از زندگیمان بیرون و با شادی ونشاط زندگی کنیم خدایا توفیق این عمل را به همه ما عنایت کن وعاقبتمان را ختم بخیر بفرما🌹 🌹🌹اللهم عجل لولیک الفرج 🌹🌹 اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. . •┈┈•✾•🌿🖌🕯📖☕️🌿•✾•┈┈• 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم' اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
گفتگوی دوتا خانم یکی محجبه یکیشون بی حجاب 👇👇👇 بهش گفتم: امام زمان عج رو دوست داری؟ گفت: آره ! خیلی دوسش دارم گفتم: امام زمان حجاب رو دوست داره یا نه؟ گفت: آره! گفتم : پس چرا کاری که آقا دوست داره انجام نمیدی؟ گفت: خب چیزه!…. ولی دوست داشتن امام زمان عج به ظاهر نیست ، به دله گفتم: از این حرف که میگن به ظاهر نیست ، به دله بدم میاد گفت: چرا؟ براش یه مثال زدم: گفتم: فرض کن یه نفر بهت خبر بده که شوهرت با یه دختر خانوم دوست شده و الان توی یه رستوران داره باهاش شام می خوره. تو هم سراسیمه میری و می بینی بله!!!! آقا نشسته و داره به دختره دل میده و قلوه می گیره.عصبانی میشی و بهش میگی: ای نامرد! بهم خیانت کردی؟ بعد شوهرت بلند میشه و بهت میگه : عزیزم! من فقط تو رو دوست دارم. بعد تو بهش میگی: اگه منو دوست داری این دختره کیه؟ چرا باهاش دوست شدی؟ چرا آوردیش رستوران؟ اونم بر می گرده میگه: عزیزم ظاهر رو نبین! مهم دلمه! دوست داشتن به دله… دیدم حالتش عوض شده بهش گفتم: تو این لحظه به شوهرت نمیگی: مرده شور دلت رو ببرن؟ تو نشستی با یه دختره عشقبازی می کنی بعد میگی من تو دلم تو رو دوست دارم؟ حرف شوهرت رو باور می کنی؟ گفت: معلومه که نه! دارم می بینم که خیانت می کنه ، چطور باور کنم؟ معلومه که دروغ میگه گفتم: پس حجابت…. اشک تو چشاش جمع شده بود روسری اش رو کشید جلو با صدای لرزونش گفت: من جونم رو فدای امام زمانم می کنم ، حجاب که قابلش رو نداره از فردا دیدم با چادر اومده گفتم: با یه مانتو مناسب هم میشد حجاب رو رعایت کرد! خندید و گفت: می دونم ! ولی امام زمانم چــــــادر رو بیشتر دوست داره می گفت: احساس می کنم آقا داره بهم لبخنــــــــــد می زنه.
💠داستان مرده‌ای که با دعای مادر به دنیا برگشت💠 ◀️این داستان کسی هست که در معرض مرگ قرار گرفت و با عزرائیل ملاقات کرد و حتی در حالت مکاشفه قبل از مرگ، اهل بیت (ع) را هم زیارت کرد ولی با دعای مادر دوباره به دنیا برگشت. 🔷نقل از علامه طهرانی: یكی از اقوام‌ ما كه‌ از اهل‌ علم بود‌ برای من‌ نقل‌ كرد: 🔹در ایامی كه‌ در سامرّاء بودم‌، به‌ مرض‌ حصبۀ سختی مبتلا شدم‌ و هرچه‌ مداوا نمودند مفید واقع‌ نشد. مادرم‌ با برادرانم‌ مرا از سامرّاء به‌ كاظمین‌ برای معالجه‌ آوردند و نزدیك‌ به‌ صحن‌ یك‌ مسافرخانه‌ تهیه‌ و در آنجا به‌ معالجۀ من‌ پرداختند؛ 🔹از معالجۀ اطبّای كاظمین‌ كه‌ مأیوس‌ شدند یك‌ روز به‌ بغداد رفته‌ و یك‌ طبیب‌ را برای من‌ آوردند. همینكه‌ برای معاینه نزدیك‌ بستر من‌ آمد، احساس‌ سنگینی كردم‌ و چشم‌ خود را باز كردم‌ دیدم‌ خوكی بر سر من‌ آمده‌ است‌؛ بی‌اختیار آب‌ دهان‌ خود را به‌ صورتش‌ پرتاب‌ كردم‌. 🔸گفت‌: چه‌ میكنی، چه‌ میكنی؟ من‌ دكترم‌، من‌ دكترم‌! 🔹من‌ صورت‌ خود را به‌ دیوار كردم‌ و او مشغول‌ معاینه‌ شد ولی نسخه او هم مؤثّر واقع‌ نشد؛ و من‌ لحظات‌ آخر عمر خود را میگذراندم‌. 🔹تا آنكه‌ دیدم‌ حضرت‌ عزرائیل‌ با لباس‌ سفید و بسیار زیبا و خوش‌ قیافه وارد شد پس‌ از آن‌ پنج‌ تن‌‌ بترتیب‌ وارد شدند و‌ نشستند و به‌ من‌ آرامش دادند و من‌ مشغول‌ صحبت‌ كردن‌ با آنها شدم‌. 🔹در اینحال‌ دیدم‌ مادرم‌ با حال پریشان‌ رفت‌ روی بام‌ و رو كرد به‌ گنبد مطهّر امام کاظم (ع) و عرض‌ كرد: 🙏یا موسی بن‌ جعفر ! من‌ بخاطر شما بچّه‌ام‌ را اینجا آوردم‌، شما راضی هستید بچّه‌ام‌ را اینجا دفن‌ كنند و من‌ تنها برگردم‌ ؟ حاشا و كلاّ ! حاشا و كلا ّ! 🔹همینكه‌ مادرم‌ با امام کاظم (ع) مشغول‌ تكلّم‌ بود، دیدم‌ آنحضرت‌ به‌ اطاق‌ ما تشریف‌ آوردند و به‌ پیامبر (ص)‌ عرض‌ كردند: خواهش‌ میكنم‌ تقاضای مادر این‌ سید را بپذیرید ! 🌺حضرت‌ رسول‌ (ص) رو كردند به‌ عزرائیل‌ و فرمودند: برو تا زمانی كه‌ خداوند مقرّر فرماید؛ خداوند بواسطۀ توسّل‌ مادرش‌ عمر او را تمدید كرده‌ است‌، ما هم‌ میرویم‌ إن‌شاءالله‌ برای موقع‌ دیگر. مادرم‌ از پلّه‌ها پائین‌ آمد و من‌ بلند شدم و نشستم‌ ولی از دست مادرم عصبانی بودم‌؛ به‌ مادرم گفتم‌: چرا اینكار را كردی؟! من‌ داشتم‌ با اهل بیت (ع) میرفتم‌؛ تو آمدی جلوی ما را گرفتی و نگذاشتی كه‌ ما حركت‌ كنیم‌. 📕معاد شناسی علامه طهرانی ج 1 ص 23 - 285 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• . •┈┈•✾•🌿🖌🕯📖☕️🌿•✾•┈┈• 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم' اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
🔴 یک عمل بی نظیر برای ارتباط بهتر با امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مرحوم حجت الاسلام حاج شیخ حسین فاضلی تشرف های مکرر به محضر۰ امام زمان(عج) داشت. بعدها مشخص شد که رویه رفتاری این عبد صالح خدا اینگونه بوده که از سن تکلیف تا پایان عمر شریف شان تمام اعمال مستحبی خود را به محضر نورانی آن عزیز غائب(عج) هدیه می کرده اند لذا سرّ تشرف های مکرر او فاش شد. ایشان فرموده بود: هر که عمل مستحبی را به حضرت بقیت الله (عج) اهداء کند دو اثر دارد اول آنکه :این اعمال ناقص ما قابل عرضه به محضر بلند و بزرگ آن حضرت(عج) را ندارد، اعمال ما غالبا شائبه های متعدد و نقص های بزرگ دارد لذا وقتی عمل را اهداء کردی خداوند متعال آن عمل را برای اهداء به حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه در سطح آن حضرت(عج) ارتقاء می دهد تا در شان آن امام(عج) قرار گیرد، پس اثر اول نیابتی، ارتقاء سطح کیفی عمل ما را در پی خواهد داشت و خداوند آن عمل را آنقدر بالا می برد تا در شان و مقام ان امام(عج) قرار بگیرد. دوم اینکه: وقتی عمل را خدمت امام(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ارائه می دهند، حضرت(عج) عطف نظری می فرمایند تا ببینند چه کسی این عمل را اهداء نموده و این نظر حضرت(عج) اثر معنوی غیرقابل توصیفی را درپی خواهد داشت، ایشان مثال زدند که اگر شما وارد منزل خود شوید و غذایی را به درب منزل شما آورند شما از خانواده خود می پرسید چه کسی غذا را آورد، می گویند فلانی، این در نظر شما می آید که فلانی غذا داد. وقتی ما نیز عمل نیابتی برای امام(عج) انجام دهیم حضرت(عج)نظر می فرمایند که چه کسی این عمل را انجام داده و این نظر حضرت(عج)، ارتقاء معنوی خاصی را به همراه خواهد داشت. سوم اینکه : از عارف واصل حضرت آیت الله کشمیری سوال کرده بودند آن مقامات عرفانی بلند برای مرحوم نخودکی چگونه حاصل شده بود؟ ایشان در پاسخ فرموده بودند: مرحوم نخودکی چهار سال از شب تا صبح در بالا سر حرم امام رضا (علیه السلام) قرآن خواند و به حضرت رضا(ع) اهداء نمود تا اینگونه مقامات برای او حاصل شد. پس نیت میکنیم کلیه اعمال مستحبی خود را تا پایان عمر به وجود نازنین حضرت بقیت الله (ارواحنا فداه) هدیه کنیم ➥. •┈┈•✾•🌿🖌🕯📖☕️🌿•✾•┈┈• 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم' اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
🔆 🔴✍ قایق زندگیتان را به کدام ساحل بسته‌اید؟ 🔸 دو دوست به قایق‌سواری رفتند و مدت زیادی پارو زدند. سپیده که زد گفتند: «چقدر رفته‌ایم؟ تمام شب را پارو زده‌ایم!» 🔹اما دیدند درست در همان جایی هستند که شب پیش بودند! آنان تمام شب را پارو زده بودند، ولی یادشان رفته بود طناب قایق را از ساحل باز کنند! 🔸در اقیانوﺱ بی‌پایان هستی، انسانی که قایقش را از این ساحل باز نکرده باشد هر چقدر هم که رنج ببرد، به هیچ کجا نخواهد رسید. 🔸شما قایقتان را به کدام ساحل بسته‌اید؟ 🔹 ساحل افکار منفی، ناامیدی، ترس، زیاده‌خواهی، غرور کاذب، خودبزرگ‌بینی، گذشته یا .. . •┈┈•✾•🌿🖌🕯📖☕️🌿•✾•┈┈• 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم' اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
پسرک گل فروش خیلی کلافه بودم و خسته شده بودم. از این همه توضیح دادن به همه! من نمی‌خواستم لیلا رو تو این وضعیت ببینم. لیلا همه ی عشق و زندگی من بود. ولی بعد از اون تصادف لعنتی روز به روز حالش بدتر میشد و رنجور تر میدیدمش. تا اینکه اونروز پشت چراغ قرمز از دور پسرک گل فروشی دیدیم که با پرهام ما مو نمیزد. نا خوداگاه جلوی پاش ترمز کردم و به لیلا نگاه کردم که با نگاهش ازم خواست پسر بچه رو به ماشینم دعوت کنم. پسرک هم قبول کرد و نشست نمی‌دونم تو فکر لیلا چی میگذشت که چشم از پسرک بر نمی‌داشت. من برای اینکه این سکوت رو بشکنم در مورد پسر بچه ازش پرسیدم و فهمیدم که نه خونه ای داره و نه پدر و مادری! لیلا که تا اون لحظه سکوت کرده بود با شنیدن حرف های پسر بچه به حرف اومد و گفت :عزیزم میتونی روی ما حساب کنی تو شبیه بچه خودمون که تو تصادف ازدست دادیم هستی. پسر بچه با ذوق گفت یعنی من میتونم پسر شما بشم؟ با شنیدن حرفی که پسر بچه گفت انگار تو آسمونا بودیم!! خدایا شکرت برای دیدن لبخند دوباره ی لیلا و بازگشت امید به زندگیمون... . •┈┈•✾•🌿🖌🕯📖☕️🌿•✾•┈┈• 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم' اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سـلامـ تنهاترین منجے💕🤚🏻 تا‌ڪــی‌دل‌‌مــن‌چشــم‌بـه‌در‌داشته‌باشد اۍ‌ڪــاش‌ڪسی از‌تو‌خبـرداشته‌باشد آن‌باد‌ڪــه‌آغشتــه‌بــه‌بــوی‌نفس‌توست از‌ڪــوچــه‌ی‌مـا‌ڪاش گذر‌داشتـه‌باشد ❤️✨
صبحتون به درخشش آفتاب و روزتان سرشار از رویش مهر طلوعی دیگر و امیدی دیگر و نگاهی دیگر به خورشید آفرینش سلام صبح بهاری تون به شادی ☕️ 🌸🌸🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﷽✨ ⚜ حکایتهای پندآموز⚜ 🔹من‌دیگ‌نخریدم🔹 ✍آورده اند یکی از علما ۴۰ شبانه روز چله گرفته بود تا امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف را زیارت کند ۰۰۰تمام روزها روزه بود ۰۰۰در حال اعتکاف ۰۰۰از خلق الله بریده بود...!!!صبح به صیام و شب به قیام زاری و تضرع 👈شب ۳۶ ندای در خود شنید که می گفت: فلانی ساعت ۶ بعد از ظهر بازار مسگران در دکان فلان مسگر عالم می گفت: از ساعت ۵ در بازار مسگران حاضر شدم در کوچه های بازار از پی دکان فلان می گشتم گمشده خویش را در آنجا زیارت کنم... پیرزنی را دیدم دیگ مسی به دست داشت و مسگران نشان می داد... قصد فروش آنرا داشت به هر مسگری نشان می داد ؛ وزن می کرد و می گفت : به ۴ ریال و ۲۰ شاهی پیرزن می گفت : نمیشه ۶ ریال بخرید ؟مسگران می گفتند : خیر مادر برای ما بیش از این مبلغ نمی صرفد پیرزن دیگ را روی سر نهاده و در بازار می چرخید،همه همین قیمت را می دادند پیرزن می گفت : نمیشه ۶ ریال بخرید ؟تا به مسگری رسید که دکان مورد نظر من بود مسگر به کار خود مشغول بود پیرزن گفت : این دیگ را برای فروشآوردم به ۶ ریال می فروشم ؛ خرید دارید ؟ مسگر پرسید چرا به ۶ ریال ؟پیر زن سفره دل خود را باز کرد و گفت : پسری مریض دارم ؛ دکتر نسخه ای برای او نوشته است که پول آن ۶ ریال می شود مسگر پیر ؛ دیگ را گرفت و گفت :این دیگ سالم و بسیار قیمتی است حیف است بفروشی امّا اگر اصرار داری بفروشی من آنرا به ۲۵ ریال میخرم!!! پیر زن گفت:عمو مرا مسخره می کنی ؟! مسگر گفت : ابدا" دیگ را گرفت و ۲۵ ریال در دست پیرزن گذاشت پیرزن که شدیدا" متعجب شده بود ؛ دعا کنان دکان مسگر را ترک کرد و دوان دوان راهی خانه خود شدعالم می گوید : من که ناظر ماجرا بودم و وقت ملاقات را فراموشم شده بود در دکان مسگر خزیدم و گفتم :عمو انگار تو کاسبی بلد نیستی ؟!اکثر مسگران بازار این دیگ را وزن کردند و بیش از ۴ ریال و ۲۰ شاهی ندادند آنگاه تو به ۲۵ ریال می خری ؟! مسگر پیر گفت: من دیگ نخریدم. من پول دادم نسخه فرزندش را بخرد پول دادم یک هفته از فرزندش نگهداری کند پول دادم بقیه وسایل خانه اش را نفروشد *من دیگ نخریدم*عالم می گفت: از حرفی که زدم بسیار شرمسار شدم در فکر فرو رفته بودم که...‌ شخصی با صدای بلند صدایم زد و گفت:فلانی ؛ کسی با چله گرفتن به زیارت ما نخواهد آمد ....!!!دست افتاده ای را بگیر و بلند کن ما به زیارت تو خواهیم آمد ...!!!! 📚مجموعه حکایتهای معنوی ↶. •┈┈•✾•🌿🖌🕯📖☕️🌿•✾•┈┈• 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم' اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
مرد رباخوار و عیاشی بود که هرگاه گناه می‌کرد و به او می‌گفتند: گناه نکن! می‌گفت: خداوند أَرْحَمُ الرَّاحِمِين است، نترسید! او هرگز بندۀ خود را هر چقدر هم که بد باشد نمی‌سوزاند؛ من باورم نمی‌شود او از مادر مهربان‌تر است چگونه مرا بسوزاند در حالی که این همه در خلقت من زحمت کشیده است! روزگار گذشت و سزای عمل این مرد رباخوار پسر جوانی شد که در معصیت خدا پدر را در جیب گذاشت و به ستوه آورد تا آنجا که پدر آرزوی مرگ پسر خویش می‌کرد. گفتند: واقعا آرزوی مرگش داری؟ گفت: والله کسی او را بکشد نه شکایت می‌کنم نه بر مردنش گریه خواهم کرد. گفتند: امکان ندارد پدری با این همه حب فرزند که زحمت بر او کشیده است حاضر به مرگ فرزندش باشد. گفت: والله من حاضرم، چون مرا به ستوه آورده است و به هیچ صراط مستقیمی سربراه نمی‌شود. گفتند: پس بدان بنده هم اگر در معصیت خدا بسیار گستاخ شود، خداوند أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ از او به ستوه می‌آید و بر سوزاندن او هم راضی می‌شود‌. 📖 قُتِلَ الْإِنْسانُ ما أَكْفَرَهُ (17 - عبس) مرگ بر اين انسان، چقدر كافر و ناسپاس است؟ . •┈┈•✾•🌿🖌🕯📖☕️🌿•✾•┈┈• 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم' اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
آقای بنی کاظمی میگوید:روزهایی بود که چشم جوانان به اختراعاتِ غرب خیره شده بود و میگفتند:چرا علما چنین اختراعاتی ندارند. ما نیز معمولا این سوال‌ها را از آیت‌الله کوهستانی میپرسیدیم و جوابهای مناسب دریافت می کردیم و به دوستان جوان خود انتقال میدادیم. در یکی از همین مذاکرات خصوصی ضمن توضیح برخی از اقدامات انبیا و وظایف آنان فرمود: انبیا از طرف خداوند مامور بودند دین را به مردم ابلاغ کنند و با تعالیم دین مردم را طوری تربیت کنند که به کمال انسانیت برسند و از امکانات دنیا از جمله اختراعات که خود مردم به دنبالش میروند استفاده بهینه و درست کنند تا دنیا و آخرتشان معمور و آباد گردد. اگر مردم به تعالیم الهی درست عمل میکردند و اسیر وسایل مادی نمیشدند، بدونِ هواپیما میتوانستند به هر جا که بخواهند سفر کنند! آقای بنی کاظمی در ادامه می افزاید: چون دو نفری با هم صحبت می کردیم عرض کردم: اگر شما در این باره کاری انجام میدادید، برای توجه بیشتر جوانان به دین خوب بود ایشان تبسمی کرد و فرمود: در گذشته فکر میکردم با استفاده از آیات سوره چراغی بسازم که همیشه روشن باشد و نیازی به سوخت نداشته باشد. همچنین میخواستم ماشینِ سواری درست کنم که بدون سوخت حرکت کند ولی استخاره کردم و مصلحت ندیدم. عرض کردم: چنین چیزی شدنی بود؟😳 فرمود:بلی همچنین از معظم له نقل شده که فرمود: در فکر بودم با استفاده از آیه چیزی درست کنم که وقتی بیرون میروم به چراغ احتیاج نداشته باشم علم به تنهایی ملاک نیست،اگر علم ملاک باشد شیطان از همه عالم‌تر است، عمل{صالح}مهم است 📚روح مهربان خاطرات آیت الله کوهستانی ص125 @Dastane_amozande
🔴 قضاوت ناقص فیلی در مثنوی آمده است فیلی در اتاق تاریک بود عدّه‌ای با چشمان بسته وارد اتاق شدند. یکی دست به خرطومش زد و گفت این ناودان است فردی پاهای فیل را لمس کرد و گفت این ستون است شخصی گوش‌ او را گرفت و گفت این باد بزن است نفر بعدی دستی بر پشت فیل کشید و گفت این تخت است. یعنی هر فرد، فیل را بر اساس نگاه متّکی بر حسّ لامسه‌ خود تعریف کرد. در حالیکه اگر فیل را کامل دیده یا لمس می‌کردند قضاوتشان به واقع نزدیک‌تر می‌شد. در زندگی مشترک، گاهی زن و مرد با دیدن جزء یا بخشی از رفتارهای همسر، قضاوت کلّی درمورد شخصیّت او کرده و حتّی برداشت کلّی غلط از ظاهر رفتار یا گفتارش می‌کنند. هیچ‌گاه با دیدن یک یا چند رفتار همسر به طور مطلق و کلّی نگوییم همسرم آدم خوبی نیست، اصلاً مرا درک نمی‌کند، آدم زندگی‌‌کُنی نیست و دهها قضاوت کلّی دیگر. دیدن تمام ابعاد و پازل شخصیّت و رفتارهای همسر از برداشت‌ها و تصمیمات غلط یا ناقص جلوگیری می‌کند. به فرض اگر همسرم‌ بدزبان یا تندمزاج است با قضاوت کلّی نگویم "اخلاقش اصلاً خوب نیست یا اخلاق بدرد بخوری ندارد." چرا که در کنار بدزبانی ممکن است برای خرجی زن و بچه زحمت می‌کشد، دل و قلبش مهربان است، فرد کینه‌ای نیست، زبان عذرخواهی و دهها صفات و رفتارهای مثبت دارد. در واقع باید تمام رفتارها و اخلاق‌های خوب و اشتباه او را کنار هم‌ گذاشته و با تکمیل پازل شخصیّت او، نسبت به نقص یا اشتباه او عکس‌العمل و قضاوت عادلانه و صحیح داشته باشیم تا قضاوتمان مثل اتاق تاریک و فیل نباشد. ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ . •┈┈•✾•🌿🖌🕯📖☕️🌿•✾•┈┈• 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم' اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
روایت ؛ در دنیا چه میگذرد؟! وسط جنگ نابرابر هم باشد به قول بچه های امروزی دختر است دیگر و مادری که باید در هر شرایطی مادری کند... نتیجه ی این مقاومت بی بدیل مردم فلسطین ، بیداری مردم آزاده جهان و رسوایی آمریکا و اسرائیل است که این روزها به وضوح میبینیم و نهایتا پیروزی با حزب الله است...
شهیدی که هیچ کس منتظرش نبود جز خدا... از شهدای بهزیستی استان مازندارن که با یک زیر پیراهن راهی جبهه شد و هیچ کس در جبهه نفهمید خانواده ای ندارد. کم سخن می‌گفت و با سن کم، سخت ترین کار جبهه یعنی بسیم چی بودن را قبول کرده بود. سرانجام توسط منافقین اسیر شد، برگه و کدهای عملیات رو قبل از اسارت خورده بود و منافقین پس از شهادت ایشان، برای بدست آوردن رمز و کدهای بیسیم، سینه و شکمش رو شکافتند، ولی چیزی نصیب آنها نشد. ✅ آسایش امروز را مدیون فداکاری شهدا هستیم.... 🕊🕊 . •┈┈•✾•🌿🖌🕯📖☕️🌿•✾•┈┈• 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم' اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
📚درسی از اخلاق پیغمبر مردی یهودی بر پیغمبر وارد شد، و عایشه همسر آن حضرت در حضور آن بزرگوار نشسته بود. یهودی در وقت ورود گفت: «السّام عَلَیکُم: مرگ بر شما» حضرت فرمود: «عَلَیکُم: بر شما باد»، طولی نکشید یکی دیگر وارد شد و گفت: «السّام عَلَیکُم» حضرت فرمود: «علیکم» بار سوّم نیز مردی دیگر چنین گفت و چنان شنید (معلوم شد این پیش آمد تصادفی نیست، بلکه این یهودیان تبهکار، با هم تصمیم گرفته بودند تا با زبان، رسول اکرم دهند.) عایشه سخت خشمگین شد و فریاد زد: «ای گروه یهود! ای برادران میمون‌ها و خوک‌ها، مرگ و غضب و لعنت بر شما!» پیامبر اکرم به عایشه فرمود: «ای عایشه! اگر ناسزا و فحش مجسّم گردد زشت‌ترین صورت‌ها را دارد، ملایمت و آرامش، روی هر چه گذاشته شود آن را زینت می‌دهم و از روی هر چیزی برداشته گردد آن را بد نمایان می‌کند.» عایشه: یا رسول‌الله! مگر نشنیدی که این‌ها به‌ جای سلام، «السّام عليكم» (مرگ بر شما) گفتند؟! پیامبر: آنچه می‌گویی شنیدم، ولی مگر نشنیدی، من هم در جواب گفتم: علیکم؛ بر شما باد. اگر مسلمانی به شما سلام کرد، در جوابش بگویید: سلام‌علیکم. و چنانچه کافری به شما سلام کرد، در پاسخش بگویید: علیک.[٢] چو بالا گرفت آتش خشم و کین/ اگر شیر مردی مشو خشمگین کسی را تـوان مرد مردانه خـواند/ که هنگام کین خشــم بر کس نراند ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ . •┈┈•✾•🌿🖌🕯📖☕️🌿•✾•┈┈• 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم' اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
✨﷽✨ ✅حکایتی زیبا درباره حق الناس حتما بخونید ✍ﭘﺎﺩﺷﺎﻫﯽ ﺩﺭ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﺳﺮ ﺳﺒﺰ ﻭ ﺷﺎﺩﺍﺏ ﺣﮑﻤﺮﺍنی ﻣﯿﮑﺮﺩ ﺭﻭﺯﯼ ﺑﯿﻤﺎﺭ ﺷﺪ ﻭ ﻃﺒﯿﺒﺎﻥ ﺍﺯ درمان ﺑﯿﻤﺎﺭﯾﺶ ﻋﺎﺟﺰ ﻣﺎﻧﺪند ﻭ ازﺷﺎﻩ ﻋﺬﺭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺧﻮاﺳﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺩستشاﻥ کاری ﺳﺎﺧﺘﻪ ﻧﯿﺴﺖ ﺷﺎﻩ ﻫﻢ ﻣﺠﺒﻮﺭ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺟﺎﻧﺸﯿﻦ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻭﻓﺎﺕ ﺍﻋﻼم ﻧﻤﺎﯾﺪ. ﺷﺎﻩ ﮔﻔﺖ ﻣﻦ کسی را ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻣﯿﻨﻤﺎﯾﻢ ،که ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻭﻓﺎﺕ ﻣﻦ ﯾﮏ ﺷﺐ ﺩﺭ ﻗﺒﺮی که برای من آماده کرده اند ﺑﺨﻮﺍبد ! ﺍﯾﻦ ﺧﺒﺮ ﺩﺭ ﺳﺮﺍﺳﺮ ﮐﺸﻮﺭ ﭘﺨﺶ ﺷﺪ ﻭﻟﯽ ﮐﺴﯽ ﭘﯿﺪﺍ ﻧﺸﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻗﺒﺮ ﺑﺨﻮﺍﺑﺪ ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﯾﮏ ﻣﺮﺩ ﻓﻘﯿﺮ ﺣﺎﺿﺮ ﺷﺪ ﺗﺎ ﺩﺭاﯾﻦ ﻗﺒﺮ بخوابد فقط ﯾﮏ ﺷﺐ ﻭ ﻓﺮﺩﺍ ﺻﺒﺢ ،ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﻣﺮﺩﻡ شود. ﻣﺮﺩ ﻓﻘﯿﺮ ﺩﺭ ﻗﺒﺮ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪ ﻭ روزنه ای ﺑﺮﺍﯼ نفس کشیدن ﻭ ﻫﻮﺍ ﻫﻢ ﮔﺬﺍﺷﺘﻨﺪ ﺗﺎ ﻧﻤﯿﺮﺩ ﻭ ﻫﻤﻪ ﺭﻓﺘﻨﺪ ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﻣﺮﺩ ﻓﻘﯿﺮ به خوﺍﺏ ﺭﻓﺖ. ﺩﺭ ﺧﻮﺍﺏ ﺩﯾﺪ ﮐﻪ نکیر و منکر ﺑﺎﻻﯼ قبرش ﺁﻣﺪﻩ ﺍﻧﺪ. ﺳﻮﺍﻝ ﻣﯿﭙﺮﺳﻨﺪ ﻭ ﻓﻘﯿﺮ ﭘﺎﺳﺦ ﻣﯿﮕوید ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﭘﺮﺳﯿﺪند: ﺩﺭ ﺩﻧﯿﺎ ﭼﯽ ﺩﺍﺷﺘﯽ؟ ﻓﻘﯿﺮ ﮔﻔﺖ :ﻓﻘﻂ ﯾﮏ ﻣﺮﮐﺐ ‏(ﺧﺮ ‏) ﻧﺎﺗﻮﺍﻥ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻭ ﺩیگر ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰ ﻧﺪﺍﺷﺘﻢ ﺍﺯ ﺭﻓﺘﺎﺭ فقیر ﺑﺎ ﺧﺮ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ ﮐﻪ ﭼﺮﺍ ﺩﺭ ﻓﻼﻥ ﻭ ﻓﻼﻥ ﺭﻭﺯﻫﺎ بر ﺧﺮﺧﻮﺩ ﺑﺎﺭ ﺯﯾﺎﺩ گذاشتی ﮐﻪ ﺗﻮﺍﻥ ﺑﺮﺩﻧﺶ ﺭاندﺍﺷﺖ ﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ ﺩﺭفلان ﺭﻭز به خرت ﻏﺬﺍ ﻧﺪﺍﺩﯼ و.... ﻣﺮﺩ ﻓﻘﯿﺮ بخاطر ﺍﯾﻦ ﻇﻠﻢ ﻫﺎ که به ﺧﺮﺵ کرده بود ﭼﻨﺪ ﺷﻼﻕ ﺁﺗﺸﯿﻦ خورد که برق از سرش پرید. ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﯿﺪﺍﺭ میشود ﺩﺭ ﺗﺮﺱ ﻭ ﻭﺣﺸﺖ ﺩﺭ ﻗﺒﺮ ﺁﺭﺍﻡ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺻﺒﺢ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻭ ﻫﻤﻪ ﺑﻪ ﺩﯾﺪﺍﺭ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺟﺪﯾﺪ ﺷﺎﻥ می آیند ﺗﺎ ﺍﺯ ﻗﺒﺮ ﺑﯿﺮﻭﻧﺶ ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﺑﺮ ﺗﺨﺖ ﺳﻠﻄﻨﺖ ﺑﻨﺸﺎﻧﻨﺪﺵ. ﻫﻤﯿﻦ ﮐﻪ ﻗﺒﺮ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ ﻣﺮﺩ ﻓﻘﯿﺮ ﭘﺎ به ﻓﺮﺍﺭ ﻣﯿﮕﺬﺍﺭﺩ ﻭ ﻣﺮﺩﻡ ﺩﺭ ﭘﯽ ﺍﻭ ﺻﺪﺍ ﮐﻨﺎﻥ ﮐﻪ ﺍﯼ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﻣﺎ ﻓﺮﺍﺭ ﻧﮑﻦ ! ﻣﺮﺩ ﻓﻘﯿﺮ ﺑﺎ جیغ ﻭ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﻣﯿﮕوید: ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺗﻨﻬﺎ ﺧﺮﯼ ﮐﻪ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺍﯾﻦ ﻗﺪﺭ ﻋﺬﺍﺏ ﺷﺪﻡ ﻭ ﺷﮑﻨﺠﻪ ﺩﯾﺪﻡ ﺍﮔﺮ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﻫﻤﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺷﻮﻡ ﻭﺍﯼ ﺑﻪ ﺣﺎﻟﻢ ... ای بشر از چه گمان کردی که دنیا مال توست ورنه پنداری که هر لحظه اجل دنبال توست هر چه خوردی، مال مور و هر چه هستی مال گور هر چه داری مال وارث، هر چه کردی مال توست... ‌↶. •┈┈•✾•🌿🖌🕯📖☕️🌿•✾•┈┈• 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم' اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande