فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⏳6 شهریور 1361-سالروز شهادت سردارسپاه اسلام،ناصر کاظمی،فرماندۀ سپاه پاوه، فرمانده سپاه کردستان و قرارگاه حمزه و موسس تیپ ویژه شهدا
🎥حضورشهیدناصرکاظمی درخط مقدم جبهه نودشه(پاوه)سال۱۳۶۰
@Defa_Moqaddas
💠 #آستين_خالى_فرمانده
🔹رفتیم بیمارستان، دو روز پیشش ماندیم. دیدم محسن رضایی آمد و فرمانده های ارتش و سپاه آمدند و کی و کی.. امام جمعه اصفهان هم هر چند روز یک بار سر می زد بهش. بعد هم با هلی کوپتر از یزد آوردندش اصفهان.
🔸هر كس می فهمید من پدرش هستم، دست می انداخت گردنم و ماچ و بوسه و التماس دعا. من هم می گفتم: چه می دونم والله ! تا دو سال پیش که بسیجی بود. انگار حالا ها فرمانده لشکر شده!!
▪️خودم هم مجروح بودم. با عصا رفتم بیمارستان. روی تخت دراز کشیده بود. آستین خالیش را نگاه می کردم. او حرف می زد، من توی این فکر بودم؛ فرمانده لشکر؟! بی دست؟! یک نگه می کرد به من، یک نگاه به دستش، می خندید.
▫️می پرسم: درد داری؟ می گوید: نه زیاد. می خوای مسکن بهت بدم؟ نه. می گم: هرطور راحتی. لجم گرفته. با خودم می گویم: این دیگه کیه؟ دستش قطع شده، صداش در نمی آد.
—(راوى: پدر جانباز شهید حسین خرازی)
🆔 @Defa_Moqaddas
شهید خرازی به روایت شهید مرتضی آوینی.mp3
1.22M
📢 صوت | شهید حسین خرازی به روایت شهید مرتضی آوینی
🆔 @Defa_Moqaddas
📆 10 شهریور 1360 – شهادت محسن الله داد ، همرزم شهید دکتر چمران
▫️در خارج از کشور تحصیل می کرد. با آغاز جنگ دانشگاه را رها کرد و به ایران آمد و به جبهه های نبرد در خوزستان رفت. او به گروه در ستاد جنگ های نامنظم شهید چمران پیوست و همواره یار و مددکار دکترچمران بود. پس از شهادت او به تهران آمد و وقتی شنید که عملیاتی در منطقه شحیطیه در مسیر الله اکبر به بستان در جریان است، خود را به جبهه جنوب رساند. سرگرد فرتاش در از محسن الله داد چنین میگوید:
وقتی پیش من آمد گفت: خواب دیدهام شهید چمران یک چشم ندارد. من همان چشم او هستم، آمدهام که پیش او بروم.
من که با شهادت دهها نیروی ستاد جنگهای نامنظم بعد از فقدان دکتر مواجه بودم با التماس گفتم که خواهش میکنم از این حرفها نزن! ما این روزها شهید زیاد دادهایم به همین خاطر در جریان عملیات، اللهداد را پیش خودم در محل ستاد عملیات نگه داشتم تا اینکه خبر دادند نیروهای ما در درگیری با دشمن، زیر آتش شدید قرار گرفته و در حال عقب نشینی، تلفات سنگینی دادهاند. محسن اللهداد با اصرار از من خواست که او را برای عقب کشیدن نیروها بفرستد و ایشان در جریان عقب آوردن نیروها با ترکش توپخانه ارتش صدام در دهم شهریور1360 به شهادت رسید.
🆔 @Defa_Moqaddas
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📆 11شهریور 1365 –سالروز شهادت محمود کاوه، فرمانده مؤمن و شجاع لشکر ویژه شهدا- کردستان
ا▫️🔹▫️🔹▫️
🎥 شهید کاوه در جمع رزمندگان لشکر،نیروهای ضد انقلاب را تهدید به نابودی و انهدام میکند
@Defa_Moqaddas
🌷 شهید محمود کاوه
🔹 از جوانترین فرماندهان لشکر در دوران #دفاع_مقدس- روزی که جنگ آغاز شد او یک جوان ۱۹ ساله بود.
🚩 او فرماندهی یکی از کلیدی ترین یگان های سپاه پاسداران در کردستان و جبهه های غرب ، موسوم به تیپ ویژه شهدا را عهده دار بود.
▫️ نگرش نظامی خارق العاده کاوه ، چنان او را شاخص نمود که در مدت کوتاهی ، تیپ تحت امر وی به لشگر ارتقا پیدا کرد.
▪️شهید حسن آبشناسان میگوید: اگر در دنیا یك چریك پاكباخته و دل باخته به اسلام و حضرت امام وجود داشته باشد، همانا محمود كاوه است .
➖ سرانجام کاوه به تاریخ 11 شهریور 1365 در منطقه عمومی حاج عمران بر روی قله 2519 مورد اصابت ترکش گلوله خمپاره قرار گرفت و د رسن 25 سالگی به شهادت رسید.
@Defa_Moqaddas
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📆 11شهریور 1365–سالروز شهادت محمود کاوه، فرمانده شجاع لشکر ویژه شهدا
ا▫️🔹▫️🔹▫️
🎥ویژگی اخلاقی رزمنده سپاه اسلام ازمنظر شهیدکاوه:
🌴بالا بردن سطح معنویت و تقوای نیرو از هر امری مهمتر است
@Defa_Moqaddas
📆 11شهریور 1365–سالروز شهادت محمود کاوه، فرمانده مؤمن و شجاع لشکر ویژه شهدا
ا▫️🔹▫️🔹▫️
⏳سال 60 بود، کاروان اسکورت ما از سقز به سمت سنندج در حال حرکت بود، بعد از روستای "سنته" در تنگه بیجار به کمین ضد انقلاب برخوردیم. آتشی بود که رو سرمون میریختن. همون اول کار ده تا مجروح دادیم و زمین گیر شدیم. بیسیم زدیم به سقز و کمک خواستیم. بعد از دقایقی دیدیم یک ماشین سپاه درست اومد وسط جاده نگه داشت.
🌷محمود کاوه تک و تنها پیاده شد. جلو رگبار دشمن صاف وایستاد وسط جاده، یک نگاه به راست و چپ انداخت و خیلی خونسرد و با اعتماد به نفس انگار نه انگار که تو تیررس ضد انقلابه، محکم و بیتزلزل اومد سمت ما که همه سینه خیز بودیم. به شونه هامون میزد و میگفت: برادر عزیزم! یا علی بگو و بلند شو. الهی قربونت بشم، برادرم بلند شو، الهی فدات شم، بلند شو و یا علی بگو. نذارید اینا زمینگیر شدن شما داداشای گُلمو ببینن. بعد خودش مثل شیر رفت میون جاده بدون اینکه سر خم کنه کُلت رو از کمرش کشید و شروع کرد به تیراندازی و رفت روی تیربار. بچهها که اینطور دیدن سینه از خاک کندن، یک جنگ روانی برای دشمن به پا کرد. که از برکت قدم مبارکش ما زمینگیرها انرژی گرفتیم و رفتیم تو حالت تهاجمی و نه تنها زخمی و تلفات ندادیم بلکه کلّی ازشون کشتیم و اون گردنه رو برای همیشه امنیت پیدا کرد.
@Defa_Moqaddas