eitaa logo
دیباج
90 دنبال‌کننده
265 عکس
36 ویدیو
3 فایل
دیباجِ (حریرِ) سخن از تار و پود واژگان پذیرای نظرات خوانندگان ارجمند هستم. ارتباط با مدیر: @Maktabdar
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تیـــــغ حلـــم دوستان و یاران امام سجاد علیه السلام حضرت را همچون شمعی در میان گرفته بودند و از پرتو سخنان نورانی اش بهره میبردند. به ناگاه مردی که از بستگان امام بود با شتاب از راه رسید. چهره اش از آتش خشم افروخته بود و این شعله های خشم، زبانش را نیز تیزتر کرده بود. با فاصله از امام ایستاد و تیرهای دشنام را از کمان خشم خود به سوی امام روانه ساخت. اما امام علیه السلام در مقابل تیر دشنامهای او بردباری و سکوت را سپر کرد و واکنشی تند از خود بروز نداد. مرد بدزبان که گویی شعله های خشمش اندکی فروکش کرده بود، راه خود را گرفت و از جمع امام و یارانش دور شد. همه منتظر بودند تا ببینند امام چگونه به برخورد ناشایست او واکنش نشان می دهد. شاید بعضی از آنها در ذهن خود می اندیشیدند که باید برخیزم و با این مرد گستاخ گلاویز شده و او را به سزای رفتار ناشایستش برسانم. ناگاه امام سکوت را شکست و به آنان فرمود: آیا رفتار این مرد را با من دیدید؟ آیا دوست دارید بدانید که من چگونه پاسخ اهانت¬های او را می دهم؟ یاران امام که سکوت و بردباری امام در مقابل رفتار زننده آن مرد را دیده بودند، خیلی مشتاق بودند که ببینند امام غیر از سکوت پیشه کردن–که شاید از نگاه آنان نوعی انفعال به شمار می رفت- چه واکنش جالب توجهی خواهد داشت. همه گفتند: بله یا ابن رسول الله! امام با این سوال، ذهن کنجکاو آنان را بیشتر برانگیخت و به همراه آنان به سوی منزل آن مرد به راه افتاد. از کوچه پس-کوچه های شهر که می گذشتند، امام این آیه را تلاوت می نمود: «پرهيزگاران، خشم خود را فرو مي¬برند و نسبت به مردم عفو و گذشت دارند. خداوند نيکوکاران را دوست دارد.» همراهان امام که نخست گمان می کردند امام به قصد انتقام و تلافی کردن به سمت خانه آن مرد به راه افتاده است، با شنیدن این آیه از زبان حضرت دریافتند که انتقامی در کار نیست. پس از عبور از پیچ و خم چند کوچه، امام و یارانش به خانه مرد ناسزاگو رسیدند. امام مقابل در ایستاد و مرد را که درون خانه بود صدا زد. پسر خردسالش در را به روی امام گشود و امام با لبخندی دلنشین، دست نوازش بر سر او کشید و از او خواست تا به پدرش حضور امام را اطلاع دهد. پسربچه خبر حضور امام را به پدر داد. مرد که می اندیشید امام به قصد تلافی آمده، خود را مهیای دعوا کرد. با وضعی نامرتب که خشم او را نمایان تر می ساخت، به سمت در رفت. چهره اش دوباره از خشم گُر گرفته بود و زبان تندش در فضای دهان آرام و قرار نداشت. اما قبل از آنکه زبان باز کند، امام با مهربانی فرمود: برادرم! ساعتی پیشتر نزد من آمدی و مرا که در جمع دوستانم نشسته بودم، هدف تیرهای دشنام خود قرار دادی. اگر آنچه را درباره من گفتی حقیقت داشته باشد، از خداوند می خواهم که مرا ببخشد و از زشتی هایم درگذرد و چنانچه در وجود من اثری از آنچه به من نسبت دادی نیست، از خدای مهربان می خواهم که تو را مورد عفو و بخشش خود قرار دهد. مرد بدزبان که با خود می اندیشید امام آمده تا در مقابل چشمان همه، هر آنچه که را لایق او است نثارش کند و او را در ملأ عام بی آبرو سازد، چون این برخورد بزرگ منشانه امام را دید عرق شرم بر پیشانی اش نشست. بی اختیار به سمت امام رفت و به نشانه احترام بین دو چشمان امام را بوسید. او که از شدت شرم چشمانش به زمین دوخته شده بود به امام گفت: وجود شما از آنچه من گفتم پاک و پیراسته است و من اعتراف می کنم که خود من به آنچه گفتم سزاوارترم. یاران امام به چهره امام می نگریستند، لبخندی زیبا بر لبان امام نشست و دست پر مهر امام لرزش شانه های مرد را آرام کرد. (بحار الانوار، ج 46، ص 54) تیغ حلم از تیغ آهن تیزتر/ بل ز صد لشکر ظفر انگیزتر _الله_علیهم @Deebaj
شوریدن بر خود انسان آنگاه که به انتخاب خود و منفعل از تاثیرات محیط و اطرافیان، آتش طغیان و سرکشی بر می افروزد، بر گوهر انسانیت خویش خاکستر فراموشی می فشاند و ناگاه خویشتن را گم می کند.دگوهر فطرت به زیر خاکستر غفلت فرو برده و روز به روز بر تیرگی اش می افزاید. اینجاست که تندبادی از آگاهی نیاز است تا خاکستر تل انبار شده را کنار زند و گوهر انسان را نمایان سازد. انبیا و اولیا علیهم السلام گاه با نسیمی از پند و گاه با تندری از تهدید، غفلت زدگان را بیدار و آنان را علیه خودشان می شوراندند. آنان که بر خود می شوریدند، کامیاب شدندد و آنانکه خود را از معرض نسیم پیام و تندر کلام آنان به کناری کشیدند، همچنان خاکستر بر خاکستر خویش فزودند و برای همیشه در تاریکی و جهل و تیره بختی غنودند. گوهر فطرت انسان سودای تجلی دارد اگر با خاکستر شعله های عصیان پرده بر چهره تابناکش نیفکنیم. پیامبران الهی آمدند تا انسان عصیان زده را علیه خودش بشورانند و سیمرغ وجودش را از زیر خاکستر غفلتها بیرون کشیده و در آسمان سعادت به پرواز درآورند. ۲۹/۴/۱۴۰۱ @Deebaj
نبض رسانه ویژگی رسانه پویایی است و رسانه فاقد پویایی، رسانای پیام نیست. رسانه ای که در تنگنای تیترهای زرد و انحصار اشخاص حقوقی خاص قرار گیرد،‌ می پژمرد و در سکوت می میرد. دانش و آگاهی از مجرای قلم در رگهای رسانه تزریق می شود و رسانه این آگاهی را به بدنه جامعه مخاطب همچون خونی حیات بخش تزریق می کند. حال اگر قلم خسته و بی رمق باشد،‌ رگهای رسانه می خشکد و حیات ذهنی جامعه مخاطب در معرض تهدید قرار می گیرد. رسانه قوی رسانه ای است که با کوتاهترین عبارت،‌ رساترین پیام را به مخاطب انتقال دهد و چنین رسانه ای برخوردار از مؤلفه ها و ارکانی است که حیات و پویایی آن را تضمین می کند. غفلت از این مؤلفه های حیات بخش، رسانه را دچار روزمرگی خواهد کرد و سبب خواهد شد رفته رفته رسانه‌ نه تنها مخاطبان نوی نیابد بلکه مخاطبان قدیمی خود را نیز وانهد و کم کم نبض رسانه از حرکت باز ایستد. مرگ رسانه های ارزشمند مرگ اندیشه انتقادی و در نهایت مرگ جامعه را در پی خواهد داشت. 29/4/1401 @Deebaj