eitaa logo
داستان های عبرت آموز
1.4هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
971 ویدیو
20 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم امام علی علیه‌السلام: پسرم! درست است كه من به اندازه پيشينيان عمر نكرده‏ ام، امّا در كردار آنها نظر افكندم، و در اخبارشان انديشيدم، و در آثار شان سير كردم تا آنجا كه گويا يكى از آنان شده‏ ام ... @yamolaiamalii313
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 در نقطه‎ای نزدیکی پلدختر، روستایی است که در آن قبّه‎ای ساخته شده است که زیر آن دو قبر وجود دارد. یکی از قبرها متعلّق به سیدی است که عالم و امام جماعت آن ده بوده است و دیگری متعلّق به یکی از اهالی روستاست. داستان این دو قبر این است که سال‎ها قبل، در یکی از روزهای ماه مبارک رمضان، آن روستایی امام جماعت ده را برای افطار به منزلش دعوت می‎کند و امام جماعت هم می‎پذیرد. هنگام مغرب امام جماعت برای افطار به خانه‎ی آن روستایی می‎رود، ولی هنوز او به منزل نیامده بود. اهل خانه از او استقبال می‎کنند و پس از اذان از او می‎پرسند افطاری بیاوریم یا اوّل نمازتان را می‎خوانید؟ میهمان می‎گوید نماز را اوّل می‎خوانم تا میزبانمان از راه برسد و همراه با او افطار کنیم و مشغول نماز می‎شود. اهل خانه در اطاق مشغول آماده کردن سفره‎ی افطار می‎شوند و شاهد نماز خواندن وی هم بودند. بعد از اینکه نماز او تمام می‎شود، به وی می‎گویند شما که نماز می‎خواندید، چطور صدای حیوانات ده و صدای رودخانه و امثال آن همچنان می‎آمد؟ میهمان می‎پرسد مگر قرار بود نیاید؟ اهل خانه می‎گویند ولی آقای ما هر وقت به نماز می‎ایستد، همه‎ی این صداها خاموش می‎شود. میهمان خیلی تعجّب می‎کند، ولی به روی خود نمی‎آورد تا اینکه میزبان به منزل می‎رسد و از میهمان می‎پرسد افطار کنیم یا من هم نمازم را بخوانم؟ میهمان می‎گوید اوّل شما نمازتان را بخوانید. وقتی آن روستایی به نماز می‎ایستد، عالِم ده با تعجّب متوجّه می‎شود همه‎ی صداهای ده خاموش شد و یک سکوت عمیق حاکم شد. از اینجا به مرتبه‎ی بلند معنوی آن روستایی به ظاهر ساده پی می‎برد و وصیت می‎کند هر وقت من از دنیا رفتم، جسدم را کنار قبر این روستایی دفن کنید و اکنون این دو نفر در کنار هم به خاک سپرده شده‎اند. داستانی از مرحوم حاج میرزا اسماعیل دولابی 📚 مصباح الهدی تٱلیف استاد مهدی طیّب ~~~~~~~~ @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۸۵۹
18.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❤️آموزش خوشنویسی باخودکار❤️ دارای مدرک انجمن خوشنویسان (مقدماتی،سطح یک وسطح دو) دارای مدرک رتبه عالی خط ریز بصورت تضمینی در ۸ جلسه مدرس مجیدآل حسین فیلم ورفع اشکال آموزش فقط ایتا پیام👇 ۰۹۳۸۳۲۷۷۷۶۷ http://eitaa.com/joinchat/3447193675C585963c761
💠مناظره شیخ مفید با قاضی سنی مذهب   در عصر شیخ مفید‌(ره)، یکی از علمای بزرگ اهل تسنّن، در بغداد مجلس درسی داشت، و به نام «قاضی عبدالجبّار» خوانده می‌شد، روزی قاضی عبدالجبّار در مجلس درس خود نشسته بود، شاگردانش از سنّی و شیعه حاضر بودند، در آن روز شیخ مفید‌(ره) نیز به آن مجلس وارد شد و دم در نشست، قاضی تا آن روز شیخ مفید را ندیده بود، ولی وصفش را شنیده بود.  پس از لحظه‌ای، شیخ مفید به قاضی رو کرد و گفت: «آیا اجازه می‌دهی، در حضور این دانشمندان، سؤالی از شما ‌کنم؟»  قاضی: بپرس  شیخ مفید: این حدیثی که شیعیان روایت می‌‌کنند که پیامبر‌ـ صلّی‌ اللّه علیه وآله ـ در صحرای غدیر، درباره علی‌ـ علیه السّلام ـ فرمود:  «مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلاهُ: هر کس که من مولای اویم، پس علی‌ مولای اوست»  آیا این حدیث صحیح است و یا این‌که شیعه آن را به دروغ ساخته است؟  قاضی: این روایت،صحیح است.  شیخ مفید: منظور از کلمه «مولی» در این روایت چیست؟  قاضی: منظور، آقائی و اولویّت است.  شیخ مفید: اگر چنین است پس طبق فرموده پیامبر‌ـ صلّی‌ اللّه علیه وآله ـ،‌ علی‌ـ علیه السّلام ـ آقائی و اولویّت بر دیگران دارد، بنابراین، این همه اختلاف و دشمنی‌ها بین شیعه و سنّی برای چیست؟  قاضی: ای برادر! این حدیث (غدیر) روایت (و مطلب نقل شده) است، ولی خلافت ابوبکر، «درایت» و امری مسلّم است، و آدم عاقل، به خاطر روایتی، درایت را ترک نمی‌کند!!  شیخ مفید: شما درباره این حدیث چه می‌گویید که پیامبر‌ـ صلّی‌ اللّه علیه وآله ـ، در شأن علی‌ـ علیه السّلام ـ فرمود:  «یَا عَلیُّ حَرْبُکَ حَرْبِی وَ سِلْمُکَ سِلمِی»: «ای علی! جنگ تو،‌جنگ من است، و صلح تو،‌ صلح من است»  قاضی: این حدیث،‌صحیح است.  شیخ مفید: بنابراین آنان‌که جنگ جَمَل را به راه انداختند مانند طلحه و زبیر و عایشه و...و با علی ـ علیه السّلام ـ جنگیدند، طبق حدیث فوق و اعتراف شما به صحّت آن، باید (با شخص رسول خدا‌ـ صلّی‌ اللّه علیه وآله ـ جنگیده باشند) و کافر باشند.  قاضی: ای برادر! آن‌ها (طلحه و زبیر و ...) توبه کردند.  شیخ مفید: جنگ جمل، درایت و قطعی است، ولی در این‌که پدید آورندگان جنگ، توبه کرده‌اند، روایت و شنیدنی است، و به گفته تو نباید درایت را فدای روایت کرد، و مرد عاقل به خاطر روایت، درایت را ترک نمی‌کند.  قاضی، در پاسخ این سؤال فرومانده، پس از ساعتی درنگ ، سرش را بلند کرد و گفت : «تو کیستی؟»  شیخ مفید: من خادم شما محمّد‌‌‌بن محمّد‌بن نعمان هستم.  قاضی همان‌دم برخاست و دست شیخ مفید را گرفت و بر جای خود نشانید و به او گفت: «اَنْتَ الْمُفِیدُ حقّاً»: «تو در حقیقت، مفید (فایده بخش) هستی»  علمای مجلس از رفتار قاضی رنجیده خاطر شدند و همهمه کردند، قاضی به آن‌ها گفت: من در پاسخ این شیخ (مفید)، درمانده شدم، اگر هر یک از شما پاسخی دارد، برخیزد و بیان کند.  هیچ کس برنخواست، به این ترتیب، شیخ مفید،پیروز شد و لقب «مفید» در این مجلس، برای او بر سر زبان‌های مردم افتاد.  📚مجالس المؤمنین، ج 1، ص 200 و 201 (مجلس پنجم) ~~~~~~~~ @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۸۶۰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📖دعای روز پنجم
💠 امام خمینی یکی از همراهان امام در نجف اشرف، نقل کرده است: ایشان در ماه مبارک رمضان هر روز ده جزء قرآن در ماه مبارک رمضان می خواندند؛ یعنی در هر سه روز یک دوره قرآن می خواندند. برادران خوشحال بودند که دو دوره قرآن را خوانده اند، ولی بعداً می فهمیدند که امام ده یا یازده بار قرآن را ختم کرده است. یکی از فرزندان امام می گفت: شبی در ماه رمضان، من در پشت بام خوابیده بودم. خانه ایشان یک خانه کوچک 45 متری بود. بلند شدم دیدم که صدا می آید. و بعد متوجه شدم که آقاست، که در تاریکی در حال نماز خواندن است. دست هایش را طرف آسمان دراز کرده و گریه می کند. برنامه عبادی ایشان این بود که در ماه رمضان، شب تا صبح نماز و دعا می خواندند و بعد از نماز صبح و مقداری استراحت، صبح زود برای کارهایشان آماده بودند. ماه رمضان برای ایشان، ارزش خاصی داشت، بدین جهت در این ماه، ملاقاتهای خود را تعطیل می کرد تا بهره بیشتری از برکات آن ببرد. ایشان می فرمود: « خود ماه رمضان، کاری است. » لذا کارهای دیگر را کم می کرد. و بیشتر به تلاوت دعا و قرآن می پرداخت. در این ماه، شعر نمی خواند و نمی سرود و به شعر گوش هم نمی داد و دگرگونی خاصی متناسب به این ماه، در زندگی خود ایجاد می کرد؛ به گونه ای که سراسر این ماه را به تلاوت قرآن مجید، دعا و به جا آوردن مستحبات مربوط به ماه رمضان سپری می کرد. غذا بسیار کم می خورد. حتی در روزهای بلند و طولانی ، روزه می گرفت، اما وقت افطار و سحر، آن قدر کم می خورد که خادمش فکر می کرد آقا چیزی از غذا نخورده است.📚حکایت های علما ~~~~~~~~ @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۸۶۱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 امتحان مردانگی قبل از عملیات مطلع الفجر بود. جهت هماهنگی بهتر، جلسه‌ای در محل گروه اندرزگو برگزار شد. من و ابراهیم و شش نفر از فرماندهان ارتش و سپاه در جلسه حضور داشتیم. اواسط جلسه بود که ناگهان از پنجره، یک نارنجک به داخل پرتاب شد! دقیقا وسط اتاق افتاد. از ترس رنگم پرید. همان‌طور که نشسته بودم، سرم را در بین دستانم گرفتم و به سمت دیوار چمباتمه زدم. بقیه هم مانند من، هر یک به گوشه‌ای خزیدند. لحظات به‌سختی می‌گذشت، اما صدای انفجار نیامد. خیلی آرام چشمانم را باز کردم. از لابه‌لای دستانم به وسط اتاق نگاه کردم. باورکردنی نبود! با چشمانی که از تعجب بزرگ شده بود گفتم: «آقا ابرام …!» بقیه هم یکی‌یکی سرهای خود را بلند کردند. همه با رنگ پریده وسط اتاق را نگاه می‌کردند. در حالی که همهٔ ما در گوشه‌وکنار اتاق خزیده بودیم، ابراهیم روی نارنجک خوابید بود! در همین حین مسئول آموزش وارد اتاق شد. با کلی معذرت‌خواهی گفت: خیلی شرمنده‌ام. این نارنجک آموزشی بود. اشتباهی افتاد داخل اتاق شما! گویی این نارنجک آمده بود تا مردانگی ما و ابراهیم را بسنجد. 📚 برگرفته از کتاب ~~~~~~~~ @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۸۶۲
💠 نور عبادت گاهی کمرنگ می شود جوانی به مادر خود گفت: مادر، گاهی اوقات در عبادت سست می شوم، پاره ای از اوقات حس می کنم رشته ی تاریکی بر نورانیت باطنم می دود، حرام خور نیستم، با بدان معاشرت ندارم و از عوامل کسالت در عبارت پرهیز می کنم، برای حل آن به نتیجه ای نرسیدم. خواستم که از شما سوال کنم، احتمالاً عامل این کسالت و تاریکی از شما به من منتقل شده است، حقیقت را به من بگو، تا من به علاج خود برخیزم. مادرم گفت: پسرم،‌ زمانی که تو را حامله بودم پدرت در سفر بود، وقت زردآلوی رسیده فود، من از خانه بیرون نمی رفتم نمی توانستم زردآلود بخرم برای پهن کردن رخت به بام رفتم،‌ چشمم به زردآلوی زیادی افتاد که همسایه برای خشک کردن پهن کرده بود، به اندازه ی چشیدن، اندکی از آن زردآلوها را خوردم، ولی بعد پشیمان شدم، و روی رضایت گرفتن را هم نداشتم، جوان گفت: مادر علت مسئله پیدا شد، اجازه می خواهم به خانه همسایه بروم، و این مسئله را با او مطرح کنم، تا از این پس بدون حمله ی شیطان بتوانم خدا را عبادت کنم! 📚زنان در آخرالزمان داستانهای آموزنده ~~~~~~~~ @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۸۶۳
🛑‼️ مسابقه‌ی عظیم فرهنگی «نوش‌دارو»‼️🛑 🎁 جوایز ارزنده‌ی این مسابقه، در اوّلین قدم ۴۲ میلیون تومان شامل: 💰 ۸ کارت هدیه‌ی دو میلیون تومانی 💰 ۱۴ کارت هدیه‌ی یک میلیون تومانی 💰 ۴۰ کارت هدیه‌ی ۳۰۰ هزار تومانی(به قید قرعه به کسانی که حداقل نصف نمره‌ی آزمون را کسب کنند) 💎 و ارزشمندترین جایزه‌ی مسابقه که محتوای آن است! ✅ ثبت‌نام در مسابقه و دریافت منبع آزمون( حتماً ویرایش 1402) از طریق: 🌐 zil.ink/noosh__daroo ⏰ آخرین مهلت ثبت‌نام: ۵ اردیبهشت ماه 📝 تاریخ آزمون: ۷ و ۸ اردیبهشت ماه ✳️ آزمون به صورت رایگان، مجازی و تستی 🔺 @RooyinDezh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 ➖سَهْلٌ عَنْ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَوْلُهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی- وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَیْمانِهِمْ لا یَبْعَثُ اللَّهُ مَنْ یَمُوتُ بَلی وَعْداً عَلَیْهِ حَقًّا وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ قَالَ فَقَالَ لِی یَا أَبَا بَصِیرٍ مَا تَقُولُ فِی هَذِهِ الْآیَةِ قَالَ قُلْتُ إِنَّ الْمُشْرِکِینَ یَزْعُمُونَ وَ یَحْلِفُونَ لِرَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله أَنَّ اللَّهَ لَا یَبْعَثُ الْمَوْتَی قَالَ فَقَالَ تَبّاً لِمَنْ قَالَ هَذَا سَلْهُمْ هَلْ کَانَ الْمُشْرِکُونَ یَحْلِفُونَ بِاللَّهِ أَمْ بِاللَّاتِ وَ الْعُزَّی قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ فَأَوْجِدْنِیهِ قَالَ فَقَالَ لِی یَا أَبَا بَصِیرٍ لَوْ قَدْ قَامَ قَائِمُنَا بَعَثَ اللَّهُ إِلَیْهِ قَوْماً مِنْ شِیعَتِنَا قِبَاعُ سُیُوفِهِمْ عَلَی عَوَاتِقِهِمْ فَیَبْلُغُ ذَلِکَ قَوْماً مِنْ شِیعَتِنَا لَمْ یَمُوتُوا فَیَقُولُونَ بُعِثَ فُلَانٌ وَ فُلَانٌ وَ فُلَانٌ مِنْ قُبُورِهِمْ وَ هُمْ مَعَ الْقَائِمِ فَیَبْلُغُ ذَلِکَ قَوْماً مِنْ عَدُوِّنَا فَیَقُولُونَ یَا مَعْشَرَ الشِّیعَةِ مَا أَکْذَبَکُمْ هَذِهِ دَوْلَتُکُمْ وَ أَنْتُمْ تَقُولُونَ فِیهَا الْکَذِبَ لَا وَ اللَّهِ مَا عَاشَ هَؤُلَاءِ وَ لَا یَعِیشُونَ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ قَالَ فَحَکَی اللَّهُ قَوْلَهُمْ فَقَالَ وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَیْمانِهِمْ لا یَبْعَثُ اللَّهُ مَنْ یَمُوتُ. ابوبصير مى‌گوید: به امام صادق عليه السّلام عرض كردم: مقصود از اين آيه :«وَ أَقْسَمُوا بِاللّٰهِ‌ جَهْدَ أَيْمٰانِهِمْ‌ لاٰ يَبْعَثُ‌ اَللّٰهُ‌ مَنْ‌ يَمُوتُ‌ بَلىٰ‌ وَعْداً عَلَيْهِ‌ حَقًّا وَ لٰكِنَّ‌ أَكْثَرَ اَلنّٰاسِ‌ لاٰ يَعْلَمُونَ‌» چيست‌؟ فرمودند: اى ابو بصير، درباره اين آيه چی می‌گوئی ( یا چه شنیده‌ای )؟ عرض كردم: همانا مشركان مى‌پنداشتند و براى پيامبر صلّى اللّٰه عليه و آله سوگند مى‌خوردند كه خداوند مُرده‌ها را زنده نمی‌كند. حضرت فرمودند: مرگ بر كسى كه چنين سخنى مى‌گوید. از آنها بپرس كه مشركان به لات و عزى سوگند مى‌خوردند يا به خداوند متعال؟ عرض كردم: قربانت گردم، معناى آن را به من بفهمانید. حضرت فرمودند: اگر چنانچه امام قائمِ ما ظهور كند، خداوند جمعى از شيعيان ما را براى او زنده گرداند، كه شمشيرهايشان را حمايل مى‌كنند، و اين خبر به گروهى از شيعيان ما رسد كه هنوز نمُرده‌اند، و به آنها گويند كه فلانى و فلانى و فلانى زنده شده‌اند و از قبر در آمده‌اند و اكنون در خدمت امام قائم عليه السّلام هستند. و اين خبر به مردمى از دشمنان ما برسد و آنها گويند: اين گروه شيعيان چه دروغ پردازند! امروز هم كه حكومت شماست باز هم دروغ مى‌گوئید!!! نه بخدا اينها زنده نشدند و تا روز قيامت زنده نشوند. سپس حضرت فرمودند: خداوند سخن آنها را حكايت كرده است. 📚 الکافی، ط_الاسلامیه، ج ٨ ص ۵٠ ~~~~ @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۸۶۴
مراقبۀ روز ششم ماه مبارک رمضان روز ششم سال ۲۰۱ ه.ق مردم با امام رضا علیه السّلام بیعت کردند. سیّد بن طاووس روایت کرده است که براى شکرانۀ این نعمت، دو رکعت نماز در این روز بگزارند و در هر رکعت بخوانند: ▪️سوره «حمد» ۱ مرتبه ▪️سوره «توحید» ۲۵ مرتبه ▫️و اين نماز را براى آنچه ظاهر گشته ‏از حقوق مولای‏مان حضرت امام رضا عليه السّلام در آن روز انجام می‌دهيد.
💠امام صادق(علیه السلام) به معلی بن خنیس که در روز نوروز خدمت ایشان رسیده بود فرمود آیا می دانی امروز چه روزی است؟ معلی گوید: عرض کردم فدایت شوم، این نوروز است که ایرانیان آن را گرامی میدارند و در آن به یکدیگر هدیه می دهند. امام صادق(علیه السلام) فرمود: سوگند به آن خانه ی کهن که در مکه است، این روز یک ریشه ی کهن دارد که من برایت توضیح می دهم تا آن را بدانی... ای معلّی! روز نوروز، همان روزی است که خداوند در آن از بندگان پیمان گرفت تا او را بپرستند و چیزی را شریک او قرار ندهند و به فرستادگان و حجت های او و به امامان علیهم السلام ایمان بیاورند. نوروز نخستین روزی است که خورشید در آن طلوع کرد... هیچ نوروزی نیست مگر این که ما در آن روز منتظر فرج هستیم؛ زیرا نوروز از روزهای ما و شیعیان ماست. ایرانیان آن را حفظ کردند و شما آن را از دست نهادید... نوروز نخستین روز از سال ایرانیان است. آنان در حالی که تعداشان سی هزار نفر بود زنده ماندند و زندگی کردند و ریختن آب در نوروز سنت شد... 📚 میزان الحکمه/ ج 9/ ح 14609/ ص 4203 ~~~~ 📖 امام علی علیه السّلام فرمودند: کُلُّ یَومٍ لا یُعصَی اللهُ فیهِ فَهُوَ یَومُ عیدٍ؛ هر روزی که در آن گناه نشود همان روز، روز عید است. نهج البلاغه، کلمات قصار، شماره 428 🔹🍃 @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۸۶۵
کتاب مقدس تورات در ششم ماه مبارک رمضان بر حضرت موسی علیه‌السلام، پیامبر رهایی‌بخش بنی اسرائیل از جور و ستم فرعونیان، نازل گردید.[۱] گفتنی است که از تورات و انجیل به «عهدین» یعنی عهد عتیق و عهد جدید نیز یاد می‌گردد[۲] و به شهادت تاریخ و منابع موثق، از هیچ یک از کتاب‌های آسمانی پیامبران، جز قرآن کریم چیزی بر جای نمانده است و تمامی آن‌ها به دست طاغوت‌ها و ستمگران عصر نابود شده‌اند و آنچه که هم‌اکنون به نام انجیل و تورات در میان پیروان مسیح و یهود وجود دارد، کتاب‌های اصلی آنان نیست، بلکه برداشت‌هایی از آن کتاب‌های شریف است که از سوی پیشوایان مذهبی و مقدس این دو کیش، تدوین و منتشر گردیده است و بی‌تردید، دچار تحریف و زیادتی و کاستی‌های فراوانی می‌باشند.[۳] البدایه والنهایه (ابن کثیر)، ج ۲، ص ۹۲؛ تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص ۳۴.  اسلام و عقائد و آرائ بشری (علامه یحیی نوری)، ص ۴۰۴ و ص ۴۴۵.  همان، ص ۴۰۵ و ص ۴۵۴. منابع بیشتر: وقایع الایام شیخ عباس قمی، ۶ رمضان.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 آقای حاج شیخ حسن مولوی نقل می کند : مادرم به تلاوت قرآن علاقه زیادی داشت و غالبا در شبانه روز 7 جزء قرآن را تلاوت می کرد و شب های ماه رمضان را نمی خوابید و مشغول تلاوت قران و دعا و نماز بود شبی در شمعدان مقدار بسیار  کمی شمع باقی مانده بودو ما نمی توانستیم برای خرید شمع بیرون برویم  چون حکومت اجازه نمی داد کسی از خانه اش بیرون بیاید اگر کسی بیرون می آمد او را زندانی و جریمه می کردند ناچار مادرم به روشنایی همان مقدار از شمع کفایت کرده و شروع به خواندن قرآن کریم کرد به خدا سوگند که تا آخر شد که مادرم قران می خواند شمع تمام نشد همین که صدای اذان صبح بلند شد شمع رو به خاموشی رفت و تمام شد و خلاصه یک بند انگشت شمع به مقدار نُه ساعت برای ما به برکت مادرم روشنایی داد📚آیینه ی کرامت ~~~~ 📖امام صادق (علیه السلام) : هر جوان مومنی که قرآن بخواند ، قرآن با گوشت و خون او در می آمیزد و قرآن روز قیامت نگه دارنده او خواهد بود.📔 الحیاه ، ج ۲ ، ص ۱۶۴ 🔹🍃 @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۸۶۶
روزی که حرم امام رضا را به توپ بستند براساس ان چه در پایگاه موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی منتشر شده مرحوم محمدتقی مدرس رضوی در کتاب «سال شمار وقایع مشهد» در شرح این اتفاق، تاریخ رخداد را مربوط به سال قمری اوایل محرم ۱۳۳۰ می‌داند.    به توپ بستن گنبد حرم رضوی به نقل از یک شاهد عینی مرحوم «آیت الله میرزا حسین فقیه سبزواری» که حدود نیم قرن کلیددار حرم امام رضا(ع) بود، یکی از شاهدان عینی این ماجرای خون بار است، فرزند وی مرحوم «آیت الله سید صادق فقیه سبزواری» پیش از فوت خود، مباحث مطرح شده از سوی پدر را در گفت‌وگویی مطرح می‌کند، یک خبرگزاری در نوروز امسال، آن نقل‌قول‌ها را منتشر کرد: «یوسف خان که اصالت او به هرات مربوط می‌شد، در مشهد قیام کرد و ادعای او این بود که باید محمدعلی شاه، فرزند مظفرالدین شاه قاجار، به قدرت برسد و ما مشروطیت را نمی‌خواهیم، کم کم تعدادی از مردم را به دور خود جمع کرد و صحن نو را به عنوان مرکز برنامه‌های خود قرار داد، هنوز مدتی از ماجرای این شخص نگذشته بود، که فردی دیگر به‌نام طالب الحق نیز سر بلند کرد و با یوسف خان هم‌داستان شد.   هر دو آنان به همراه یارانشان در مسجد جامع گوهرشاد جمع می‌شدند و از این مسجد به عنوان مرکز برنامه‌های‌شان استفاده می‌کردند، هر روز در صحن نو مشغول برنامه‌ریزی بودند و شب‌ها به خانه ثروتمندان می‌رفتند و مبالغ فراوانی از آن‌ها می‌گرفتند، در شهر مشهد هرج و مرج عجیبی رخ داده بود و این ماجرا حدود سه ماه طول کشید.   روز دوشنبه دهم فروردین مقارن با دهم ربیع الثانی ۱۳۳۰ هجری قمری، دو ساعت به غروب مانده بود که پدرم مرحوم آیت الله میرزا حسین فقیه سبزواری که در آن زمان ٢١ سال داشتند، برای اقامه نماز ظهر و عصر به مسجدجامع گوهر شاد می‌رفت که شخصی به نام محمدجواد عرب‌زاده، هراسان به او خبر می‌رساند که خودت را به مدرسه برسان که الان روس‌ها آستان قدس را به توپ می‌بندند. او نیز پس از شنیدن این خبر، باعجله و هراسان خود را به صحن کهنه می‌رساند. پدرم در خاطراتش نقل می کرد که هنوز از صحن خارج نشده بودم که صدای توپ‌ها بلند شد و نخستین توپ، از باغ خونی، محلی که روس‌ها در آن مستقر بودند، به ایوان عباسی اصابت کرد و گلوله‌های آن در صحن پخش شد و او نیز نتوانست به مدرسه برود به همین دلیل به داخل حرم برگشت. ناگهان شلیک‌های توپ، متعدد و ادامه‌دار شد، به گونه‌ای که از دروازه پایین خیابان و سرای حاجی ملک و اول کوچه حاج شیخ محمد تقی و باغ خونی نیز، توپ شلیک می‌شده و تا پس از اذان مغرب  نیز مسلسل توپ ادامه داشته است.    پدرم می‌گفت که هرچه تلاش کردم، خود را از این واقعه خلاص کنم، نتوانستم، به همین دلیل گاهی به میان حرم و گاهی به میان مسجد و گاهی به دارالحفاظ و گاهی دارالسیاده می‌رفتم تا بالاخره «طالب الحق» به حرم آمد و عده زیادی از مردم اطراف او جمع شدند، او گفت که امروز به فرمانده روس‌ها تلفن می‌کنم تا دیگر توپ شلیک نکنند و به همین دلیل خودش را به کشیک‌خانه رساند ولی پس از گذشت نیم ساعت باز گشت و گفت: هرچه تلفن می‌کنم کسی جواب نمی‌دهد. بنا بر آنچه که پدر مرحومم نقل می‌کرد، طالب الحق هنگامی که از کشیک خانه برگشت پریشان خاطر بود و می‌گفت که قرار ما با روس‌ها این بود که هرزمان من می‌گویم دست بردارید، دست بردارند. پدرم گفت تا اذان مغرب در میان صحن حرم امام رضا(ع) بودم و مستأصل و نگران از اینکه راهی برای خلاص شدن از این ماجرا ندارم، دلم شکست و به امام هشتم متوسل شدم تا بالاخره راه نجاتی پیدا شد و توانستم به هر شکل ممکن خود را به قبرستان قتلگاه (صحن طبرسی) برسانم و به درب خانه‌های بسته پناه بردم، ولی هیچ پاسخی از اهالی منزل شنیده نمی‌شد؛ گویا هیچ کدام در منزل نبودند، تا اینکه بالاخره درب منزل «محمد حسین داورزنی» که در کنار قتلگاه بود، باز شد و او مرا به داخل خانه دعوت کرد، ولی هنگام ورورد، ضعفی عجیب مرا فراگرفت. چند ساعتی بیهوش شدم، صبح روز بعد که حالم کمی بهتر شد و به سمت حرم رفتم، متوجه شدم لشکر روس‌ها تمام صحن و حرم را محاصره کرده‌اند. تا صحن بالای خیابان، ٧٢ نفر جلو مدرسه میرزا جعفر کشته شده بودند و در صحن کهنه نیز، قشون روس ایستاده و مانع ورود مردم به داخل صحن می‌شدند، چهار روز به همین شکل گذشت و بعد از آن حرم و صحن امام رضا(ع) را به خود ایرانی‌ها واگذار کردند. در ادامه جمعی از محترمان و علما برای تطهیر حرم و رواق‌ها وارد صحن شدند. روس‌ها وضع اسفناکی را در حریم امن رضوی بوجود آورده بودند، «یوسف خان هراتی» که عامل اصلی این معرکه بود، فرار کرد ولی این فرار سرانجام نداشت و جنازه او را به مشهد آوردند و محمد نیشابوری نیز که به نیشابور فرار کرده بود در همان جا کشته شد و به این ترتیب معرکه تمام شد.»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا