6.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#معلمانه
... گفتم بچه ها آماده شیم برای نماز
یکی از بچه ها از بین جمعیت گفت ... اصلا کی گفته خدا هست؟ من که میگم خدایی در کار نیست!
بعضی بچه ها سریع شروع به جواب دادن کردن، بعضی تو فکر فروع رفتن، تعداد کمی هم انگار بدشون نیومد!
نوجوان بودند و منتظر دست گرفتن یک سوژه جدید برای نمک پرانی!
بدون اینکه ذره ای هیجانی بشم با آرامش و لحن قبلی گفتم:
من خیلی از اجزای درونی بدنم رو نمیبینم، ولی کلی اتفاقات هست که میوفته تا غذایی که خوردم تبدیل به انرژی میشه تا حال راه رفتن داشته باشم!
لازم نیست ببینمشون تا بدونم هستند... از اثراتی که گذاشته میشه متوجه میشم!
گفت فقط باید خدا خودش بیاد جلوی چشم من بگه من خدا هستم تا قبول کنم!
با همون آرامش رو به همه بچه ها کردم و گفتم، خدا به ایمان داشتن ما نیازی نداره... این ماییم که به وجود خدایی که پر از علم و قدرته در زندگیمون نیازمندیم!
با خودم فکر کردم، یا نیاز به توجه زیاد داره، یا میخواد منو به چالش بکشه و عصبی کنه، یا اینکه واقعا تفکر انتزاعی نداره...
امیدوارم اولین و سومین حدسم اشتباه باشه!
#خاطرات.نماز.جماعت
#مدرسه
#نوجوان
@davat_namaz
🌈 *خاطرات قشنگ من از نماز*
پدرم همیشه نماز صبح را در نزدیکی جایی که ما می خوابیدیم، می خواند.
قبل نماز با صوتی ساده و زیبا و طوری که ما بشنویم، شروع به قرآن خواندن می کردند.
من آن موقع هنوز تکلیف نشده بودم ولی صدای قرآن خواندن پدرم را بسیار دوست داشتم و با شنیدنش احساس آرامش می کردم.
اذان صبح که می شد، پدر برای اقامه نماز بلند می شد و باز با صدایی که همه بشنوند اذان و اقامه می گفت و قامت می بست. دیگر همه می فهمیدند که وقت نماز است.
بعد نماز هم دوباره تلاوت قرآن و تعقیبات ادامه داشت.
آن قدر این قضیه ادامه داشت که دیگر آدم از رو می رفت و رختخواب گرم و نرم را رها می کرد و برای نماز بلند می شدیم.
بعد از به تکلیف رسیدنم، اگر بعد از نماز پدرم، بیدار نمی شدم، آرام صدایم می زدند و آن قدر می نشستند و قرآن می خواندند تا بیدار شوم.
یکی دیگر از خاطرات بسیار قشنگ من از نماز ، *نماز جماعت خواندن در خانه مان بود،* اذان که می شد همه کارهای خانه تعطیل می شد و اگر پدر خانه بود همگی نماز جماعت می خواندیم، همه می دانستیم که باید کارهایمان را طوری تنظیم کنیم که موقع نماز بتوانیم دست از کار بکشیم و نماز بخوانیم... نماز جماعت خواندن پدر و مادرم به خصوص نماز صبح باعث می شد به طور طبیعی همه ما نمازخوان شویم.
هیچ گاه یادم نمی آید پدرم برای نماز خواندن ما مجبور شود استدلال بیاورد که باید نماز بخوانید و کاهلی نکنید.
#خاطرات.نماز
#یکشنبه
#دوره.اول.رشد
@davat_namaz