eitaa logo
دفاع مقدس
3.7هزار دنبال‌کننده
15.4هزار عکس
10هزار ویدیو
833 فایل
🇮🇷کانال دفاع مقدس🇮🇷 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی و حال و هوای رزمندگان جبهه ها #دهه۶۰ #کپی_آزاد 〰〰〰 اینجا سخن از من و ما نیست،سخن از مردانی ست که عاشورا را بازیافته،سراسر از ذکر «یا لیتنا کنا معک» لبریز بوده و بال در بال ملائک بسوی کربلا رهسپار شدند
مشاهده در ایتا
دانلود
دفاع مقدس
فاجعه 4 آذر 1365 اندیمشک دوباره خوانی این خاطره، تنم را به لرزه انداخت و فقط قادرم با شرمندگی، این را بگویم: "سر تعظیم به پیشگاه مردم غیرتمند و بزرگوار اندیمشک که همه روزهای حضورم در جنگ، همسایه آن عزیزان بودم" صبح روز سه‌شنبه 4 آذر، در مقابل خروجی اردوگاه کرخه، وانت تویوتایی را دیدیم که به‌طرف دوکوهه می‌رفت. پریدیم بالا و در کنار بچه‌هایی که عقب آن نشسته بودند، خودمان را جا دادیم. از سه‌راهی کرخه گذشتیم. نزدیک ظهر بود و هنوز چند کیلومتری را در جاده‌ی آسفالت اهواز - اندیمشک طی نکرده بودیم که ناگهان غرش هواپیماهای عراقی هراسان‌مان کرد. جاده مملو بود از ماشین‌های نظامی. صدای هواپیماها هر لحظه بیش‌تر می‌شد. راننده ماشین را کنار جاده پارک کرد و گفت هرچه سریع‌تر پیاده شویم و در بیابان کنار جاده پناه بگیریم. آسمان از انبوه هواپیماها سفید شده بود. شنیده بودم میراژهای عراقی سفید هستند و باید آنها میراژ باشند. شیرجه‌ی آنها بر روی شهر اندیمشک و در پی آن انفجار بمب‌ها، شیون و ضجه‌ی روستاییان را که در اطراف جاده بودند، بلند کرد. نوبت به نوبت، از اوج شیرجه می‌رفتند و بمب‌ها و راکت‌ها‌شان را بر سر شهر بی‌دفاع خالی می‌کردند. صحنه‌ی وحشتناکی بود. از هر نقطه‌ی شهر آتش برمی‌خاست و در پی آن دود خاکستری غلیظ و سیاه. زمین از انفجارها می‌لرزید. آسمان شده بود اتوبان بصره - اندیمشک. هواپیماها مثل لاش‌خورها بالای شهر می‌چرخیدند. صدای ناله و شیون در غرش هواپیماها محو می‌شد. وارد اندیمشک که شدیم، صحنه برای‌مان غیر قابل باور بود. میدان سپاه در دود و آتش غرق بود. مردم، زنان و بچه‌ها، هراسان و ضجه‌‌زنان به هر سو می‌دویدند؛ پای برهنه، با چادرهای آویزان. کودکی که گریه می‌کرد و دست لرزان مادر او را در خیابان می‌کشاند. جوان‌ترها به‌طرف محل انفجار می‌دویدند؛ به مرکز شهر که هنوز در آتش می‌سوخت. مردم هراسان جلوی هر ماشینی را که به بیرون از شهر می‌رفت، می‌گرفتند و سوار می‌شدند. جای تأمل نبود. هواپیماها هنوز در آسمان پرسه می‌زدند. صدای شیرجه‌شان که آمد؛ ماشین در کناری ایستاد و به پشت دیوار خانه‌ای روستایی پناه بردیم. چند هواپیما بر روی پادگان دوکوهه شیرجه رفتند و در پی آن، آتش و دود از پادگان برخاست. خدا را شکر کردم که نیروها در پادگان نیستند. زنی روستایی، بچه در بغل، هراسان از کناره‌ی جاده، بی‌هدف می‌گریخت. ناگهان یکی از گلوله‌های عمل نکرده‌ی ضدهوایی، جلوی پایش بر زمین نشست و منفجر شد. زن با جیغی وحشتناک، درجا دراز کشید. لحظه‌ای بعد به کمک دیگر زنانِ روستایی به ده مجاور برده شد. دقایقی بعد خبری از هواپیماها نبود. صدای‌شان از منتهی الیه آسمان به گوش می‌رسید. تنها هواپیمایی سیاه‌ رنگ بالای شهر اندیمشک دور می‌زد. اول فکر کردیم خودی است. فاصله‌اش بسیار کم بود. ضدهوایی‌ها از همه طرف به سویش شلیک می‌کردند، اما گلوله‌ها به خاطر کمی ارتفاع، به او نمی‌خورند و او همچنان می‌چرخید. و هواپیما در آن سوی شهر، در کنار جاده‌ی اهواز - اندیمشک سقوط کرد. (ماجرای پناهنده شدن آن هواپیمای سوخوی عراقی و خاطره اش، در کتاب «پرواز شماره 22» منتشر شده از سوی "سوره مهر" به‌طور کامل آمده است.) اوضاع که آرام شد، به‌طرف پادگان راه افتادیم. کنار حسینیه، گودال نسبتاً بزرگی بر اثر انفجار راکت به وجود آمده بود. شیشه‌های حسینیه‌ی شهید حاج همت خرد شده بود. مثل این‌که هواپیما، پدافند روی ساختمان ذوالفقار را نشانه‌ گرفته بوده که راکتش در میان ساختمان و حسینیه، روی زمین و در محوطه‌ی باز خورده بود. در کنار جاده‌ی خاکی مقابل حسینیه، جای کالیبر هواپیما به چشم می‌خورد. مقداری خون در میان خاک پاشیده بود. بچه‌ها می‌گفتند: تسویه‌حسابش رو گرفته بود و از بچه‌ها خدا حافظی کرده بود. ساکش هنوز در دستش بود که کالیبر هواپیما خورد به‌ش. رادیو دوباره وضعیت قرمز اعلام کرد. سراسیمه به زیر پل، آن سوی سیم‌های خاردار رفتیم. خبری نشد. کل تلفات لشکر از بمباران آن روز، فقط یک نفر بود. ادامه👇👇👇
دفاع مقدس
فاجعه 4 آذر 1365 اندیمشک دوباره خوانی این خاطره، تنم را به لرزه انداخت و فقط قادرم با شرمندگی، این ر
شب ساعت نزدیک هفت بود که به همراه علی یزدی و سیامک به اندیمشک رفتیم تا ببینیم در شهر چه خبر است. هنوز مردم در جنب و جوش بودند. عده‌ای لوازم اولیه‌ی زندگی را بار وانت کرده بودند و به‌طرف کوه‌های دز و روستاهای دامنه‌ی آن نقل مکان می‌کردند. صدای گریه و شیون از گوشه و کنار خیابان بلند بود. بازار روز شهر قابل دیدن نبود. مغازه‌ها ویران شده بودند. بوی خون و باروت و دود خانه‌ها و مغازه‌هایی که در آتش می‌سوختند، مشام را می‌آزرد. حمام نبش بازار روز هم از بمب‌ها در امان نمانده بود و منهدم شده بود. لوله‌های آب ترکیده بود و آب با فشار زیاد از میان آجرها و خاک‌ها بیرون می‌زد. کف خیابان، وجب به وجب جای گلوله‌های کالیبر هواپیما به چشم می‌خورد. کیف مدرسه، کتاب درسی ورق ورق شده، دمپایی زنانه و مردانه و بچه‌گانه و ... در گوشه و کنار به چشم می ‌خورد. در میدان راه‌آهن، کنار محل فروش بلیط، آن‌جا که روزانه تعداد زیادی از رزمندگان برای خرید بلیط صف می‌بستند، خون کف پیاده‌رو را سرخ کرده بود. شاخه‌های شکسته‌ی درخت‌ها زیر پا خرد می‌شدند. تکه‌های بدن شهدا در بالای درخت‌ها و دیوار‌ها به چشم می‌خورد. در جوی آب، خون سرخ لخته شده بود. آن‌‌‌طور که بچه‌های شهر تعریف می‌کردند، هواپیماها اول راه‌آهن را بمباران کردند و همین‌‌‌طور محل تجمع مقابل بلیط فروشی را. مردم سراسیمه برای کمک به مجروح‌ها، به‌طرف میدان راه‌آهن رفتند که هواپیمای دیگر مجدداً آن‌جا را بمباران کرد. هواپیمای دیگری هم بازار روز را منهدم کرد که پشت جمعیت قرار داشت. مردم در میان خون و آتش افتاده بودند که چند هواپیما، با مسلسل کالیبر خود خیابان را به گلوله بستند. صحنه‌ی بسیار وحشتناکی بود. شهر هر لحظه از سکنه خالی‌تر می‌شد. هرکس که درحال دویدن بود، سراغ عزیزش را می‌گرفت. تعدادی از رزمندگان، آوار را به‌دنبال مجروح‌ها و شهدا می‌کاویدند. بچه‌های اندیمشک می‌گفتند که دایی ممراد (گدای معروف شهر) که پاتوقش در میدان راه‌آهن بود نیز در بمباران کشته شده بود. نقل از کتاب "از معراج برگشتگان" نوشته حمید داودآبادی ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk 🌴 گروه واتساپ "دفاع مقدس"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✊چهارم آذر،روز مقاومت اندیمشک ۴آذر سال۶۵ ۵۴جنگنده بعث عراق در طولانی ترین بمباران هوایی در طول جنگ ۱ساعت و ۴۵دقیقه اندیمشک را بمباران کردند! در این بمباران ۳۰۰تن از هموطنمان شهید شدند
!! 🌷آذر ماه سال ۱۳۶۵ هفت ساله بودم. آن سال‌ها در منازل سازمانی هفت تپه سکونت داشتیم. یکی از خوشی‌های ما سفر به اندیمشک بود. پدربزرگ و مادر بزرگ، آن روز‌ها در کوی شهدا (محله ساختمان اندیمشک) زندگی می‌کردند. پدر هم هرگاه فراغتی می‌یافت، به اندیمشک می‌رفت تا جویای احوال پدر و مادر شود. در هر سفر یکی از ما سه برادر را همراه خود می‌برد. آن روز قرعه به نام من افتاد. از ذوق و شوق دیدار پدربزرگ و مادر بزرگ سر از پا نمی‌شناختم. صبح زود از هفت تپه راهی اندیمشک شدیم. به ورودی شهر که رسیدیم تازه بمباران هوایی شروع شده بود، قیامتی بود. شهر از هجوم هواپیما‌ها تاریک شده بود. 🌷تا آن زمان هواپیما را از نزدیک ندیده بودم، آن‌ها در ارتفاع بسیار پایینی حرکت می‌کردند، بطوری که که گمان می‌کردم اگر بر روی سقف ماشین بایستم دستم به هواپیما‌ها می‌خورد، سخت می‌شود باور کرد، اما یقین کنید اغراق نیست. پدر که پشت فرمان نشسته بود سرش را از پنجره بیرون کرده بود و به آسمان می‌نگریست. من، اما از شوق دیدن هواپیما سر از پا نمی‌شناختم، لحظه‌ای چشمم به پدر افتاد که هراسان بود. در حرکت بودیم و محو تماشای رژه و جولان هواپیما‌ها که ناگهان صدای ترمز آمد و ماشین از حرکت ایستاد. پیرزنی که در حال دویدن و طی کردن عرض خیابان بود به ماشین خورد و نقش بر زمین شد. 🌷در این لحظات ترس سراسر وجودم را گرفته بود، چسبیده بودم به صندلی که پدر با سرعت پیاده شد و پیرزن را روی صندلی عقب گذاشت. پیرزن ناله نمی‌کرد، فقط می‌گفت: «بچه‌هایم، پسرانم رفته‌اند ایستگاه راه آهن. آن‌جا را با خاک یکسان کرده‌اند. پدر گفت: «مادر جان باید برویم بیمارستان مطمئن شوم سالم هستید و صدمه‌ای ندیده‌اید.» پیرزن گفت: «روله (عزیزم) سالمم چیزی نشده، فقط بیرم میدان راه آهن.» پدر حرکت کرد به سمت بیمارستان کوچکی که نزدیکی میدان راه آهن بود. رسیدیم میدان راه آهن، دود بود و جوی خون، همه سراسیمه می‌دویدند. من اما، تماشاگری مات و مبهوت بودم از پشت شیشه ماشین نگاه می‌کردم. 🌷سیاهی آسفالت به سختی دیده می‌شد تا چشم کار می‌کرد سرخی خون بود. پدر و پیرزن دویدند سمت ایستگاه راه آهن. هنوز بمباران ادامه داشت هر لحظه صدای انفجاری می‌آمد. شیشه پنجره را پایین کشیدیم سربازی کشان کشان سمت ماشین آمد اما، قدش خیلی کوچک بود. کوچکتر از قد من، خوب نگاه کردم، متوجه شدم نیمی از بدنش نیست. پدر رسید و سرباز را روی دوشش گذاشت و سمت بیمارستان رفت. صدای پدر را از دور می‌شنیدم: «پیام بیرون نیا، بشین تو ماشین....» پدر لحظاتی بعد برگشت و سمت خانه پدربزرگ رفتیم. 🌷به سختی خانه را پیدا کردیم یکی در میان خانه‌ها ویران شده بودند و خیابان شلوغ و هر کسی مجروحی به دوش داشت و پا برهنه به سمتی می‌دوید. گیج و منگ بودم تا به خودم آمدم هوا تاریک شده بود، پدر و عمو‌ها برای پدربزرگ خبر آوردند، که از هر خانواده چند نفر مجروح و چند نفر شهید شده‌اند. عمو یک به یک برای پدربزرگ می‌گفت که خانه‌های کدامیک از فامیل و آشنایان ویران شده است. شب، اما خانه پدربزرگ شده بود.... راوی: پیام میکائیل
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | داستان زنی به‌جامانده از بزرگ‌ترین حمله هوایی بعد از جنگ جهانی دوم 🔹طبق مستندات تاریخی، روز چهارم آذر سال ۱۳۶۵، ۵۲ فروند هواپیمای بعثی عراق به مدت یک ساعت و ۴۰ دقیقه شهر اندیمشک را بمباران کردند. ۴۰۰ شهید و ۷۰۰ مجروح از زن و بچه و پیرو جوان روی دست شهر ماند. 🔹این حمله بعد از جنگ جهانی دوم ازنظر تعداد هواپیما و مدت‌زمان بمب‌افکنی در یک شهر، بزرگ‌ترین حمله هوایی محسوب می‌شود. بعثی‌ها به دنبال انتقام از نیروهای ایرانی برای شکست در عملیات افتخارآفرین والفجر ۸ ، جنگ را به شهرها کشاندند. ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk 🌴 گروه واتساپ "دفاع مقدس"
14010905_42862_1281k.mp3
17.93M
صوت کامل بیانات رهبر انقلاب در دیدار جمع کثیری از بسیجیان. ۱۴۰۱/۹/۵ 🔖 ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk 🌴 گروه واتساپ "دفاع مقدس"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از همت به ملت .... 🇮🇷🇮🇷🇮🇷گرامی داشت هفته بسیج ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk 🌴 گروه واتساپ "دفاع مقدس"
سرودانقلابی_ای_بسیج،_ای_سرفرازان،.MP3
1.46M
📢 صوت | سرودانقلابی- ای بسیج، ای سرفرازان، افتخار میهنید ا🌱🎋🌱🎋🌱🎋🌱 🌴 ۵ آذر ۱۳۵۸ - سالروز تشکیل بسیج مستضعفین به فرمان امام خمینی (ره) و روز بسیج ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk 🌴 گروه واتساپ "دفاع مقدس"
*️⃣ روزی که ارتش 20 میلیونی در ایران به فرمان امام ایجاد شد : هر چه فریاد دارید بر سر بکشید در روز ۵ آذر ۱۳۵۸ بنیانگذار جمهوری اسلامی خواستار آموزش نظامی همگانی و تشکیل شدند. در جمع اعضای مرکز تهران ، با تاکید بر لزوم وحدت و آمادگی در برابر تهدیدهایی که علیه کشورمان در جریان است، تاکید کردند : «مملکت اسلامی همه‌اش باید باشد و داشته باشد... همه جا باید این طور بشود که یک مملکتی بعد از چند سالی که بیست میلیون جوان دارد، بیست میلیون تفنگدار داشته باشد و بیست میلیون ارتش داشته باشد...» امام خمینی در این دیدار تاکید کردند : الآن در رأس همۀ مسائل اسلام این قضیۀ است. اگر بخواهید قدرت‌ها را جدا کنیم از هم، بخواهیم از هم جدا کنیم، قوا از هم منفصل بشود، کشیده بشود از این طرف و از آن طرف، این‌ها همه‏‌اش به نفع تمام می‌‏شود. و دست‌هایی در اینجا هست برای ایجاد یک همچه مسائل. این مسائل را ایجاد می‌‏کنند. و گاهی هم استفاده از روح پاک جوانان می‌‏کنند. این جهت خیلی باید مورد نظر همۀ آقایان باشد، که مبادا یک وقتی ما از آن مسیری که داریم، که امروز فقط یک مطلب است، و آن اینکه الآن دشمن ما آمریکا است . و باید تمام تجهیزات ما طرف این دشمن باشد. مبادا یک وقتی یک تبلیغات سوئی بشود. و یک چیزهایی بشود که اسباب این بشود که نظرهای ما تشتت پیدا کند. به مناسبت سالگرد تاسیس بسیج نگاهی خواهیم انداخت به جرائد روز 6 آذر 1358 روزی که مطبوعات بیانات امام در این زمینه را پوشش دادند. ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk 🌴 گروه واتساپ "دفاع مقدس"
🌸🌼☘️بسیج لشکر مخلص خداست💕 (۵آذر-روزبسیج) 🌴 دوران -عملیات کربلای۴ 📷 در این عکس یادگاری ۶۴ نفر دیده می‌شوند 💠 زمانی که جنگ به پایان رسید فقط ۳۲ تن از آنها زنده مانده بودند ایتا https://eitaa.com/farhange_paydari ✅ روبیکا https://rubika.ir/farhange_paydari ✅ تلگرام https://t.me/farhange_paydari https://chat.whatsapp.com/FtTlWgqrJRRAmwkRlYwWvl ⚪️ گروه واتساپ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📢 صوت | سرود انقلابی ا🌱🎋🌱🎋🌱🎋🌱 🌴 بمناسبت ۵ آذر ۱۳۵۸ - سالروز تشکیل بسیج مستضعفین به فرمان امام خمینی (ره) ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk 🌴 گروه واتساپ "دفاع مقدس"
تبادل 👇👇
هدایت شده از پایداری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 فیلم | خداحافظی جانسوز همسر شهید ، حمید سیاهکالی مرادی 🌷 ۵ آذر ۱۳۹۴ - سالروز شهادت 🕊🕊 ایتا https://eitaa.com/farhange_paydari ✅ روبیکا https://rubika.ir/farhange_paydari ✅ تلگرام https://t.me/farhange_paydari https://chat.whatsapp.com/FtTlWgqrJRRAmwkRlYwWvl ⚪️ گروه واتساپ
هدایت شده از پایداری
شعر_و_دلنوشته_شهید_#مدافع_حرم_،.mp3
3.82M
📢 صوت| شعر و دلنوشته شهید ، حمید سیاهکالی مرادی 🎤 با صدای محزون شهید 🌷 دو ماه قبل از شهادت ایتا https://eitaa.com/farhange_paydari ✅ روبیکا https://rubika.ir/farhange_paydari ✅ تلگرام https://t.me/farhange_paydari https://chat.whatsapp.com/FtTlWgqrJRRAmwkRlYwWvl ⚪️ گروه واتساپ
💠 تکاوران کلاه‌سبز نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران 🌴دوران 📆 ۷آذر سالروز نیروی دریایی جهموری اسلامی ایران ● در 6 آذر 1359 عملیاتی با عنوان «مروارید» برای انهدام پایانه‌های نفتی «البكر» و «الامیه» که از بزرگترین مراكز صدور نفت و از گلوگاه‌های اقتصادی بعثی بودند، انجام داد. در این نبرد دو سوم تأسیسات این پایانه‌ها به همراه دو ناوچۀ موشك انداز و 13 هواپیمای جنگنی دشمن منهدم شد و تعدادی از تكاوران دشمن به اسارت در آمدند. دشمن در شب هفتم آذر سعی در بازپس‌گیری پایانه‌ها كرد كه در این مصاف هم 1 شناور دیگر بعثی غرق شد.در سپیده‌دم 7 آذر، دشمن مجدداًدر صدد بازپس‌گیری برآمد اما در یك مصاف نابرابر ناوچۀ پیكان بتنهایی ساعت‌ها مقاومت کرد و سرانجام بهنگام ظهر در حالیكه دریادلان، آخرین گلوله‌های خود را به سوی دشمن نشانه رفته‌بودند، پیكان با اصابت چند موشك، غرق شد. نتیجۀ این عملیات، انهدام بزرگترین پایانه‌های صدور نفت منطقه و از كار انداختن بیش از نصف توان رزمی نیروی دریایی عراق بود. این نبرد موجب شد كه دشمن بعثی تا پایان جنگ، تحرک چندان مهمی در دریا از خود نشان نداد ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk 🌴 گروه واتساپ "دفاع مقدس"
دفاع مقدس
💠 تکاوران کلاه‌سبز نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران 🌴دوران #دفاع_مقدس 📆 ۷آذر سالروز نیروی د
📷تکاوران نیروی دریایی ارتش در حال آماده شدن برای وارد آوردن ضربات کاری بدشمن متجاوز ⏳ دوران ا▫️▪️▫️▪️▫️ 💢ضربات کوبنده نیروی دریایی ارتش ایران بر پیکره نیروی دریایی رژیم بعث عراق 🔹7 آذر 59 و پیکار ناوچه پیکان نیروی دریایی ارتش با نیروهای عراقی تحت عنوان «عملیات مروارید» سرآغاز عملیات های پیروزمندانه نیروی دریایی بود. با تائید امام این روز، روز نیروی دریایی نام گرفت. 🔹«در این عملیات دریایی غرورانگیز،‌رزمندگان ناوچه پیکان از نیروی دریایی با پشتیبانی جنگنده های نیروی هوایی ارتش ضمن انهدام اسکله نفتی البکر عراق،‌چندین ناو و هواپیمای جنگی ارتش بعث را به قعر دریا فرستادند.تفنگ داران و دریادلان عملیات مروارید توانستند با به اهتزاز در آوردن پرچم جمهوری اسلامی ایران بر فراز اسکله ی البکر عراق، از تمامی عملیات انفجار این سکوی نفتی تا آخزین لحظه عملیات فیلمبرداری نمایند. با این حماسه شهدای ناوچه پیکان،‌ضربات کوبنده ای بر پیکره نیروی دریایی عراق وارد آمد و عراق تا پایان جنگ نتوانست از محاصره ی نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران رها شود.» 📖برگرفته از کتاب: ارتش در گذر از بحران های انقلاب
📷 تصویر سمت چپ: امیر حبیب الله سیاری(فرمانده سابق نیروی دریایی و معاون کنونی هماهنگ کننده ارتش) در روزهای مقومت خرمشهر در لباس تکاور نیروی دریایی ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk 🌴 گروه واتساپ "دفاع مقدس"
در روزهای آغازین جنگ در سرتاسر جبهه‌ شلمچه و خرمشهر در ڪنار پرسنل بی‌توقع گردان دژ خرمشهر و سپاه پاسداران و نیروهای مردمی دلاورمردانه مقاومت کردند ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk 🌴 گروه واتساپ "دفاع مقدس"
🌴 رزمندگان نیروی دریایی ارتش (نداجا) با جيپ حامل توپ۱۰۶ - اطراف خرمشهر ⏳ پاییز ۱۳۵۹ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk 🌴 گروه واتساپ "دفاع مقدس"
چه جمله‌ی قشنگی بود نگاه به لبخندشان همه‌ٔ غم‌های وجودت را به فنا می برد .... ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk 🌴 گروه واتساپ "دفاع مقدس"
« بسیج » تنها دفتری است که گنجایش نامِ تمام گمنامان را دارد ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk 🌴 گروه واتساپ "دفاع مقدس"
...و از خداوند می‌خواهم مرا با بسیجیانم محشور فرماید. "امام‌خمینی‌ره" ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk 🌴 گروه واتساپ "دفاع مقدس"
27.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مسابقات قرآن جمع با صفای بچه های تخریب لشگر10 که تعدای از شهدا در تصویر دیده میشوند. انس و الفتی با کتاب الهی داشتند. معمولا نیم ساعت قبل از نماز داخل حسینیه مشغول تلاوت قرآن بودند و شبها هم قبل از خواب به رسم سنت همه ی رزمندگان سوره واقعه به صورت جمعی تلاوت میشد. یاد همه ی اون روزها و شب های خوب بخیر. ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk 🌴 گروه واتساپ "دفاع مقدس"