eitaa logo
کانال 📚داستان یا پند📚
954 دنبال‌کننده
17.3هزار عکس
34هزار ویدیو
118 فایل
کارکانال:رمان و داستانک،سلام و صبح بخیر،پیامهای امام زمانی عج، کلیپ طنز،سخنان پندی،سیاسی، هنری و مداحی پیامها به مناسبتها بستگی دارد. مطالبی که با لینک کانال دیگران است با همان لینک آزاده بقیه مطالب آزاده @Dastanyapand
مشاهده در ایتا
دانلود
کانال 📚داستان یا پند📚
📖⃟﷽჻ᭂ࿐🌺 🌿شاخه زیتون🌿 #قسمت_صد_و_چهار مادر چادر را می‌پوشد؛ یک چادر عربی درست مثل زنان عراقی. من هم
📖⃟﷽჻ᭂ࿐🌺 🌿شاخه زیتون🌿 سوره تین را تمام کرده است و می‌خواهم بلند شوم و بروم به سمتش، اما خودش برمی‌گردد تا صورتش را ببینم. دختری‌ست همسن خودم که لبخند می‌زند. آن‌قدر زیبا و نورانی‌ست که دوست دارم فقط نگاهش کنم. می‌پرسد: - تو ریحانه‌ای؟ به ذهنم فشار می‌آورم. من که اریحا هستم! دختر چه می‌گوید؟ آرام می‌گویم: - شما منو از کجا می‌شناسین؟ - تو ریحانه‌ای! مادرت دوست داره تو ریحانه باشی! هنوز جوابش را نداده‌ام که از خواب می‌پرم. گیج و گنگ در تخت می‌نشینم. آن‌جایی که دختر نشسته بود، آرسینه دراز کشیده است و خمیازه می‌کشد. پس دختر کجاست؟ چقدر زیبا بود! چقدر دوست داشتنی بود! صدایش هنوز در گوشم هست: - تو ریحانه‌ای! یادم می‌افتد اسمی که پدر و مادر واقعی‌ام برایم انتخاب کرده‌اند ریحانه بوده. چه اسم قشنگی! جایی خواندم کسانی که اهل علوم دقیقه هستند، نامی که مادر بر فرزند نهاده را نام اصلی و آسمانی فرد می‌شناسند و با نام مشهور فرد کاری ندارند. همان‌طور که خدا در احادیث قدسی پیامبر اکرم (صلوات الله علیه و آله) را با نام «احمد» می‌خواند؛ نامی که مادر حضرت بر ایشان گذاشته بود. نمی‌دانم این مطلب چقدر درست است؛ اما اگر درست باشد، یعنی نام اصلی من که مادرم انتخاب کرده ریحانه است. چه سلیقه‌ی خوبی داشته مادرم! لبه‌ی تخت می‌نشینم. گلویم خشک است. می‌خواهم به سمت در بروم تا آب بخورم، اما صدای نجوایی از اتاق ستاره، در آستانه در نگهم می‌دارد. از دزدکی گوش کردن بدم می‌آید اما وقتی اسم خودم را میان حرف‌هایشان می‌شنوم، سرجایم می‌ایستم. عمو منصور: فکر می‌کنی اریحا چیزی فهمیده؟ ستاره: بعید می‌دونم. تمام این مدت حواسمون بهش بوده. اگه چیزی فهمیده بود رفتارش عوض می‌شد. عمو منصور: مگه نمی‌بینی از وقتی برگشته یکم پکره؟ ستاره: اون‌ها بخاطر تهدیدهای آریله. تازه، اگه به من اعتماد نداشت نمی‎گفت کسی تعقیبش کرده. عمو منصور: مطمئنی اریحا با آریل راه می‌یاد؟ اون اصلا مثل ما فکر نمی‌کنه! ستاره: هرجور می‌خواد فکر کنه، با تهدیدی که آریل کرده نمی‌تونه غلط اضافه بکنه. امروز حساب کار دستش اومد. بعدم، من این‌همه وقت بزرگش کردم که بعدا یه جایی به درد بخوره، می‌دونی چقدر می‌تونه کمک کنه؟ من مُهره‌ای مثل اریحا رو از دست نمی‌دم. عمو منصور: داری ریسک می‌کنی! اگه همه‌مونو به دوست و رفیق‌های بسیجی و سپاهیش لو داد چی؟ .... ✍🏻نویسنده خانم فاطمه شکیبا برای سلامتی امام زمان و نائبش صلوات @Dastanyapand 📚⃟✍჻ᭂ࿐☆🌺