📆 ششم اردیبهشت 1359
🌷سالروز شهادت محمّد منتظر قائم
پس از شکست حمله نظامی آمریکا به ایران در طبس و به جا گذاشتن چند فروند هلیکوپتر، برادرِ پاسدار، محمد منتظر قائم فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی یزد، جهت بررسی اوضاع به ناحیه مورد نظر وارد شد تا اطلاعات موجود و فوق سری داخل صحنه را جمعآوری نماید. از آن طرف، چون استکبار جهانی، نقشههای خود را نقش برآب میدید، تصمیم گرفت تا باقیمانده هلیکوپترها منهدم گردند تا اسناد سری نیز از بین روند. بنابراین با هماهنگی تنی چند از مزدوران و خودفروختگانی که در نیروی هوایی نفوذ کرده بودند، این منطقه بمباران شد و پاسدار محمدمنتظر قائم به فیض شهادت نائل آمد. از بین بردن اسناد و مدارک به جامانده که به طور قطع حاوی اسناد و مدارک مربوط به ادامه طرح و برنامههای آمریکاییها پس از انجام مرحله اول عملیات بود و همچنین شامل اسامی عوامل مزدور داخلی و جاسوسانی میشد که میبایست طی این عملیات با آمریکاییها همکاری کنند، خود واقعهای مهم و قابل بررسی است.
🌷 شهدا در قهقهه مستانه اشان عندربهم یرزقونند.
دفاع مقدس
📆 ششم اردیبهشت 1359 🌷سالروز شهادت محمّد منتظر قائم پس از شکست حمله نظامی آمریکا به ایران در طبس و
#قبل_از_پرواز
🌷وقتی قرار شد برویم محمد گفت: اول نمازمان را بخوانیم. ما كه نماز خواندیم و برگشتیم، محمد هنوز در گوشه حیاط سپاه مشغول نماز بود. او نماز را همیشه خوب می خواند. اغلب، در جمع ها، او را به دلیل تقوایش، پیشنماز می كردند. با اینهمه، این بار نمازش حال دیگری داشت. بعد از آنكه تمام شد یكی از برادرها به شوخی گفت: "نماز جعفر طیار میخواندی؟"
🌷او با خوشحالی پاسخ داد: "به جنگ آمریكا می رویم. شاید هم نماز آخرمان باشد." در بین راه مثل همیشه شروع كرد به قرآن و حدیث خواندن و تفسیر كردن و توضیح دادن، سوره اصحاب فیل را برایمان تشریح كرد و داستان ابرهه را.... و گفت؛ آمریكا قدرت پیروزی بر ما را ندارد و به توضیح بیشتر مسائل پرداخت. از احادیث نیز استفاده می كرد....
🌷محمد شهید با آنكه یك فرمانده نظامی خوب بود ، یك معلم اخلاق و عقیده نیز بود. و با آنكه در مواقع لازم از قاطعیت و همچنین خشم و جسوری فراوان برخوردار بود اما در مواقع عادی از همه پاسداران متواضع تر بود، از اینكه به او به چشم یك فرمانده نگاه كنیم ناراحت می شد و با اینكه او می بایست بیشتر نقش فرماندهی و تصمیم گیری و طرح و نقشه را داشته باشد ولی علاوه بر آن همواره خود پیشقدم بود و به ويژه در مواقع خطرناك حتماً خودش نخست اقدام می كرد.
🌷از خودنمائی به شدت پرهیز داشت، حتی زیر گزارشات یا اطلاعیه هائی كه اصولاً با نام فرمانده سپاه اعلام یا ارسال می شود، از نوشتن نامش خودداری می كرد. كسی كه وارد سپاه می شد امكان نداشت تا مدتی بفهمد او فرمانده ما هست. بیشترین كارها را خودش انجام می داد. اغلب شبها نیز به خانه نمی رفت و حتی به جاى ما هم پست می داد، غذا خیلی كم و ساده می خورد، بیشتر روزه می گرفت. روز قبل از شهادتش نیز كه پنجشنبه بود، روزه بود.
🌹خاطره اى به ياد شهيد شاخص مبارزه با نفوذ شهيد محمد منتظر قائم، محل پرواز: صحراى طبس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ #فصل_عاشقی
📽 فیلمی دیدنی و تماشایی از جبهه های حق علیه باطل در دوران دفاع مقدس با نوحه ای بسیار حماسی و خاطره برانگیز با نوای گرم و دلنشین #حاج_غلامرضا_کویتی_پور
🎙...هنگام پیکار یاران خدا آمد
جان به ره جانان مردانه فدا سازید
قبر و حرم مولا از خصم رها سازید
با رهبر خود ماوا، در کربلا سازید
آغوش حسینی باز از بهر شما آمد
از سنگرتان صوت و قرآن و دعا خیزد
این راز و نیاز شب از صدق و صفا خیزد
از رزم و جهادتان هنگامه به پا خیزد
یا رب به شما هر دم تا عرش الا آمد
در سجده بود اشک از چشم شما ریزان
انوار الهی از رخسار شما تابان...
🌺 یاد باد آن روزگاران یاد باد
حال و هوای دوران جنگ
-------------------------------------------
📡 کانال "دفاع مقدس"
(ایتا، روبیکا،تلگرام، واتساپ)
اینجا بیت شهداست☝️☝️
🌱 انتشار مطالب، صدقه جاریه است
دفاع مقدس
🌱 ۶ اردیبهشت ۱۳۴۳ - سالروز تولد بسیجی شهید سید محمد دستواره برادر دوم شهید، سید محمد رضا دستواره،
"این خانواده در بهشت هستند"
به یاد یک خانواده باصفای پایین شهری
"خانواده شهیدان دستواره🌷🌹🌷
دفاع مقدس
"این خانواده در بهشت هستند" به یاد یک خانواده باصفای پایین شهری "خانواده شهیدان دستواره🌷🌹🌷
خانواده جنوب شهری که با نان حلال پدر (از کارگری در کارگاه نمک) بزرگ شده، در جبهه مدارج ترقی را طی کرده و سرانجام لباس شهادت را بر تن کردند🌹🌷🌹
ا🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
💠 "این خانواده در بهشت هستند"
به یاد یک خانواده باصفای پایین شهری
"خانواده شهیدان دستواره"
بخشی از زندگینامهٔ خانواده دستواره
از زبان فرزند برومندشان
شهید سید محمد رضا دستواره :
(قائم مقام فرماندهی کل لشگر ۲۷ تهران)
🎤 « سید محمد رضا دستواره هستم
متولد ۱۸ اسفند ماه ۱۳۳۸
محل تولد من گود مرادی است در جنوب تهران
اسم پدرم سید نقی دستواره
و مادر من هم قدسی خانم میراسماعیلی است
طبق گفتهٔ مادرم، من ماه شعبان به دنیا آمدم
از هم بازی های دوران کودکی ام که خیلی با هم صمیمی بودیم
یکی رضا چراغی بود که منزلشان دوش به دوش خانهٔ ما قرار داشت
دیگری محمد پوراحمد که منزل آنها هم چسبیده به خانهٔ ما بود
نصرت قریب دیگر دوست مشترک ما سه نفر بود
که منزل آنها با خانه هایمان چند تا خانه فاصله داشت
در ایام زندگی ما در گود مرادی
با وضعیتی که داشتیم
هر چند زیاد رو به راه نبود
اما خوش بودیم و سرحال
به خصوص وقتی که با رفقا
توی کوچه پس کوچه های تنگ محلهٔ گود مرادی
پا به توپ می شدیم و با توپ پلاستیکی
فوتبال گل کوچک بازی می کردیم
یادم هست در آن دوران
مادرم غذای ساده ای بار می گذاشت
تا با آن غذا، شکم ما بچه ها را پر کند
اما این غذا از بس بی محتوا و بی مزه بود
سر و صدای من و دیگر برادران و خواهرانم را در می آورد
به همین خاطر گاهی وقت ها بابام
که آن ایام در یک کارگاه نمکی کار می کرد
کلاه خودش را بر می داشت
و آن را روی دیگ آبگوشت می تکاند
و با نمکی که توی کلاه اش بود
غذای ما را با مزه می کرد و می داد می خوردیم
بله من در چنین خانواده ای رشد کردم و بزرگ شدم .... »
برای ادامه خواندن این سرگذشت جذاب
به کتاب "قصه ما همین بود"
چاپ نشر بیست و هفت
مراجعه نمایید
سلام و صلوات هدیه به روح پدر و مادر شهیدان دستواره
و هدیه به برادران شهید
سید محمد رضا، سید حسین و سید محمد دستواره
و هدیه به شهید رضا چراغی و شهید محمد پوراحمد
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالْعَنْ أعْداءَهُم أجْمَعِین
-------------------------------------------
✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas
✅ تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas
https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
📡 گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊
🌱 ۷ اردیبهشت ۱۳۴۴ -— سالروز تولد شهید سید احمد پلارک
نام پدر: عباس
🕊شهادت: ۲۲ فروردین ۱۳۶۶ شلمچه
مزار : بهشت زهرا(س). قطعه۲۶، ردیف۳۲، شماره ۲۲
♦️♦️♦️
🔹به او میگویند : شهید عطری ))
🔸خیلیها سر مزار شهید سید احمد پلارک نذر و نیاز میکنند و از خدای او حاجت و شفاعت میخواهند...
🔹از سنگ قبرش همیشه عطر گلاب و گل های معطر ترشح میکند، و مزارش همیشه نمناک است..
طوری که هربار مزار شهید را خشک کنی چند دقیقه بعد از طرف دیگر مزارش شروع به مرطوب شدن با گلاب میکند...
🔸شبهای بسیاری سر بر سجده عبادت با خدای خود نجوا می کرد و اشک می ریخت…
♦️♦️♦️
❇️مادرش اینطور نقل کرده که پسرش در مدت عمرش سه کار را هرگز ترک نکرد:
▫️ نماز شب
▪️ غسل روز جمعه
▫️ زیارت عاشورای هر صبح
🔹23 ساله بود که شهید شد.
مادرش می گوید از سن 13 سالگی نماز شبش قطع نشد...
«نماز اول وقت چیزی بود که برایش از نان شب مهمتر بود.»
🔸گاهی بعضی کارهایش همه را متعجب می کرد...
«مثلا بین هر دو رکعت نماز شبش کمی می خوابید و دوباره بیدار می شد. وقتی علت این کارش را پرسیدند گفت: آدم باید نفسش را سختی بدهد تا پاک شود.....»
🔹سید احمد همیشه در همه عملیاتها، یک شال مشکی به سر و گردنش میبست.... جالب اینکه با وجود سادات بودنش، شال سبز نمی انداخت...
🔸فرمانده آرپیجی زن های گردان عمار لشکر ۲۷ حضرت رسول (ص) بود و این گردان یک هیئت داشت که نامش هییت متوسلین به حضرت زهرا (س) بود؛
🔹هر روز بعد از نماز جماعت صبح، زیارت عاشورا خوانده می شد... شهید پلارک یکی از مشتریان پر و پا قرص این مراسم بود، اما حال او با حال بقیه خیلی فرق داشت...
«هیچ وقت از یادم نمی رود، به محض اینکه نام حضرت فاطمه زهرا( س) می آمد خیلی شدید گریه می کرد؛ او ارادت خاصی به حضرت زهرا (س) داشت.»
-------------------------------------------
✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas
✅ تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas
https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
📡 گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊
دفاع مقدس
🌱 ۷ اردیبهشت ۱۳۴۴ -— سالروز تولد شهید سید احمد پلارک نام پدر: عباس 🕊شهادت: ۲۲ فروردین ۱۳۶۶ شلمچه
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌴 #سید_احمد_پلارک
🌷 #شهید_معطر
🎥 آر پی جی زن گردان عمار در لشکر ۲۷حضرت رسول(ص) -سال۶۶در شلمچه(عملیات کربلای۸)بشهادت رسید
💦مزار او همواره بوی خوش گلاب میدهدو سنگ قبرش همیشه نمناکست
-------------------------------------------
✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas
✅ تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas
https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
📡 گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊
🔰 روسفیدی اسلام
🔹این همت بزرگ شما جوانان و این اراده قاطع ملت ما بود که با توجه به خدای بزرگ، این نهضت را پیش بردید؛ و ما را در بین دنیا روسفید و اسلام را بلند کردید. لکن ما مراحلی داریم که باید طی کنیم. و آن، با همت شما جوانان است. شما باید این نهضت را همراهی کنید، تا به آخر.
📅 امام خمینی(ره) | ۸ اردیبهشت ۱۳۵۸
امام خمینی(ره)
🌿 جوانان عاشق دفاع از کشور
⚪️ تاریخ اسلام جز یک برهه از صدر اسلام، جوانانی مثل جوانهای ایران ما سراغ ندارد. و ملتی مثل ملت ایران در تاریخ ثبت نشده است. شما در کجای تاریخ ـ جز یک برهه در صدر اسلام آن هم نه به طور وسیع بلکه به طور محدود ـ سراغ دارید که جوانان یک کشور اینطور عاشق جنگ باشند؟ اینطور عاشق دفاع از کشور خودشان باشند؟ و اینطور ملت، همه با هم یکصدا دنبال پیروزی ارتش و سپاه پاسداران و سایر قوای مُسلَّحه باشند؟ و کجا دیدید که عاشقانه دنبال شهادت باشند؟ من به این چهره های نورانی و بشّاش شما، و به این گریه های شوق شما حسرت می برم.
15 / 9 / 1359
-------------------------------------------
✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas
✅ تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas
https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
📡 گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊
🌷 ۸ اردیبهشت ۱۳۶۰ - سالروز شهادت شیر بیشه بازی دراز - خلبان شجاع هوانیروز ارتش، علی اکبر شیرودی
ا🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿
🔰 رهبر انقلاب:
شهید شیرودی اولین نظامی بود که بنده در نماز به او اقتدا کردم.
او فردی مکتبی، مومن و جنگنده در راه خدا بود.
✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
دفاع مقدس
🌷 ۸ اردیبهشت ۱۳۶۰ - سالروز شهادت شیر بیشه بازی دراز - خلبان شجاع هوانیروز ارتش، علی اکبر شیرودی
#یه_وانت_گلوله!!
🌷در بهار ۱۳۵۸ خبری میرسد که عدهای ضد انقلاب در ارتفاعات «گهواره» در غرب تجمع کردهاند و قصد حمله به اسلامآباد را دارند. تیم آتشی مرکب از سه فروند هلیکوپتر کبری و یک فروند هلیکوپتر نجات به سمت منطقه موردنظر حرکتی میکنند. رهبری تیم آتش را شهید کشوری به عهده داشت. در حین عملیات ناگهان صدای شیرودی میآید که:...
🌷که: «آخ سوختم، آخ» همه هراسان از اینکه شیرودی را زدند، میخواستند منطقه را ترک کنند که صدای خنده شیرودی همه را میخکوب میکند. او در جواب سئوالات خلبانان میگوید: «هیچی نشده، ناراحت نباشید، یه گلوله خورد بالای سرم و افتاد توی لباسم. خیلی داغه، نمیتونم راحت بشینم.» عملیات با انهدام انبار مهمات و کشتن اشرار به پایان رسید.
🌷در بازگشت شهید کشوری به شیرودی میگوید: «راستی حالت چطوره؟ اون گلوله چی شد؟» شیرودی میگوید: «فکر کنم دیگه غیب شده باشه.» کشوری میگوید: «پیدایش کن، یادگاری خوبیه!» که شیرودی با خنده میگوید: «اگه میخواستم گلولههایی را که به طرفم شلیک شده برای یادگاری جمع کنم، تا الان حداقل یه وانت گلوله باید داشته باشم!!»
🌹خاطره ای به یاد خلبانان شهید کشوری و شیرودی
دفاع مقدس
🌷 ۸ اردیبهشت ۱۳۶۰ - سالروز شهادت شیر بیشه بازی دراز - خلبان شجاع هوانیروز ارتش، علی اکبر شیرودی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 تصاویر تازه منتشر شده از تعقیب بالگردهای دشمن توسط شهید شیرودی
خبرنگار ژاپنی پرسید:
شما تا چه هنگام حاضرید بجنگید؟
شیرودی خندید. سرش را بالا گرفت و گفت: ما برای خاک نمیجنگیم ما برای اسلام میجنگیم تا هر زمان که اسلام در خطر باشد.
🌷 ۸ اردیبهشت ۱۳۶۰ - سالروز شهادت خلبان شجاع هوانیروز ارتش، علی اکبر شیرودی
-------------------------------------------
-------------------------------------------
📡 کانال "دفاع مقدس"
(ایتا، روبیکا،تلگرام، واتساپ)
اینجا بیت شهداست☝️☝️
🌱 انتشار مطالب، صدقه جاریه است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 فیلمی کوتاه از مصاحبه شهید علی اکبر شیرودی، خلبان شجاع هوانیروز در #اوایل_جنگ
🔹 ابوشریف، فرمانده وقت سپاه نیز در کنار او دیده می شود
🌷 ۸ اردیبهشت ۱۳۶۰ - سالروز شهادت خلبان شجاع هوانیروز ارتش، علی اکبر شیرودی
📡 کانال "دفاع مقدس"
(ایتا، روبیکا،تلگرام، واتساپ)
#بعد_از_چهارمين_تانك....
🌷آخرین عملیات پروازی خلبان شیرودی در بازی دراز صورت گرفت. عراق لشکری زرهی با ٢٥٠ تانک و با پشتیبانی توپخانه و خمپاره انداز و چند فروند جنگنده روسی و فرانسوی، برای بازپس گیری ارتفاعات «بازی دراز» به سوی سر پل ذهاب گسیل می کند.
🌷خلبانیار احمد آرش که به همراه شهید شیرودی در این عملیات پروازی شرکت داشت، در مورد چگونگی شهادت این خلبان دلاور چنین می گوید: " بارها او را در صحنه جنگ دیده بودم که خود را با هلیکوپتر به قلب دشمن زده و حتی هنگام پرواز مسلسل به دست می گرفت.
🌷در آخرین نبرد هم جانانه جنگید و بعد از آنکه چهارمین تانک دشمن را زدیم، ناگهان گلوله یکی از تانک های عراقی به هلیکوپتر اصابت کرد و در همان حال شیرودی که مجروح شده بود با مسلسل به همان تانک شلیلک کرده و آن را منهدم نمود و خود نیز به شهادت رسید."
🌹خاطره اى به ياد خلبان شهيد على اكبر شيرودى
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
دفاع مقدس
#بعد_از_چهارمين_تانك.... 🌷آخرین عملیات پروازی خلبان شیرودی در بازی دراز صورت گرفت. عراق لشکری زرهی
#هدفهای_ارزشمند!!
🌷ساعت ۹:۰۰ شب بود که شهید شیرودی مرا به گوشه ای برد و گفت: پایخان، یکی از فرماندهان بلندپایه سپاه در پشت کوههای بازی دراز زخمی شده و به شدت خونریزی میکند و تنها وسیلهای که میتواند او را نجات دهد، هلیکوپتر است. حاضری با هم به آن منطقه پرواز کنیم؟ گفتم: چرا که نه، حالا که جان یک همرزم ما در خطر است من با کمال میل حاضرم. به دنبال آن، به سراغ ستوانیار فرید علیپور و بعد ستوانیار امینی (خلبان ۲۱۴) رفت و نظر موافق آنها را هم جلب کرد و آماده پرواز شدیم. آن روزها، دیدهبان نیروهای ما، یک روحانی به نام حاج آقا غفاری بود. او فردی خوش سخن و شاعر بود و هر وقت لب به سخن میگشود، همه را به خود جذب میکرد. او دوره دیدهبانی هم دیده بود و خیلی دقیق گرا میداد. این بزرگوار همیشه در خطر بود و در طول هفته، فقط یک بار به پایگاه میآمد و استحمام میکرد و لباسش را میشست یا عوض میکرد و دوباره به مقر دیدهبانی خود میرفت.
🌷وقتی ما به منطقه نزدیک شدیم، صدای آقای غفاری در رادیو پیچید و او توانست با کمک چراغ قوه، هلیکوپترها را به نقطه امنی هدایت کند. هلیکوپتر ۲۱۴ در آن نقطه نشست و توانستیم آن برادر سپاهی را سوار کرده، به طرف پادگان به پرواز در آییم. عراقیها که به حضور ما پی برده بودند، بیهدف به سمت ما شلیک میکردند؛ البته ما با چراغ خاموش پرواز میکردیم و فرصت را از نیروهای عراقی گرفته بودیم. پس از سوار کردن آن برادر پاسدار، برای آنکه آتش عراقیها را خاموش کنیم، شیرودی گفت: پایخان، چند راکت به طرف عراقیها بینداز! من با آنکه در شب تیراندازی نکرده بودم، با توجه به روشنایی گلولههای عراقی سمت عراقیها را بدون دقت هدف قرار دادم و دو راکت شلیک کردم. با شلیک راکتها، لحظهای کور موقت شدم و هیچجا را نمیدیدم. شیرودی هم که مثل من شده بود با تعجب گفت: یا امام حسین، من هیچجا را نمیبینم. طبق آموزشی که قبلاً دیده بودیم، لحظهای....
🌷لحظهای چشمان خود را بستم و وقتی حالت عادی پیدا کرد، چشمانم را باز کردم. ناگهان در مقابل خود کوهی از آتش را دیدم که از طرف محل استقرار عراقیها بلند شده است، و ارتفاع آتش به اندازه یک ساختمان پنج طبقه بود. به دنبال آن، صدای آقای غفاری در رادیو بلند شد که تکبیر میگفت. ما هم آتش به آن عظمت را تماشا کردیم، ولی چون فرصت تماشا نداشتیم، به سرعت برادر مجروح را به پایگاه آوردیم. در مسیر برگشت، در ارتفاعات میله سرخه ناگهان کنترل هلیکوپتر از دست من خارج شد، ولی به هر صورت، برخود مسلط شدم و کنترل هلیکوپتر را حفظ کردم. بالاخره سالم در پادگان نشستیم و برادر مجروح هم به کرمانشاه منتقل شد. فردای آن روز حاج آقا غفاری به پایگاه آمد و درحالیکه یک یک ما را میبوسید گفت: یکی از راکتهای شما به انبار مهمات عراقیها و دیگری به تانکر ۲۰ هزار لیتری اصابت کرده بود.
🌷بعد از من میپرسید که من چطور در دل شب و در آن تاریکی آن هدفهای ارزشمند را تشخیص داده و مورد هدف قرار داده ام؟ من در جواب گفتم: به خدا من همین جوری تیراندازی کردم. حاج آقا غفاری درحالیکه با نگاهی تحسینآمیز مرا میخکوب کرده بود، گفت: امداد غیبی یعنی این. امداد غیبی، یعنی اینکه موشک شما به طرف مهمترین هدف هدایت میشود و در دل شب آنها را به آتش میکشد! و من در تأیید فرمایش ایشان گفتم: امداد غیبی، یعنی دستی که ما را در گردنه میله سرخه از سقوط حتمی نجات میدهد. در صورتی که اصلاً ندانستیم این حادثه چگونه اتفاق افتاد. حاج آقا غفاری که از آن حادثه خبر نداشت، گفت: خداوند شما را از همه بلایا نگه دارد انشاءالله.... و من گفتم: همچنین شما را حاج آقا و بعد لبخندی بر لبان هر دو نفر ما رویید.
🌹خاطرهای به یاد خلبان شهید علیاکبر شیرودی
(ایشان ۸ اردیبهشت ماه سال ۶۰ در عملیات بازی دراز به شهادت رسیدند.)
-------------------------------------------
✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas
✅ تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas
https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
📡 گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊
☀️ سهمشان، آر پی جی ، گلوله ... نان خشک❗️
🔹 اگر خوب بنگریم، آنها دنبال سهم نبودند، آمده بودند دینشان را به جنگ ادا کنند
-------------------------------------------
✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas
✅ تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas
https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
📡 گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊
⏳ ساعاتی به عملیات پیروزمند بیت المقدس نمانده است
در این عملیات بزرگ، رزمندگان اسلام توانستند با یاری خداوند، خونین شهر را از چنگال بعثیون کافر آزاد کنند.
ا🌱🌴🌱🌴🌱🌴🌱🌴🌱🌴
📷 ☝️☝️نماز و سجده شکر یکی از نیروهای رزمنده پس از آزادی خرمشهر - خرداد ۶۱
-------------------------------------------
✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas
✅ تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas
https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
📡 گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌴 ۱۰ - ۹ اردیبهشت ۱۳۶۱ - آغاز عملیات بیت المقدس در جبهه جنوب
در این کارزار بزرگ، رزمندگان اسلام توانستند در طی چهار مرحله، مناطق عظیمی از خاک ایران را از لوث وجود نیروهای متجاوز خارج ساخته و #خرمشهر قهرمان را از اشغال بیگانگان آزاد کنند.
فرازی از پیام امام خمینی در پی آزادی خرمشهر:
. . . سپاس بی حد بر خداوند قادر که کشور اسلامی و رزمندگان متعهد و فداکار آن را مورد عنایت و حمایت خویش قرار داد و نصر بزرگ خود را نصیب ما فرمود.
این جانب با یقین به آنکه "مَا النَّصْرُ إلّا مِنْ عِندِ الله" ، از فرزندان اسلام و قوای سلحشور مسلح، که دست قدرت حق از آستین آنان بیرون آمد و کشور بقیة الله الاعظم - ارواحنا لمقدمه الفداء - را از چنگ گرگان آدمخوار که آلت هایی در دست ابرقدرتان خصوصاً امریکای جهانخوارند بیرون آورد و ندای «الله اکبر» را در خرمشهر عزیز طنین انداز کرد و پرچم پر افتخار «لا اله الا الله» را بر فراز آن شهرِ خرّم- که با دست پلید خیانتکاران قرن به خون کشیده شده و «خونین شهر» نام گرفت - [بیافراشت] تشکر می کنم...
پ.ن: اشغال بندر استراتژیک خرمشهر در سال ۵۹ برای عراق، پیروزی بزرگی محسوب میشد، چنانکه صدام گفته بود: "اگر ایرانی ها بتوانند #خرمشهر را پس بگیرند، کلید فتح #بصره را به آنها میدهم" . . . که این نشان از اهمیت فوق العاده خرمشهر برای عراقی ها را داشت.
-------------------------------------------
📡 کانال "دفاع مقدس"
(ایتا، روبیکا،تلگرام، واتساپ)
اینجا بیت شهداست☝️☝️
🌱 انتشار مطالب، صدقه جاریه است
🌴 خرمشهر، ما می آییم
⏳ ۱۰ - ۹ اردیبهشت ۱۳۶۱ - آغاز عملیات بیت المقدس در جبهه جنوب
⚪️ #خاطره
بعد از ظهر داغ آخرین روزهای اردیبهشت ۱۳۶۱ ،
قاسم محمدی فرمانده گردانمان، نیروها را جمع کرد، نقشهای را نشانمان داد و گفت: وظیفهی گردان ما اینه که از جادهی خرمشهر و شلمچه، بهطرف غرب، مستقیم بریم توی دل عراق. پنج کیلومتر که رفتیم و دشمن رو عقب زدیم، اونوقت میریم بهطرف چپ و تا اونجا که ممکنه، خودمون رو به نیروهای دیگه میرسونیم. توی این عملیات، ما هیچ نیروی پشتیبانی نداریم. ما پیشمرگ یگانهای دیگه هستیم. ما باید همهی حواس دشمن رو به اون نقطه جلب کنیم. معلوم هم نیست که هیچکدوم از ما برگرده. چهار طرف ما، نیروهای دشمن قرار میگیرند؛ حتی پشتسر ما. از نیروی کمکی و مهمات و تدارکات و چیزهای دیگه هم خبری نیست. حتی آمبولانس برای بردن مجروحها نمیتونه بیاد جلو. حالا دیگه حساب کار رو بکنید. من این ماموریت رو داوطلبانه از تیپ قبول کردهام، چون شماها رو خوب شناختهام و با روحیهی همهتون آشنا شدهام و میدونم براتون هیچ مسئلهای نیست.
سوالات بچهها شروع شد:
- حتما باید گردان ما پیشمرگ بشه؟
- یعنی ما نمیتونیم توی گرفتن خرمشهر شرکت کنیم؟
- یعنی فقط همین راه مونده؟
با یک صلوات متفرق شدیم و به چادرها رفتیم.
حال بچهها خیلی تغییر کرد. مهربان که بودند، مهربانتر شدند. بچههای گردانهای دیگر یکجور دیگری نگاهمان میکردند. برخوردشان خیلی گرم و باحال شده بود.
روز بعد که قاسم محمدی جمعمان کرد، کسی خیال سوال کردن نداشت، چرا که هرچه بود، روز قبل شنیده بودیم. آرام به سیمای استخوانی او نگاهی انداختم. با لهجهی اصفهانی بسم الله گفت و شروع کرد به حرف زدن: برادرا، مطلبی هست که باید به اطلاعتون برسونم. اون نقشهای رو که دیروز نشونتون دادم و اون کاری که گفتم، منتفی شد.
آه از نهاد همه بلند شد. ادامه داد: اون نقشه به خاطر این بود که ما اطلاع دقیقی از مواضع دشمن نداشتیم، اما یکی از فرماندهان عراقی که چند روز پیش اسیر شده، وضعیت تمام مناطقشون رو برای ما روشن کرد و حالا خوب میدونیم دشمن چه موانعی داره و کجا چه تعداد نیرو گذاشته. اون فرمانده عراقی گفته: من همهی اینا رو بهتون میگم، چون میدونم شماها نمیتونید خرمشهر رو بگیرید. توی اونجا بیشتر از سی هزارتا سرباز تا دندان مسلح عراقی نشسته.
جریان کار به این صورت شده که ما از طرف شمال، بهسمت خرمشهر پیش میریم. نزدیک شهر، از میدان مین که رد شدیم، میرسیم به خونههای سازمانی. به احتمال زیاد، اونجا جنگ چریکی و خونه به خونه پیش میآد. یه چیز تا یادم نرفته بگم، قبل از خونههای سازمانی یه خاکریز دوجداره هست که وسط یه جادهی خاکییه. اون خاکریز خط پدافندی ماست. هیچکس حق نداره بره اون طرفتر. ما میریم با دشمن درگیر میشیم، ولی خطمون خاکریزه. قراره خرمشهر سه چهار روز توی محاصرهی سنگین باشه. هواپیماها هم از بالا بمبارونش کنند تا دشمن تحتفشار قرار بگیره و چهبسا فکر کنه ما نمیتونیم اونجا رو بگیریم. به همین خاطر نیروهاش رو اونجا متمرکز کنه. روز سوم ما باید بریم جادهی خرمشهر - بصره رو بگیریم و با اومدن تیپ محمد رسولالله (ص) بریم طرف بصره و انشاءالله به لطف خدا اونجا رو فتح کنیم. فقط توصیههایی رو که روز اول عملیات کردم، فراموش نکنید ها!
✍️نقل #خاطره ☝️☝️ از عملیات بیت المقدس - برگرفته از کتاب: "خرمشهر آزاد شد" نوشته: حمید داودآبادی. نشر یا زهرا (س)
-------------------------------------------
📡 کانال "دفاع مقدس"
(ایتا، روبیکا،تلگرام، واتساپ)
🌱 انتشار مطالب، صدقه جاریه است
دفاع مقدس
🌴 خرمشهر، ما می آییم ⏳ ۱۰ - ۹ اردیبهشت ۱۳۶۱ - آغاز عملیات بیت المقدس در جبهه جنوب ⚪️ #خاطره
اردیبهشت 1361 – آغاز عملیات بیت المقدس
اردوگاه دارخوئین – تیپ 8 نجف اشرف
در جمع با صفای بچه های گردان 2 ثامن الائمه.
نشسته وسط دو شهید :امیر محمدی و جهانشاه کریمیان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎤 مصاحبه شهید احمد کاظمی، فرمانده تیپ نجف اشرف - در جریان عملیات بیت المقدس
🎥 تصاویری از سنگر فرماندهی و قرائت دعای توسل
▫️در فیلم، محسن رضایی فرمانده سپاه، شهید علی صیاد شیرازی فرمانده نیروی زمینی ارتش، ... احمد غلامپور ... و نیز جمعی دیگر از مسئولین قرارگاه دیده می شوند - همچنین رمز عملیات از طریق بیسیم به یگان های عمل کننده ابلاغ می شود.
🌴 دوران #دفاع_مقدس
🌿 اردیبهشت ۱۳۶۱ - سالگرد عملیات بیت المقدس (آزادسازی خرمشهر)
⏳ ۱۰ - ۹ اردیبهشت ۱۳۶۱ - آغاز عملیات بیت المقدس در جبهه جنوب
-------------------------------------------
📡 کانال "دفاع مقدس"
(ایتا، روبیکا،تلگرام، واتساپ)
اینجا بیت شهداست☝️☝️
🌱 انتشار مطالب، صدقه جاریه است