کانال 📚داستان یا پند📚
📖﷽⃟჻ᭂ࿐☆❤️ 📕❤️📕❤️📕❤️📕❤️ 📚دلــ❤️ــداده 📝مذهبی _عاشقانه_پلیسی قسمت ۵۳ و ۵۴ کلاس های امروز هم تموم شد
سرمو تکون دادم و سمت در ورودی رفتم، ایلیا هم همراهم اومد، وارد خونه شدیم و وقتی فهمیدیم حرفاشون تموم شده و بابابزرگ و عمومحسن آشتی کردن، رفتیم و بقیه رو خبرکردیم
#ادامه_دارد...
✍🏻اسرا بانو
﴿أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج﴾
برای سلامتی امام زمان و نائبش صلوات
@Dastanyapand
📚⃟✍🏻჻ᭂ࿐☆❤️
کانال 📚داستان یا پند📚
📖﷽⃟჻ᭂ࿐☆❤️ 📕❤️📕❤️📕❤️📕❤️ 📚دلــ❤️ــداده 📝مذهبی _عاشقانه_پلیسی قسمت ۵۵ و ۵۶ در کمدمو باز کردم و نگاهی
📖﷽⃟჻ᭂ࿐☆❤️
📕❤️📕❤️📕❤️📕❤️
📚دلــ❤️ــداده
📝مذهبی _عاشقانه_پلیسی
قسمت ۵۷ و ۵۸
دستامو قفل کرده بودم و سرمو گذاشته بودم رو میز، علامت سوال زیادی تو ذهنم بود و هردفعه بیشتر میشد،
چند تقه به در خورد، سرمو بالا گرفتم و کمی خودمو جابه جا کردم
-بفرمایید
در اتاق باز شد و فرهاد همراه پرونده ای که دستش بود وارد اتاق شد
-اجازه هست؟
-بفرما
اومد جلوتر و پرونده رو گذاشت رو میز، کلافه پرونده رو بازکردم وگفتم:
-این پرونده، مربوط به کیه؟
کمی من و من کردوگفت:
-اممم... مربوط به خانم پارمیدا رستگار، یا همون سایهی معروف
نفسمو بیرون دادم و نگاهی به پرونده انداختم
که فرهاد گفت:
-هیچ... پروندش کاملا سفیده، هیچ سابقه ای هم توش ثبت نشده
-عجیبه...
-احتمالا این اولین سابقش محسوب میشه، همکاری با آرمان و قاچاق دارو
-هنوز تحتنظر هست؟
-بله، رامین هم تلفن همراهشو شنود کرده
-خیلی خب... ممنون خسته نباشید
فرهاد بی هیچ حرفی ایستاده بود، درآخر روی صندلی روبه روییم نشست و نگاهم کرد
-خیلی پریشونی امیرعلی
-کلافهم فرهاد، آرمان الان دوساله همینجوری مارو به بازی گرفته، ازاین حرصم میگیره هرچی جلوتر میریم علاوه براینکه چیز جدیدی کشف نمیکنیم، هی آدمای جدیدی دارن اضافه میشن، یکیش همین دخترعموم که نمیدونم چطور وارد این بازی شده
-میفهمم امیرعلی، ولی ما همین الانشم خیلی اطلاعات به دست اوردیم، فقط چندتا متهم موندن که باید دستگیرشون کنیم، آرمان، شاهین، و اون بالاسری که آقا صداش میکنن، الانم بااین گندی که آرمان بالا اورد نمیتونن کاری بکنن
نفس عمیقی کشیدم و گفتم:
-خستهم، خیلی خسته، تاحالا همچین پرونده ای ندیده بودم، احساس پوچی میکنم فرهاد
-برای چی برادر من؟ به همین راحتی جا زدی؟
-نه جا نزدم فرهاد، فقط خسته شدم
-بنظرم یه چندروزی مسافرت برات خوبه
-مسافرت؟ اونم تواین اوضاع؟
-چه اوضاعی؟ فوق فوقش تا سه روز میری یخورده هوا بخوری و برمیگردی
-نمیدونم فرهاد، اینقدر که کار سرمون ریخته اصلا وقتشو ندارم
-ولی من میدونم به زودی همه رو دستگیرشون میکنیم، این پرونده هم بسته میشه، اونوقت من و تو و رامین، سه تایی میریم شمال عشق و حال
تک خنده ای زدم و گفتم:
-اونوقت زنتو میخوای چیکارکنی؟ بعدش مجبور نشی تو پارک بمونی
-داداش توروخدا اینجوری نگو دیگه بخدا من زن ذلیل نیستم
دوتایی زدیم زیرخنده
همون لحظه گوشیم زنگ خورد. نگاهی به صفحه گوشیم انداختم، مائده بود
-میگم فرهاد، من باید برم
-آها، پی ماموریت جدید؟
لبخند محوی زدم از جام بلندشدم و باهم اتاقو ترک کردیم. از ساختمون اداره که اومدم بیرون.
باز فکرهای مختلف به سراغم اومد ولی ختم میشد به مائده. خودمم نمیدونستم با خودم چند چندم. نه دوست داشتم خواستگاریش برم نه متنفر بودم. نه تو فکر انتقام بودم نه، به زندگی با اون فکر میکردم. سردرگم و کلافه سوار ماشین شدمو استارت زدم.
❤️مائده
استرس مثل خوره افتاده بود به جونم، نه فقط من، بلکه هانیه هم ازمن صدبرابر بیشتر استرس داشت و هی توگوشم نق میزد
هانیه آروم گفت:
-به جان خودم گند زدیم
-هانیه ساکت میشی یانه
-خو نگاه کن چجوری به طرحمون زل زده، همین الانه که یه پوزخندی نثارمون کنه و ضایع بشیم
-طرحمون خیلیم خوبه تو شلوغش کردی
-پس چرا چیزی نمیگه، نگاش کن
همون لحظه استاد طرح پروپوزال رو از جلو چشماش کنار داد و نگاهمون کرد
-الان چرا اینقدر ترسیدین؟
هانیه: -استاااااد، توروخدا نگید بد شده ما الان یک ماهه مشغول نوشتن این طرحه بودیم، شبا هم بخاطرش نمیخوابیدیم همهش هم مشغول مطالعه بودیم و...
یدونه سقلمه نثارش کردم بلاخره ساکت شد
استاد: -خانم فرهمند آرومتر لطفا، مگه من حرفی زدم؟!
-شرمنده استاد، ایشون خیلی اضطراب دارن، اممم... الان نظرتون راجب طرحمون چیه؟
لبخندی زدوگفت:
-طرحتون عالیه
از خوشحالی سرجامون خشکمون زده بود
هانیه: -خداوکیلی استااااد، طرحمون خوبه؟
استاد: -بله طرحتون خیلی خوبه
هانیه: -آخ جووون
دوباره یه سقلمه نثارش کردم
-ممنون استاد
استاد: -فقط مطمئنید تا دو ماه آینده بتونید عملیش کنید؟
با خوشحالی گفتم:
-بله استاد، حتما
استاد: -خیلی خب، انشالله موفق باشید
-ممنون استاد
دست هانیه رو گرفتم و گفتم:
-بریم دیگه
بعداز گفتن اجازه ای اتاقو ترک کردیم
گوشیمو از تو جیبم در اوردم و شمارهی امیرعلی رو گرفتم
هانیه: -داری به برادر زنگ میزنی؟
چشم غره ای نثارش کردم
-خب حالا، چرا اینجوری نگام میکنی
همینکه تماس وصل شد یکم از هانیه فاصله گرفتم که یهو دوباره پارازیت نندازه آبرومو ببره. به امیرعلی اطلاع دادم و گفت ربع ساعت دیگه میاد دنبالم
#ادامه_دارد...
✍🏻اسرا بانو
﴿أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج﴾
برای سلامتی امام زمان و نائبش صلوات
@Dastanyapand
📚⃟✍🏻჻ᭂ࿐☆❤️
کانال 📚داستان یا پند📚
📖﷽⃟჻ᭂ࿐☆❤️ 📕❤️📕❤️📕❤️📕❤️ 📚دلــ❤️ــداده 📝مذهبی _عاشقانه_پلیسی قسمت ۵۷ و ۵۸ دستامو قفل کرده بودم و سر
📖﷽⃟჻ᭂ࿐☆❤️
📕❤️📕❤️📕❤️📕❤️
📚دلــ❤️ــداده
📝مذهبی _عاشقانه_پلیسی
قسمت ۵۹ و ۶۰
❤️امیرعلی
کنار دانشگاه ماشینمو پارک کردم و منتظر مائده تو ماشین نشستم. گوشیمو از رو داشبورد برداشتم و روشنش کردم، چشمم خورد به بالای صفحه گوشیم،
یک پیام از فرد ناشناس!...
پیام رو بازکردم و شروع کردم به خوندن پیام
📲-میدونستم حرفامو باور نمیکنی جناب سرگرد، ولی بنظرت با فرستادن اونآدمایی که صبح تا شب دارن تعقیبم میکنن وقت تلف کردن نیس؟ امثال شما که هیچی حالیشون نیس و نمیتونن از این مملکت محافظت کنن بعد خودشونو مسئول محافظت اعلام میکنن، شماها اگه عرضه داشتین آرمان تا دوسال شمارو بازیچه خودش نمیکرد، تنها کاری که ازتون برمیاد فقط تعقیب کردن و شنود کار گذاشتنه همین، وگرنه شماها هیچی حالیتون نیس
از عصبانیت دستام داشتن میلرزیدن، گوشیمو خاموش کردم و رو داشبورد پرتش کردم، دست مشت شدمو به فرمون زدم و سرمو گذاشتم رو فرمون.
با باز و بسته شدن در متوجه حضور یه نفر تو ماشین شدم
-سلام
صدای مائده بود،
سرمو گرفتم بالا از عصبانیت، با اخم به روبرو خیره شدم و بدون اینکه بهش نگاه کنم جواب سلامشو دادم
-خوبی امیرعلی؟
جوابش ندادم. انگار متوجه شده بود حوصله حرف زدن رو ندارم اونم دیگه حرفی نزد، چند لحظه بعد با سوالی که پرسید دوباره یاد پیام پارمیدا و توهینش افتادم
-راستی، از آرمان خبری نشد؟
با تندی جواب دادم:
-نخیررر، هیچ خبری نشده، میشه ازاین به بعد اینقدر درمورد اون سوال نپرسین؟؟؟؟
اونم مثل من با عصبانیت گفت:
-مگه من چی گفتم؟اصلا تو امروز خوبی؟از وقتی سوار ماشین شدم اخم کردی حرفی هم نمیزنی، الانم که ازت سوال پرسیدم عصبانی شدی
-مائده خانم بحث نکنین اصلا حوصله ندارم
- تو خودت شروع کردی بعد میگی بحث نکن؟از یکیدیگه عصبانیای بعد سرمن خالی میکنی؟
-هرچی میکشم از دست شما و اون آرمان و دارودستشه
با بغض گفت:
-مــن؟ مگه من چیکار کردم همچین حرفی میزنی، واقعا که امیرعلی، بزن کنار میخوام پیاده بشم
از صدای بغض آلودش به خودم اومدم، من چم شده بود؟ چرا سر مائده داد زدم؟
باصدای بلندتری دادزد:
_بهت میگم بزن کنار
از شرمندگی دیگه حرفی نمیتونستم بزنم،بدون توجه به راهم ادامه دادم
همینکه کنار در خونه عمومهدی(پدر مائده) ماشینو پارک کردم، مائده بی هیچ حرفی از ماشین پیاده شد و دررو محکم کوبید و رفت،
کلافه دستی رو موهام کشیدن و نفسمو عمیق به ریه هام منتقل کردم، ای کاش از کوره در نمیرفتم، مائده خیلی از دستم شاکی شده بود و میدونستم تا از دلش در نیارم دیگه عمرا منو ببخشه،
کمی آرومتر که شدم، سمت خونمون راه افتادم. الان دیگه واقعا اون بیتقصیر بود و من الکی همه عصبانیتم رو سرش خالی کرده بودم. واقعا شرمندهش بودم.
رسیدم خونه و ماشینو تو حیاط پارک کردم و وارد سالن شدم، مامان تو سالن کتاب به دست رو مبل نشسته بود، سرشو اورد بالا و لبخندی زد
-سلام مامان
-سلام پسرم، خسته نباشی
-سلامت باشی مامان جان
نگاهی به اطراف انداختم و گفتم:
-سارا خونهس؟
-نه هنوز برنگشته
-آها، بااجازتون میرم استراحت کنم، کاری ندارین
-نه قربونت برم، برو استراحت کن
از پله ها رفتم بالا و وارد اتاقم شدم و دررو بستم. لباس هامو با لباس راحتیام عوض کردم و خودمو رو تخت پرت کردم، به سقف اتاقم زل زدم و به کار امروزم فکر کردم،
معلوم بود اینقدر حرف بدی زدم که اشک مائده رو دراوردم، هیچوقت حاضر نبودم یه نفر اشک مائده رو دربیاره ولی امروز من خودم اینکارو کردم. اینقدر خسته بودم که کم کم چشمام گرم شدن و به خواب عمیق فرو رفتم
با صدای اذان گوشیم از خواب بیدار شدم، اتاقم تاریک بود، از رو تختم اومدم پایین و چراغ اتاقمو روشن کردم، موهامو شونه زدم و از اتاقم رفتم بیرون، از پله ها رفتم پایین دیدم سارا تو سالنه
سارا: -عه، سلام داداش، بلاخره از خواب نازنینت دل کندی
لبخندی زدم
-سلام، بــله چه خوابی هم دیدم جات خالی
خندید و گفت:
-چه خوابی ها، خواب عروسیتو دیدی کلک؟
تک خنده ای زدم و سرمو تکون دادم
-تو هیچوقت آدم نمیشی خواهر عزیزم
اونم خندید و سمت اتاقش رفت،
وارد آشپزخونه شدم و به مامان سلام کردم و بعد رفتم وضو گرفتم و برگشتم تو اتاقم. سجادمو پهن کردم و شروع کردم به خوندن نماز
بعداز اینکه نمازم تموم شد، سجادمو جمع کردم و تو کشو گذاشتم .
و بعد سریع سمت اتاق سارا رفتم....
#ادامه_دارد...
✍🏻اسرا بانو
﴿أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج﴾
برای سلامتی امام زمان و نائبش صلوات
@Dastanyapand
📚⃟✍🏻჻ᭂ࿐☆❤️
❇️ تمام حقیقت انسان .
🌼 فاطمهٔ زهرا سلامالله علیها یک انسان معمولی نبوده است.
👈 یک انسان روحانی؛
👈 یک انسان ملکوتی؛
👈 تمام حقیقت یک انسان ، او حوریهای ملکوتیست، که در عالم به صورت انسان ظاهر شده است .
✅ و بالاترین هدف و افتخار ایشان، دفاع از حریم ولایت امام زمانش بود‼️
❌ آیا بالاترین هدف ما یاری و زمینه سازی برای امام زمانمان هست⁉️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عزیزم مادرت چشم انتظاره
دوای درد سینه کی میایی!؟
◾️◾️◾️◾️
اللهم عجل لولیک الفرج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مرا در عالم زَر حضرت زهرا'س' سوا کرده
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱هُـو الرزّاق ..
☘به قول یه بزرگی ،درسته ارزاق گرون شده اما رزّاق که عوض نشده ،حواست باشه هااا خدای هزار سال پیش،خدای امروز و خدای سالهای آینده هم هست و قطعا تدبیر همهی امور به دست خداست.
🌞سلام . صبح زیباتون بخیر بهترین ها
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام به آفتاب
سلام به صبحی دگر
سلام به روزهای خوبی
که پیش خواهد آمد
سلام به آرزوهای تازه
جوانه زده
سلام به تو که بهترینی
صبحتـــــ بـه عشـــــق بهتـــــــرینم❤️
17.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹روزتان قرآنی🌹
(💟 برای خوبان ارسال کنید)
📖 تلاوت صفحه ۴۵۷ قرآن کریم
، با قلم قرآنی هُدی
💐 هدیه به امام زمان علیه السلام
اللهمعجللولیکالفرج
🖤به عشق خدا تا ظهور
https://eitaa.com/joinchat/3590717967C2bc519a574
📚⃟✍🏻჻ᭂ࿐☆🖤
@Dastanyapand
برای سلامتی امام زمان و نائبش صلوات
📚⃟✍🏻჻ᭂ࿐☆🖤
﴿اعمال عبادی روز سهشنبه ﴾
👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻
﴿ عهد ثابت سهشنبهها ﴾
﴿ذکر روز﴾
﴿سوره روز﴾
﴿دعای روز سهشنبه ﴾
﴿نماز سه شنبه ﴾
https://eitaa.com/Dastanyapand/70148
﴿نماز سه شنبه ﴾
https://eitaa.com/Dastanyapand/70151
﴿🤲🏼دعایِمادرانه﴾
https://eitaa.com/Dastanyapand/70154
🌤تعقیبات بعدازنمازصبح
https://eitaa.com/Dastanyapand/70185
﴿ آیات حفظ از بلا﴾
https://eitaa.com/Dastanyapand/70186
﴿📿 تـسـبـيحِ مـخـصـوصِ روزِ سـه شـنـبـه﴾
https://eitaa.com/Dastanyapand/70187
﴿دعای عهد﴾
https://eitaa.com/Dastanyapand/70188
﴿ تعویذ روز سهشنبه﴾
https://eitaa.com/Dastanyapand/70189
﴿ آیات حفظ از بلا﴾
https://eitaa.com/Dastanyapand/70190
﴿ختم هفت سوره جهت قضاء حاجات و علو درجات﴾
https://eitaa.com/Dastanyapand/70155
﴿📽کلیپی زیبا از زیارت عاشورا به همراه متن﴾
https://eitaa.com/Dastanyapand/71425
@Dastanyapand
برای سلامتی امام زمان و نائبش صلوات
📚⃟✍🏻჻ᭂ࿐☆🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#بخواندعایفرجرابرایآمدنش
🌱دعا برای ظـــــهورش چه لذتــی دارد
غلام درگه مهـــــدی چه عزتـــی دارد...
🌱بمان همیشه منتظر و بی قرار دیدارش
که انتظـار ظــــهورش چه قیمتی دارد...
🤲🏻مولایِمن بیاآرامِدلها
🤲🏻العجلمولای غریبم
🍃🌺 دعای فرج 🌺🍃
إِلَهِی عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفَاءُ وَ انْکَشَفَ الْغِطَاءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجَاءُ وَ ضَاقَتِ الْأَرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمَاءُ وَ أَنْتَ الْمُسْتَعَانُ وَ إِلَیْکَ الْمُشْتَکَى وَ عَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّهِ وَ الرَّخَاءِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ أُولِی الْأَمْرِ الَّذِینَ فَرَضْتَ عَلَیْنَا طَاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنَا بِذَلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنَّا بِحَقِّهِمْ فَرَجا عَاجِلا قَرِیبا کَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ یَا مُحَمَّدُ یَا عَلِیُّ یَا عَلِیُّ یَا مُحَمَّدُ اکْفِیَانِی فَإِنَّکُمَا کَافِیَانِ وَ انْصُرَانِی فَإِنَّکُمَا نَاصِرَانِ یَا مَوْلانَا یَا صَاحِبَ الزَّمَانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی السَّاعَهَ السَّاعَهَ السَّاعَهَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِین
۞اللّهُمَّ اغفِر لِیَ الذُّنوبَ الَّتی تَحبِسُ الدُّعا۞
⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّلݪِوَلیِّڪَالفَرَجـه⚘
⚘تعجیل درفرج مولا صلوات⚘
#در_ثواب_نشر_سهیم_باشیم
📚⃟✍჻ᭂ࿐☆🌸🍃
#داستان_یا_پند
https://eitaa.com/joinchat/2162819174Cf3fe471b0e
🇮🇷⃟👌჻ᭂ࿐♡🌸🍃
#به_عشق_خدا_تا_ظهور
https://eitaa.com/joinchat/3590717967C2bc519a574
📖﷽⃟჻ᭂ࿐☆🌺
✋🏼سـلام صبحگاهـی تقدیم به
ساحتِ قدسی امامعصر ارواحنافداه و امامحسینعلیهالسّلام
🌴اَݪسَّـلٰامُ عَلَيْکَ
یٰابَـقـیّٖـَةَ ٱللّٰـهِ یٰااَبـٰاصـٰالِـحَ ٱلْـمَـهـدیٖ یٰاخَـلـیٖـفَـةَٱݪــرَّحْـمٰـنِ وَیٰاشَـریٖـکَ ٱلْـقُـرآنِ اَیُّـهَـٱ ٱلْـاِمٰامَ ٱلْـاِنـسِ وَٱلْـجـٰانّ سَـیّـِدیٖ وَمَـوْلٰایْ اَلْاَمٰانْ اَلْاَمٰانْ مِـنْ فِـتْـنَـةِ آخِـرَٱݪــزَّمٰانْ
🤲🏻 اَللّـهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِه في هذِهِ السَّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَة وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْنا حَتّى تُسْكِنَهُ اَرْضَكَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طویلا
⃟ 🌸
🟩 امامصادق.عليهالسلام
باید درزمان غیبت امامزمان.عج خوانده شود
💠اَللّٰهُمَّ
عَرِّفْـنیٖ نَفْسَکَ
فَـاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَـرِّفْنـیٖ نَفْسَکَ
لَمْ اَعْـرِف نَبیَّٖـکَ
💠اَللّٰهُمَّ
عَرِّفْـنیٖ رَسُولَکَ
فَـاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَـرِّفْنـیٖ رَسُولَکَ
لَمْ اَعْـرِفْ حُجَّـتَکَ
💠اَللّٰهُمَّ
عَـرِّفْنـیٖ حُجَّـتَکَ
فَـاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَـرِّفْنـیٖ حُجَّـتَکَ
ضَلَـلْـتُ عَـنْ دیٖنـیٖ
🟩امامصادق.عليهالسلام:
به زودی به شما شُبههای میرسد،پس بدون نشانه وراهنما و پیشوای هدایتگر میمانید از شبهه نجات نمییابد مگر که دعای غریق را بخواند
♥️یٰااَللّٰهُ
یٰارَحْـمٰانُ یٰارَحـیٖمُ┊یٰامُـقَـلِّـبَ ٱلْـقُـلُوبِ ثَـبِّـتْ قَـلْبیٖ عَلـىٰ دیٖنِـکَ
@Dastanyapand
هرکه صبحش با سلامی
بر حسین آغاز شد
حق بگوید خوش بحالش
بیمه زهرا شد
🌴اَݪــسَّـلٰامُ عَـلَـیْــکَ
یـٰااَبـٰاعَـبْـدِٱللّٰـهِ وَعَـلَـۍٱلْـاَرْوٰاحِ ٱݪّـَتـیٖ حَـلَّـتْ بِـفِـنـٰائِـکَ عَـلَـیْـکَ مِـنّـیٖ سَـلٰامُ ٱللّٰـهِ اَبَـدََٱ مـٰابَـقـیٖـتُ وَبَـقـیَٖ ٱلْـلَّـیْـلُ وَٱݪـنَّـهـٰارُ وَلٰاجَـعَـلَـهُ ٱللّٰـهَ آخِـرَٱلْـعَـهْـدِ مِـنّـیٖ لِـزیٖـٰارَتِـکُـمْ
❤️اَݪــسَّـلٰامُ عَـلَـۍٱلْـحُـسَـیْـنِ
❤️وَعَـلـیٰ عَـلـىِّٖ بْـنِ ٱلْـحُـسَـیْـنِ
❤️وَعَـلـیٰ اَوْلٰادِٱلْـحُـسَـیْـنِ
❤️وَعَـلـیٰ اَصْـحـٰابِ ٱلْـحُـسَـیْـنِ
🫧🫧🫧🫧
🧮 ۳مرتبه
✋🏼صَـلَّـۍٱللّٰـهُ عَـلَـیْـکَ یـٰااَبـٰاعَـبْـدِٱللّٰـهِ ٱلْـحُـسَـیْـنِ
🧮 یکبار بگوئیم:
🌴اَݪــسَّـلٰامُ عَـلَـیْـکَ
یـٰااَبـٰاعَـبْـدِٱللّٰـهِ
🌴اَݪــسَّـلٰامُ عَـلَـیْـکَ
وَرَحْـمَـةُٱللّٰـهِ وَ بَـرَکـٰاتُـهُۥ❀
⟦ اگر چنین کنـی
برای تـو یک زیارت نوشته میشود وهر زیارت معادلِ یک حـجّ و یک عُمره است.⟧
🤲🏼دعایی که عصر عاشـورا
🟩امام حسین.ع به امام سجاد.ع تعلیم دادند
بِـحَـقِّ یٰـسٖٓ وَٱلْـقُـرْآنِ ٱلْـحَـکـیٖـمِ
وَبِـحَـقِّ طٰـهٰ وَٱلْـقُـرْآنِ ٱلْـعَـظـیٖـمِ
یـٰامَـنْ یَـقْـدِرُ عَـلـىٰ حَـوٰائِـجِ ٱݪـسّـٰائِـلـیٖـنَ
یـٰامَـنْ یَـعْـلَـمُ مـٰافِـۍٱݪـضَّـمـیٖـرِ
یـٰامُـنَـفِّـسُ عَـنِ ٱلْـمَـکْـرُوبـیٖـنَ
یـٰامُـفَـرِّجُ عَـنِ ٱلْـمَـغْـمُـومـیٖـنَ
یـٰارٰاحِـمَ ٱݪـشَّـیْـخِ ٱلْـکَـبـیٖـرِ
یـٰارٰازِقَ ٱݪـطِّـفْـلِ ٱݪــصَّـغـیٖـرِ
یـٰامَـنْ لٰایَـحْـتـٰاجُ اِلَـۍٱݪــتَّـفْـسـیٖـرِ صَـلِّ عَـلـیٰ مُـحَـمَّـدِِ وَآلِ مُـحَـمَّـدِِ
@Dastanyapand
15.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شهادت حضرت زهرا سلام الله علیه و سلم رو بر شما تسلیت عرض میکنم
💠 ️روز سهشنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_امام_سجاد_علیه_السلام و #امام_باقر_علیه_السلام و #امام_صادق_علیه_السلام سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد .
اللهمعجللولیکالفرج
🖤به عشق خدا تا ظهور
https://eitaa.com/joinchat/3590717967C2bc519a574
📚⃟✍🏻჻ᭂ࿐☆🖤
@Dastanyapand
برای سلامتی امام زمان و نائبش صلوات
📚⃟✍🏻჻ᭂ࿐☆🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سلام_امام_زمانم
السلام علیک یا بقیة الله فی ارضه
اللهمعجللولیکالفرج
🖤به عشق خدا تا ظهور
https://eitaa.com/joinchat/3590717967C2bc519a574
📚⃟✍🏻჻ᭂ࿐☆🖤
@Dastanyapand
برای سلامتی امام زمان و نائبش صلوات
📚⃟✍🏻჻ᭂ࿐☆🖤
#استوری_قرآنی
🔹ولَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ
🔸و يقيناً ما قرآن را براى پند گرفتن آسان كرديم، آيا پند گيرندهاى هست؟
🔸Certainly We have made the Quran simple for the sake of admonishment. So is there anyone who will be admonished?
📗سوره قمر، آیات 17 ، 22 ، 32 ، 40
#قرآن
اللهمعجللولیکالفرج
🖤به عشق خدا تا ظهور
https://eitaa.com/joinchat/3590717967C2bc519a574
📚⃟✍🏻჻ᭂ࿐☆🖤
@Dastanyapand
برای سلامتی امام زمان و نائبش صلوات
📚⃟✍🏻჻ᭂ࿐☆🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕯ما گوشه نشینان غم
🕊فاطمه هستیم
🕯محتاج عطا و کرم
🕊فاطمه هستیم
🕯یک عمر چو شمع
🕊گر بسوزیم کم است
🕯دل سوختهٔ عمر کم
🕊فاطمه هستیم
#ایام_فاطمیه
#فاطمیه
C᭄ ❉্᭄ ✯ ҉★