eitaa logo
دانلود
(قسمت اول): 💥محبت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها برای تزکیه_نفس و در نتیجه تشرّف و ملاقات با حضرت بقیة الله روحی فداه بسیار مؤثر است و در روایات بسیاری، محبت حضرت صدیقه طاهره علیها سلام توصیه شده و آن را اکسیر تمام امراض روحی می دانند. تشرف زیر را بخوانید⬇️⬇️⬇️ در زمان مرحوم آقای حاج شیخ محمد حسین محلّاتی، شخصی با لباس مندرس و کوله پشتی وارد مدرسه خانِ شیراز می شود و از خادم مدرسه اتاقی می خواهد. خادم به او می گوید: باید از متصدّی مدرسه درخواست اتاق بکنی. متصدی مدرسه در برابر درخواست آن شخص می گوید: اینجا مدرسه است و تنها به طلاب علوم دینی حجره می دهیم. ✨💫✨ آن شخص می گوید: این را می دانم ولی در عین حال از شما اتاق می خواهم که چند روزی در آنجا بمانم. متصدی مدرسه ناخودآگاه دستور می دهد که به او اتاقی بدهند تا او در رفاه باشد. آن شخص وارد اتاق می شود و در را به روی خود می بندد و با کسی رفت و آمد نمی کند. خادم مدرسه طبق معمول، شبها درِ مدرسه را قفل می کند ولی همه روزه صبح که از خواب بر می خیزید می بیند در باز است. ✨💫✨ بالاخره متحیر می شود و قضیه را به متصدی مدرسه می گوید. او به خادم مدرسه دستور می دهد امشب در را قفل کن و کلید را نزد من بیاور تا ببینم چه کسی هر شب در را باز می کند و از مدرسه بیرون می رود. صبح باز هم می بیند در مدرسه باز است و کسی از مدرسه بیرون رفته است... ادامه دارد... @tashaarrofat
(قسمت دوم): آنها بخاطر اینکه این اتفاق از شبی که آن شخص به مدرسه آمده افتاده است به او ظنین می شوند و متصدی مدرسه با خود می گوید حتما در کار سرّی است ولی موضوع را نزد خود مخفی نگه می دارد و روزها می رود نزد آن شخص و به او اظهار علاقه می کند و از او می خواهد که لباسهایش را به او بدهد تا آنها را بشوید و با طلاب رفت و آمد کند، ولی او از همه اینها ابا می کند و می گوید من به کسی احتیاجی ندارم. ✨💫✨ مدتی بر این منوال می گذرد تا اینکه یک شب شخص تازه وارد، مرحوم آقای محلاتی و متصدی مدرسه را در حجره خود دعوت می کند و به آنها می گوید چون عمر من به آخر رسیده، قصه ای دارم برای شما نقل می کنم و خواهش می کنم مرا در محل خوبی دفن کنید. ✨💫✨ اسم من عبد الغفار و مشهور به مشهدی جونی اهل خوی و سرباز هستم. من وقتی که در ارتش خدمت سربازی را می گذراندم، روزی افسر فرمانده ما که سنّی بود به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها جسارت کرد، من هم از خود بی خود شدم و چون کنار دست من کاردی بود و من و او تنها بودیم آن کارد را برداشتم و او را کشتم و از خوی فرار کردم و از مرز گذشتم و به کربلا رفتم... ادامه دارد... @tashaarrofat
(قسمت سوم): مدتی در آنجا ماندم سپس در نجف اشرف و بعد در کاظمین و سامرا مدتها بودم. روزی به فکر افتادم که به ایران برگردم و در مشهد کنار قبر مطهر حضرت امام رضا علیه السلام بقیه عمر را بمانم. ولی در راه به شیراز رسیدم و در این مدرسه اتاقی گرفتم و حالا مشاهده می کنید که مدتی است در اینجا هستم. ✨💫✨ آخرهای شب که برای تهجّد برمی خاستم می دیدم قفل و در مدرسه برای من باز می شود و من در این مدت می رفتم در کنار کوه قبله و نماز صبح را پشت سر حضرت ولی عصر روحی فداه می خواندم و من بر اهل این شهر خیلی متأسف بودم که چرا از اینهمه جمعیت فقط پنج نفر برای نماز پشت سر امام زمان علیه السلام حاضر می شوند! ✨💫✨ مرحوم محلاتی و متصدی مدرسه به او می گویند: ان شالله بلا دور است و شما زنده می مانید بخصوص که کسالتی هم ندارید. او در جواب می گوید: نه غیرممکن است که فرمایش امامم حضرت ولی عصر روحی فداه صحیح نباشد همین امروز به من وعده دادند که تو امشب از دنیا می روی. بالاخره وصیتهایش را می کند و ملافه ای روی خودش می کشد و می خوابد و بیش از لحظه ای نمی کشد که از دنیا می رود... 👈قبر ایشان در قبرستان دارالسلام شیراز معروف به قبر سرباز یا قبر توپچی است که مورد توجه خواص مردم شیراز است و حتی از او حاجت می خواهند. 📗ملاقات با امام زمان ص ۳۰۹ @tashaarrofat
7.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 خاطره‌ای عجیب از آیت الله بهجت؛ ماجرای تاخیر ارتحال حضرت امام 🔵 فرزند آیت الله بهجت از ماجرای عجیب تاخیر ده ساله ارتحال و عمر دوباره ای که خداوند به امام بخشید می‌گوید
2_1152921504622165825.ogg
1.5M
🍃 تاریخ پیامبران 📜 خلقت حضرت آدم 📌شرافت حضرت آدم 🔷️ آیا ملائکه از گناهان معصوم هستند؟ 🔷️ نام‌هایی که خدا به حضرت آدم آموخت چه بود؟ 🔷️ چرا ملائکه باید به حضرت آدم سجده کنند؟ 📎 قسمت ۶ ⏰ ۱۰ دقیقه 🎙 میثم ذوالقدر 👈 بازگشت به فهرست موضوعی https://eitaa.com/meysamzolghadr 🌏 mzolghadr.ir 👈 سایت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
14-21.Anbiya.051-53.mp3
3.29M
آيه ۵۱ تا ۵۳ سوره انبياء، نکاتي درباره نهي از منکر: وَلَقَدْ آتَيْنَا إِبْرَاهِيمَ رُشْدَهُ مِنْ قَبْلُ وَكُنَّا بِهِ عَالِمِينَ ﴿٥١﴾ و مسلماً پیش از این به ابراهیم، رشد و هدایتی [که سزاوارش بود] عطا کردیم؛ و ما به او دانا بودیم. إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ وَقَوْمِهِ مَا هَٰذِهِ التَّمَاثِيلُ الَّتِي أَنْتُمْ لَهَا عَاكِفُونَ ﴿٥٢﴾ [یاد کن] زمانی را که به پدرش و قومش گفت: این مجسمه‌هایی که شما ملازم پرستش آنها شده‌اید، چیست؟ قَالُوا وَجَدْنَا آبَاءَنَا لَهَا عَابِدِينَ ﴿٥٣﴾ گفتند: پدرانمان را پرستش‌کنندگان آنها یافتیم [لذا به پیروی از پدرانمان آنها را می پرستیم!!] https://eitaa.com/moejezeyepeyambar https://eitaa.com/Dastanqm
آيه ۵۴ تا ۵۷ سوره انبياء، نقشه‌ي حضرت ابراهيم براي نابودي بت‌ها: قَالَ لَقَدْ كُنْتُمْ أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمْ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ ﴿٥٤﴾ گفت: به‌یقین شما و پدرانتان در گمراهی آشکاری هستید. قَالُوا أَجِئْتَنَا بِالْحَقِّ أَمْ أَنْتَ مِنَ اللَّاعِبِينَ ﴿٥٥﴾ گفتند: آیا حق را برای ما آورده‌ای یا شوخی می‌کنی؟! قَالَ بَلْ رَبُّكُمْ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ الَّذِي فَطَرَهُنَّ وَأَنَا عَلَىٰ ذَٰلِكُمْ مِنَ الشَّاهِدِينَ ﴿٥٦﴾ گفت: [شوخی نمی‌کنم] بلکه پروردگارتان همان پروردگار آسمان‌ها و زمین است، همان که آنها را آفرید و من بر این [حقیقت] از گواهی‌دهندگانم. وَتَاللَّهِ لَأَكِيدَنَّ أَصْنَامَكُمْ بَعْدَ أَنْ تُوَلُّوا مُدْبِرِينَ ﴿٥٧﴾ سوگند به خدا پس از آنکه [به بت‌خانه] پشت کردید و رفتید، درباره بت‌هایتان تدبیری خواهم‌کرد https://eitaa.com/moejezeyepeyambar https://eitaa.com/Dastanqm
14-21.Anbiya.058.mp3
2.41M
سوره انبیا آیه ۵۸، شکسته‌شدن بت‌ها: فَجَعَلَهُمْ جُذَاذًا إِلَّا كَبِيرًا لَهُمْ لَعَلَّهُمْ إِلَيْهِ يَرْجِعُونَ ﴿٥٨﴾ پس [همه] بت ها را قطعه قطعه کرد و شکست مگر بت بزرگشان را که [برای درک ناتوانی بت‌ها] به آن مراجعه کنند https://eitaa.com/moejezeyepeyambar https://eitaa.com/Dastanqm
14-21.Anbiya.059-64.mp3
2.97M
سوره انبیاء آیه ۵۹ تا ۶۴ / از بت بزرگ بپرسید؟: قالُوا مَنْ فَعَلَ هَٰذَا بِآلِهَتِنَا إِنَّهُ لَمِنَ الظَّالِمِينَ ﴿٥٩﴾ [چون به بت‌خانه آمدند، باشگفتی] گفتند: چه‌کسی این‌کار را با معبودانمان انجام داده،است؟ به‌یقین او از ستم‌کاران است. قَالُوا سَمِعْنَا فَتًى يَذْكُرُهُمْ يُقَالُ لَهُ إِبْرَاهِيمُ ﴿٦٠﴾ گفتند: از جوانی شنیدیم که از بتان ما [به‌عنوان عناصری بی‌اثر و بی‌اختیار] یاد می‌کرد که به او ابراهیم می‌گویند. قَالُوا فَأْتُوا بِهِ عَلَىٰ أَعْيُنِ النَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَشْهَدُونَ ﴿٦١﴾ گفتند: پس او را دربرابر دیدگان مردم بیاورید تا آنان [به این‌کار او] شهادت دهند. قَالُوا أَأَنْتَ فَعَلْتَ هَٰذَا بِآلِهَتِنَا يَا إِبْرَاهِيمُ ﴿٦٢﴾ گفتند: ای ابراهیم! آیا تو با معبودان ما چنین کرده‌ای؟ قَالَ بَلْ فَعَلَهُ كَبِيرُهُمْ هَٰذَا فَاسْأَلُوهُمْ إِنْ كَانُوا يَنْطِقُونَ ﴿٦٣﴾ گفت: بلکه [سالم ماندن بزرگشان نشان می‌دهد که] بزرگشان این‌کار را انجام داده.است؛ پس اگر سخن می‌گویند، از خودشان بپرسید. فَرَجَعُوا إِلَىٰ أَنْفُسِهِمْ فَقَالُوا إِنَّكُمْ أَنْتُمُ الظَّالِمُونَ ﴿٦٤﴾ پس آنان [با تفکر و تأمل] به‌خود آمدند و گفتند: شما خودتان [با پرستیدن این موجودات بی‌اثر و بی ‌ختیار] ستم‌کارید [نه ابراهیم.] https://eitaa.com/moejezeyepeyambar https://eitaa.com/Dastanqm