﴿اعمال عبادی جمعه﴾
🔹نماز جمعه
🔹غسل جمعه
🔹به جا آوردن نمازهای مستحب، مانند نمازهای نافله
🔹روز جمعه، نمازهای هدیه به پیامبر اكرم(صل الله علیه و آله) و #حضرت_زهرا(سلام الله علیها)، نماز اعرابی و نماز جعفر طیار
🔹خواندن دعاهای اختصاصی روز جمعه
🔹خواندن زیارتهای خاص این روز، مانند زیارت امام حسین(علیهالسلام) و زیارت #امام_زمان(عجل الله فرجه)
🔹صلوات فرستادن بر پیامبر اكرم
🔹تلاوت قرآن به ویژه برخی سورههایی كه به خواندن آنها سفارش شده است.
🔹دعا كردن و طلب مغفرت از خداوند
🔹فراگیری دین
🔹انتظار فرج ولی عصر و دعا برای ظهور او
🔹خواندن دعای سِمات در غروب
💠آداب روز جمعه
🔸استفاده كردن از عطر و چیزهای خوشبوكننده
🔸مسواک زدن
🔸كوتاه كردن مو و ناخن و شارب
🔸پوشیدن بهترین لباس
🔸فراهم كردن نیازهای اهل خانه
🔸زیارت اهل قبور به ویژه قبر پدر و مادر
🔸عیادت بیماران
🔸صدقه دادن
📚⃟✍჻ᭂ࿐☆🌺
﴿عــهــد ثـــابـت روز جـمعــه ﴾
﴿نمـاز روز جمعـه﴾
https://eitaa.com/Dastanyapand/69255
📚⃟✍჻ᭂ࿐☆🌺
﴿دعای روز جمعه﴾
https://eitaa.com/Dastanyapand/69256
📚⃟✍჻ᭂ࿐☆🌺
﴿زیارت امام زمان (عج)در روز جمعه﴾
https://eitaa.com/Dastanyapand/69257
📚⃟✍჻ᭂ࿐☆🌺
﴿📽دعای روز جمعه﴾
https://eitaa.com/Dastanyapand/69258
📚⃟✍჻ᭂ࿐☆🌺
﴿توسل امروز (جمعه)﴾
https://eitaa.com/Dastanyapand/69259
📚⃟✍჻ᭂ࿐☆🌺
﴿تسبیحات روز جمعه﴾
https://eitaa.com/Dastanyapand/69260
📚⃟✍჻ᭂ࿐☆🌺
﴿سـلام صبحگاهـی﴾
https://eitaa.com/Dastanyapand/69262
📚⃟✍჻ᭂ࿐☆🌺
﴿دستور العملی برای امان از جمیع آفات و بلایا﴾
https://eitaa.com/Dastanyapand/69031
📚⃟✍჻ᭂ࿐☆🌺
﴿سورة المبارکه یس﴾
https://eitaa.com/Dastanyapand/69039
📚⃟✍჻ᭂ࿐☆🌺
﴿تعقیبات بعدازنمازصبح﴾
https://eitaa.com/Dastanyapand/69041
📚⃟✍჻ᭂ࿐☆🌺
﴿دعای گشایش رزق و روزی﴾
﴿دعای تثبیت ایمان دراخرالزمان دعای غریق﴾
﴿دعای چهارحمد﴾
﴿خلاصه تمام دعاها که مولا امیرالمؤمنین علی عليه السّلام﴾
﴿دعا برای شروع روز﴾
https://eitaa.com/Dastanyapand/69045
📚⃟✍჻ᭂ࿐☆🌺
﴿ســلام به ⑭ معصـوم﴾
https://eitaa.com/Dastanyapand/69046
📚⃟✍჻ᭂ࿐☆🌺
﴿سـ⓷ـه سفارش﴾ امام زمان (عج)
🔐 برای گشایش در کارها و رزق و روزی
https://eitaa.com/Dastanyapand/69047
📚⃟✍჻ᭂ࿐☆🌺
﴿زیارت عاشورا﴾
https://eitaa.com/Dastanyapand/69049
📚⃟✍჻ᭂ࿐☆🌺
﴿پی دی اف زیارت عاشورا ﴾
https://eitaa.com/Dastanyapand/69050
📚⃟✍჻ᭂ࿐☆🌺
﴿اذکارمعجزه_آسای_طلایی﴾
https://eitaa.com/Dastanyapand/69052
📚⃟✍჻ᭂ࿐☆🌺
﴿زیارت امین الله﴾
https://eitaa.com/Dastanyapand/69055
📚⃟✍჻ᭂ࿐☆🌺
﴿زیارت آل یاسین﴾
https://eitaa.com/Dastanyapand/69056
📚⃟✍჻ᭂ࿐☆🌺
﴿زیارت عاشورا ﴾«نگارش آسان»
https://eitaa.com/Dastanyapand/69057
📚⃟✍჻ᭂ࿐☆🌺
﴿دعای عهد﴾
https://eitaa.com/Dastanyapand/69058
📚⃟✍჻ᭂ࿐☆🌺
﴿حدیث کساء﴾
https://eitaa.com/Dastanyapand/69059
📚⃟✍჻ᭂ࿐☆🌺
﴿زیارت ناحیه مقدسه﴾
https://eitaa.com/Dastanyapand/69060
📚⃟✍჻ᭂ࿐☆🌺
﴿زیارت وارث ﴾
https://eitaa.com/Dastanyapand/69061
📚⃟✍჻ᭂ࿐☆🌺
﴿دعای اللهُمَّ اهدِنِی مِن عِندِک ﴾
https://eitaa.com/Dastanyapand/69063
📚⃟✍჻ᭂ࿐☆🌺
﴿✋🏼سـلام صبحگاهـی تقدیم به
ساحتِ قدسی امامعصر ارواحنافداه و امامحسینعلیهالسّلام ﴾
https://eitaa.com/Dastanyapand/69064
📚⃟✍჻ᭂ࿐☆🌺
﴿دعــاے اَعْـــدَدْتُ﴾
https://eitaa.com/Dastanyapand/69065
📚⃟✍჻ᭂ࿐☆🌺
﴿دعا جهت عاقبت بخیری
يَا مَنْ أَظْهَرَ الْجَمِيلَ﴾
https://eitaa.com/Dastanyapand/69075
📚⃟✍჻ᭂ࿐☆🌺
﴿دعای نور﴾
https://eitaa.com/Dastanyapand/69073
📚⃟✍჻ᭂ࿐☆🌺
﴿آیاتی که همیشه بعد از نمازهای واجب قرائت شود﴾
https://eitaa.com/Dastanyapand/69074
📚⃟✍჻ᭂ࿐☆🌺
📣 💡قطع برق خانگی دوباره آغاز شد
🔸درحالی که اعمال خاموشی های برنامه ریزی شده خانگی از ششم آذرماه متوقف شده بود، دوباره آغاز شده و شاهد اعمال خاموشیهای ۲ ساعته به مشترکان بخش خانگی با عنوان مدیریت سوخت نیروگاهی هستیم.
🔸درحالی شاهد بازگشت خاموشیهای خانگی هستیم که هیچ اعلام قبلی از سوی وزارت نیرو و یا توانیر (شرکتهای توزیع برق) در خصوص اعمال دوباره خاموشیهای خانگی صورت نگرفته و مردم بدون اطلاع قبلی، با قطع برق مواجه شدهاند. #جارچی #وعده_صادق
﴿أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج﴾
برای سلامتی امام زمان و نائبش صلوات
@Dastanyapand
📚⃟✍🏻჻ᭂ࿐☆🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✖️ ابو عمر شامی رو یادتونه؟
شبونه رفته بود حرم حضرت رقیه(س) با صدای آهسته رجزخونی میکرد که میخواهیم مجدداً اهلبیت را به اسارت بگیریم...
× فیلمش در اومده که از ایناس ⁉️
و این هست حکمت خداوند که دشمن اهلبیت یا زنازاده هست و یا همجنسباز...
﴿أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج﴾
برای سلامتی امام زمان و نائبش صلوات
@Dastanyapand
📚⃟✍🏻჻ᭂ࿐☆🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عواقب کسی نماز را سبک میشمرد؟
﴿أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج﴾
برای سلامتی امام زمان و نائبش صلوات
@Dastanyapand
📚⃟✍🏻჻ᭂ࿐☆🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 آرزویی بالاتر از دیدن امام زمان
🔵 آیت الله جوادی آملی
﴿أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج﴾
برای سلامتی امام زمان و نائبش صلوات
@Dastanyapand
📚⃟✍🏻჻ᭂ࿐☆🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آرام آرام پاییز هم به سر میرسد و
هرچه دلتنگی را با خود میبرد.
آذر میرود تا آخرین زیباییِ خزانش را
نشان چشمهایِ خیس دهد و
بارِ سنگینِ اندوه را از دوشِ خسته و
بیگناهمان بردارد و برود.
فصلها تمام میشوند و میروند
همچون ما که هر لحظه
در حالِ عبور کردن و رفتنیم
هر چند گاهی از یاد میبریم این رفت و آمدهایِ بزرگ را..
پاییز به پایان نزدیک میشود و اینک
باید راز فصلی دگر را آموخت،
رازِ افتادنِ دانه دانه برف هایِ سرکش..
﴿أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج﴾
برای سلامتی امام زمان و نائبش صلوات
@Dastanyapand
📚⃟✍🏻჻ᭂ࿐☆🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼 السلام_علیک
🌼 یا_اباصالح_مهدی
🌼دیر گاهیست که ما
✨تشنه ی دیدار تو ایم
🌼قد رعنا بنما
✨جمله خریدار تو ایم
🌼گر چه با دست و زبان
✨موجب آزار تو ایم
🌼گل نرگس نظرے
✨ما همگے خار تو ایم
﴿أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج﴾
برای سلامتی امام زمان و نائبش صلوات
@Dastanyapand
📚⃟✍🏻჻ᭂ࿐☆🌺
🌷بچه هاتون را به نمازتشویق کنیدوازگناه بازدارید:
🌷۱.یابنی اقم الصلوة.......۱۷ لقمان
پسرم نماز بجا آور.
🌷۲.وامر اهلک بالصلوة..........۱۳۲طه
خانواده راتشویق به نمازکنید.
.
🌷۳.قوا انفسکم واهلیکم نارا..۶تحریم
خود و خانواده راازگناه وجهنم منع کنید
🌷روش امربه معروف:
🌷۱.قولا له قولا لینا..۲۴طه
بازبان نرم،فرعون راارشادکنید
🌷۲.ادع الی سبیل ربک بالحکمة والموعظة الحسنة...۱۲۵نحل
باحکمت وزیبا مردم رابه راه خدادعوت کنید
﴿أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج﴾
برای سلامتی امام زمان و نائبش صلوات
@Dastanyapand
📚⃟✍🏻჻ᭂ࿐☆🌺
🌷۳ نماز بافضیلت درقرآن:
🌷۱.نمازجماعت:
وارکعوا مع الراکعین۴۳بقره
وارکعی مع الراکعین،۴۳آل عمران
🌷۲.نمازشب.
ومن اللیل فتهجدبه نافلة لک عسی ان یبعثک ربک مقاما محمودا..۷۸ اسراء:
قسمتی ازشب رابه نمازشب مشغول باش امیداست که خدا تورابه مقام پسندیده برساند
تَتَجَافَىٰ جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفًا وَطَمَعًا وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ۱۶سجده
فَلَا تَعْلَمُ نَفْسٌ مَآ أُخْفِيَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْيُنٍ جَزَآءً بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ (١٧)سجده:
بدنهاشان راازبسترجدامیکنندونمازشب میخوانندوخمس وزکات میدهند.هیچکس نمیداندکه خداچه پاداشی برایشان پنهان کرده که چشم هاراخیره میکند
🌷۳.نمازجمعه
...اذا نودی للصلاة من یوم الجمعه فاسعوا الی ذکرالله وذروالبیع ذالکم خیرلکم ان کنتم تعلمون.۹سوره جمعه
وقتی روز جمعه به نمازجمعه فراخوانده شدید،
به سوی نمازجمعه بشتابیدوکارهای دیگررارها کنید
این برایتان بهتراست اگربفهمید
﴿أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج﴾
برای سلامتی امام زمان و نائبش صلوات
@Dastanyapand
📚⃟✍🏻჻ᭂ࿐☆🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چهارچیزاز علائم بهشتیان است
﴿أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج﴾
برای سلامتی امام زمان و نائبش صلوات
@Dastanyapand
📚⃟✍🏻჻ᭂ࿐☆🌺
📝ورقی از دفتر فضائل و مصائب
#حضرت_ام_البنین_علیهاالسلام
🖤حضرت امّ البنین سلاماللهعلیها، آنقدر بر سيدالشهداء علیهالسلام گریه کرد تا بیناییاش را از دست داد...
https://eitaa.com/Dastanyapand/77108
🖤خواهش دارم که مرا «فاطمه» صدا نزنید ...
https://eitaa.com/Dastanyapand/77109
🖤نوحهسرایی های حضرت امّ البنین سلاماللهعلیها، قلب همه مردم، حتی «مروان بن حکم ملعون» را آتش میزد...
https://eitaa.com/Dastanyapand/77110
🖤به من خبر رسیده که عمود آهن بر سر بچهشیرم زدند ...
https://eitaa.com/Dastanyapand/77111
🖤بانویی که در شب عروسیاش تا صبح، مشغول پرستاری از امامحسن و امامحسین علیهماالسلام شد...
https://eitaa.com/Dastanyapand/77112
🖤فرزندان من و و تمام اهل زمین، فدای اباعبدالله الحسین علیهالسلام ...
https://eitaa.com/Dastanyapand/77115
🖤ای امّ البنين! مصیبتهای سنگین، زينب را پیر کرده است ...
https://eitaa.com/Dastanyapand/77116
🖤حضرت امّالبنین سلاماللهعلیها را - طبق برخی از نقلها - به شهادت رساندند ...
https://eitaa.com/Dastanyapand/77117
🖤مجلس عزای حضرت زینب کبری سلاماللّهعلیها و امّالبنین علیهاالسلام در مدینه ...
https://eitaa.com/Dastanyapand/77118
🖤مقام حضرت امّالبنین علیهاالسلام در نزد حضرت زینب کبری سلاماللّهعلیها ...
https://eitaa.com/Dastanyapand/77119
🖤ایکاش میدانستم که با دستان ابالفضلم چه کردند ...
https://eitaa.com/Dastanyapand/77121
🖤وداعِ حضرت ابالفضل العباس با مادرش حضرت امّالبنین
https://eitaa.com/Dastanyapand/77122
🖤﴿معرفی امل البنین﴾
@Dastanyapand
📖﷽⃟჻ᭂ࿐☆🌺
📚 #داسـتان_یا_پنـد
📝ورقی از دفتر فضائل و مصائب
#حضرت_ام_البنین_علیهاالسلام
🩸حضرت امّ البنین سلاماللهعلیها، آنقدر بر سيدالشهداء علیهالسلام گریه کرد تا بیناییاش را از دست داد...
در روایتی امام صادق عليه السلام فرمودند:
📋 بُكِيَ الحُسَينُ عليهالسلام خَمسَ حِجَجٍ. وكانَت اُمُّ جَعفَرٍ الكِلابِيَّةُ تَندُبُ الحُسَينَ عليهالسلام و تَبكيهِ وقَد كُفَّ بَصَرُها
▪️بر امام حسين "عليهالسلام" پنج سال (در مدینه) گريسته شد. اُمّ جعفر كِلابى (امّ البنین"علیهاالسلام")، براى امام حسین عليهالسلام مرثيهثرایی میکرد و مىگريست تا اين كه چشمانش نابينا شد.
📋 فَكانَ مَروانُ وهُوَ والِ المَدينَةِ يَجيءُ مُتَنَكِّرا بِاللَّيلِ حَتّى يَقِفُ، فَيَسمَعُ بُكاءَها و نَدبَها
▪️مروان، حاكم مدينه، به صورت ناشناس مىآمد و به گريه و مرثيه سرايى او گوش مى داد.
📚الأمالي الخمیسیة،شجري، ج۱ ص۲۳۰.
✍ عمری به پای چشم تر خود گریستم
هر شب ز داغ یک پسر خود گریستم
بر خاکهای گرم بقیع روضه خوان شدم
تنها ، ز شام تا سحر خود گریستم
از فرط گریه خون چکد از پلک های من
بر حال زار این جگر خود گریستم
تا دوختم نگاه سوی ماه آسمان
با یاد چهرهی قمر خود گریستم
با مشک آب پیش سکینه نشستم و
شرمنده مثل گل پسر خود گریستم
گفتند : زینبین، شبِ غارت حرم
معجر نداشتند سر خود ، گریستم
﴿أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج﴾
برای سلامتی امام زمان و نائبش صلوات
@Dastanyapand
📚⃟✍🏻჻ᭂ࿐☆🌺
📖﷽⃟჻ᭂ࿐☆🌺
📚 #داسـتان_یا_پنـد
📝ورقی از دفتر فضائل و مصائب
#حضرت_ام_البنین_علیهاالسلام
🩸خواهش دارم که مرا «فاطمه» صدا نزنید ...
در نقلی آمده است:
وقتی که حضرت ام البنین علیهاالسلام به خانه امیرالمؤمنین علی علیهالسلام آمد، مشاهده نمود که فرزندان حضرت زهرا سلاماللهعلیها تعلق خاطر زیادی به مادرشان دارند.
🥀 هرگاه امیرالمؤمنین علیهالسلام، امالبنین علیهاالسلام را به نام "فاطمه" صدا میزدند، حضرت ام البنین مشاهده مینمود که حسنین و زینبین "علیهمالسلام" به یاد مادرشان فاطمه زهرا سلاماللهعلیها میافتند.
🥀 به همین جهت، روزی حضرت امالبنین علیهاالسلام به محضر امیرالمؤمنین علیه السلام عرضه داشتند: خواهشی به محضر شما دارم؟ مولا علی علیهالسلام فرمودند: حاجتت چیست؟
امالبنین علیهاالسلام عرضه داشت:
📋 حَاجَتی أَنْ لَا تُسَمّنی فَاطِمَةَ!
▪️خواهش من این است که مرا به نام "فاطمه" صدا نزنید.
🥀 امیرالمومنین علیهالسلام سرّ این مطلب را فهمید و تبسّمی بر روی لب مبارکش نشست و فرمود: برای چه این درخواست را داری؟ ام البنین علیهاالسلام عرضه داشت: وقتی که مرا به اسم "فاطمه" صدا میزنید، آثار حزن و تأثّر را در روی حسنین و زینبین علیهمالسلام میبینم و این برای من سخت است.
🥀 مولا علی علیه السلام فرمودند: چه اسمی را دوست داری؟ ام البنین علیهاالسلام عرضه داشت: "ام البنین". و از آن به بعد همه او را به این اسم صدا می زدند.
📚 المجالس الشجیة، ص ۱۴۵
✍ من گردِ راه حضرت زهرا نمیشوم
هرگز به جای ام ابیها نمیشوم
او دختر پیمبر و همتای حیدر است
من جز کنیز دختر زهرا نمیشوم
او روح امتحان شدهی قبل خلقت است
بی امتحان عشق، که حورا نمیشوم
ضربه نخوردهام که کنم سینه را سپر
دیوار و در ندیده مهیّا نمیشوم
هر خدمتی کنم به یتیمان فاطمه
مادر برای زینب کبری نمیشوم
چون بوسه میزنم به قدم های زینبین
بی اذن زینب از قدمش پا نمیشوم
آقا بیا و نام مرا فاطمه مخوان
با اسم گل، شبیه مسمّا نمیشوم
عباس من غلام عزیزان فاطمه ست
بی دست او که حامی طاها نمیشوم
﴿أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج﴾
برای سلامتی امام زمان و نائبش صلوات
@Dastanyapand
📚⃟✍🏻჻ᭂ࿐☆🌺
📖﷽⃟჻ᭂ࿐☆🌺
📚 #داسـتان_یا_پنـد
📝ورقی از دفتر فضائل و مصائب
#حضرت_ام_البنین_علیهاالسلام
🩸نوحهسرایی های حضرت امّ البنین سلاماللهعلیها، قلب همه مردم، حتی «مروان بن حکم ملعون» را آتش میزد...
در نقلها آمده است:
📋 کَانَتْ أُمُّ الْبَنِینِ ... تَخْرُجُ إِلَی الْبَقِیعِ فَتَنْدُبُ بَنِیهَا أَشْجَی نُدْبَةٍ وَ أَحْرَقَهَا فَیَجْتَمِعُ النَّاسُ إِلَیْهَا یَسْمَعُونَ مِنْهَا
▪️ حضرت ام البنين سلاماللهعلیها ، همواره به بقيع مىرفت و در آن جا، محزونترين و سوزناكترين مرثيه سرايىها را براى شهدای کربلا مىنمود. مردم نزد او گِرد مىآمدند و به آن مرثيهها گوش مىدادند و قلبشان آتش میگرفت.
📋 فَکَانَ مَرْوَانُ یَجِیءُ فِیمَنْ یَجِیءُ لِذَلِکَ فَلَا یَزَالُ یَسْمَعُ نُدْبَتَهَا وَ یَبْکِی
▪️مروان بن حکم (والی مدینه) هم از جمله كسانى بود كه به بقيع میرفت. او به مرثيه های اُمّالبنين سلاماللهعلیها ، گوش فرا مىداد و گریه میکرد.
📚مقاتل الطالبيّين، ص۹۰
📚بحارالأنوار، ج۴۵ ص۴۰
✍ خوب بود این دم آخر پسرانت بودند!
شَرزِه شیرانِ جگردارِ جوانت بودند
گفتن از بی کسیات حال بکاء میخواهد
مادر داغِ جوان دیده، عصا میخواهد
گفتنش نیز به جان، غصه و غم می ریزد
مادر از مرگ پسر، زود به هم می ریزد
داغ بیهوده ندیدی! به خدا چشم زدند
اهل این شهر جوانان تو را چشم زدند
مادر! این لحظهی آخر کمی از ماه بگو
از قد و قامت آن دلبر دلخواه بگو
روضه مشک بخوان پشت سرت گریه کنیم
یک دلِ سیر برای قمرت گریه کنیم
مادر! آن گونه بخوان که جگر عالم سوخت
پایِ این روضه شنیدم دلِ مروان هم سوخت
روضهی مشک بخوان، روضهی گودال نخوان
هر چه خواندی فقط از معجر و خلخال نخوان!
﴿أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج﴾
برای سلامتی امام زمان و نائبش صلوات
@Dastanyapand
📚⃟✍🏻჻ᭂ࿐☆🌺
📖﷽⃟჻ᭂ࿐☆🌺
📚 #داسـتان_یا_پنـد
📝ورقی از دفتر فضائل و مصائب
#حضرت_ام_البنین_علیهاالسلام
🩸« وَیْلِی عَلَیٰ شِبْلِی » ... به من خبر رسیده که عمود آهن بر سر بچهشیرم زدند ...
در نقلها آمده است:
حضرت ام البنین سلاماللهعلیها هر روز عبیدالله پسر حضرت عباس علیهالسلام را همراه خود به بقیع میبرد و در آنجا مرثیه میخواند و زنها برای شنیدن مرثیه او در بقیع جمع میشدند؛ آن حضرت در بقیع مینشست و اینگونه در رثای ابالفضل العباس علیهالسلام روضه میخواند:
📋 یا مَنْ رَأَی الْعَبّاسَ کَرَّ عَلی جَماهیرِ النَّقَدِ
▪️ای كسی كه عباس علیهالسلام را ديدی كه بر آن لشگر پَست و فرومایه حمله میكرد.
📋 وَ وَراهُ مِنَ ابْناءِ حَیْدَرَ کُلُّ لَیْثٍ ذی لَبَدٍ
▪️و فرزندان حيدر علیهالسلام پشت سر او مثل شیرهای یالدار حمله میکردند.
📋 اُنْبِئْتُ أنَّ ابْنی اُصیبَ بِرَأْسِهِ مَقْطوعَ یَدٍ
▪️به من خبر دادهاند بااینکه دست فرزندم عباس علیهالسلام قطع شده بود، بر سرش نیز ضربهای زدند ؟!
📋 وَیْلی عَلی شِبْلی أ مالَ بِرَأْسِهِ ضَرْبُ الْعَمَدِ
▪️آه و واویلا از داغ بچهشیرم ابالفضل... آیا درست است که عمود بر فرق نازنینش زدند؟!
📋 لَو کانَ سَیْفُکَ فی یَدَیْکَ لَما دَنی مِنْکَ احَدٌ
▪️آه ای ابالفضل! من میدانم که اگر شمشيرت را در دست داشتی، كسی جرأت نداشت به تو نزديك شود.
📚إبصار العین، ج۱ ص۶۴
📚منتهی الآمال، ج۱ ص۶۸۹
✍يا اُمّ بنين! حالِ گرفتار نديدی
دستانِ قلم، اشك علمدار نديدی
بر پيكر بي دستِ علمدارِ رشيدت
آشفتگیِ سيد و سالار نديدی
مادر! بهخدا بسكه وفا داشت ابالفضل
غوغای مواساتِ سپهدار نديدی
گر آب نياورد ، مگو آبرويش رفت
خونبارشِ آن ديده و رخسار نديدی
يك لشگرِ قَدّار كه بنشست به زانو
پا تا سرِ او تير ، چنان خار نديدی
شقُّ القمرِ كوفه كه در علقمه رخ داد
تكرار رُخِ حيدر كرار نديدی
آنقدر ادب داشت كه با سر به زمين خورد
سجّادة خون بر قدمِ يار نديدی
مادر كه شود اُمّ بنين ، هيچ غمی نيست
در عهد و وفای پسرش ، هيچ كمی نيست
﴿أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج﴾
برای سلامتی امام زمان و نائبش صلوات
@Dastanyapand
📚⃟✍🏻჻ᭂ࿐☆🌺
📖﷽⃟჻ᭂ࿐☆🌺
📚 #داسـتان_یا_پنـد
📝ورقی از دفتر فضائل و مصائب
#حضرت_ام_البنین_علیهاالسلام
🩸بانویی که در شب عروسیاش تا صبح، مشغول پرستاری از امامحسن و امامحسین علیهماالسلام شد...
در نقلی آمده است:
شب عروسی حضرت امالبنین عليهاالسلام بود که وارد خانه امیرالمؤمنین علیهالسـلام شد؛ در همان شب نیز امام حسن و امام حسین علیهماالسلام مقداری کسالت داشتند.
🥀 آن بانوی مکرمه در آن شب تا سحر از حسنین علیهماالسلام پرستاری نمود و مشغول خدمتگذاری به ایشان شد و خطاب به امیرالمومنین علی علیهالسـلام فرمود:
📋 إنّي لَن أَشعَرَ بِفَرحَةِ الزّواجِ إلّا بعدَ شِفاءِ أبنيَّ الحسنِ والحسين عليهمالسلام
▪️من خوشحالی و فرَح ازدواج را احساس نمیکنم مگر بعد از بهبودی و شفای دو فرزندم حسن و حسین علیهماالسلام.
📚العباس علیهالسلام رجل العقيدة والجهاد،ص۳۴
📚المجالس الشجیة،تاج الدین،ص۱۴۲
✍ مادرِ عباسم و، عشقم حسینِ فاطمه است
خوش به حالم، نامِ من امُّ البنینِ خادمه است
قطرهای بودم ولیکن وصلِ دریا گشتهام
زوجهی شاه و کنیزِ بیتِ زهرا گشتهام
هرگز از دامانِ او دستم نمیگردد رها
ذرّهای از خاک باشم در حریمِ این سرا
سر نَهَم بر آستانش با کمالِ افتخار
کز حسن دارد صفا وُ از حسینش اعتبار
هر دو سَعدِ اکبرند و بر خلایق برترند
سیّدِ عالی مقام و هر دو عالَم سرورند
شکرِ حق گویم که هستم از محبّانِ بتول
تا طوافِ جان کنم بر گردِ طفلانِ بتول!
﴿أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج﴾
برای سلامتی امام زمان و نائبش صلوات
@Dastanyapand
📚⃟✍🏻჻ᭂ࿐☆🌺
📖﷽⃟჻ᭂ࿐☆🌺
📚 #داسـتان_یا_پنـد
📝ورقی از دفتر فضائل و مصائب
#حضرت_ام_البنین_علیهاالسلام
🩸فرزندان من و و تمام اهل زمین، فدای اباعبدالله الحسین علیهالسلام ...
در نقلها آمده است:
چون بشير وارد مدينه شد، آمد تا از جانب امام زين العابدين علیهالسلام خبر دهد مردم را از ماجراى اهلبيت علیهمالسلام. حضرت ام البنین علیهاالسلام او را ملاقات كرد و فرمود:
📋 أخبِرنی عَن أبِی عَبدالله الحُسَین علیهالسلام
▪️اى بشير! از اباعبدالله الحسين عليهالسّلام چه خبر برایم آوردهاى؟
🥀 بشير گفت:
ای ام البنين! خدا تو را صبر دهد كه عباس تو كشته شده است.
📋فَلَمّا سَمِعَتْ بِذٰلک وَضَعَت یَدَها عَلَی قَلبِها
▪️وقتی که خبر شهادت ابالفضل العباس علیهالسلام را شنید، دست روی قلبش گذاشت.
سپس فرمود: از اباعبدالله الحسین علیهالسلام خبر ده!
🥀 بشیر، خبر شهادت فرزندان امالبنین سلاماللهعلیها را به او داد، که در آخر، آن حضرت فرمود:
📋 أولادی وَ مَن تَحتَ الخَضراء کُلُّهُم فِداءٌ لِأبی عَبدِاللهِ الحُسین علیهالسلام
▪️تمام فرزندانم و تمام اهل زمین به فدای اباعبدالله الحسین علیهالسلام.
🥀 بشیر گفت:
📋 عَظَّمَ اللهُ لَکِ الأجرَ بِالحُسین علیهالسلام، فَقَد خَلّفناه بِأرضِ کربلاء جُثةً بِلا رأسٍ
▪️خدا تو را صبر دهد از داغ اباعبدالله الحسین علیهالسلام؛ او را با بدنی بیسر در کربلا رها کردهایم.
📋 فصاحَتْ وا وَلَداه، وا حسیناه؛ و سَقَطتْ عَلَی الأرضِ مَغشیًّا عَلَیها
▪️در آن حال، امالبنین علیهاالسلام ناله زد: وا وَلَداه، وا حسیناه؛ سپس بی هوش بر روی زمین افتاد.
🥀 وقتی که به هوش آمد، رو به بشیر نمود و فرمود:
📋 قَدْ قَطَّعتَ نِیاطَ قَلبی!
▪️ای بشیر! با این خبر، بند بند دلم را پاره کردی!
✍ امّ البنین شدم که شوم یاور حسین
تا گُل بیاورم بشود پرپر حسین
قصدم نبود اینکه شوم مادر حسین
هستند دختران علی در بر حسین
هستند مثل مادرشان، مضطر حسین
شد شاملم دعای سحرهای فاطمه
روشن شدم به نور قمرهای فاطمه
تاج سر منند گهرهای فاطمه
اولاد من کجا و پسر های فاطمه
هستند هر چهار پسر، نوکر حسین
شرمنده ام نشد سپر مجتبی شوند
قسمت نبود زودتر از این فدا شوند
حالا بناست راهی دشت بلا شوند
حتی اگر که تک تک شان سرجدا شوند
جای گلایه نیست، فدای سر حسین
عهدی است بین ام بنین و خدای خود
غیر از رضای دوست نخواهم برای خود
من دل نبسته ام به دل بچه های خود
اصلا حسین و زینب و کلثوم جای خود
عباس من فدای علی اصغر حسین
هرچند او دگر پسر خویش را ندید
اما غمین نبود که عباس شد شهید
دق کرد بعد از آنکه به او این خبر رسید:
بودند دیو و دد همه سیراب و میمکید
خاتم ز قحط آب، لب أنوَر حسین
کارش دگر نشستن در آفتاب شد
آب زلال در نظر او مُذاب شد
شرمندهی نگاه غریب رباب شد
از اینکه هم قبیلهی شمر است، آب شد
رو میگرفت نزد دو تا خواهر حسین...
برگرفته از:
📚مجمع مصائب اهلالبیت علیهمالسلام،ج۳ ص۲۵۳
📚رياحين الشّريعه، ج۳ ص۲۹۳
📚شرح الاخبار ج۳ ص۱۷۶(به نقل از تنقیح المقال)
﴿أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج﴾
برای سلامتی امام زمان و نائبش صلوات
@Dastanyapand
📚⃟✍🏻჻ᭂ࿐☆🌺
📖﷽⃟჻ᭂ࿐☆🌺
📚 #داسـتان_یا_پنـد
📝ورقی از دفتر فضائل و مصائب
#حضرت_ام_البنین_علیهاالسلام
🩸ای امّ البنين! مصیبتهای سنگین، زينب را پیر کرده است ...
در نقلی آمده است:
وقتی که حضرت زینب کبری سلاماللّهعلیها به مدینه رسیدند، به خانه برادرشان حضرت سیدالشهدا علیهالسـلام آمدند.
📋 لا تَكادُ تَحمِلُها رِجْلاها
▪️دیگر از شدت غصه، زانوان حضرت، یارای حرکت نداشت.
🥀 در آن هنگام، حضرت ام البنین علیهاالسلام آمدند و زینب کبری سلاماللّهعلیها را در آغوش گرفتند و فریاد و ناله میزدند که: وَا وَلَداه... وا حسيناه...
🥀 بعد از آنکه کمی آرام گرفتند، امالبنین علیهاالسلام اشک ها را از روی صورت مبارک زینب کبری سلاماللّهعلیها پاک نمودند و ناگهان بغض، راه گلویش را بست و گریهاش دوباره جاری شد و عرضه داشت:
📋 سَيّدَتي يا زينبُ! أراكِ وقد ضَعُفَ بَدنَكِ و أصفَرَّ وَجهَكِ، وأسرَعَ الشيبُ إلىٰ رَأسِكِ؟!
▪️ای سروَر من! ای زینب کبری! شما را در حالی میبینم که بدنتان ضعیف گشته و روی مبارکتان زرد شده است. چه زود مویتان سفید گشته و پیری به سراغ تان آمده است؟!
🥀 زینب کبری سلاماللّهعلیها که توان صحبت کردن را نداشتند و کلمات از حلقوم مبارکشان بالا نمیآمد، خطاب به حضرت ام البنین عليهاالسلام فرمودند:
📋 لَقَد شَیَّبَتْنِی المَصَائِب.
▪️مصیبت های سنگینی که دیدم، مرا پیر کرده است...
📚المجالس الشجیه،تاجالدین، ص ۷۵
✍شرمندهام که سوخت میان شَرَر، پَرَت
آتش گرفت باغ گل لاله در بَرَت
شرمندهام که مشک ابالفضل پاره شد
شرمنده رباب شد و کام اصغرت
مهلت نداد عمود به قولش وفا کند
عباس من که آب شد از آهِ آخرت
زینب حلال کن پسرم را حلال کن
قسمت نشد صدات کند چون برادرت
ای من فدای نالهی روی بلندیات
شرمندهام که رفت ز دستت برادرت
سُمٌ سُتور قسمت آن جسم پاک شد
بالای نیزه رفت سرش در برابرت
عباس رفت و آتش لشکر بلند شد
آتش گرفت چادر و دامان و معجرت
﴿أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج﴾
برای سلامتی امام زمان و نائبش صلوات
@Dastanyapand
📚⃟✍🏻჻ᭂ࿐☆🌺
📖﷽⃟჻ᭂ࿐☆🌺
📚 #داسـتان_یا_پنـد
📝ورقی از دفتر فضائل و مصائب
#حضرت_ام_البنین_علیهاالسلام
حضرت امّالبنین سلاماللهعلیها را - طبق برخی از نقلها - به شهادت رساندند ...
در برخی از نقلها آمده است:
حضرت ام البنین سلاماللهعلیها با فصاحت و بلاغتی که داشت در مقام افشاگری از ظلم و تعدّی بنیامیه بر آمد و با اشعار جانسوز و بلیغ و عزاداریهای مستمر ، مردم را متوجه ظلم و بیلیاقتی حُکّام وقت مینمود.
👈 لذا آن بانو را با عسل زهرآگین مسموم و به شهادت رساندند.
▪️چنانکه مورّخ نامی حاج شیخ علی فلسفی در کتاب «زنان نابغه» و جناب عبدالعظیم بحرانی در کتاب «ام البنین» نگاشتهاند که بنی امیه، حضرت امالبنین سلاماللهعلیها را مسموم و به قتل رساندند.
▪️در کتاب «اختیارات» از «اعمش» نقل شده است که میگوید: روز سیزدهم جمادی الثانی که مصادف با روز جمعه بود، نزد امام زین العابدین علیه لسلام بودم که ناگهان جناب «فَضْل بن عباس علیهماالسلام» وارد شد و در حالی که گریه میکرد، گفت: جدهام حضرت ام البنين سلاماللهعلیها از دنیا رفت.
📚الدرجات الرفیعة فی وقایع الشیعة، صفحه ۸۵
✍دل من خسته ز غمهاست…کجایی عباس
مادرت بی کس و تنهاست…کجایی عباس
مثل هر روز در این خانه دوباره پسرم
روضهی شرم تو برپاست…کجایی عباس
مثل هر روز منم فاتحه خوانت، مادر
دلم از داغ تو غوغاست…کجایی عباس
سائلت آمده تا خرجیِ سالش گیرد
نا امید از همه دنیاست…کجایی عباس
کاش امروز سرم بر روی زانوی تو بود
مادرت بیکس و تنهاست…کجایی عباس
من شنیدم که شده «فرق» تو مثل پدرت
چشمم از داغ تو دریاست…کجایی عباس
من شنیدم روی تل زینب کبری گفته
شمر بالا سر آقاست…کجایی عباس
واشده روی همه، در سرِ این ها فکرِ
غارت خیمهی زنهاست…کجایی عباس
﴿أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج﴾
برای سلامتی امام زمان و نائبش صلوات
@Dastanyapand
📚⃟✍🏻჻ᭂ࿐☆🌺
📖﷽⃟჻ᭂ࿐☆🌺
📚 #داسـتان_یا_پنـد
📝ورقی از دفتر فضائل و مصائب
#حضرت_ام_البنین_علیهاالسلام
🩸مجلس عزای حضرت زینب کبری سلاماللّهعلیها و امّالبنین علیهاالسلام در مدینه ...
در نقلی آمده است:
وقنی که قافله بازماندگان عاشورا به مدینه بازگشت، زینب کبری سلاماللّهعلیها فرمود:
📋 لا أُريدُ أَحَداً يَدخلُ عَلَيَّ إِلَّا مَن فُقِدَتْ لَها عزيزاً في كربلاء
▪️قصد ملاقات با کسی را ندارم مگر کسی که عزیزی در کربلا از دست داده است.
🥀 یک روز که آن حضرت در منزل نشسته بود، درب خانه آن حضرت را کوبیدند. کنیزکی پشت در آمد و گفت: شما که هستید؟ صدا آمد:
📋قولي لِسيّدتِكِ زينب عليهاالسلام إنّي شَريكتُها في هٰذا الْعَزاءِ، و اُريدُ أن أدخُلَ عَلَيْها و أُساعِدَها فإنّي مِثلُها في المُصابِ
▪️به سروَر خود زینب کبری سلاماللّهعلیها بگو: من شریک او در این مصیبت هستم و آمدهام تا او را در عزاداری بر حسین علیهالسلام یاری کنم.
🥀 وقتی که آن کنیزک، این خبر را برای زینب کبری سلاماللّهعلیها آورد، آن حضرت فرمود: «به گمانم که امالبنین علیهاالسلام است.» آن کنیزک مجددا رفت و پرسید: اسم شما چیست؟
🥀 آن بانو فرمود: من امالبنین «علیهاالسلام» هستم. کنیز در را به روی او گشود. وقتی که ام البنین علیهاالسلام داخل شد، جلو آمد و زینب کبری سلاماللّهعلیها را در آغوش گرفت و گریست. زینب کبری سلاماللّهعلیها به او فرمود:
📋 عَظَّمَ اللّهُ لَكِ الْأجرَ في أولادِكِ الْأربَعَةِ
▪️خدا اجر تو را بزرگ بدارد در مصيبت چهار فرزندت.
🥀 و حضرت امالبنین علیهاالسلام اینگونه جواب داد:
وأنتِ عَظَّمَ اللّه لكِ الأجرَ في الحسين عليهالسلام
▪️خدا اجر شما را در مصيبت برادرتان، امام حسین علیهالسلام بزرگ بدارد.
📋 و بَكَتْ وَ بَكىٰ مَنْ كانَ حاضرًا
▪️در این هنگام زینب کبری سلاماللّهعلیها به گریه افتاد و تمام ژنهایی که در آن جلسه بودند، با گریه آن حضرت گریستند.
✍ گفت: اُم البنين! ببين زينب
با چه اوضاعي از سفر برگشت؟!
از حسين… تكه های پيراهن
از ابالفضل… يك سپر برگشت
گفت: يادم نميرود هرگز
دلبرم رفت و روز ما شب شد
آن قدر نيزه رفت و آمد كرد
بدن شاه نامرتّب شد
خطبهها خطبه هاي غرّا شد
ليك با طعم روضهی «الشام»
صحبت از نذر نان و خرما بود
صحبت از سنگهای كوچه و بام
همه جا رنگ كربلا بگرفت
كربلا كربلای ديگر بود
بر لب زينب و زنان و رباب
روضه ی تشنگی اصغر بود
دختری با قيام نيمه شبش
جان تازه به دين و قرآن داد
در خرابه كنار رأس پدر
طفل ويران نشين ما جان داد
📚مجمع مصائب أهل البیت علیهمالسلام، ج۲، ص۲۹۱
📚النصّ الجلیّ فی مولد العباس بن علی علیهماالسلام، الناصري البحرانی، ص۴۴.
﴿أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج﴾
برای سلامتی امام زمان و نائبش صلوات
@Dastanyapand
📚⃟✍🏻჻ᭂ࿐☆🌺
📖﷽⃟჻ᭂ࿐☆🌺
📚 #داسـتان_یا_پنـد
📝ورقی از دفتر فضائل و مصائب
#حضرت_ام_البنین_علیهاالسلام
مقام حضرت امّالبنین علیهاالسلام در نزد حضرت زینب کبری سلاماللّهعلیها ...
مرحوم علامه مُقرّم در کتاب شریف «العبّاس علیهالسلام» مینویسد:
📋 وكانَتْ أُمُّ الْبَنينَ مِنَ النِساءِ الْفاضِلاتِ الْعارِفاتِ بِحَقِّ أهلِ الْبَيتِ (عَلَيْهِمُ السَلامُ)،
🔹 حضرت ام البنین سلاماللهعلیها از زنان با فضیلتی بود که حقوق و شأن و مقام اهل بیت علیهمالسلام را میدانست و عارف به ایشان بود.
📋 مُخلِصَةً في وِلائِهِم، مُمَحِّضَةً في مَوَدَّتِهِم، وَ لَها عِندَهُم الْجاهُ الْوَجيهُ وَالْمَحَلُّ الرَفيعُ،
🔸 خالصانه ولایت ایشان را پذیرفته و غوطهور در محبت و موّدت به این خاندان بود؛ همچنین دارای اعتبار و منزلت والایی در نزد آنان بود.
📋 و قد زارَتْها زينَبُ الْكُبرىٰ بَعدَ وُصولِها الْمَدينةَ تُعَزِّيها بِأولادِها الْأربَعَةِ، كما كانَتْ تَزورُها أيامَ العيدِ
🔹حضرت زینب کبری سلاماللّهعلیها پس از ورود به مدینه به دیدار آن حضرت رفتند و او را بهخاطر شهادت چهار فرزندش دلداری دادند؛ همانطوری که زینب کبری سلاماللّهعلیها در ایام عید، هر ساله به دیدار آن حضرت میرفتند.
📚العباس علیهالسلام،مقرم، ج۱ ص۱۲۵
✍تو که بودی که خدا همسرِ مولایت کرد
تو چه کردی که چنین غرقِ تَوَلّایت کرد
مادرِ چهار گلِ حضرتِ زهرایت کرد
صدفِ گوهرِ نایاب... چو سقّایت کرد
با تواضع ، به درِ خانه ی مولا رفتی
این چنین بود ، که تا عرش تو بالا رفتی
سائل آمد به درِ خانه ، تفضّل کردی
تو به اولادِ نَبی ، خوب توسّل کردی
زحمتِ حاجتِ دنیا ، که تقبّل کردی
لطف کردی و مرا نیز تحمّل کردی
بابِ حاجاتِ همه ، نامِ شما باشد و بس
چشمِ ما نیز به اکرامِ شما باشد و بس
پسرانت همه رفتند ، تو تنها ماندی
سال ها گریه کنِ بچّهی زهرا ماندی
مرحمِ زخمِ دلِ زینبِ کبریٰ ماندی
همه رفتند به یاریِ حسین... جا ماندی
پسرت نقشِ زمین شد، به غمش خندیدند
همه بر مشک و دو دستِ قلمش خندیدند
زینبت گفت «حسین» و جگرت تیر کشید
تا شنیدی که سرش رفت، سرت تیر کشید
وسطِ کوچه نشستی، کمرت تیر کشید
گفت «انگشتر» و هی بالو پرت تیر کشید
بخدا سوزِ دلت، کرده دلم را بیتاب
قدری آرام بخوان روضه برای ارباب
روضهای از سَرِ احساس، دلت ریخت بهم
رنجِ پرپر شدنِ یاس، دلت ریخت بهم
خندهی دشمنِ خنّاس، دلت ریخت بهم
روضهی حضرتِ عبّاس، دلت ریخت بهم
رفتنی گشتهای از بس که بزرگ است غمت
کاش میشد که بسازیم به زودی حَرَمت
بعدِ زهرا تو شدی مادرِ ما نوکرها
سایهات کم نشود از سَرِ ما نوکرها
تو نظر کن به دلِ مضطرِ ما نوکرها
وقفِ عباسِ تو ، چشمِ تَرِ ما نوکرها
ما همه نوکر و درماندهی فردای توأیم
تو هنوز امِّ بَنینی و پسر های توأیم
﴿أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج﴾
برای سلامتی امام زمان و نائبش صلوات
@Dastanyapand
📚⃟✍🏻჻ᭂ࿐☆🌺
📖﷽⃟჻ᭂ࿐☆🌺
📚 #داسـتان_یا_پنـد
📝ورقی از دفتر فضائل و مصائب
#حضرت_ام_البنین_علیهاالسلام
🩸نوحهسرایی های حضرت امّ البنین سلاماللهعلیها، قلب همه مردم، حتی «مروان بن حکم ملعون» را آتش میزد...
در نقلها آمده است:
📋 کَانَتْ أُمُّ الْبَنِینِ ... تَخْرُجُ إِلَی الْبَقِیعِ فَتَنْدُبُ بَنِیهَا أَشْجَی نُدْبَةٍ وَ أَحْرَقَهَا فَیَجْتَمِعُ النَّاسُ إِلَیْهَا یَسْمَعُونَ مِنْهَا
▪️ حضرت ام البنين سلاماللهعلیها ، همواره به بقيع مىرفت و در آن جا، محزونترين و سوزناكترين مرثيه سرايىها را براى شهدای کربلا مىنمود. مردم نزد او گِرد مىآمدند و به آن مرثيهها گوش مىدادند و قلبشان آتش میگرفت.
📋 فَکَانَ مَرْوَانُ یَجِیءُ فِیمَنْ یَجِیءُ لِذَلِکَ فَلَا یَزَالُ یَسْمَعُ نُدْبَتَهَا وَ یَبْکِی
▪️مروان بن حکم (والی مدینه) هم از جمله كسانى بود كه به بقيع میرفت. او به مرثيه های اُمّالبنين سلاماللهعلیها ، گوش فرا مىداد و گریه میکرد.
📚مقاتل الطالبيّين، ص۹۰
📚بحارالأنوار، ج۴۵ ص۴۰
✍ خوب بود این دم آخر پسرانت بودند!
شَرزِه شیرانِ جگردارِ جوانت بودند
گفتن از بی کسیات حال بکاء میخواهد
مادر داغِ جوان دیده، عصا میخواهد
گفتنش نیز به جان، غصه و غم می ریزد
مادر از مرگ پسر، زود به هم می ریزد
داغ بیهوده ندیدی! به خدا چشم زدند
اهل این شهر جوانان تو را چشم زدند
مادر! این لحظهی آخر کمی از ماه بگو
از قد و قامت آن دلبر دلخواه بگو
روضه مشک بخوان پشت سرت گریه کنیم
یک دلِ سیر برای قمرت گریه کنیم
مادر! آن گونه بخوان که جگر عالم سوخت
پایِ این روضه شنیدم دلِ مروان هم سوخت
روضهی مشک بخوان، روضهی گودال نخوان
هر چه خواندی فقط از معجر و خلخال نخوان!
﴿أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج﴾
برای سلامتی امام زمان و نائبش صلوات
@Dastanyapand
📚⃟✍🏻჻ᭂ࿐☆🌺
📖﷽⃟჻ᭂ࿐☆🌺
📚 #داسـتان_یا_پنـد
📝ورقی از دفتر فضائل و مصائب
#حضرت_ام_البنین_علیهاالسلام
🩸ایکاش میدانستم که با دستان ابالفضلم چه کردند ...
از جمله مرثیههای حضرت ام البنین علیهاالسلام این بود که میفرمود:
📋 یا لَیْت شِعْری اَکَما اَخبَروا
بِاَنَّ عبَّاسا مَقْطُوعَ الیَدَیْنِ
▪️ای کاش! میدانستم آیا این خبر درست است که دستهای فرزندم عباس علیهالسلام را از تن جدا کردند یا نه؟!
📚ابصار العین، ص ۶۴
📚معالی السبطین، ص ۴۳۳
✍ آه یا امّ البنین...
غمِ این «دستانِمبارک» نه فقط اشک تمام عالم را جاری نمود؛ بلکه پُشت اباعبدالله الحسین علیهالسلام را هم شکست...
در همان ساعتی که مقاتل نوشتهاند:
🥀 سیدالشهداء علیهالسلام پا در رکاب گذاشت و رو به میدان نمود تا بر بالین برادر حاضر شود؛ که ناگاه ذوالجناح ایستاد و قدم از قدم بر نداشت و سر خود را به جانب حضرت اباعبداللّه علیهالسلام بلند کرد و شروع نمود به گریه و نوحه و زاری کردن و اشاره به جانب زمین مینمود.
🥀 حضرت سیدالشهداء علیهالسلام فهمیدند مطلبی دارد، فرمودند: چه میگویی ای ذوالجناح؟ که ناگاه به قدرت کامله الهی قفل خاموشی از زبان آن حیوان برداشته شد؛ عرض کرد:
📋 یا سَیِّدی اَما تَنْظُرُ اِلَی الأرْضِ؟
▪️ای آقایمن! آیا نگاه نمیکنید به سوی زمین!؟
📋 فَلَمّا نَظَرَ الْحُسَیْنُ علیهالسلام اِلَی الأرْضِ رَأی اَیْدی اَخیهِ الْعَبّاسَ مَقْطُوعَةً وَ فِی التُّرابِ مَوْضُوعَة
▪️همین که حضرت نگاه کرد، دید دستان برادرش عباس علیهالسلام قطع شده و بر روی خاک افتاده است.
🥀 سیدالشهداء علیهالسلام خم شد و آن را برداشت و به سینه خود چسبانید و فرمود:
📋 اَلاْنَ اِنْکَسَرَ ظَهْری وَ قَلَّتْ حیلَتی
▪️الآن دیگر پشتم شکست ... الان دیگر بیچاره شدم ...
📚 انوار الشهادة،یزدی،ص۱۲۹
📝 شد وقت آنکه در غمِ شَه نوحه سر کنم
از سوزِ آهِ خویش، جهان پُر شرر کنم
چون شاه دید پیکر عباس روی خاک
گفت: ای خدا! چه چاره از این غم دگر کنم؟
خوش گفت آن که گفت چنین این زبانحال
آن را بگویم و غم دل تازه تر کنم:
از من دو دست بر كمر و از تو بر زمين
دست دگر کجاست که خاکی به سر کنم؟!
قامت ز من شكسته و از تو به روی خاك
كو قامتی كه خواهر خود را خبر كنم؟!
عباس! خوش بخواب شدی راحت از جهان
اما بگو چه چاره منِ خون جگر كنم؟!
﴿أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج﴾
برای سلامتی امام زمان و نائبش صلوات
@Dastanyapand
📚⃟✍🏻჻ᭂ࿐☆🌺
📖﷽⃟჻ᭂ࿐☆🌺
📚 #داسـتان_یا_پنـد
📝ورقی از دفتر فضائل و مصائب
#حضرت_ام_البنین_علیهاالسلام
🩸وداعِ حضرت ابالفضل العباس با مادرش حضرت امّالبنین «سلاماللهعلیهما» به هنگام خروج از مدینه...
در نقلی آمده است:
به هنگام حرکت قافله سیدالشهداء علیهالسلام از مدینه بود که حضرت امّالبنین علیهاالسلام برای بار دیگری آمد تا با حضرت عباس علیهالسلام و دیگر پسرانش وداع کند.
🥀 در آخرین کلامی که به فرزندانش گفت، اینچنین فرمود:
📋 أطيعُوا إمامَكمُ الحُسين علیهالسلام و قاتِلوا دُونَهُ أعدٰاءَه.
▪️از امامتان حضرت اباعبدالله الحسین علیهالسلام با تمام وجود اطاعت کنید و در پیش پای او با دشمنانش بجنگید.
📋 قاتِلُوا قِتالاً حَيدَرياً، كَرّاراً، بَتّاراً… يا بِلا هَوادَة، ولا تَهابُوا المَوتَ يا لُيُوثيَ البَواسِل.
▪️چون پدرتان، حیدارانه و با صلابت بجنگید؛ با دشمنان مولایتان، مدارا به خرج ندهید و از مرگ هراسی نداشته باشید ای شیران دلیر من!
🥀 ... در اینجا ابالفضل العباس علیهالسلام لب به سخن گشودند و فرمودند:
📋 أمّاه يا أمَّ البنين، لا تَقلَقي فأنا الحسينُ والحسينُ أنا، أنا زينب و زينب أنا، نفسي لِنَفسهما الوِقىٰ، روحي لِروحِهمَا الفِدىٰ،
▪️ای مادرجان من! ای أمّ البنین! هیچ نگران نباشید؛ چرا که جان من، جان حسین علیهالسلام است و جان او، جان من؛ جان من، جان زینب کبری سلاماللّهعلیها است و جان او، جان من؛ به فدایشان بشوم؛ جان و دلم به قربانشان.
📋 و مَشَتِ القٰافلةُ و مَشَت خَلفَها عَينًا أمُّالبنين حتّى حَجَبَتْها الدُّموعَ، وَ مَشَتْ بِرِجلَيها حتّى غابتِ القافلةُ
▪️سپس قافله به راه افتاد و حضرت امالبنین سلاماللهعلیها پشت سر آنها به راه افتاد تا اینکه، اشک چشمانش مانع دید او شد؛ چند قدم دیگر به پیش رفت تا اینکه قافله از دیدهگانش غائب شد.
📚أُم البنين علیهاالسلام سیرتها و کراماتها،زهيري، ص۱۴۵.
📚المجالس الشجیه،تاجالدین، ص۱۰۳
✍ دوباره گفتم: دیگر سفارشت نکنم
دوباره گفتم: جان تو و حسین، پسر!
دوباره گفتم و گفتی: "به روی چشم عزیز"
فدای چشمت، چشم تو بی بلا مادر
مدام بر لب من "إن یکاد" و "چارقل" است
که چشم بد ز رُخت دور، بهتر از جانم!
بدون خُوود و زره نشنوم به صف زدهای
اگرچه من هم "جوشن کبیر" میخوانم
شنیدهام که خودت یک تنه سپاه شدی
شنیدهام که علم بر زمین نمیافتاد
شنیدهام که به آب فرات لب نزدی
فدای تشنگیات...، شیر من حلالت باد
بگو چه شد لبِ آن رود، رودِ تشنهی من!
بگو چه شد لب آن رود، ماهِ کامل من!
بگو که در غم تو رود رود گریه کنم
کدام دست، تو را چید میوهی دل من!
همین که نام مرا میبرند میگریم
از این به بعد من و آه و چشم تَرشدهای
چه نامِ مرثیه واریست "مادر پسران"
برای مادر تنهای بیپسر شدهای
﴿أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج﴾
برای سلامتی امام زمان و نائبش صلوات
@Dastanyapand
📚⃟✍🏻჻ᭂ࿐☆🌺
May 11
کانال 📚داستان یا پند📚
📖﷽⃟჻ᭂ࿐☆👤 👤🕶👤🕶👤🕶👤🕶👤🕶 📚عاکف 📝امنیتی_گاندویی_مستند داستانی 👈جلد دوم (سری دوم) ✍ قسمت ۱۴۹ و ۱۵۰ برگشت
سلام دوستان گل و گلاب
ادامه رمان نوش نگاه زیبا بینتون
📚﴿عاکف1﴾
🔖تعداد قسمت : 94
🪧52رمان کانال
https://eitaa.com/Dastanyapand/75209
پارت 1 الی 30
https://eitaa.com/Dastanyapand/75209
پارت 31 الی 70
https://eitaa.com/Dastanyapand/75666
پارت 71 الی 94
https://eitaa.com/Dastanyapand/75987
📚⃟✍🏻჻ᭂ࿐☆🌺
📚﴿عاکف2﴾
🔖234قسمت
🪧53رمان کانال
https://eitaa.com/Dastanyapand/76008
پارت1الی30
https://eitaa.com/Dastanyapand/75987
پارت 31 الی 70
https://eitaa.com/Dastanyapand/76376
پارت 71 الی 150
https://eitaa.com/Dastanyapand/76608
پارت 151 الی 234
https://eitaa.com/Dastanyapand/77124
📚⃟✍🏻჻ᭂ࿐☆🌺
📚﴿عاکف3،PDF﴾
📗رمان 54 کانال
https://eitaa.com/Dastanyapand/77502
📚⃟✍🏻჻ᭂ࿐☆🌺
📚﴿عاکف4﴾
🔖71قسمت
🪧55رمان کانال
https://eitaa.com/Dastanyapand/77503
پارت 1 الی 30
https://eitaa.com/Dastanyapand/77503
پارت 31الی 71
https://eitaa.com/Dastanyapand/77720
❌پایان❌
نسخه pdf (پی دی اف)سری اول
https://eitaa.com/Dastanyapand/77772
نسخه pdf (پی دی اف)سری دوم
https://eitaa.com/Dastanyapand/77773
نسخه pdf (پی دی اف)سری سوم
https://eitaa.com/Dastanyapand/77774
نسخه pdf (پی دی اف)سری چهارم
https://eitaa.com/Dastanyapand/77775
کپی فقط با ذکرمنبع👇🏻
#خیمه_گاه_ولایت
https://eitaa.com/kheymegahevelayat
✍🏻: عاکف سلیمانی
📌ارسال 100٪ با نام نویسنده و ذکر صلوات برای امام زمان و نائبش
﴿أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج﴾
برای سلامتی امام زمان و نائبش صلوات
@Dastanyapand
📚⃟✍჻ᭂ࿐👤🕶
📖﷽⃟჻ᭂ࿐☆👤
👤🕶👤🕶👤🕶👤🕶👤🕶
📚عاکف
📝امنیتی_گاندویی_مستند داستانی
👈جلد دوم (سری دوم)
✍ قسمت ۱۶۱ و ۱۶۲
دیدم روش و برگردوند. آروم روش و برگردوند و دیدم، وایییییی...دیدم فاطمه هست.. ولی صورتش زخمی و کبود و داغون شده..
خدا میدونه اون لحظه انگار دنیا رو به من دادند. یه نفس راحتی کشیدم.. تا من و دید و با هم چشم تو چشم شدیم،رفتم سمتش.
یهویی خواست از روی تخت بلند شه، که دردش نزاشت و نالش رفت هوا.. فوری رفتم بغلش کردم و توی آغوشم گرفتمش.
خیلی لاغرو بیحال شده بود. زیر چشمش کبود شده بود. یکی از پاهاش شکسته بود. سرش بخیه خورده بود.. دستش هم شکسته بود..
اصرار کرد از جاش بلند شه و بشینه، منم چاره ای نداشتم و کمکش کردم و آروم بلند شد و بغلش کردم ..
توی بغلم داشت فقط گریه میکرد. بهش گفتم:
+سه روز گذشت، ولی انگار سیصد سال شد برای من. چیکار کردی با من فاطمه زهرا ؟ بیچاره شدم بخاطرت.
فاطمه فقط گریه میکرد.
خیلی درد داشت و حالت ضعف و بیحالی داشت.دیدم از بس گریه میکنه، حتی نمیتونه یه کلمه حرف بزنه باهام..
خیلی هق هق میکرد. تا میگفت محسن، منم میگفتم جانم یهویی بی اختیار گریه هاش بیشتر میشد و نمیتونست حرف بزنه...
دست روی سرش کشیدم و موهاش و نوازش کردم و گفتم:
+الهی دورت بگردم.. همه چیز تموم شده فداتشم... خیالت جمع.. دیگه همه چیز تموم شده.. دیگه راحت میتونی زندگی کنی.. قول میدم همش و جبران کنم.. تموم این اتفاقات و من جبران میکنم واست... وظیفه منه.. باید ده برابرش سر من میومد.. فاطمه تورو خدا ببخش من و که باعث دردسرم برات.
همینطور هق هق میکرد و گریه میکرد و توی بغلم بود و تموم قسمت جلوی پیرهنم و قفسه سینم خیس شده بود از اشکش،
گفت:
_محسن همه تنم درد میکنه. خیلی سرم و پاهام درد دارن.. کتکم زدند.. میگفتن تاوان کارهای شوهرت و تو باید پس بدی. تا تونستن با کابل من و زدن.
+الهی فدات شم عزیزم. الان همه چیز تموم شده. منم دیگه کنارتم. زود زود خوب میشی و باهم میریم خونه.
_محسن کجا بودی تا حالا؟
+من دنبال تو میگشتم قربونت برم.. فاطمه زهرا بیچارت شدم من. بخدا بدون تو زندگی برام سخته.. الان میفهمم بدون تو من طاقت نمیارم.
_الهی دورت بگردم عزیزم.. چرا انقدر زیرچشمات گود افتاده؟؟ چقدر چشمات و صورتت خستس.
+مهم نیست خانوم.. فدای سرت.. تو خوب شو فقط، من خوبم. نگران من نباش.. چیزیم نیست.. اتفاقا الان بهترم شدم وقتی دیدمت..
_مادرت کو. چرا اون و نیاوردی؟
+من نمیتونم وسط ماموریت برم اون و بیارم که عزیزم..خدا میدونه وقتی همکارام اطلاع دادند بهم که یکی میگه همسرته، نفهمیدم چطوری اومدم اینجا.
_ای جانم
+وایسا به مادرمم زنگ میزنم الان تا بچهها از اونجا بیارنش پیش تو.. اصلا نظرت چیه یکی دو روز بمونی همینجا توی بیمارستان، بعدش که حالت بهتر شد، با مادرم باهم میریم تهران.
_هرچی تو بگی آقا.
+تو بگیر دراز بکش قشنگ روی تخت..نشین اینطور.
_چشم.
زنگ زدم به مادرم. یه چندتا بوق خورد جواب داد:
_الو. سلام پسرم.. خوبی؟ از فاطمهزهرا چه خبر؟
+سلام مادرم. خوبه خوبه.. عالیه. الان پیش فاطمه خانم عروس محترمتون هستم.
_گوشی و بده باهاش حرف بزنم. بخدا دیگه طاقت ندارم که بخوام این همه راه و صبر کنم تا بیام چابکسر ببینمش.فقط میخوام صداش و بشنوم اول تا بعد برسم پیش دخترگلم.
+چشم ... گوشی... گوشی و نگه دار الان میدم بهش باهم حرف بزنید.
گوشی و دادم به فاطمه و با مادرم شروع کرد تلفنی صحبت کردن و منم همینطور که کنار تختش بودم یه لحظه به
خودم اومدم.
چند تا کلمه اومد توی ذهنم..
عین پرده سینما از توی مخم این کلمات گذر میکرد.
(....طاقت ندارم...!!!!!! تا بیام اونجا..!!!!! دارم میام..؟؟؟؟!!!!!!!!! تا بیام چابکسر؟!!!!!؟؟؟؟؟)
فاطمه داشت همینطوری حرف میزد با مادرم و میگفت مادرجون دلم براتون تنگ شده و قربون صدقه هم میرفتن،
فوری بهش گفتم:
+فاطمه گوشی و بده به من. فاطمه بده ولش کن نمیخواد حرف بزنی الآن..
فاطمه مات و مبهوت و ساکت مونده بود.
گوشی و از فاطمه گرفتم و از تختش فاصله گرفتم و اومدم سمت درب اتاقی که فاطمه بستری بود..
حالا فاطمه که مات مونده بود، از اینکه دید گوشی و گرفتم و دارم میرم بیرون،، دوسه بار صدام کرد .
و هی گفت:
_محسن.. چیشده.. چرا اینطور میکنی..؟ دارم حرف میزنم خووو ... این چه وضعشه.. اه مسخره
توجهی نکردم اون لحظه به حرفای فاطمه.. به مادرم گفتم:
+مادر کجایی تو؟؟ گفتی داری میای چابکسر؟؟
_آره پسرم..توی راه چابکسر هستم..
#ادامه_دارد...
کپی فقط با ذکرمنبع👇🏻
#خیمه_گاه_ولایت
https://eitaa.com/kheymegahevelayat
✍🏻: مرتضی مهدوی
📌ارسال 100٪ با نام نویسنده و ذکر صلوات برای امام زمان و نائبش
﴿أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج﴾
برای سلامتی امام زمان و نائبش صلوات
@Dastanyapand
📚⃟✍🏻჻ᭂ࿐☆👤🕶
کانال 📚داستان یا پند📚
📖﷽⃟჻ᭂ࿐☆👤 👤🕶👤🕶👤🕶👤🕶👤🕶 📚عاکف 📝امنیتی_گاندویی_مستند داستانی 👈جلد دوم (سری دوم) ✍ قسمت ۱۶۱ و ۱۶۲ دیدم ر
📖﷽⃟჻ᭂ࿐☆👤
👤🕶👤🕶👤🕶👤🕶👤🕶
📚عاکف
📝امنیتی_گاندویی_مستند داستانی
👈جلد دوم (سری دوم)
✍ قسمت ۱۶۳ و ۱۶۴
_آره پسرم..توی راه چابکسر هستم..پسرم از کنارش تکون نخوری که یه وقت خدایی نکرده بازم اتفاقی بیفته ها... بمون کنارش من دارم میام.
اتاقی که فاطمه بستری بود و ترک کردم و امدم بیرون و با تعجب گفتم:
+مامان تو از کجا فهمیدی فاطمه اینجاست؟ با کی داری میای؟ اصلا چطوری داری میای اینجا؟
_وااا ... این چه حرفیه؟ خب با همون خانم و آقایی که تو از بیمارستان فرستادی، اومدن دنبالم، دارن من و میارن اونجا پیش تو و فاطمه دیگه!!!!
یه لحظه سکوت کردم....و توی دلم گفتم...وااااااااییییییییییییییییییی. چه خاکی بر سرم شد....
به مادرم فقط گفتم:
+گوشی و بده من باهاش حرف بزنم.
_باشه. گوشی دستت.
یهویی از پشت تلفن شنیدم صدای یه جیغ میاد و یکی انگار به زور جلوی اون جیغ زدن و داره میگیره
همونطور که گوشی دستم بود داد زدم:
+مامان.. مامان... الوو..... الوووو..... مامان صدای من و داری؟؟ الوووووو.. مامان.. الووووو.. جواب بده دیگه.. الووووو
دیدم یه زن اومد پشت خط و گفت:
_آقای عاکف اگر همسرت هنوز زنده هست دلیل نمیشه مادرتم سالم باید بمونه و زندگی کنه. خیال کردی خیلی زرنگی حیوون؟؟!! هان؟ مثل اینکه حالیت نمیشه هنوز ما کی هستیم.
تازه اینجا بود که فهمیدم چخبر شده و باز هم روز از نو ، و روزی از نو !! خشکم زده بود فقط. همینطور گوشی دستم بود ،
زنه ادامه داد و بهم گفت:
_ببین، عاکف خان.. خوب گوشات و واکن و بشنو چی میگم.. به دوستانتون میگید تا بیست دقیقه دیگه تموم نیروهاشون و از دورو بر ولنجک تهران میبرن کنار
حالم از صداش به هم میخورد. صدام و پر از کینه و غضب کردم و محکم بهش گفتم:
+عوضیِ افریته ی سلیته.. تو داخل چابکسر و شایدم چالوس و رامسر باشی، بعد داری غصه ولنجک تهران که اتاق عملیات و هدایتتون هست و میخوری؟
_حرف دهنت و بفهم.. افریته سلیته خودتی آشغال.. ببین چی دارم بهت میگم..به فکر تعقیب ما توی مازندران و به فکر تعقیب بچههای ما توی تهران نباشید.
+حالا تو گوش کن وطن فروش مزدور.من و سگ نکن.. گوش کن ببین بهت چی میگم. اگه بلایی سر مادرم بیارید...
اومد وسط حرفم و گفت:
_ببین، پسر خوب، اولا سعی کنید تو و نیروهات و دوستانت، کار اشتباهی نکنید که عصبی تر از این بشیم... من تهدیدت و جدی میگیرم که اگر دستت به من و افرادمون برسه بدترین بلا رو سر ما میاری.. همونطور که بدترین بلاها رو سر آمریکایی و اسراییلی ها آوردی و از پروندت با خبرم.. اما پس تو هم تهدیدات من و خیییییلیییییی جدی بگیر.. آقای عاکف سلیمانی بهت هشدار میدم و اخطار میدم برای آخرین بار، که اگر من تا نیم ساعت دیگه نتونم با دوستانم توی تهران تماس بگیرم، قطعا تو هم نمیتونی دیگه مادرت و ببینی... حتی جنازشم نخواهی دید.. چون این بار با دفعه قبلی واقعا فرق داره..
بعد از این حرف ها، تلفن و قطع کرد...
من همونجا نشستم. فقط خیره شدم به زمین.
یه کم فکر کردم که چیکار کنم. نه تهران زیاد وقت داشت و نه من.دوباره انگار رسیدیم سر پِله اول..
فیروزفر و محافظاش اومدن سمتم. فیروزفر پرسید:
_چیزی شده؟
+ نمیدونم.. فقط دعا کن که بخیر بگذره.. همین.
فوری زنگ زدم به عاصف عبدالزهرا تا اتفاق جدید و گزارش بدم به دفتر تهران.. چندتا بوق خورد مرتضی جواب داد.. بهش گفتم وصلم کنه به عاصف..
عاصف اومد پشت خط و گفتم
_سلام عاصف
_سالم عاکف جان.. خوبی داداش؟ از خانومت چه خبر؟
+خوبه خداروشکر . ولی آسیب روحی و جسمی شدیدی بهش وارد شده.
_باز خداروشکر پیدا شده. بحث پیدا شدنش و پیگیری نکردی ؟
+ فعلا به هم ریختس نمیتونم ازش حرف بکشم چی شد و چی نشد.
_ تبریک میگم.. خوشحالم که خانومت آزاد شد.
+ممنونم
_چرا ناراحتی و گرفته ای پس؟
+عاصف. به حاج کاظم بگو مادرم و حالا گروگان گرفتن. از من خواستن بهتون بگم که بچه هامون که نزدیک اتاق عملیات دشمن در منطقه ولنجک تهران مستقر هستند، منطقه رو هرچی سریعتر ترک کنند. ظاهرا ارتباطشون با تهران قطع شده. چون موبایل و برق و اینترنت مربوط به منطقه اتاق عملیات اینارو قطع کردید برای همین دارن تهدید میکنند. گفتند اگر تا نیم ساعت دیگه ارتباطشون وصل نشه...
مکثی کردم و عاصف گفت:
_ارتباطشون وصل نشه چی؟؟ بگو عاکف جان.
+اگه ارتباطشون وصل نشه با تهران، مادرم و میکشن. به حاجی بگو تهدیدشون کاملا جدی هست این بار..چون خودمم مطمئن هستم..
یهویی دیدم یه صدایی میاد میگه:
_عاکف جان سلام.. حاج کاظم هستم. شنیدم حرفات و. وقتی زنگ زدی...
کانال 📚داستان یا پند📚
📖﷽⃟჻ᭂ࿐☆👤 👤🕶👤🕶👤🕶👤🕶👤🕶 📚عاکف 📝امنیتی_گاندویی_مستند داستانی 👈جلد دوم (سری دوم) ✍ قسمت ۱۶۱ و ۱۶۲ دیدم ر
#ادامه_دارد...
کپی فقط با ذکرمنبع👇🏻
#خیمه_گاه_ولایت
https://eitaa.com/kheymegahevelayat
✍🏻: مرتضی مهدوی
📌ارسال 100٪ با نام نویسنده و ذکر صلوات برای امام زمان و نائبش
﴿أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج﴾
برای سلامتی امام زمان و نائبش صلوات
@Dastanyapand
📚⃟✍🏻჻ᭂ࿐☆👤🕶