#شهید_علی_صیاد_شیرازی
#همسرداری_شهدا
#عیدی
#هدیه
💠 وضو میگرفت و توی کارهای خونه کمکم میکرد.
🔻 مسافرت که میرفتیم، بچهها رو نگه میداشت و میگفت:
👈 بچه ها رو من نگه میدارم، لااقل شما هم کمی راحت باشید...
🔷 غیر از اینها به هر بهانهای که بود برایم هدیه میخرید؛ برای روز زن، روزهای عید و ...
🔶 اگر هم یادش نبود، اولین عیدی که پیش میآمد، هدیه می خرید و برایم می آورد...
🌺 خاطرهای از زندگی امیر سپهبد شهید علی صیادشیرازی
✍ ماهنامه شاهد به نقل از همسر شهید
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
📖 امام رضا(ع):
🔻 اَلکادُّ عَلَی عِیالِهِ کَالْمُجاهِدِ فی سَبیلِ اللهِ؛
🍃 کسی که خود را برای روزی خانوادهاش به زحمت میاندازد و کار میکند مانند رزمندهاست که در راه خدا میجنگد. (اصول کافی، ج۵، ص۸۸)
🔹🍃
@Dastanhayeebratamooz
══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫
۲۲۴
#شهید_سرلشکر_حسن_آبشناسان
#شهید_علی_صیاد_شیرازی
#دشت_عباس
#شجاعت
💠 آن موقع که صدام خیلی شهرها را بمباران می کرد، حسن نامه ای به او نوشت:" اگر جناب صدام حسین ژنرال است، پس به راحتی می تواند در دشت عباس با من و دوستان جنگ آورم ملاقات کند و با هر شیوه ای که می پسندد،بجنگد؛نه این که با بمب افکن های اهدایی شوروی محله های مسکونی و بی دفاع را بمباران کند و مردم را به خاک و خون بکشد".
در جواب نامه حسن، صدام، ژنرال قادر عبدالحمید را با گروه ویژه اش به دشت عباس فرستاد تا به حسن یک جنگ تخصصی را نشان بدهد.
سال ها قبل در اسکاتلند، حسن، عبدالحمید و گروهش را در مسابقه کوهنوردی ارتش های منتخب جهان دیده بود.
آن جا گروه حسن اول شد و عراقی ها هفتم شدند.
حالا در میدان جنگ حقیقی ، حسن دوباره مقابل ژنرال قادر عبدالحمید قرار گرفت و با یک طرح غافلگیرانه ژنرال عبدالحمید را قبل از رسیدنش به خاک ایران اسیر کرد!
📌 خاطره ای از شهید علی صیاد شیرازی
📚 عاشق ترین صیاد، ص ۵۳
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
📖 امام صادق عليه السلام:
🔻 ثَلاثَةٌ لاتُعرَفُ إِلاّ فى ثَلاثِ مَواطِنَ: لَا يُعْرَفُ الْحَلِيمُ إِلَّا عِنْدَ الْغَضَبِ وَ لَا الشُّجَاعُ إِلَّا عِنْدَ الْحَرْبِ وَ لَا أَخٌ إِلَّا عِنْدَ الْحَاجَة؛
🍃 سه كس اند كه جز در سه جا شناخته نمى شوند: بردبار جز در هنگام خشم، شجاع جز در جنگ و برادر جز در هنگام نيازمندى.(بحارالأنوار(ط-بیروت) ج۷،ص۲۲۹)
🔹🍃
@Dastanhayeebratamooz
══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫
۳۲۶
#شهید_علی_صیاد_شیرازی
#چشم_پوشی
#عفت
#حیا
💠 سال آخر دبیرستان بود. دوستش از یک کوچه میرفت مدرسه و علی از کوچه دیگر.
🔶 دوستش میگفت:«چرا از آنجا می روی؟ بیا از این کوچه برویم؛ پر از دختر است! علی
🔷 میگفت:«شما میخواهی بروی، برو. به سلامت. من نمی آیم.»
📚 یادگاران ۱۱
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
📖 امام صادق علیه السلام:
🔺 النَّظرَةُ سَهمٌ مِن سِهامِ إبلیسَ مَسمومٌ، مَن تَرَکَها للّهِ عَزَّوجلَّ لا لغَیرِهِ أعقَبَهُ اللّهُ إیمانا یَجِدُ طَعمَهُ؛
🍃 نگاه کردن (به نامحرم)، تیرى از تیرهاى زهرآلود ابلیس است. هر که براى خداوند عزّ و جلّ و نه براى غیر او، چشم خود را (از نامحرم) فرو بندد، خداوند در پى آن ایمانى به او ارزانى دارد که مزه اش را بچشد.(منلایحضرهالفقیه،ج۴،ص۱۸،ح۴۹۶۹)
@Dastanhayeebratamooz
══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫
۵۶۴