eitaa logo
کانال 📚داستان یا پند📚
953 دنبال‌کننده
17.5هزار عکس
34.2هزار ویدیو
119 فایل
کارکانال:رمان و داستانک،سلام و صبح بخیر،پیامهای امام زمانی عج، کلیپ طنز،سخنان پندی،سیاسی، هنری و مداحی پیامها به مناسبتها بستگی دارد. مطالبی که با لینک کانال دیگران است با همان لینک آزاده بقیه مطالب آزاده @Dastanyapand
مشاهده در ایتا
دانلود
کانال 📚داستان یا پند📚
ازه فهمیدم شما رو دم در نگه داشتن، بفرمایید بالا... بفرمایید. همه یک به یک سلام کرده و تعارف کردند
💖📚داستان یا پند📚💖 بنــ﷽ــام خــ💖ـــدا 🌹 حاج یوسفی: خدا خیرت بده سید، این دختر دست ما امانته، خدا بیامرزه پدرش رو ، شیمیایی بود؛ گاهی موج انفجار میگرفتش و این دختر و مادرش مکافات؛ الانم که چند ساله شهید شده و زنش افتاده تو بستر! همه ی امید خواهر و برادرش به این دختره، چشم به راهشن. غم در چهره ها نشست. این خانواده چقدر با این درد آشنا بودند. درد یتیمی، درد شهادت. کسی حرفی نداشت، عمق فاجعه آنقدر زیاد بود که دهانها بسته بود. چه میگفتند وقتی همه این درد مشترک را میشناختند؟ زینب در آغوش ارمیا به خواب رفت. آیه بلند شد تا زینب را از او گرفته و به اتاق ببرد که ارمیا خودش بلند شد و آرام گفت: _برات سنگینه، من میارمش؛ از حاج خانم یه بالش پتو بگیر پهن کن! حاج خانوم خودش زودتر بلند شد و به اتاق رفت. وقتی از اتاق بیرون آمد، ارمیا تشکر کرد و زینب را به اتاق برد و روی رختخوابی که در گوشه ی اتاق پهن شده بود خواباند. رویش پتو کشید و آرام موهایش را نوازش کرد. آیه دم در اتاق ایستاده بود و به این پدرانه ها نگاه میکرد. دلش هنوز با ارمیا نبود، دلش هنوز دنبال سید مهدی میرفت؛ دلش غیرممکن ها را میخواست، ارمیا هیچ نمیگفت. اعتراض نمیکرد. درک میکرد؛ اصلا چرا اینقدر درک میکرد حال آیه را؟ آیه سری تکان داد و قصد خروج از اتاق را داشت که صدای ارمیا مانع شد: _خیلی شبیه شماست بانو؛ هم چهره اش، هم رفتاراش؛ گاهی حرکتی میکنه که فکر میکنم شمایید، خیلی شبیه شماست! آیه هنوز هم شما بود! گاهی میشد که صمیمی تر میشدند اما دوباره از هم دور میشدند. یک جاذبه و دافعه داشتندانگار. چیزی شبیه جزر و مد. _مهدی همه ش میگفت باید شبیه به من باشه؛ آخر به آرزوش رسید و زینب شبیه من شد. ارمیا دست از نوازش زینب کشید و صورتش را به سمت آیه که پشت سرش بود چرخاند: َ_وقتی یه مرد اصرار کنه که بچهش شبیه همسرش باشه، به خاطر عشق زیادیه که به اون داره، اینکه میخواد هر جای خونه چهره ی زیبای همسرش رو ببینه! آیه: اما اون منظورش این نبود، مهدی فقط میخواست شبیه خودش نباشه، اون میخواست وقتی رفت، هیچ نشونی ازش نمونه؛ نگاه به محمد کردی؟ شبیه مادرشه، مهدی شبیه پدرش بود؛ پدرش رفت، خودش رفت. نذاشت یه یادگار ازش داشته باشم، این حق من نبود! ارمیا دلش گرفت، سرش را پایین انداخت. آب دهانش را به سختی فرو داد و با صدای آرامی گفت: _شاید چون شما باید زندگی کنید؛ منم اگه روزی بچه دار بشم، دوست دارم شبیه مادرش باشه! آیه رو گرداند و رفت. رفت و نگاه مانده بر روی خود را ندید. نگاه مردی که صبرش در این روزها زیادی زیاد شده بود. مریم به سختی نشست، حالش بهتر بود. اینجا را میشناخت، خانه ی حاج یوسفی بود، نگاهی به ساعت انداخت، نه شب بود؛ باید سریعتر به خانه میرفت، زهرا و محمدصادق تنها بودند و برای شام غذا نداشتند. به سختی بلند شد و سرم آویزان رابرداشت. چادرش هم همانجا آویزان بود بر سرش کشید ودراتاق را باز کرد. صدای قاشق چنگال و صحبت می آمد. وارد پذیرایی که شد تعداد زیادی سر سفره نشسته بودند ِ زهرا به سمتش دوید: _آبجی مریم، خوب شدی؟ ِ خواهرش دست کشید: _آره عزیزم، خوبم؛ با دست آزادش روی سر ش کشید و گفت اینجا چیکار میکنید؟ حاج خانم به سمتش آمد و دستش را گرفت: _خوب شد بیدار شدی؛ بیا بشین برات سوپ بیارم بخوری، حاجی رفت دنبالشون؛ نگران مادرتم نباش، خواهرم مواظبشه! بهش زنگ زدم و گفتم چی شده، اونم گفت مواظب مادرت هست تا تو خوب بشی؛ میدونی که با این حالت نمیتونی بری خونه، مادرت نباید سرما بخوره، برای قلبش بده! مریم: اما بی بی با اون پا دردش چطور هی به مادرم سر بزنه؟ حاج یوسفی: نترس، گفت همونجامیمونه. سید هم حواسش بهشون هست؛ بیا بشین بابا جان! مریم به جمعیت نگاه کرد و آرام سلام کرد. همه با خوشرویی جوابش را میدادند انگار همه او را میشناختند. محمدصادق هم بود، در میان مردها نشسته بود. دختری که لبخند عمیقی داشت بلند شد و به سمتش آمد، دستش را گرفت و کنار خودش نشاند: _من سایه ام. اینم جاریم آیه، اینم خواهر جاریم رها؛ البته قبلش همه با هم دوست بودیما، یکهو همه فامیل شدیم؛ اون آقاهه که از همه خوشتیپ تره محمد همسر منه، بغلیشم آقاارمیابرادرشوهرم و آقایوسف و آقامسیح دوستای آقاارمیا و اونی که بچه بغلشه، آقا صدرا همسر رها؛ این دوتا فسقلی هم مهدی و زینبن که بغل باباهاشون نشستن دیگه، این از ما حالا غریبی نکن عزیزم! مریم مات اینهمه صمیمیت ناگهانی سایه شده بود. با صدای گرفته اش اظهار خوشوقتی کرد که محمد رو به سایه گفت: ُ _سایه جان، عزیزم! نمیخوای سرم رو از دست مریم خانم در بیاری؟ سرمشون تموم شده ها! سایه لبخندی به پهنای صورت زد و دوباره دست مریم را گرفت و بلند کرد و به اتاق برد؛ سایه بود دیگر گاهی عجیب احساس صمیمیت میکرد! مس یح خیره به راهی که رفته بودند ماند. این دختر آرام ع
کانال 📚داستان یا پند📚
ازه فهمیدم شما رو دم در نگه داشتن، بفرمایید بالا... بفرمایید. همه یک به یک سلام کرده و تعارف کردند
حیب جذاب شده بود. نگاهش را به دنبال خود میکشید؛ نامش را در ذهن تکرار کرد "مریم!" نمیدانست تنهایی و غربت این دختر است که اینگونه ذهنش به دنبالش میرود یا چیزی فراتر؟ شاید او هم دلش هم نفس میخواست؛ شاید او هم داشت به چشم یک خواستگار نگاه میکرد. به دختری که پدر بود، مادر بود، همه کس بود برای خواهر و برادر کوچکش. نگاهش را به محمدصادق دوخت. دوست داشت بیشتر بشناسد این خانواده را، دوست داشت بهتر درک کند این زندگی را؛ اصلا نمیدانست که میتواند با زنی زندگی مشترک تشکیل دهد؟ بعد از اینهمه سال که نتوانسته بود کسی را شریک زندگی اش کند، این دختر عجیب به دلش نشسته بود. ارمیا رد نگاه مسیح را گرفت. برادر بود دیگر، یک عمر با هم بزرگ شده بودند؛ یک عمر بود که سر یک سفره نشسته و با هم روزگار گذرانده بودند، خط نگاه برادر را میشناخت. رد نگاه مانده بر راه آن دخترک، شبیه رد نگاهی بود که بیشتر از سه سال قبل به دنبال آیه میرفت؛ شاید مسیح هم دلش رفته بود؛ شاید مسیح هم دلش آرامش میخواست. 🔔 این داستان ادامه دارد 🔔 ✍نویسنده : سنیه منصوری ⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّل‌ݪِوَلیِّڪَ‌الفَرَجـ‌ه⚘ 🌸⃟✍჻ᭂ࿐✰📚 https://eitaa.com/joinchat/2162819174Cf3fe471b0e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💖📚داستان یا پند📚💖 بنــ﷽ــام خــ💖ـــدا 🍁دفتر‌صبح ✨از سطری شروع میشود 🍁كه بنام بزرگ تو تكيه كرده است ✨به نام تو‌ ای خدایِ صبح … 🍁ای خدایِ روشنی … ✨ای خدایِ زندگی ... 🍁هر صبح ✨آغازی ست برای رسیدن به تو 🍁یاریمان کن ✨رها از اتفاقاتِ تلخِ گذشته 🍁روزمان را شیرین و ✨لذت بخش سپری کنیم 🍁بسم الله الرحمن الرحیم ✨الهـــی به امیــــد تـــو سـ🍁ــلام روزتون پراز خیر و برکت 💐 🗓 امروز  دوشنبه ☀️  ۳۰   آبان   ١۴٠١   ه. ش   🌙 ٢۶   ربیع الثانی     ١۴۴۴  ه.ق 🌲  ٢۱     نوامبر   ٢٠٢٢    ميلادی 🍁صبح زیبای تو، پر بار از امید 🌺روزگار و بخت تو ، بادا سپید 🍁لحظه‌هایَت باد، سرشاراز یاد خدا 🌺مژده‌ٔ رحمت، تو را بادا نوید 🍁سلام دوستان خوبم 🌺صبح دوشنبه تون بخیر و شادی 🍁زندگی تون سرشار از 🌺عشق و سلامتی و نیکبختی ⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّل‌ݪِوَلیِّڪَ‌الفَرَجـ‌ه⚘ 🌸⃟✍჻ᭂ࿐✰📚 https://eitaa.com/joinchat/2162819174Cf3fe471b0e
💖📚داستان یا پند📚💖 بنــ﷽ــام خــ💖ـــدا نیایش صبحگاهی 🌺🍃 🌺 بارالها ! امروزم را هم چون هر روز با نیت الهی و به امید تو آغاز میکنم .... 🌺خدایا ! با نیروی پر قدرت خود گره گشای ما باش ... دعایمان را بپذیر و ما را پاک گردان‌... به زندگی ما با رحمت خود برکت بده و پاک گردان. 🌺 عزیزترینم ! با وفور نیکی هایت ، ما را رهبری کن.... شیرینی یاد خودت ، ذکر خودت ، را از ما مگیر... 🌺 امروز جرعه جرعه ايمان و آرامش را دم میگیرم وتردیدها و اضطراب را بازدم میکنم... در هر لحظه کنارم باش. 🌺 الهی آمین ⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّل‌ݪِوَلیِّڪَ‌الفَرَجـ‌ه⚘ 🌸⃟✍჻ᭂ࿐✰📚 https://eitaa.com/joinchat/2162819174Cf3fe471b0e
💖📚داستان یا پند📚💖 بنــ﷽ــام خــ💖ـــدا ❣❣ 🔅 السَّلامُ عَلَيْكَ يا عَيْنَ الْحَياةِ... 🌱سلام بر تو ای مولایی که یادت زنده کننده قلبها و ظهورت سر آغاز حیات طیبه است. ⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّل‌ݪِوَلیِّڪَ‌الفَرَجـ‌ه⚘ 🌸⃟✍჻ᭂ࿐✰📚 https://eitaa.com/joinchat/2162819174Cf3fe471b0e
💖📚داستان یا پند📚💖 بنــ﷽ــام خــ💖ـــدا السَّلامُ عَلیکَ یااَباعَبْدِالله ✋ ❤️ حسین جانم 🌻پا میشوم بہ حرمٺِ نامٺ تمام قد 🌻خم میڪنم براے تو با احترام،قد 🌻هرگز مقابلِ احدے خم نمیشوم 🌻تا خم ڪنم براے تو در هر سلام،قد ✋ ⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّل‌ݪِوَلیِّڪَ‌الفَرَجـ‌ه⚘ 🌸⃟✍჻ᭂ࿐✰📚 https://eitaa.com/joinchat/2162819174Cf3fe471b0e
💖📚داستان یا پند📚💖 بنــ﷽ــام خــ💖ـــدا هیچ جنبنده ای در زمین نیست مگر اینکه روزی او بر خداست! وَمَا مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا هود | ۶🌸 ⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّل‌ݪِوَلیِّڪَ‌الفَرَجـ‌ه⚘ 🌸⃟✍჻ᭂ࿐✰📚 https://eitaa.com/joinchat/2162819174Cf3fe471b0e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💖📚داستان یا پند📚💖 بنــ﷽ــام خــ💖ـــدا 🌷🌼🌷🌼🌷 🌺🧚‍♀️🧲ﻗﻮﯾﺘﺮﯾﻦ ﺁﻫﻦ ﺭﺑﺎ ﺩﺭ ﺗﻤﺎﻡ ﮐﺎﺋﻨﺎﺕ🧲 ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺷﻤﺎ ﻗﻮﯾﺘﺮﯾﻦ ﺁﻫﻦ ﺭﺑﺎ ﺩﺭ ﺗﻤﺎﻡ ﮐﺎﺋﻨﺎﺕ ﺍﺳﺖ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻧﮕﺮﺍﻧﯽ ،ﻧﮕﺮﺍﻧﯽ ﺭﺍ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺟﺬﺏ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﺍﺿﻄﺮﺍﺏ ،ﺍﺿﻄﺮﺍﺏ ﺑﯿﺸﺘﺮﯼ ﺭﺍ ﺟﺬﺏ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﻧﺎﺭﺿﺎﯾﺘﯽ ، ﻧﺎﺭﺿﺎﯾﺘﯽ ﺑﯿﺸﺘﺮﯼ ﺭﺍ ﺟﺬﺏ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﻟﺬﺕ ، ﻟﺬﺕ ﺑﯿﺸﺘﺮﯼ ﺭﺍ ﺟﺬﺏ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﺷﺎﺩﯼ ، ﺷﺎﺩﯼ ﺑﯿﺸﺘﺮﯼ ﺭﺍ ﺟﺬﺏ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﺷﮑﺮ ﮔﺰﺍﺭﯼ ، ﻣﻮﺍﺭﺩ ﻗﺎﺑﻞ ﺷﮑﺮﮔﺰﺍﺭﯼ ﺑﯿﺸﺘﺮﯼ ﺭﺍ ﺟﺬﺏ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯽ ،ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯽ ﺑﯿﺸﺘﺮﯼ ﺭﺍ ﺟﺬﺏ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺛﺮﻭﺗﻤﻨﺪﯼ ، ﺛﺮﻭﺕ ﺑﯿﺸﺘﺮﯼ ﺭﺍ ﺟﺬﺏ ﻣﯿﮑﻨﺪ 🧲✨🧲 ﭘﺲ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻧﮑﻨﯿﻢ ﮐﻪ : ﺍﯾﻦ ﯾﮏ ﮐﺎﺭ ﺩﺭﻭﻧﯽ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺟﻬﺎﻥ ﭘﯿﺮﺍﻣﻮﻥ ﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺩﻫﯿﻢ ﺑﺎﯾﺪ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺩﺭﻭﻧﯽ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺩﻫﯿﻢ "اﯾﻦ ﺟﻬﺎﻥ ﮐﻮﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻓﻌﻞ ﻣﺎ ﻧﺪﺍ ، ﺳﻮﯼ ﻣﺎ ﺁﯾﺪ ﻧﺪﺍﻫﺎ ﺭﺍ ﺻﺪﺍ ..." ﻭ ﺳﺨﻦ ﺁﺧﺮ: ﮐﺎئنات ﻫـﺮﮔـﺰ ﺑﻪ ﺍﮔــﺮ ﻭ ﺍﻣـﺎﻫــﺎ ﭘـﺎﺳﺦ ﻧـﻤﯽ ﺩﻫــﺪ! ﺳﻠﻄﺎﻥ ﺑـﺎﯾــﺪ ﻫـﺎ ﺑـﺎﺷﯿـﺪ ، ﻧـﻪ ﺑﻨـﺪﻩ ﺷﺎﯾــﺪﻫـا🍂 ⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّل‌ݪِوَلیِّڪَ‌الفَرَجـ‌ه⚘ 🌸⃟✍჻ᭂ࿐✰📚 https://eitaa.com/joinchat/2162819174Cf3fe471b0e
💖📚داستان یا پند📚💖 بنــ﷽ــام خــ💖ـــدا اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید». امام حسین ع ⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّل‌ݪِوَلیِّڪَ‌الفَرَجـ‌ه⚘ 🌸⃟✍჻ᭂ࿐✰📚 https://eitaa.com/joinchat/2162819174Cf3fe471b0e
💖📚داستان یا پند📚💖 بنــ﷽ــام خــ💖ـــدا 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 عربستان شکست حمله به یمن رامی پذیرد و توقف عملیات نظامی در یمن را پس از چندینه سال شکست و هزینه 2000 میلیارد دلاری پذیرفت. ❗️اگر نفت از قیمت کنونی بیست دلار بالا تر بره ماهانه بغیر از درآمد کنونی نفت چیزی بالغ بر ٢۵/٠٠٠/٠٠٠/٠٠٠/٠٠٠ تومن درآمد مازاد ما از فروش نفت میشه ❗️از طرفی عربستانی که میدونه پشت این ماجراها ایرانه و تا دیروز داشت با ادبیات تند با ما صحبت می‌کرد پیغام میده که فقط ایرانه که میتونه جلوی یمن رو بگیره که بما حمله نکنه ❗️این چند تا نکته رو برای اینها مشخص میکنه اول اینکه یمنی که در جنگ با عربستان به جرات میتونم بگم هیچی نداره عربستان رو از پا درآورده ❗️اگر بخواهند با ایران سرشاخ بشن چه اتفاقی میتونه براشون بیفته اینجوری میشه که سایه جنگ از سر کشور برداشته میشه ❗️و یا همین ونزوئلا که ما در زمان احمدی نژاد رفتیم و ارتباط خوبی باهاش گرفتیم و تبدیل شد به متحد ما در قاره آمریکا دست رد به سینه آمریکایی‌ها میزنه و بهشون نفت نمیفروشه ❗️عربستان هم از سر عجز اعلام کرده دیگه توانایی کنترل قیمت نفت رو نداره ❗️در واقع الان ایران و یمن هستن که قیمت جهانی نفت رو مشخص میکنند ❗️ما در طول تاریخ کی همچین قدرتی داشتیم ❗️آمریکا و چندین کشور عربی با هم قرار گذاشتن که آمریکا ٣٠ میلیون بشکه از ذخائر خودش رو وارد بازار کنه تا قیمت رو پایین بباره ولی این مثل یک فنر میمونه که جمع شدنش سخته ولی وقتی رها بشه به یکباره قیمت جهانی نفت از دویست دلار هم عبور میکنه و این یعنی شکستن ستون فقرات اقتصاد امریکا ❗️چین و روسیه هم مجبورن با ما تعامل کنند ❗️روسیه الان تو دنیا داره منزوی میشه برای همین مجبوره با ما متحد بشه و در مقابل آمریکا از امتیاز دست برتر ایران استفاده کنه حالا اگر ما واسطه فروش نفت روسیه بشیم و حق فروش عالی اون رو نصیب خودمون کنیم چی میشه؟ ❗️و یا چین چین میدونه اگر ایران تو حوزه انرژی کاری نکنه اروپا فلج میشه ❗️اروپا فلج بشه چین بازار عمده خودش رو در اروپا از دست میده میدونید این یعنی چی؟ ❗️الان ایران به عنوان عامل ثبات در منطقه میتونه وارد بشه و همه چیز گره خورده به لبان سید علی ما ❗️الان این ما هستیم که داریم برای دنیا تعیین تکلیف میکنیم ❗️الان اسرائیل و آمریکا و چند کشور عربی دنبال ایجاد ناتوی عربی برای جلوگیری از قدرت گرفتن ایران در منطقه و حتی جهانند ❗️اما کور خوندن دستان ما در باب المندب و شریان های انرژی دنیا کمر اینها رو ان شاالله خواهد شکست ❗️ما قبلا هم این نوید رو داده بودیم که به زودی یک ابرقدرت بزرگ دینی در دنیا سربرخواهد آورد و فرموده امام خمینی ره محقق خواهد شد آنجا که فرمود ما ابهت شرق و غرب و خواهیم شکست ما آمریکا را زیر پا خواهیم نهاد ❗️فقط دولت باید سعی کنه از این موقعیت بهتر استفاده کنه و با صرف این هزینه ها در حوزه زیرساخت‌های تولید و حمایت از کسب و کارها، این فرصت طلایی رو برای بازگرداندن رونق اقتصادی و پر شدن سفره مردم ایجاد کنه ❗️داریم به نقطه صفر عملیاتی نزدیک میشیم غرب اگر به نقطه انتحار برسه برگ آخر خودش رو در منطقه رو خواهد کرد ❗️ما ان شاالله داریم به تقابل آخرالزمانی جبهه حق و باطل نزدیک میشیم ❗️ان شاالله طی روزهای آینده اخبار خوبی از عربستان سعودی به گوشتان خواهد رسید ❗️روزهای سختی در حال سپری شدنه دنیا آبستن حوادث عظیمی است ❗️به امید پیروزی جبهه حق علیه باطل ❗️هر کس در جبهه حق وظایفی رو میتونه به عهده بگیره ❗️همه که نیاز نیست تحلیلگر باشن ❗️میتونن تحلیل ها و اخبار خوب رو به دیگران منتقل بکنند ❗️ما رو در تحقق جهاد تبیین یاری کنید همه نسبت به جهاد تبیین مکلفیم... 🌹🌹🇮🇷🇮🇷 ⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّل‌ݪِوَلیِّڪَ‌الفَرَجـ‌ه⚘ 🌸⃟✍჻ᭂ࿐✰📚 https://eitaa.com/joinchat/2162819174Cf3fe471b0e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کاربر ایتا: 💖📚داستان یا پند📚💖 بنــ﷽ــام خــ💖ـــدا تو شهر گرمسار از استان سمنان ضد انقلاب فراخوان داد و میخواستن دوباره آشوب کنن اما وقتی آمدن دیدن مردم تو همون زمان و همون مکان فراخوانشون ریختن تو خیابون و شعار "وای اگر خامنه‌ای حکم جهادم دهد" دادن؛ اونا هم ایستادن به تماشا و بعدم رفتن خونه‌هاشون😅 ⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّل‌ݪِوَلیِّڪَ‌الفَرَجـ‌ه⚘ 🌸⃟✍჻ᭂ࿐✰📚 https://eitaa.com/joinchat/2162819174Cf3fe471b0e
کاربر ایتا: 💖📚داستان یا پند📚💖 بنــ﷽ــام خــ💖ـــدا ⛔️ هر کسی که ذره ای به ، وابستگی دارد ، باید بداند عاقبت همراهی با آمریکا و انگلیس و رژیم صهیونیستی و آل سعود خبیث، تکه تکه شدن ایران بزرگ است . ⛔️ ایرانی که در طول بارها تکه تکه شده و کوچک شده و این آخرین فرصت برای نگهداری این مرزو بوم است . ⛔️ باید ایرانی خیلی هشیار باشند و فریب رسانه های مزدور و دشمنان ایران رو نخورن . ⛔️ زنان و ایرانی باید بدونن ، زیر پرچم امنیت و دارن ، اگر خدای نکرده این نظام از دست برود ، ایران تکه پاره می‌شود و زنان و دختران ایرانی ، آواره خانه های فساد در اسرائیل شده و یا به مردان شهوتران عربی منطقه فروخته خواهند شد. ⛔️ مهم است . . ⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّل‌ݪِوَلیِّڪَ‌الفَرَجـ‌ه⚘ 🌸⃟✍჻ᭂ࿐✰📚 https://eitaa.com/joinchat/2162819174Cf3fe471b0e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کاربر ایتا: 💖📚داستان یا پند📚💖 بنــ﷽ــام خــ💖ـــدا ⭕️ سلبریتی‌هایی که گرین کارت و اقامت کشورهای غربی را دارند و سگ‌داری را به جای فرزندآوری و بچه‌داری تبلیغ می‌کنند، نگاه کنند که غربی‌ها خودشان چطور با انیمیشن "بچه رئیس" به مبارزه‌ زندگی با سگ رفتند تا از این سبک زندگی جلوگیری کنند! البته شبکه‌های فارسی‌زبان غربی مثل من‌وتو وظیفه دارند برای تغییر فرهنگ دینی و ملی ما در کنار سلبریتی‌های خائن باشند. ⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّل‌ݪِوَلیِّڪَ‌الفَرَجـ‌ه⚘ 🌸⃟✍჻ᭂ࿐✰📚 https://eitaa.com/joinchat/2162819174Cf3fe471b0e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💖📚داستان یا پند📚💖 بنــ﷽ــام خــ💖ـــدا * ❗️ سرنوشت دو برادری که یکی عابد بود و دیگری لات!! 📌استاد دارستانی یا فاطرُ بحقِ فاطمه عجِّل لولیک الفرج ⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّل‌ݪِوَلیِّڪَ‌الفَرَجـ‌ه⚘ 🌸⃟✍჻ᭂ࿐✰📚 https://eitaa.com/joinchat/2162819174Cf3fe471b0e
💖📚داستان یا پند📚💖 بنــ﷽ــام خــ💖ـــدا *⚜حکایت‌های پندآموز⚜ 💠نجس‌ترین چیزها💠 ✍گویند روزی پادشاهی این سوال برایش پیش می‌آید که نجس‌ترین چیزها در دنیای خاکی چیست؟! برای همین کار وزیرش را مأمور می‌کند که برود و این نجس‌ترین نجس‌ها را پیدا کند. پادشاه می‌گوید تمام تاج و تخت خود را به کسی که جواب را بداند می‌بخشد. وزیر هم عازم سفر می‌شود و پس از یک سال جستجو و پرس و جو از افراد مختلف به این نتیجه رسید که نجس‌ترین چیز مدفوع آدمیزاد اشرف است. عازم دیار خود می‌شود، در نزدیکی‌های شهر چوپانی را می‌بیند و به خود می گوید از او هم سؤال کند شاید جواب تازه‌ای داشت. بعد از صحبت با چوپان، او به وزیر می گوید: «من جواب را می دانم اما یک شرط دارد.»وزیر نشنیده شرط را می‌پذیرد. چوپان هم می گوید: «تو باید مدفوع خودت را بخوری.» وزیر آنچنان عصبانی می‌شود که می‌خواهد چوپان را بکشد ولی چوپان به او می گوید:«تو می‌توانی من را بکشی اما مطمئن باش پاسخی که پیدا کرده‌ای غلط است. تو این کار را بکن اگر جواب قانع کننده‌ای نشنیدی من را بکش.» خلاصه وزیر به خاطر رسیدن به تاج و تخت هم که شده قبول می‌کند و آن کار را انجام می‌دهد.سپس چوپان به او می گوید: کثیف‌ترین و نجس‌ترین چیزها طمع است که تو به خاطرش حاضر شدی آنچه را فکر می‌کردی نجس‌ترین است بخوری! 📚مجموعه شهر حکایات ⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّل‌ݪِوَلیِّڪَ‌الفَرَجـ‌ه⚘ 🌸⃟✍჻ᭂ࿐✰📚 https://eitaa.com/joinchat/2162819174Cf3fe471b0e
💖📚داستان یا پند📚💖 بنــ﷽ــام خــ💖ـــدا ✍️در عین الحیات(علامه مجلسی) از امام صادق آمده است: حق تعالی هیچ درختی را خلق نکرده بود مگر آن که میوه‌ای داشت، چون مردم گفتند خداوند (معاذ الله) بر خود فرزندی گرفت، میوه‌ها درخت‌شان زایل شد و بر برخی خار پدید آمد. ‼️اگر دقت کرده باشیم اکنون اکثر درختانی که میوه ندارند و برای الوار کاشته می‌شوند، اگر آنان میوه هم داشتند هیچ چیزی از حق تعالی کم نمی‌شد و ضرری در آفرینش وارد نمی‌کرد. پس اکنون که تغییرات آب و هوایی هم که نعمت بزرگی را از دست ما می‌رباید بی‌تردید به خاطر نافرمانی‌های بشر است. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّل‌ݪِوَلیِّڪَ‌الفَرَجـ‌ه⚘ 🌸⃟✍჻ᭂ࿐✰📚 https://eitaa.com/joinchat/2162819174Cf3fe471b0e
💖📚داستان یا پند📚💖 بنــ﷽ــام خــ💖ـــدا ⏪ 🍃🍂سلطان سلجوقی بر عابدی گوشه‌نشین و عزلت‌گزین وارد شد. حکیم سرگرم مطالعه بود و سر بر نداشت و به ملکشاه نکرد، بدان سان که سلطان به خشم اندر شد و به او گفت: آیا تو نمی‌دانی من کیستم؟ من آن سلطان مقتدری هستم که فلان گردن‌کش را به خواری کشتم و فلان را به غل و زنجیر کشیدم و کشوری را به تصرف در آوردم. حکیم خندید و گفت: من نیرومندتر از تو هستم، زیرا من کسی را کشته‌ام که تو اسیر چنگال بی‌رحم او هستی. شاه با تحیر پرسید: او کیست؟ حکیم گفت: آن نفس است. من نفس خود را کشته‌ام و تو هنوز اسیر خود هستی و اگر اسیر نبودی از من نمی‌خواستی که پیش پای تو به افتم و عبادت خدا بشکنم و کسی را کنم که چون من انسان است. شاه از شنیدن این سخن شرمنده شد و عذر خطای گذشته خود را خواست. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّل‌ݪِوَلیِّڪَ‌الفَرَجـ‌ه⚘ 🌸⃟✍჻ᭂ࿐✰📚 https://eitaa.com/joinchat/2162819174Cf3fe471b0e
💖📚داستان یا پند📚💖 بنــ﷽ــام خــ💖ـــدا *🌹چند داستان آموزنده🌹 مسلمانی از دنیا رفت. پیغمبر صلی الله علیه و آله در تشییع جنازه او شرکت کرد و بر جنازه اش نماز خواند. پس از آن پرسید: چند تا بچه دارد و چه چیزی برای آنها به ارث گذاشته است؟ جواب دادند:مقداری ثروت داشت، ولی پیش از مرگ همه را در راه خدا انفاق کرد و چیزی برای فرزندانش باقی نگذاشت. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «اگر این را پیش تر گفته بودید، بر این آدم نماز نمی خواندم؛ زیرا بچه های خود را گرسنه و بی دارایی در اجتماع رها کرده است». 🌹 شخصی به نام عباسی، نزد امام رضا علیه السلام رفت و درباره شیوه صحیح مصرف در خانه نسبت به هزینه زندگی همسر و فرزند و دیگر شئون پرسید. حضرت رضا علیه السلام در پاسخ فرمود: باید مصرف به گونه ای باشد که میان این دو کار ناپسند (اسراف و سخت گیری) قرار گیرد. عباسی پرسید: منظورتان از این سخن چیست؟ امام پاسخ داد: آیا سخن خدا در قرآن را نشنیده ای که اسراف و سخت گیری را ناپسند می شمارد و (در وصف بندگان ممتاز خداوند) می فرماید: «بندگان خدای رحمان، کسانی هستند که هر گاه انفاق کنند، نه اسراف کنند و نه سخت گیری، بلکه میان این دو را می گیرند.» بنابراین، درباره معاش و هزینه زندگی اعضای خانواده، در خرید و مصارف، میانه رو باش! 🌹 ابولُبابه به خاطر کشف یک راز نظامی حکومت اسلامی نزد یهودیان، به گناه خود پی برد و توبه حقیقی کرد و پس از مدتی آیه 102 سوره توبه در پذیرش توبه او از سوی خداوند نازل شد. پیامبر صلی الله علیه و آله با تلاوت این آیه به او بشارت بخشیده شدن داد. ابولبابه به پیامبر گفت: اجازه بده به شکرانه پذیرفته شدن توبه ام، نصف اموالم را انفاق کنم. پیامبر اجازه نداد. او گفت: اجازه بده یک سوم آن را انفاق کنم. پیامبر پذیرفت. جلوگیری پیامبر از انفاق نصف اموال ابولبابه، بر این اساس بود که او و خانواده اش در تنگنا به سر می بردند. اخلاقی و آموزنده و های ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌ ⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّل‌ݪِوَلیِّڪَ‌الفَرَجـ‌ه⚘ 🌸⃟✍჻ᭂ࿐✰📚 https://eitaa.com/joinchat/2162819174Cf3fe471b0e
💖📚داستان یا پند📚💖 بنــ﷽ــام خــ💖ـــدا *🔆 گاهی یک حرکت کوچک می‌تواند دنیای بزرگ یک نفر را عوض کند جنایتکاری که یک آدم را کشته بود، در حال فرار و آوارگی با لباس ژنده و پر گردوخاک و دست‌و‌صورت کثیف و خسته و کوفته به یک دهکده رسید. چند روزی چیزی نخورده و بسیار گرسنه بود. جلوی یک مغازه میوه‌فروشی ایستاد و به پرتقال‌های بزرگ و تازه خیره شد، اما بی‌پول بود. به‌خاطر همین دودل بود که پرتقال را به‌زور از میوه‌فروش بگیرد یا آن را گدایی کند. دستش توی جیبش تیغه چاقو را لمس می‌کرد که به یک‌باره پرتقالی را جلوی چمشش دید. بی‌اختیار چاقو را در جیب خود رها کرد و پرتقال را از دست مرد میوه‌فروش گرفت. میوه‌فروش گفت: بخور نوش جانت، پول نمی‌خواهم. سه روز بعد آدمکش فراری باز در جلوی دکه میوه‌فروش ظاهر شد. این دفعه بی‌آنکه کلمه‌ای ادا کند، صاحب دکه فوراً چند پرتقال را در دست او گذاشت. فراری دهان خود را باز کرد. گویی می‌خواست چیزی بگوید. ولی نهایتاً در سکوت پرتقال‌ها را خورد و با شتاب رفت. آخر شب صاحب دکه وقتی که بساط خود را جمع می‌کرد، صفحه اول یک روزنامه به چشمش خورد. میوه‌فروش وقتی که عکس توی روزنامه را شناخت، مات و متحیر شد. عکس همان مردی بود که با لباس‌های ژنده از او پرتقال مجانی می‌گرفت. زیر عکس او با حروف درشت نوشته بودند قاتل فراری و برای کسی که او را معرفی کند نیز مبلغی به‌عنوان جایزه تعیین کرده بودند. میوه‌فروش بلافاصله شماره پلیس را گرفت. پلیس‌ها چند روز متوالی در اطراف دکه در کمین بودند. سه‌چهار روز بعد مرد جنایتکار دوباره در دکه میوه‌فروشی ظاهر شد. با همان لباسی که در عکس روزنامه پوشیده بود. او به اطراف نگاه کرد. گویی متوجه وضعیت غیرعادی شده بود. دکه‌دار و پلیس‌ها با کمال دقت جنایتکار فراری را زیرنظر داشتند. او ناگهان ایستاد و چاقویش را از جیب بیرون آورده و به زمین انداخت و با بالا نگه‌داشتن دو دست خود، به‌راحتی وارد حلقه محاصره پلیس شده و بدون هیچ مقاومتی دستگیر شد. موقعی که داشتند او را می‌بردند زیر گوش میوه‌فروش گفت: آن روزنامه را من پیش تو گذاشتم، برو پشتش را بخوان. سپس لبخندزنان و با قیافه کاملاً راضی سوار ماشین پلیس شد. میوه‌فروش با شتاب آن روزنامه را بیرون آورد. در صفحه پشتش چند سطر دست‌نویس را دید که نوشته بود: من دیگر از فرار خسته شدم. از پرتقالت متشکرم. هنگامی که داشتم برای پایان‌دادن به زندگی‌ام تصمیم می‌گرفتم، نیک‌دلی تو بود که بر من تاثیر گذاشت. بگذار جایزه پیداکردن من، جبران زحمات تو باشد. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّل‌ݪِوَلیِّڪَ‌الفَرَجـ‌ه⚘ 🌸⃟✍჻ᭂ࿐✰📚 https://eitaa.com/joinchat/2162819174Cf3fe471b0e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💖📚داستان یا پند📚💖 بنــ﷽ــام خــ💖ـــدا 🌹داستان آموزنده🌹 استاد اخلاق آیت‌الله حق‌شناس(ره) درباره چگونگی مراقبه این گونه بیان می‌فرمود: «یک شب گفتم: پروردگارا! مراقبه چگونه است؟ همان طوری که در حال استراحت بودم، چرتم برد. یک دفعه دیدم باران مثل سیل از آسمان جاری است. بعد دیدم یک نفر کنار من ایستاد. توجهم به باران بود، اما همین که این طرفم را نگاه کردم باران قطع شد. گفت: همین طور که به باران توجه داشتی در حال مراقبه بودی، یک لحظه که غفلت کردی باران قطع شد. مراقبه هم همین طور است، آقا جان من! مقام مراقبه این است که خودت را در حضور و محضر پروردگار بدانی. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّل‌ݪِوَلیِّڪَ‌الفَرَجـ‌ه⚘ 🌸⃟✍჻ᭂ࿐✰📚 https://eitaa.com/joinchat/2162819174Cf3fe471b0e
💖📚داستان یا پند📚💖 بنــ﷽ــام خــ💖ـــدا *🌹داستان آموزنده🌹 جوانی زیاد توبه کرده و سپس آن را خراب کرده بود؛ روزی باز توبه خود را شکست؛ هنگامی که قصد توبه داشت شیطان نزد او آمد و گفت: «تو خجالت نمیکشی که توبه میکنی و باز گناه میکنی؟! اصلاً روی این را داری که توبه کنی؟». جوان دلش شکست و‌ ناامید شد که ناگهان صدایی از درگاه ربوبیت آمد که بگو : «گناه پروردگارم را میکنم و از او ‌آمرزش میخواهم و او‌ میبخشد، این فضولی‌ها به تو‌ نیامده!» ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌ ⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّل‌ݪِوَلیِّڪَ‌الفَرَجـ‌ه⚘ 🌸⃟✍჻ᭂ࿐✰📚 https://eitaa.com/joinchat/2162819174Cf3fe471b0e
💖📚داستان یا پند📚💖 بنــ﷽ــام خــ💖ـــدا 📚داستانک‌ 🦌گوزنی بر لب آب چشمه‌ای رفت تا آب بنوشد. عکس خود را در اب دید، پاهایش در نظرش باریک و اندکی کوتاه جلوه کرد. غمگین شد. اما شاخ های بلند و قشنگش را که دید شادمان و مغرور شد. در همین حین چند شکارچی قصد او کردند. گوزن به سوی مرغزار گریخت و چون چالاک می‌دوید صیادان به او نرسیدند اما وقتی به جنگل رسید، شاخ هایش به شاخه درخت گیر کرد و نمی‌توانست به تندی بگریزد. صیادان که همچنان به دنبالش بودند سر رسیدند و او را گرفتند. گوزن چون گرفتار شد با خود گفت: دریغ پاهایم که ازآنها ناخشنود بودم نجاتم دادند، اما شاخ هایم که به زیبایی آن‌ها می‌بالیدم گرفتارم کردند. چه بسا گاهی از چیزهایی که از آنها ناشکر و گله‌مندیم پله‌ی صعودمان باشد و چیزهایی که در رابطه با آنها مغروریم مایه‌ی سقوطمان باشد. ⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّل‌ݪِوَلیِّڪَ‌الفَرَجـ‌ه⚘ 🌸⃟✍჻ᭂ࿐✰📚 https://eitaa.com/joinchat/2162819174Cf3fe471b0e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💖📚داستان یا پند📚💖 بنــ﷽ــام خــ💖ـــدا سیلی زدن یک معترض به رئیس‌جمهور فرانسه 🔻این فرد با اعتماد به نفس تمام جلوی چشم محافظان مکرون یک سیلی به صورتش زد ⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّل‌ݪِوَلیِّڪَ‌الفَرَجـ‌ه⚘ 🌸⃟✍჻ᭂ࿐✰📚 https://eitaa.com/joinchat/2162819174Cf3fe471b0e
کانال 📚داستان یا پند📚
💖📚داستان یا پند📚💖 بنــ﷽ــام خــ💖ـــدا 🔴 هنگامه قاضیانی بازداشت شد 🔹هنگامه قاضیانی بازیگر سینما و تلویزیون که طی روزهای گذشته با حمایت از آشوبگری‌ و با تهییج و ترغیب جامعه به اغتشاشات دامن زده بود، ساعتی پیش و با حکم قضایی توسط دستگاه امنیتی بازداشت شد. 🔹ارتباط با رسانه‌های معاند و ضدانقلاب از دیگر عناوین اتهامی قاضیانی است که منجر به بازداشت وی شده است. ⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّل‌ݪِوَلیِّڪَ‌الفَرَجـ‌ه⚘ 🌸⃟✍჻ᭂ࿐✰📚 https://eitaa.com/joinchat/2162819174Cf3fe471b0e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💖📚داستان یا پند📚💖 بنــ﷽ــام خــ💖ـــدا 💢 ۲۷۲ ایرانی قراره از دانمارک دیپورت بشن که اکثرا هم پناهنده‌های سیاسی بودن. 🔹 دوستان برعنداز دلتون رو‌به این حکومتها خوش نکنید که اونجایید و فحش میدید، به وقتش و به نفعشون که بشه پرتتون میکنن تو آغوش جمهوری اسلامی :))) ⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّل‌ݪِوَلیِّڪَ‌الفَرَجـ‌ه⚘ 🌸⃟✍჻ᭂ࿐✰📚 https://eitaa.com/joinchat/2162819174Cf3fe471b0e
💖📚داستان یا پند📚💖 بنــ﷽ــام خــ💖ـــدا علی کریمی اخیرا ی استوری گذاشته بود و قیافه یه بسیجی رو مسخره کرده بود ⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّل‌ݪِوَلیِّڪَ‌الفَرَجـ‌ه⚘ 🌸⃟✍჻ᭂ࿐✰📚 https://eitaa.com/joinchat/2162819174Cf3fe471b0e
💖📚داستان یا پند📚💖 بنــ﷽ــام خــ💖ـــدا ❣ -روزتان_خوش ❣ بازارِ دنیا عجیب شلوغ است... و ما، راهِ نور را گم کرده ايم! و شما تنها راه بَلَدِ جادّه‌ے نورے... بر تاریکی های دلمان، خط بکش... یگانه امیدِ اهلِ زمین العجل ⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّل‌ݪِوَلیِّڪَ‌الفَرَجـ‌ه⚘ 🌸⃟✍჻ᭂ࿐✰📚 https://eitaa.com/joinchat/2162819174Cf3fe471b0e
💖📚داستان یا پند📚💖 بنــ﷽ــام خــ💖ـــدا 🔴قطر: دین خود را به‌خاطر فوتبال تغییر نمی‌دهیم 🔹یکی از وزرای قطر درباره ممنوعیت الکل در جام جهانی فوتبال به سی‌ان‌ان گفت: ما نمی‌توانیم دین و فرهنگ خود را به مدت چهار هفته تغییر دهیم. ⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّل‌ݪِوَلیِّڪَ‌الفَرَجـ‌ه⚘ 🌸⃟✍჻ᭂ࿐✰📚 https://eitaa.com/joinchat/2162819174Cf3fe471b0e