🌻📚کانال داستان یا پند📚🌻
بنــــ﷽ــام خـــــدا
#بامداد_خمار_6
آن وقت به سوي پيمان برگشته و تهديدي را كه بارها قول آن را داده بود عملي كرده بود. چنان پس گردنش زده بود كه صداي سگ بكند. بعد از آن تار از دست بچه ها در امان مانده بود.
عمه جان مي آمد و بوي گندم و شاهدانه را با خود مي آورد.
امكان نداشت سر گنجه عمه جان برويد و كيسه گندم و شاهدانه در آن پر و آماده تعارف نباشد. نه اين كه شكلات و كيك و آب نبات نداشته باشد.
عمه جان انگار در اتاقش مغازه شكلات و آدامس و آب نبات فروشي داشت. هميشه از بهترين نوع آن ها، هميشه مي گفت:این شكلات را بگير پيمان جان ولي بعد از شام بخوري ها.
_وگرنه مامان دعوايت مي كند
_يا سودابه، آدامس مي خواهي يا آبنبات؟
و يا رو به خواهر كوچك تر سودابه مي كرد و مي پرسيد:
_سپيده جان، تو آدامس مي خواهي يا شكلات؟
_من گندم و شاهدانه مي خواهم عمه جان
و هر سه در يك نشست ته كيسه گندم و شاهدانه را بالا مي آوردند و باز فردا روز از نو روزي از نو.
گاه بچه ها در حيرت بودند كه در صندوقچه عمه جان چيست؟ ديگر چه خوراكي مي تواند در آن پنهان شده باشد؟ ولي چون عقلشان به جايي نمي رسيد، رهايش مي كردند و پي كار خود مي رفتند
اكنون مامان در حالي كه با يك دست زير بازوي عمه جان را گرفته بود با دست ديگر آن جعبه را حمل مي كرد. دل در سينه سودابه فرو ريخت. گويي حضور آن صندوقچه چوب شمشاد قديمي پر نقش و نگار سندي بود كه بيش از همه او را محكوم مي كرد
عمه جان نشست و صندوقچه روي ميز مقابل او قرار گرفت. مامان جميله را صدا زد تا براي عمه جان چاي بياورد.
يك ظرف كريستال كوچك پر از بيسكويت روي ميز بود. عمه جان رو به سوي زن برادرش كرد و پرسيد
_داداش خانه نيست؟
.چه سوال بي معنايي. جاي اتومبيل برادرش در گاراژ ته حياط كنار اتومبيل ناهيد خالي بود
_رفته بيرون
_كجا رفته؟
_رفته اسكي. پيمان و سپيده را برده اسكي
ولي سودابه خوب مي دانست كه بابا رفته تا مادر و دختر بدون حضور او، در صورتي كه بر سر يكديگر فرياد بكشند،
او مجبور به دخالت و اعمال قدرت نشود. جميله چاي آورد و رفت. مامان هم به دنبالش رفت و در حالي كه در اتاق را مي بست گفت:
_نصيحتش كنيد. شما را به خدا نصحيتش كنيد
_سكوت در اتاق برقرار شد. سودابه از اين كه عمه جان تظاهر به ندانستن مي كرد خسته شد و با عصبانيت گفت:
_خوب نصيحتم كنيد ديگر، عمه جان.
باز هم عمه جان ساكت بود .
مامان مي گويد اگر شما موافقت كنيد، آن ها هم موافقت مي كنند و اگر نكنيد آن ها هم موافقت نمي كنند....
ادامه دارد...
📚🌻📚🌻📚🌻
https://eitaa.com/joinchat/2162819174Cf3fe471b0e