#حب_الحسین
💠 ناصرالدین شاه قاجار ارادتی خاص
به اهلبیت مخصوصاً حضرت سیدالشهداء
علیهالسلام داشت
در ایام محرم سبیلها را آویزان
و هیبت عزا میگرفت
در زمان او اکثر اماکن مقدسه به زیباترین و
باشکوهترین نحو ممکن بازسازی و مرمت شد
نام او را میتوان در ایوانهای طلای نجف
و کربلا و کاظمین و سامرا و مشهد نظاره کرد
بارها به زیارت عتبات عالیات
آن هم در آن زمان مبادرت ورزید
در ایام محرم اهمیت خاصی به تعزیهها
و روضهها میداد
در زمان او کتابهای بسیاری راجع به
روایات و فصائل و مناقب و مصائب آل الله
علیهم السلام بازنویسی و ترجمه و تألیف
و انتشار داده شد
ناصرالدین شاه اهمیت خاصی برای مرجعیت
شیعه قائل بود که نمونه آن را میتوانید
در عکس العمل او نسبت به تحریم فتوای
تنباکو توسط میرزای شیرازی رحمة الله علیه
جستجو کنید
در احوالات ناصرالدین شاه در حین ورود
به کربلا بعد از غسل زیارت ابتدا به حرم
سقای لب تشنگان آقا ابوالفضل العباس
علیهالسلام مشرف شد
اطرافیان جسارتاً بعرض رساندند که معمولاً
تشرف به حرم حسینی را مقدم میدارند!
در جواب فرمود:
این دستگاه سلطنت است و با اصول آن
من آشناتر از شما هستم
کسی که بخواهد به حضور شاهنشاه برود
اول باید نخست وزیر دربار را دیده
و استجازه نماید
نقل میکنند ناصرالدین شاه قاجار به کربلا
مشرف شد قبل از وارد شدن به حرم مطهر
حسینی به صدر اعظمش گفت:
یک روضهخوان خوبی پیدا کن تا من گریه کنم
صدر اعظم طبق دستور رفت چند تا از
بهترین روضه خوانهای کربلا را آورد
هر چه روضه خوانها خواندند
شاه ابداً گریهاش نگرفت!
صدر اعظم ترسید
به علمای کربلا گفت
اگر شاه به گریه نیفتد کار خراب میشود
رفتند روضه خوان گمنامی آوردند
روضهخوان، سیدی پیر اما خبره و کاردان
به نام سید حبیب بود
به صدر اعظم گفت: من شاه را میگریانم
به مجرد اینکه نزدیک شاه رسید خطاب به
قبر امام حسین علیهالسلام عرض کرد:
یا حسین تو در وسط میدان کربلا
آن وقت که یکه و تنها شدی
هی داد میزدی
"هَل مِن ناصِر"
حالا این ناصر آمده
اما حیف که دیر آمده!
شاه همین که این را شنید به اندازهای
گریه کرد که صدراعظم ترسید
برای شاه اتفاقی بیفتد
به روضهخوان گفت: بس است دیگر نخوان
ناصرالدین شاه بعد از این صحنه که به
حال عادی خود بازگشت با سوز و گداز
این رباعی را به حضرتامام حسین
علیهالسلام عرض کرد:
گر دعوت دوست میشنودم آن روز
من گوی مراد میربودم آن روز
آن روز که بود روز هل من ناصر
ایکاش که ناصر تو بودم آن روز
📚کتاب اشکواره کربلاء
~~~~
@Dastanhayeebratamooz
══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫
۱۰۴۹
#حب_الحسین
💠من او را دوست دارم چون حسینم را دوست دارد...
🔹روزی پیامبر صلی الله علیه و آله در راهی با گروهی از اصحاب میگذشتند، کودکانی را دیدند که با هم بازی میکردند.
حضرت در کنار کودکان نشستند و یکی از آنها را بسیار نوازش کردند و پیشانی اش را بوسیدند، سپس او را بر دامن خود نشاندند.
🔹از رسول خدا پرسیدند:
علت محبت بسیار شما به این کودک چیست؟
حضرت فرمودند: «روزی این کودک را سرگرم بازی با حسینم دیدم که در آن حال خاک زیر پای او را بر میداشت و بر سر و چشمان خود میمالید.
من این کودک را دوست دارم چون حسین خردسال مرا دوست دارد.
اکنون جبرئیل برای من خبر آورد که همین کودک یار و یاور حسین در واقعه ناگوار کربلا خواهد بود.»
📚 بحارالانوار ج ۴۴، ص: ۲۴۲
~~~~
@Dastanhayeebratamooz
══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫
۱۰۵۸