eitaa logo
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امام حسین(ع) در دوران حکومت امیرالمؤمنین علی(ع) ✔️✔️ نقل شده علی(ع) هنگامی که به عنوان خلیفه جلوس کرد و مردم جهت بیعت با او در مسجد اجتماع کردند، عمامه پیامبر(ص) بر سر و ردای پیامبر(ص) بر دوش و کفش پیامبر(ص) به پا و شمشیر پیامبر(ص) بر دوش، به مسجد آمد. از منبر، بالا رفت و استوار بر آن نشست. سپس از فرزندانش حسن(ع) و حسین(ع) خواست تا به منبر بروند و به ایراد سخن بپردازند. ⭕️پس از سخنرانی کوتاه امام حسن(ع)، امام حسین(ع) از منبر، بالارفت و پس از حمد و ثنای الهی و درود فرستادن بر پیامبر(ص)، فرمود: "ای مردم! از جدّم رسول خدا(ص) شنیدم که می‌فرمود: «علی(ع)، شهر هدایت است، پس هر کس به آن در آید، نجات می‌یابد و هر کس جا بماند، هلاک می‌شود." سپس از منبر پایین آمد و مورد استقبال گرم پدر قرار گرفت؛ علی(ع) به سوی او رفت و او را به سینه‌اش چسباند و وی را بوسید. شیخ صدوق؛ التوحید، قم، جامعه مدرسین، چاپ اول، 1398ق، صص307-308؛ دیلمی، حسن بن ابی‌الحسن؛ ارشاد القلوب، قم، شریف رضی، 1412، ج2، ص376 و شیخ صدوق؛ الامالی، کتابخانه اسلامیه، 1362ش، صص344-345. 📚 پژوهه داستان‌های قرآنی و مذهبی ایتا http://eitaa.com/joinchat/433455118Cc79a6ab1ca تلگرام @Dastanqm
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آیت الله مجتهدی(ره): 🌸بیچاره نمی داند که اغلب گرفتاری هایش به خاطر کم اهمیت دادن به نــمــــاز است!!!✨ «کاش وقت نماز عقربه های ساعتم کنده میشد.» 🌍 @mojtahedie داستان‌های قرآنی و مذهبی ایتا http://eitaa.com/joinchat/433455118Cc79a6ab1ca تلگرام @Dastanqm
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 کیفر بد اخلاقی هنگامی که پیامبر صلی الله علیه و آله ومردم از خاکسپاری بازگشتندپرسیدند:ای رسول خدا با سعد کاری کردی که با هیچکس دیگری نکردی جنازه اش را بدون ردا و کفش مشایعت کردی؟فرمود:فرشتگان بدون کفش و ردا در تشیع او حاضر شدندومن به آنان تاسی کردم .گفتند:یکبارسمت راست تابوت و بار دیگر سمت چپ آن را گرفتی! فرمود: دستم در دست جبرئیل بود و هر جا را که او می‌گرفت می‌گرفتم. گفتند: به غسل او فرمان دادی و خودت بر جنازه اش نماز گزاردی و خودت به خاکش سپردی؛ آنگاه فرمود همانا عذاب قبری بر سعد اصابت کرد؟ فرمود: آری، رفتار او سعد با خانواده اش تند بود. 1 در مذمت سختگیری بر خانواده از رسول خدا به روایت شده است که فرمود: بدترین مردم مرد سختگیر بر خانواده است. 2 شخصی پرسید: ای رسول خدا! مراد از سختگیری بر خانواده چیست؟ فرمود: مرد هرگاه وارد خانه شد همسرش بترسد و فرزندش بهراسد و بگریزد و هرگاه از خانه بیرون رفت همسرش بخندد. 3 1.علل الشرایع، ص۳۱۰ 2.الجامع الصغیر، ج2، ص77 3.مجمع الزوائد، ج8، ص ه٢ داستان‌های قرآنی و مذهبی ایتا http://eitaa.com/joinchat/433455118Cc79a6ab1ca تلگرام @Dastanqm
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم داستانهایی از کتاب داستان راستان (۱) نویسنده شهید مطهری 🔴 رسول اكرم و دو حلقه ی جمعیت 🔴 رسول اكرم صلّی اللّه علیه و آله وارد مسجد (مسجد مدینه [۱]) شد، چشمش به دو اجتماع افتاد كه از دو دسته تشكیل شده بود و هر دسته ای حلقه ای تشكیل داده سرگرم كاری بودند. یك دسته مشغول عبادت و ذكر و دسته ی دیگر به تعلیم و تعلم و یاد دادن و یاد گرفتن سرگرم بودند. هر دو دسته را از نظر گذرانید و از دیدن آنها مسرور و خرسند شد. به كسانی كه همراهش بودند رو كرد و فرمود: «این هر دو دسته كار نیك می كنند. بر خیر و سعادتند. » آنگاه جمله ای اضافه كرد: «لكن من برای تعلیم و دانا كردن فرستاده شده ام. » پس خودش به طرف همان دسته كه به كار تعلیم و تعلم اشتغال داشتند رفت و در حلقه ی آنها نشست [۲] [۱] . مسجد مدینه در صدر اسلام تنها برای ادای فریضه ی نماز نبود، بلكه مركز جنب وجوش و فعالیتهای دینی و اجتماعی مسلمانان همان مسجد بود. هروقت لازم می شد اجتماعی صورت بگیرد مردم را به حضور در مسجد دعوت می كردند، و مردم از هر خبر مهمی در آنجا آگاه می شدند و هر تصمیم جدیدی گرفته می شد در آنجا به مردم اعلام می شد. مسلمانان تا در مكه بودند از هرگونه آزادی و فعالیت اجتماعی محروم بودند، نه می توانستند اعمال و فرائض مذهبی خود را آزادانه انجام دهند و نه می توانستند تعلیمات دینی خود را آزادانه فرا گیرند. این وضع ادامه داشت تا وقتی كه اسلام در نقطه ی حساس دیگری از عربستان نفوذ كرد كه نامش «یثرب» بود و بعدها به نام «مدینة النبی» یعنی شهر پیغمبر معروف شد. پیغمبر اكرم بنا به پیشنهاد مردم آن شهر و طبق عهد و پیمانی كه آنها با آن حضرت بستند، به این شهر هجرت فرمود. سایر مسلمانان نیز تدریجا به این شهر هجرت كردند. آزادی فعالیت مسلمانان نیز از این وقت آغاز شد. اولین كاری كه رسول اكرم بعد از مهاجرت به این شهر كرد، این بود كه زمینی را درنظر گرفت و با كمك یاران و اصحاب این مسجد را در آنجا ساخت. [۲] . منیة المرید ، چاپ بمبئی، صفحه‌ی ۱۰. http://eitaa.com/joinchat/433455118Cc79a6ab1ca
بسم الله الرحمن الرحیم داستانهایی از کتاب داستان راستان (۲) نویسنده شهید مطهری 💥مردی كه كمك خواست 💥 به گذشته ی پرمشقت خویش می اندیشید، به یادش می افتاد كه چه روزهای تلخ و پرمرارتی را پشت سر گذاشته، روزهایی كه حتی قادر نبود قوت روزانه ی زن و كودكان معصومش را فراهم نماید. با خود فكر می كرد كه چگونه یك جمله ی كوتاه- فقط یك جمله- كه در سه نوبت پرده ی گوشش را نواخت، به روحش نیرو داد و مسیر زندگانی اش را عوض كرد و او و خانواده اش را از فقر و نكبتی كه گرفتار آن بودند نجات داد. او یكی از صحابه ی رسول اكرم بود. فقر و تنگدستی بر او چیره شده بود. در یك روز كه حس كرد دیگر كارد به استخوانش رسیده، با مشورت و پیشنهاد زنش تصمیم گرفت برود و وضع خود را برای رسول اكرم شرح دهد و از آن حضرت استمداد مالی كند. با همین نیت رفت، ولی قبل از آنكه حاجت خود را بگوید این جمله از زبان رسول اكرم به گوشش خورد: ✔️ «هركس از ما كمكی بخواهد ما به او كمك می كنیم، ولی اگر كسی بی نیازی بورزد و دست حاجت پیش مخلوقی دراز نكند خداوند او را بی نیاز می كند. » آن روز چیزی نگفت و به خانه ی خویش برگشت. باز با هیولای مهیب فقر كه همچنان بر خانه اش سایه افكنده بود روبرو شد. ناچار روز دیگر به همان نیت به مجلس رسول اكرم حاضر شد. آن روز هم همان جمله را از رسول اكرم شنید: ✔️ «هر كس از ما كمكی بخواهد ما به او كمك می كنیم، ولی اگر كسی بی نیازی بورزد خداوند او را بی نیاز می كند. » این دفعه نیز بدون اینكه حاجت خود را بگوید به خانه ی خویش برگشت. و چون خود را همچنان در چنگال فقر ضعیف و بیچاره و ناتوان می دید، برای سومین بار به همان نیت به مجلس رسول اكرم رفت. باز هم لبهای رسول اكرم به حركت آمد و با همان آهنگ- كه به دل قوّت و به روح اطمینان می بخشید- همان جمله را تكرار كرد. این بار كه آن جمله را شنید، اطمینان بیشتری در قلب خود احساس كرد. حس كرد كه كلید مشكل خویش را در همین جمله یافته است. وقتی كه خارج شد با قدمهای مطمئنتری راه می رفت. با خود فكر می كرد كه دیگر هرگز به دنبال كمك و مساعدت بندگان نخواهم رفت. به خدا تكیه می كنم و از نیرو و استعدادی كه در وجود خودم به ودیعت گذاشته شده استفاده می كنم و از او می خواهم كه مرا در كاری كه پیش می گیرم موفق گرداند و مرا بی نیاز سازد. با خودش فكر كرد كه از من چه كاری ساخته است؟ به نظرش رسید عجالتاً این قدر از او ساخته هست كه برود به صحرا و هیزمی جمع كند و بیاورد و بفروشد. رفت و تیشه ای عاریه كرد و به صحرا رفت، هیزمی جمع كرد و فروخت. لذت حاصل دسترنج خویش را چشید. روزهای دیگر به این كار ادامه داد، تا تدریجا توانست از همین پول برای خود تیشه و حیوان و سایر لوازم كار را بخرد. باز هم به كار خود ادامه داد تا صاحب سرمایه و غلامانی شد. روزی رسول اكرم به او رسید و تبسم كنان فرمود: «نگفتم، ✔️ هركس از ما كمكی بخواهد ما به او كمك می دهیم، ولی اگر بی نیازی بورزد خداوند او را بی نیاز می كند. » [۱] [۱] . اصول كافی ، ج /۲ص ۱۳۹- «باب القناعة» . و سفینة البحار ، ماده ی «قنع» . http://eitaa.com/joinchat/433455118Cc79a6ab1ca
بسم الله الرحمن الرحیم داستانهایی از کتاب داستان راستان (3) نویسنده شهید مطهری 🌺خواهش دعا 🌺 شخصی با هیجان و اضطراب به حضور امام صادق علیه السلام آمد و گفت: «درباره ی من دعایی بفرمایید تا خداوند به من وسعت رزقی بدهد، كه خیلی فقیر و تنگدستم. » . امام: ‼️«هرگز دعا نمی كنم. » . - ❓چرا دعا نمی كنید؟ ! . ✔️«برای اینكه خداوند راهی برای این كار معین كرده است. خداوند امر كرده كه روزی را پی‌جویی كنید و طلب نمایید. اما تو می‌خواهی در خانه ی خود بنشینی و با دعا روزی را به خانه‌ی خود بكشانی! ❗️ (1) (1) . وسائل ، چاپ امیربهادر، ج /2ص 529. http://eitaa.com/joinchat/433455118Cc79a6ab1ca