eitaa logo
داستان های عبرت آموز
1.4هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
975 ویدیو
20 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم امام علی علیه‌السلام: پسرم! درست است كه من به اندازه پيشينيان عمر نكرده‏ ام، امّا در كردار آنها نظر افكندم، و در اخبارشان انديشيدم، و در آثار شان سير كردم تا آنجا كه گويا يكى از آنان شده‏ ام ... @yamolaiamalii313
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 مامون که پس از دعوت از امام رضا (ع) به خراسان برای جلوگیری از قیام های علیه خود، این امام را در سال 203 ق. مسموم و به شهادت رساند... . بنا به نقل از «حیاة الحیوان» دِمیَری؛ مامون پس از کشتن امین (برادر خود) با زبیده خاتون مادر وی ملاقات کرد و عذرهای فراوان خواست ولی هر چه عذرخواهی می نمود جوابی نمی شنید. در این میان، متوجه شد که مادر زیرزبانی سخنانی می گوید ولی معنای آن را متوجه نمی شود. مأمون گفت: مادر مرا نفرین می کنی؟ گفت: نه. ولی مامون همچنان اصرار ورزید تا بداند مادرش چه می گوید!؟ تا این که زبیده چنین گفت: من به یاد می آورم مطلبی را که تمام مقدرات تو و کشتن پسرم از همان ماجرا رقم می خورد! و آن ماجرا این است: روزی با پدرت «شطرنج» بازی می کردیم، به شرط آن که هر کس برد، آنچه از فرد بازنده خواست عملی کند. در این میان، پدرت بر من پیروز گردید و شرط عجیب خود را برای من گذاشت: او (هارون الرشید) گفت: باید  به دور قصر برهنه و عریان بگردی! و من هر چه عذر خواستم قبول نکرد و بالأخره خواستۀ او را انجام دادم. پس از آن، دوباره شروع به بازی کردیم و این دفعه، من بر او غالب شدم و به وی گفتم: باید در آشپزخانۀ قصر با قبیح ترین و زشت ترین کنیزان، آمیزش کنی! پدرت هر چه به من کرد و حتی گفت: خراج یک سال مصر را به من می دهد، من قبول نکردم. دست او را گرفتم و به میان آشپزخانه بردم و خوب گشتم و کنیزی را بدشکل تر از مادر تو «مراجل» پیدا نکردم و گفتم باید با این کنیز، درآمیزی! او اجباراً این کار را انجام داد و نطفۀ تو منعقد شد، حالا در ذهنم این ماجرا به یاد آمد و داشتم زیر لب به خود می گفتم: «لَعَن الله اللّجاج»، خدا لعنت کند مرا که به فشار و اصرار، سبب قتل پسر خودم شدم!📚حیاه الحیوان دمیری ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۷۸۷
💠مامون که پس از فتوحات روم راهی پایتخت خود بود، در مسیر بازگشت  در «رِقّه» کنونی، به چشمه ای بنام «بَدَندُون» که معروف به «عشیره» بود رسید چون آب و هوای مناسب و منظرۀ دلگشا و سبز و خرمی داشت، دستور داد در آنجا سپاه توقف کند تا از هوای این منطقه مدتی استفاده نموده سپس راهی دیار خود گردند. برای مامون روی چشمه جایگاه بسیار زیبایی از چوب آماده کردند و وی در آنجا می ایستاد و صافی آب را تماشا می کرد. در این هنگام که او سرگرم تماشای آب بود، یک ماهی بسیار زیبا به اندازۀ نصف طول دست و نقره ای رنگ آشکار شد. مامون گفت هر کس این ماهی را بگیرد، یک شمشیر جایزه دارد. یکی از سربازان، خود را به آب انداخت و ماهی را گرفت و بیرون آورد و همین که به تخت و جایگاه مامون رسید ماهی، خود را به شدت تکان داد و از دست او جهید و در آب افتاد. با جهیدن ماهی، مقداری از آب بر صورت و گلوی مامون پاشیده شد که ناگهان لرزش بی سابقه ای تمام وجود او را فرا گرفت! سرباز برای مرتبه دوم به آب پرید و ماهی را گرفت و مامون این بار دستور داد آن را کباب کنند. ولی لرز به طوری شدت یافت که هر چه لباس زمستانی و لحاف بر روی او می انداختند، آرام نمی شد و پیوسته فریاد می زد: «البَرد البَرد» سرما سرما. در این بین ماهی را که بریان شده بود برایش آوردند ولی او به حدی در ناراحتی و فشار بود که نتوانست حتی لقمه ای از آن را بخورد. معتصم، برادر او -که پس از وی به حکومت رسید- فوراً دستور داد تا برایش پزشکان سلطنتی را آورند و او را معالجه کنند. آنان پس از معاینۀ مامون، گفتند: ما از معالجۀ وی عاجزیم! این حالت لرز و ضربان نبض بی شک نشانگر مرگ او است و تا حالا در طب، مانند این بیماری رخ نداده است. مامون که حالش بسیار وخیم شده بود و لحظه ای لرز و لحظه ای چنان تب می نمود که از بدنش عرق فراوانی سرازیر می‏شد، دستور داد تا او را به جای بلندی ببرند و یک بار دیگر سپاه و سربازان خود را ببیند. در سفینه البحار، جلد 1، این گونه نقل است: شب بود، مامون را به جای بلندی بردند، همین که چشمش به سپاه بی کران در خلال شعاع آتش هایی که کنار خیمه ها افروخته بود، افتاد و رفت و آمد سربازانش را دید که همه به خود مشغول و از مامون بی خبرند، ناگهان رو به آسمان کرد و گفت: «یَا مَن لَا یَزَالُ مُلکُه! اِرحَم مَن یَزَالُ مُلکُه»، ای آن که پادشاهی او زوال پذیر نیست، رحم کن بر کسی که پادشاهیش به پایان رسیده است. سپس او را به جایگاه خودش بردند و معتصم (برادرش- خلیفه بعدی) کسی را گماشت تا «شهادتین» را به وی تلقین کنند. سپس آن مرد با صدای بلند کلمات شهادتین را می گفت و در این میان «ابن ماسویه» پزشک مخصوص مامون گفت: فریاد نکش. الآن مامون در وضعیتی است که فرق بین »پروردگار» و «مانیِ» نقاش را نمی شناسد که ناگاه، مامون چشم هایش باز شد و چنان بزرگ و قرمز شده بود که هر بیننده ای را دچار وحشت می کرد. با همان حال، می خواست «ابن ماسویه» را با دست خود فشار دهد ولی توان نداشت و چشم از دنیا فروبست. این ماجرا در روز پنجشنبه هیجدهم رجب سال 218 (ق) رخ داد. سپس جنازۀ او را به طرسوس حمل کردند و به خاک سپردند.📚سفینه البحار،ج۱ ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۷۸۸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 محمد بن ولید نقل می‌کند که روزی بر سر قبر یونس(بن یعقوب)رفته بودم که صاحب مقبره(مسئول قبرستان) نزدم آمد و گفت: شخصی که در این‌جا دفن شده، چه اندازه دارای ارزش والایی است که امام رضا(ع) به من دستور داد که به مدت چهل ماه یا چهل روز، هر روز یک مرتبه بر قبر او آب بپاشم! صاحب مقبره موضوع دیگری را نیز با من در میان گذاشت: سریر(یا بستر)  پیامبر اسلام(ص) نزد من است و هرگاه فردی از بنی‌هاشم بمیرد، این سریر به صدا درمی‌آید و من با خود می‌گویم که چه کسی از آنان فوت شده؟ تا فردا شود و خبر دقیق به دستم برسد. در شب وفات این مرد نیز بستر پیامبر(ص) به صدا درآمد. با خود گفتم که کسی از بنی هاشم بیمار نبود، ‌پس کدامشان فوت کرده است؟! همین که روز شد، بنی هاشم نزدم آمده و سریر را گرفتند، و گفتند: یکی از دوستان امام صادق(ع) که در عراق ساکن بود، وفات کرد.چون فردا شد بنی هاشم نزدم آمده و بستر را از من گرفته و گفتند که دوستی از دوستان امام صادق(ع) که در عراق می‌زیسته فوت کرده است.(یعنی به دلیل نزدیک‌بودن با ائمه در شمار اهل بیت آنان به شمار می‌آمد). 📚رجال کشی، محمد بن عمر، اختیار معرفة الرجال، ص 386، 387، ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ 📖 الإمامُ علی(ع): مَن أحَبَّنی وجَدَنی عندَ مَماتِهِ بحَیثُ یحِبُّ، و مَن أبغَضَنی وجَدَنی عندَ مَماتِهِ بحَیثُ یکرَهُ. امام علی(ع): هر که مرا دوست داشته باشد، در هنگام مرگش مرا آن گونه که خوشایند اوست بیابد و هرکه مرا دشمن داشته باشد، به هنگام مرگش مرا بدان گونه که ناراحت شود بیابد.📔. صحیفة الإمام الرِّضا، ص ۸۶، 🔹🍃 @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۷۸۹
سهم هر انقلابی و دوستدار ایران: یاری رساندن در انتشار وسیع این پویش در فضای حقیقی و مجازی ❤️🇮🇷❤️
تکبیرهای ۲۱ بهمن، حد وسط ندارد. یا پرشور گفته میشود و بدنه ضدانقلاب را منکوب میکند؛ یا بی‌رمق برگزار، و قرینه‌ای تلقی میگردد بر خالی پنداشتن محلات از نیروهای انقلاب و جری شدن ضدانقلاب. چند توصیه برای اجرا و بهره‌وری بهتر و بیشتر: ۱. از چند دقیقه قبل از ساعت ۲۱ شروع گردد تا در رأس ۲۱ یخ دیگران نیز باز شده باشد و همراه شوند ۲. پشت بام و محله خود، مطلقا موضوعیت ندارد ۳. خیابان و مناطق پرتردد و پرتراکم ترجیح و اثر مضاعف دارد ۴. از بلندگوی مساجد نیز کمک گرفته شود ۵. به اکباتان، ستارخان، صادقیه و چیتگر عنایت ویژه شود
4_5890983147557882120.mp3
8.43M
به حسین(ع) از طرفِ وصله‌ی ناجور‌، سلام...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠آمده بودند پيش بزرگانشان براي چاره جويي. مسيحي بودند و اهل نجران. پيامبر مخيّرشان كرده بود بين سه راه: اسلام آوردن، جزيه دادن، جنگيدن. بعد از چهار روز بحث و گفتگو، تصميم گرفتند به صحيفه ي حضرت آدم رجوع كنند. صحيفه را كه گشودند، همه ي وجودشان از مطلبي كه خواندند غرق حيرت شد. بخش دوم آيات كتاب، برايشان از وقتي مي گفت كه خدا همه ي فرزندان آدم را به او نشان داد. همان وقت، آدم از ميان نسلش، انوار درخشان اهل بيت را ديد. در ميان اهل بيت، مردي بود كه وجودش مثل ستاره ي صبح براي مردم دنيا مي درخشيد. خدا به آدم فرمود:  با اين بنده‌ي سعيدم، زنجيرها را از پاي بندگانم خواهم گشود، با او بارهاي سنگين را از دوششان برخواهم داشت، با او زمين را از مهر و رأفت و عدالت آكنده خواهم ساخت، همان گونه كه پيش از آن از سنگدلي و شقاوت و ستم پر شده باشد. آدم كه از ديدن و شنيدن اوصاف قائم همه ي وجودش به وجد آمده بود، خاضعانه گفت: «پروردگارا، گرامي كسيست كه تو او را گرامي بداري؛ و شريف كسيست كه تو او را بزرگ قرار دهي. و كسي كه تو او را برتري بخشيده باشي سزاوار است كه چنين باشد»📚(بحارالانوار، ج52، ص 378) ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ 📖 امام جعفرصادق (علیه‌السلام)»: مَن ماتَ مِنكُم وَ هُوَ مُنتظِرٌ لِهذا الأََمرِ كان كَمَن هوُ مَعَ القائِمِ فی فُسطاطِه. هر کس از شما که در حال انتظار ظهور حضرت مهدی(علیه‌السلام) از دنیا برود همچون کسی است که در خیمه و معیّت آن حضرت در حال جهاد به سر می‌برد. (بحار، ج ٥٢، ص ١٢٦) 🔹🍃 @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۷۹۰
🇮🇷 بخش زیادی از انقلابی‌ها هستن که برای راهپیمایی‌ ۲۲ بهمن سال‌های گذشته براشون مهم نبود که برن یا نرن، میگرفتن میخوابیدن معمولا :) امسال از هرکدومشون میپرسم میگن حتما شرکت میکنیم و دست چندتا از دوستامونم میگیریم میبریم با خودمون امسال ۲۲ بهمن عجیبی خواهیم داشت ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ الله‌اکبر گفتن حاج قاسم سلیمانی در شب ۲۲ بهمن 🔺 امشب در کجا هستیم ، در مهمانی ، منزل ، مسجد و... ندای الله اکبر را فراموش نکنیم ... ندای الله اکبر تیری بر قلب شیطان است ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸 یک کانال شاداب و مفید برای همه سنین مذهبی 🔷کودک 🔶روانشناسی🔷 طنز 🔶جهاد تبیین 🔶تربیتی🔷اجتماعی 🔶 موسیقی 🔷 با ما همراه شوید. مدیر تبادل: @IRANeazizam20 https://eitaa.com/joinchat/1205862634C877931bc68
غمگینم؛ مثل برعندازی که تولدش ۲۲بهمن ِ😔😂🕶️
‏غمگینم مثل دانشجویی که غیبت کرد به امید انقلاب ولی الان باید وصیت نامه سیاسی امام رو پاس کنه😂🕶️✌🏻
غمگینم مثل برعندازی که ارزو به دل میمیره و انقلابشونو هیچ وقت نمیبینه...🤦‍♀️
غمگینم مثل براندازی که فردا به اجبار پدر و مادر صبح باید بیاد و جشن انقلاب اسلامی رو ببینه😂😂
تا پماد سوختگی کمیاب شود😂😂
تا‌اصحاب‌المهدی تا‌انقلاب‌المهدی... ان‌شاءالله✌️🏻
تولدتون مبارک عزیزِ ما لاحول و لا قوه الا بالله میخونیم و فوت میکنیم به قد و بالات پاینده باشی تا انقلاب مهدی موعود(عج)...
💠 روزی یکی از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه واله، غلام خود را کتک می زد و آن غلام پی در پی می گفت: تو را به خدا نزن، به خاطر خدا عفو کن؛ ولی مولایش او را نمی بخشید و همچنان او را زیر ضربات خود قرار داده بود. عده ای پیامبر صلی الله علیه واله را از فریاد آن غلام مطلع کردند، پیامبر صلی الله علیه واله برخاست و نزد آنها آمد. آن صحابی وقتی پیامبر را دید، دست از کتک زدن برداشت. پیامبرصلی الله علیه واله فرمودند: او تو را به حق خدا قسم داد و تو از او نگذشتی. حالا که مرا دیدی از زدن او دست برداشتی؟ آن مرد گفت: اکنون او را به خاطر خدا آزاد کردم! پیامبر فرمودند: اگر او را آزاد نمی کردی، با صورت به آتش جهنم می افتادی.📚 کتاب هزارویک حکایت اخلاقی ،جلد اول/حکایت ۲۷۴ /صفحه ۲۱۵/ ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ 📖 حضرت اميرالمؤمنين علي عليه السّلام : کسي که زياد اهل گذشت باشد عمرش طولاني خواهد بود. من كثُرَ عَفوُهُ مُدَّ في‌ عُمُرهِ. بحارالانوار، ج ٧٥، ص ٣٥٩ 🔹🍃 @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۷۹۱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مثل یک پوپک سرما زده در بارش برف سخت محتاج به گرمای پرو بال توام! شاعر:سیدمحمدعلی رضازاده
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا