eitaa logo
داستان های عبرت آموز
1.4هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
977 ویدیو
20 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم امام علی علیه‌السلام: پسرم! درست است كه من به اندازه پيشينيان عمر نكرده‏ ام، امّا در كردار آنها نظر افكندم، و در اخبارشان انديشيدم، و در آثار شان سير كردم تا آنجا كه گويا يكى از آنان شده‏ ام ... @yamolaiamalii313
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 عمرو بن سعید اشرق که از سوی بنی‌امیه به عنوان حاکم مدینه منصوب شده بود طی نامه‌ای به یزید،او را از ماجرای برپایی مجالس عزا با خبر کرد. در نامه او به یزید چنین آمده بود: «همانا که وجود زینب در میان مردم مدینه اذهان را می‌آشوبد. او زنی سخنور و عاقل و خردمند است و عزم کرده تا با هوادارانش انتقام خون حسین را بگیرد.» یزید در پاسخ به او دستور داد که میان حضرت زینب (علیهاالسّلام) و مردم مدینه جدایی‌ اندازد. او نیز به آن حضرت اعلام کرد که از مدینه خارج شود و در هر جای دیگری که مایل است، زندگی کند. حضرت زینب (علیهاالسّلام) به ناچار مدینه را در روزهای پایانی ذی‌الحجه سال ۶۱ هجری در حالی که هنوز سالگرد برادرش نرسیده بود به همراه با دختران امام حسین (علیه‌السّلام) (فاطمه و سکینه) و فضه خادمه (علیهاالسّلام) ترک کرد و به سوی شام روانه شد. حضرت زینب کبری (علیهاالسّلام) پس از گذشت حدود ۱۸ ماه بعد از شهادت امام حسین،در۱۵ رجب سال ۶۲هجری پس از تحمل مصائب کربلا و رنج‌های اسارت در ۵۷ سالگی به دیدار معبود شتافتند و در جوار حضرت حق آرام گرفتند.   دربحر المصائب آمده است:حضرت زینب بعد از واقعه کربلا و رنج شام، قدش خمیده شدو گیسوانش سفید گردید📚قاموس الرجال ج۱۱ ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ 📖 امام سجاد : أنتِ بِحَمدِ اللّهِ عالِمَةٌ غَيرُ مُعَلَّمَةٍ ، فَهِمَةٌ غَيرُ مُفهَّمَةٍ؛ [اى زينب !] تو ، بحمدالله ، عالمى هستى كه نزد كسى تعليم نديدى ودانايى هستى كه نزد كسى نياموختى.بحار الأنوار،ج ۴۵،ص ۱۶۴ 🔹🍃 @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۷۸۲
💠 داود جوان مسلمان اهل معرفتی بود خلیفه دوم عباسی، منصور دوانیقی او را به دلیل مخالفت هایی که با حکومت داشت، به زندان انداخته و هیچ کس امیدی به آزادی او نداشت؛ تنها فرزند فاطمه که مادر رضاعى امام صادق(ع) هم به حساب می‌آمد، در مکان نامعلومی دور از مدینه اسیر بود و فاطمه اینطور که از او روایت می‌شود، آرزو داشت قبل از مرگ یک بار دیگر پسرش را ببیند. دو فرزند  دیگر فاطمه قبلا شهید شده بودند و داود حالا تنها بهانه زندگی فاطمه بود. وقتی مدت اسارت داود طولانی شد، به هر دری زد تا از او اطلاعی به دست آورد. خبرها همه تلخ و دردناک بودند. یک روز خبر مرگ داود را می‌آوردند، یک روز می‌گفتند او را لای دیوار گذاشته اند، روز دیگر از شکنجه داوود خبر می‌رسید و کار تا جایی بالا گرفت که فاطمه از غم داود فرتوت و ناامید در انتظار مرگ بود. روزی فاطمه با خبر شد که امـام صادق (ع ) بيمار اسـت و چون مادررضاعی او بود، به عیادت امام رفت. وقت خداحافظی امام سراغ داود را گرفتند و فاطمه خبرهای ضد و نقیضی را که شنیده بود نقل کرد و برای آزادی پسرش چاره خواست. امام فرمود:«می‏دانی این ماه، ماه رجب است و دعا در آن زود به اجابت می‏رسد؟ چیزی را که می‏گویم انجام ده تا فرزندت از زندان آزاد شود.» سه روز روزه و 8رکعت نماز، راه حلی بود که امام صادق(ع) پیش پای ام‌داود گذاشت و فرمود: «سه روز، سیزدهم، چهاردهم و پانزدهم رجب را روزه ‏بگیر و روز پانزدهم هنگام ظهر غسل کن و نماز ظهر را بخوان و بعد از نماز ظهر هشت رکعت نافله عصر را بجا آور و بعد از نماز دعایی را که برایت خواهم نوشت بخوان و بعد از دعا به سجده برو و بگو: لَکَ سَجَدْتُ وَ بِکَ آمَنْتُ فَارْحَمْ ذُلِّي وَ فَاقَتِي وَ كَبْوَتِي لِوَجْهِي. طوری با خلوص دعا را بخوان که اشک از چشمانت جاری شود؛ حتی به اندازه بال مگس. که همین جاری شدن اشک و سوزش قلب نشانه اجابت دعاست.» ام‌داود نماز را خواند و یکی دو روز بعد خبر آزادی پسرش را دریافت کرد. از ام‌داوود نقل شده که گفته بود: «دستـورهاى امام را طبق آنچه فرمـوده بـود عـمـلى كردم، شب شانزدهم از نيمه گذشته بود که پيغمبر(ص) را با جمعی از صالحان در خواب ديدم. رسول خدا(ص) به من فرمود: «اى ام‌داود اين جماعتى را كه مشاهده مى كنى شفيعان تو هستند. براى تو دعا كرده اند و مژده مى دهند كه حاجت تو برآورده شده است. خداوند تو را مشمول رحمت خـود قـرار داده، مـحـفـوظ مـى دارد و فـرزنـد تو را هـم حفظ مى كند و او را سالم به آغوش تو بر مى گرداند.» داود وقتی به مدینه برگشت خبر داد که یک روز او را آزاد کرده و 10هزار دینار به او هدیه کرده اند و ماموری او را با شتر به مدینه برگردانده است. رفتار عجیب مامور با داود یک بار دیگر او را به خانه امام صادق(ع) کشاند تا دلیل این اتفاقات را بپرسد. این بار امام فرمودند: «منصور دوانیقی در یکی از شب‏ها جدّم علی بن ابی طالب(ع) را در خواب دید که به او هشدار داد: هرچه زودتر فرزندم داود را آزاد کن وگرنه تو را در آتش می‌‏اندازم. منصور هنگامی که آتش را در مقابل خود دید دستور داد که داود را آزاد کنند.»📚منابع شیعیفضائل الاشهر الثلاثه • مصباح المتهجد • اقبال الاعمال ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۷۸۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 حدیثی به روایت جمال السالکین سیّد بن طاووس در اقبال الاعمال: حضرت آدم عليه السّلام به خدا عرض كرد: پروردگارا، به من خبر ده كه محبوب‌ترين زمان‌ها و روزها نزد تو كدام است؟ خداوند تبارک و تعالى به او وحى فرمود: اى آدم، محبوب‌ترين زمان‌ها نزد من روز نيمۀ ماه رجب است. اى آدم، با قربانى، ميهمانى كردن، روزه داشتن، دعا، استغفار و گفتن «لا اله الّا اللّه» در اين روز به من نزديكى بجوى. اى آدم، در آنچه مقدّر کرده‌ام و نوشته‌ام اینچنین مقدّر کرده و نوشته‌ام كه از ميان فرزندان تو پيامبرى را برخواهم انگيخت كه نه بداخلاق و تندخو است و نه در بازار فرياد بر مى‌كشد، بلكه بردبار، مهربان، بخشنده، دانا و پربركت است. من، او و امّت او را به روز نيمۀ رجب ويژه مى‌گردانم، چیزی را از من درخواست نمی‌کنند مگر آنکه به آنها عطا کنم و از من طلب بخشایش نمی‌کنند مگر آنکه آنها را ببخشم و از من طلب روزی نمی‎کنند مگر آنکه به آنها روزی عطا کنم ....📚اقبال الاعمال
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خبر از آمدنت من که ندارم، تو ولی جان من تا نفسی مانده خودت را برسان اَلسـلامُ‌عَلَيْـكَ‌اَيُّہاالاِْمـامُ‌الْمَاْمـوُنُ‌
💠شخصی که در بنی اسرائیل مشهور به گناه بود. روزی بر سر چاهی رسید و سگی را تشنه یافت. عمامه خود را از سر باز کرد و به کاسه ای بست و داخل چاه کرد و از آن آب کشید و سگ را سیراب نمود. خداوند این عمل او را پذیرفت و به واسطه یکی از انبیاء ، به وی خبر داد که من سعی فلان کس را پسندیدم و راضی شدم و به خاطر محبتی که به مخلوق من نمود، او را آمرزیدم. چون آن شخص عاصی از وحی خدا با خبر شد ، توبه نمود و از نیکان گردید... 📚احلي من العسل_ج٢ص٨٤١ ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ 📖 پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : السَّخاءُ خُلُقُ اللّه ِ الأعظَمُ بخشندگى، بزرگترين خوى خداوند است📔کنزالعمال/ 15926 🔹🍃 @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۷۸۴
💠 روزی حضرت «داود (ع)» در مناجاتش از خداوند متعال خواست همنشین خودش را در بهشت ببیند. خطاب رسید: «ای پیغمبر ما، فردا صبح از در دروازه بیرون برو، اولین کسی را که دیدی و به او برخورد کردی، او همنشین تو در بهشت است.» روز بعد حضرت داود به اتّفاق پسرش «حضرت سلیمان» از شهر خارج شد. پیر مردی را دید که پشته هیزمی از کوه پائین آورده تا بفروشد. پیر مرد که «متی» نام داشت، کنار دروازه ایستاده و فریاد زد: «کیست که هیزمهای مرا بخرد.» یک نفر پیدا شد و هیزمها را خرید. حضرت داود پیش او رفت و سلام کرد و فرمود: آیا ممکن است، امروز ما را مهمان کنی؟ پیرمرد فرمود: «مهمان حبیب خداست، بفرمائید.» سپس پیر مرد، با پولی که از فروش هیزمها بدست آورده بود، مقداری گندم خرید. وقتی آنها به خانه رسیدند، پیر مرد گندم را آرد کرد و سه عدد نان پخت و نان ها را جلویِ مهمانش گذاشت. وقتی شروع به خوردن کردند، پیرمرد، هر لقمه ای راکه به دهان می برد، ابتدا «بسم الله» و در انتها «الحمد للَّه» می فرمود. وقتی که ناهار مختصر آنها به پایان رسید، دستش را به طرف آسمان بلند کرد و فرمود: «خداوندا، هیزمی را که فروختم، درختش را تو کاشتی. آن را تو خشک کردی، نیروی کندن هیزم را تو به من دادی.مشتری را تو فرستادی که هیزم ها را بخرد و گندمی را که خوردیم، بذرش را تو کاشتی. وسایل آرد کردن و نان پختن را نیز به من دادی، در برابر این همه نعمت من چه کرده ام؟!» پیر مرد این حرفها را می زد و گریه می کرد. حضرت داودنگاه معنا داری به پسرش کرد. یعنی: همین است علت این که او با پیامبران محشور می شود.📚(داستان‏های شهید دستغیب ص ۳۰- ۳۱) ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ 📖 امام حسن عسکري عليه السلام می فرمایند : (قدر) نعمت را نشناسد مگر سپاس گزار و شكر نعمت نگزارد مگر آن كه (قدر) نعمت را شناسد. لا يَعرِفُ النِّعمةَ إلاّ الشّاكرُ و لا يَشكُرِ النِّعمَةَ إلاّ العارِفُ.📔اعلام الدين 🔹🍃 @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۷۸۵
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠امام رضا (ع) در رساله ذهبیه ضمن توصیه کلی درباره مزاج‌ها و زمان و مکان می‌فرمایند بدان که نیروی روح پیرو مزاج‌های مختلف بدن است و مزاج‌ها خود تابع هوا هستند و با تغییر هوا دچار دگرگونی می‌شوند امام رضا ضمن برشمردن خصوصیات ماه‌ها در باره ویژگی‌های بدن در ماه بهمن سفارش هایی دارند، مصرف سیر نیز هفته ای یکبار مفید است. مصرف خرما گاهی با شیر و تخم مرغ مناسب است و از سستی اواخر و نیمه دوم زمستان و اوایل بهار جلوگیری می‌کند نکته ای که امام رضابه آن اشاره می‌کنند آن است که در این ماه بلغم زیاد می‌شود. بلغم همان سیستم ایمنی بدن و از جنس آب و سرد و تر است که در طب سنتی با عنوان مزاج زمستانی از آن یاد می‌شود.از فصل زمستان، سن کودکی و پیری، فربهی، غذاهای تر و سرد خوردن(ماهی، ماست.)به عنوان عوامل افزایش بلغم نام می برند. از این رو برای این ماه مصرف موادی مثل: گوشت (شتر، گوسفند،کبوتر،سار،گنجشک)، ادویه جات (هل، دارچین،زنجبیل،زیره، زعفران، زنیان، سیر، موسیر،خردل) و سبزیجات (کرفس، نعناع، ریحان، جعفری، ترخون، مرزه، کلم، مارچوبه، نخود، گردوی هندی، قدومه شیرازی، کدو حلوایی، لیمو ترش و گندم) مفید است. سفارش دیگر امام رضا خوردن حبوبات گرم، کرفس، ترتیزک، سیر،پیاز کوهی واستحمام خوب است که باعث کاهش بلغم می‌شود. آخرین توصیه امام رضا در رساله ذهبیه برای این ماه پرهیز از مصرف شیرینی‌ها،ماهی تازه و ماست است که مصرف همه این‌ها باعث افزایش سردی و بلغم است ومایه بیماری دربدن است.📚رساله الذهبیه،عیون اخبارالرضاع ج۲ ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۷۸۶
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 مامون که پس از دعوت از امام رضا (ع) به خراسان برای جلوگیری از قیام های علیه خود، این امام را در سال 203 ق. مسموم و به شهادت رساند... . بنا به نقل از «حیاة الحیوان» دِمیَری؛ مامون پس از کشتن امین (برادر خود) با زبیده خاتون مادر وی ملاقات کرد و عذرهای فراوان خواست ولی هر چه عذرخواهی می نمود جوابی نمی شنید. در این میان، متوجه شد که مادر زیرزبانی سخنانی می گوید ولی معنای آن را متوجه نمی شود. مأمون گفت: مادر مرا نفرین می کنی؟ گفت: نه. ولی مامون همچنان اصرار ورزید تا بداند مادرش چه می گوید!؟ تا این که زبیده چنین گفت: من به یاد می آورم مطلبی را که تمام مقدرات تو و کشتن پسرم از همان ماجرا رقم می خورد! و آن ماجرا این است: روزی با پدرت «شطرنج» بازی می کردیم، به شرط آن که هر کس برد، آنچه از فرد بازنده خواست عملی کند. در این میان، پدرت بر من پیروز گردید و شرط عجیب خود را برای من گذاشت: او (هارون الرشید) گفت: باید  به دور قصر برهنه و عریان بگردی! و من هر چه عذر خواستم قبول نکرد و بالأخره خواستۀ او را انجام دادم. پس از آن، دوباره شروع به بازی کردیم و این دفعه، من بر او غالب شدم و به وی گفتم: باید در آشپزخانۀ قصر با قبیح ترین و زشت ترین کنیزان، آمیزش کنی! پدرت هر چه به من کرد و حتی گفت: خراج یک سال مصر را به من می دهد، من قبول نکردم. دست او را گرفتم و به میان آشپزخانه بردم و خوب گشتم و کنیزی را بدشکل تر از مادر تو «مراجل» پیدا نکردم و گفتم باید با این کنیز، درآمیزی! او اجباراً این کار را انجام داد و نطفۀ تو منعقد شد، حالا در ذهنم این ماجرا به یاد آمد و داشتم زیر لب به خود می گفتم: «لَعَن الله اللّجاج»، خدا لعنت کند مرا که به فشار و اصرار، سبب قتل پسر خودم شدم!📚حیاه الحیوان دمیری ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۷۸۷
💠مامون که پس از فتوحات روم راهی پایتخت خود بود، در مسیر بازگشت  در «رِقّه» کنونی، به چشمه ای بنام «بَدَندُون» که معروف به «عشیره» بود رسید چون آب و هوای مناسب و منظرۀ دلگشا و سبز و خرمی داشت، دستور داد در آنجا سپاه توقف کند تا از هوای این منطقه مدتی استفاده نموده سپس راهی دیار خود گردند. برای مامون روی چشمه جایگاه بسیار زیبایی از چوب آماده کردند و وی در آنجا می ایستاد و صافی آب را تماشا می کرد. در این هنگام که او سرگرم تماشای آب بود، یک ماهی بسیار زیبا به اندازۀ نصف طول دست و نقره ای رنگ آشکار شد. مامون گفت هر کس این ماهی را بگیرد، یک شمشیر جایزه دارد. یکی از سربازان، خود را به آب انداخت و ماهی را گرفت و بیرون آورد و همین که به تخت و جایگاه مامون رسید ماهی، خود را به شدت تکان داد و از دست او جهید و در آب افتاد. با جهیدن ماهی، مقداری از آب بر صورت و گلوی مامون پاشیده شد که ناگهان لرزش بی سابقه ای تمام وجود او را فرا گرفت! سرباز برای مرتبه دوم به آب پرید و ماهی را گرفت و مامون این بار دستور داد آن را کباب کنند. ولی لرز به طوری شدت یافت که هر چه لباس زمستانی و لحاف بر روی او می انداختند، آرام نمی شد و پیوسته فریاد می زد: «البَرد البَرد» سرما سرما. در این بین ماهی را که بریان شده بود برایش آوردند ولی او به حدی در ناراحتی و فشار بود که نتوانست حتی لقمه ای از آن را بخورد. معتصم، برادر او -که پس از وی به حکومت رسید- فوراً دستور داد تا برایش پزشکان سلطنتی را آورند و او را معالجه کنند. آنان پس از معاینۀ مامون، گفتند: ما از معالجۀ وی عاجزیم! این حالت لرز و ضربان نبض بی شک نشانگر مرگ او است و تا حالا در طب، مانند این بیماری رخ نداده است. مامون که حالش بسیار وخیم شده بود و لحظه ای لرز و لحظه ای چنان تب می نمود که از بدنش عرق فراوانی سرازیر می‏شد، دستور داد تا او را به جای بلندی ببرند و یک بار دیگر سپاه و سربازان خود را ببیند. در سفینه البحار، جلد 1، این گونه نقل است: شب بود، مامون را به جای بلندی بردند، همین که چشمش به سپاه بی کران در خلال شعاع آتش هایی که کنار خیمه ها افروخته بود، افتاد و رفت و آمد سربازانش را دید که همه به خود مشغول و از مامون بی خبرند، ناگهان رو به آسمان کرد و گفت: «یَا مَن لَا یَزَالُ مُلکُه! اِرحَم مَن یَزَالُ مُلکُه»، ای آن که پادشاهی او زوال پذیر نیست، رحم کن بر کسی که پادشاهیش به پایان رسیده است. سپس او را به جایگاه خودش بردند و معتصم (برادرش- خلیفه بعدی) کسی را گماشت تا «شهادتین» را به وی تلقین کنند. سپس آن مرد با صدای بلند کلمات شهادتین را می گفت و در این میان «ابن ماسویه» پزشک مخصوص مامون گفت: فریاد نکش. الآن مامون در وضعیتی است که فرق بین »پروردگار» و «مانیِ» نقاش را نمی شناسد که ناگاه، مامون چشم هایش باز شد و چنان بزرگ و قرمز شده بود که هر بیننده ای را دچار وحشت می کرد. با همان حال، می خواست «ابن ماسویه» را با دست خود فشار دهد ولی توان نداشت و چشم از دنیا فروبست. این ماجرا در روز پنجشنبه هیجدهم رجب سال 218 (ق) رخ داد. سپس جنازۀ او را به طرسوس حمل کردند و به خاک سپردند.📚سفینه البحار،ج۱ ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۷۸۸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 محمد بن ولید نقل می‌کند که روزی بر سر قبر یونس(بن یعقوب)رفته بودم که صاحب مقبره(مسئول قبرستان) نزدم آمد و گفت: شخصی که در این‌جا دفن شده، چه اندازه دارای ارزش والایی است که امام رضا(ع) به من دستور داد که به مدت چهل ماه یا چهل روز، هر روز یک مرتبه بر قبر او آب بپاشم! صاحب مقبره موضوع دیگری را نیز با من در میان گذاشت: سریر(یا بستر)  پیامبر اسلام(ص) نزد من است و هرگاه فردی از بنی‌هاشم بمیرد، این سریر به صدا درمی‌آید و من با خود می‌گویم که چه کسی از آنان فوت شده؟ تا فردا شود و خبر دقیق به دستم برسد. در شب وفات این مرد نیز بستر پیامبر(ص) به صدا درآمد. با خود گفتم که کسی از بنی هاشم بیمار نبود، ‌پس کدامشان فوت کرده است؟! همین که روز شد، بنی هاشم نزدم آمده و سریر را گرفتند، و گفتند: یکی از دوستان امام صادق(ع) که در عراق ساکن بود، وفات کرد.چون فردا شد بنی هاشم نزدم آمده و بستر را از من گرفته و گفتند که دوستی از دوستان امام صادق(ع) که در عراق می‌زیسته فوت کرده است.(یعنی به دلیل نزدیک‌بودن با ائمه در شمار اهل بیت آنان به شمار می‌آمد). 📚رجال کشی، محمد بن عمر، اختیار معرفة الرجال، ص 386، 387، ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ 📖 الإمامُ علی(ع): مَن أحَبَّنی وجَدَنی عندَ مَماتِهِ بحَیثُ یحِبُّ، و مَن أبغَضَنی وجَدَنی عندَ مَماتِهِ بحَیثُ یکرَهُ. امام علی(ع): هر که مرا دوست داشته باشد، در هنگام مرگش مرا آن گونه که خوشایند اوست بیابد و هرکه مرا دشمن داشته باشد، به هنگام مرگش مرا بدان گونه که ناراحت شود بیابد.📔. صحیفة الإمام الرِّضا، ص ۸۶، 🔹🍃 @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۷۸۹
سهم هر انقلابی و دوستدار ایران: یاری رساندن در انتشار وسیع این پویش در فضای حقیقی و مجازی ❤️🇮🇷❤️
تکبیرهای ۲۱ بهمن، حد وسط ندارد. یا پرشور گفته میشود و بدنه ضدانقلاب را منکوب میکند؛ یا بی‌رمق برگزار، و قرینه‌ای تلقی میگردد بر خالی پنداشتن محلات از نیروهای انقلاب و جری شدن ضدانقلاب. چند توصیه برای اجرا و بهره‌وری بهتر و بیشتر: ۱. از چند دقیقه قبل از ساعت ۲۱ شروع گردد تا در رأس ۲۱ یخ دیگران نیز باز شده باشد و همراه شوند ۲. پشت بام و محله خود، مطلقا موضوعیت ندارد ۳. خیابان و مناطق پرتردد و پرتراکم ترجیح و اثر مضاعف دارد ۴. از بلندگوی مساجد نیز کمک گرفته شود ۵. به اکباتان، ستارخان، صادقیه و چیتگر عنایت ویژه شود
4_5890983147557882120.mp3
8.43M
به حسین(ع) از طرفِ وصله‌ی ناجور‌، سلام...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠آمده بودند پيش بزرگانشان براي چاره جويي. مسيحي بودند و اهل نجران. پيامبر مخيّرشان كرده بود بين سه راه: اسلام آوردن، جزيه دادن، جنگيدن. بعد از چهار روز بحث و گفتگو، تصميم گرفتند به صحيفه ي حضرت آدم رجوع كنند. صحيفه را كه گشودند، همه ي وجودشان از مطلبي كه خواندند غرق حيرت شد. بخش دوم آيات كتاب، برايشان از وقتي مي گفت كه خدا همه ي فرزندان آدم را به او نشان داد. همان وقت، آدم از ميان نسلش، انوار درخشان اهل بيت را ديد. در ميان اهل بيت، مردي بود كه وجودش مثل ستاره ي صبح براي مردم دنيا مي درخشيد. خدا به آدم فرمود:  با اين بنده‌ي سعيدم، زنجيرها را از پاي بندگانم خواهم گشود، با او بارهاي سنگين را از دوششان برخواهم داشت، با او زمين را از مهر و رأفت و عدالت آكنده خواهم ساخت، همان گونه كه پيش از آن از سنگدلي و شقاوت و ستم پر شده باشد. آدم كه از ديدن و شنيدن اوصاف قائم همه ي وجودش به وجد آمده بود، خاضعانه گفت: «پروردگارا، گرامي كسيست كه تو او را گرامي بداري؛ و شريف كسيست كه تو او را بزرگ قرار دهي. و كسي كه تو او را برتري بخشيده باشي سزاوار است كه چنين باشد»📚(بحارالانوار، ج52، ص 378) ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ 📖 امام جعفرصادق (علیه‌السلام)»: مَن ماتَ مِنكُم وَ هُوَ مُنتظِرٌ لِهذا الأََمرِ كان كَمَن هوُ مَعَ القائِمِ فی فُسطاطِه. هر کس از شما که در حال انتظار ظهور حضرت مهدی(علیه‌السلام) از دنیا برود همچون کسی است که در خیمه و معیّت آن حضرت در حال جهاد به سر می‌برد. (بحار، ج ٥٢، ص ١٢٦) 🔹🍃 @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۷۹۰
🇮🇷 بخش زیادی از انقلابی‌ها هستن که برای راهپیمایی‌ ۲۲ بهمن سال‌های گذشته براشون مهم نبود که برن یا نرن، میگرفتن میخوابیدن معمولا :) امسال از هرکدومشون میپرسم میگن حتما شرکت میکنیم و دست چندتا از دوستامونم میگیریم میبریم با خودمون امسال ۲۲ بهمن عجیبی خواهیم داشت ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ الله‌اکبر گفتن حاج قاسم سلیمانی در شب ۲۲ بهمن 🔺 امشب در کجا هستیم ، در مهمانی ، منزل ، مسجد و... ندای الله اکبر را فراموش نکنیم ... ندای الله اکبر تیری بر قلب شیطان است ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا