eitaa logo
دفاع مقدس
3.6هزار دنبال‌کننده
15.3هزار عکس
10هزار ویدیو
833 فایل
🇮🇷کانال دفاع مقدس🇮🇷 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی و حال و هوای رزمندگان جبهه ها #دهه۶۰ #کپی_آزاد 〰〰〰 اینجا سخن از من و ما نیست،سخن از مردانی ست که عاشورا را بازیافته،سراسر از ذکر «یا لیتنا کنا معک» لبریز بوده و بال در بال ملائک بسوی کربلا رهسپار شدند
مشاهده در ایتا
دانلود
دفاع مقدس
🌀 اتل متل یه بابا، دلیر و زار و بیمار 🌿 اتل متل یه مادر، یه مادر فداکار ⚪️👆 ابوالفضل سپهر، شاعر ب
🍃اتل متل یه بابا ، دلیر و زار و بیمار اتل متل یه مادر ، یه مادر فداکار اتل متل بچه ها، که اونها رو دوست دارن آخه غیر اون دو تا، هیچ کسی رو ندارن ! 🍃مامان بابا رو میخواد ، بابا عاشق اونه ! به غیر بعضی وقتها ، بابا چه مهربونه ! وقتی که از درد سر، دست میذاره رو گیجگاش اون بابای مهربون ، فحش میده به بچه هاش ! 🍃همون که وقتی هر چی ، جلوش باشه میشکنه همون که وقتی هر کی ، پیشش باشه میزنه ! غیر خدا و مادر ، هیچ کسی رو نداره اون وقتی که بابا جون ، موجی میشه دوباره ! 🍃دویدم و دویدم ، سر کوچه رسیدم بند دلم پاره شد ، از اون چیزی که دیدم ! بابام میون کوچه ، افتاده بود رو زمین مامان هوار میزد ، شوهرمو بگیرین ! 🍃مامان با شیون و داد ، میزد توی صورتش قسم می داد بابا رو، به فاطمه به جدّش ! تورو خدا مرتضی ! زشته میون کوچه بچه داره می بینه ، تو رو به جون بچه ! 🍃بابا رو دوره کردن ، بچه های محله بابا یهو دوید و ، زد تو دیوار با کلّه ! هی تندو تند سرش رو، بابا میزد تو دیوار قسم می داد حاجی رو ، حاجی گوشی بردار ! 🍃مامان دوید و از پشت ، گرفت سر بابا رو بابا با گریه می گفت ، کشتند بچه ها رو ! بعد مامانو هلش داد ،خودش خوابید رو زمین گفت که مواظب باشین ، خمپاره زد بخوابین ! 🍃الو الو کربلا ، پس نخودا چی شدن ؟ کمک میخوام حاجی جون ،بچه ها قیچی شدن ! تو سینه و سرش زد ، هی سرشو تکون داد رو به تماشاچیا ، چشماشو بست و جون داد ! 🍃بعضی تماشا کردن ، بعضی فقط خندیدن اونهایی که از بابام ، فقط امروز دیدن ! سوی بابا دویدم ، بالا سرش رسیدم از درد غربت اون ، هی به خودم پیچیدم 🍃درد غربت بابا ، غنیمت از نبرده شرافت و خون دل ، نشونه های مَرده ! ای اونهایی که امروز ، دارین بهش می خندین برای خنده هاتون ، دردشو می پسندین ! 🍃امروزشو نبینین ، بابام یه قهرمونه یه روز بهم می رسیم ، بازی داره زمونه ! موج بابام ، کلیدِ ، قفلِ در بهشته ! درو کنه هر کسی ، هر چیزی رو که کِشته 🍃یه روز پشیمون می شین ،که دیگه خیلی دیره گریه های مادرم ، یقه تونو می گیره ! بالا رفتیم ماسته ، پایین اومدیم دوغه ! مرگ و معاد و عقبی ، کی میگه که دروغه ! 🌸شاعر : مرحوم ابوالفضل سپهر ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ 🌴 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی .... و حال و هوای رزمندگان جبهه ها ✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas ✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 😔 این عزیزان همان رزمندگان دیروز بودند که با جوانمردی پای کار ایستادند و نگذاشتند وجبی از خاک وطن به دست دشمن بیافتد. 🌿 امنیت، استقلال و تمامیت ارضی مون رو مدیون فداکاری های اونا هستیم 🙏🙏 🌴 آرزوی سلامتی و عافیت برای جانبازان اعصاب و روان و شیمیایی ها 🤲 ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ 🌴 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی .... و حال و هوای رزمندگان جبهه ها ✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas ✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas
اتل‌ متل‌ یه‌ مادر نحیف‌ و زار و خسته‌ با صورتی‌ حزین‌ و دستای‌ پینه‌ بسته‌ بپرس‌ ازش‌ تا بگه‌ چه‌ جور میشه‌ سوخت‌ و ساخت‌ با بیست‌ هزار تومن‌ پول‌ اجاره‌ خونه‌ پرداخت‌ اجاره‌های‌ سنگین‌ خرج‌ مدرسه‌ ما خرج‌ معاش‌ خونه‌ خرج‌ دوای‌ مینا بپرس‌ ازش‌ تا بگه‌ چه‌ جوری‌ میشه‌ جنگ‌ كرد با سیلی‌ جای‌ سرخاب‌ صورتا رو قشنگ‌ كرد بپرس‌ ازش‌ تا بگه‌ چه‌ جوری‌ میشه‌ جنگ‌ كرد یااینكه‌ بی‌ رنگ‌ مو موی‌ سیاهو رنگ‌ كرد وقتی‌ كه‌ گفتند بابا تو جبهه‌ها شهید شد خودم‌ دیدم‌ یك‌ شبه‌ چند تا موهاش‌ سفید شد می‌ خوای‌ بدونی‌ چرا نصف‌ موهاش‌ سفیده‌؟ بپرس‌ كه‌ بعد بابا چی‌ دیده‌، چی‌ كشیده‌ یا میره‌ داروخانه‌ برا دوای‌ مینا یا كه‌ میره‌ سمساری‌ یا كه‌ بهشت‌ زهرا(س‌) یه‌ روز به‌ دنبال‌ وام‌ مامان‌ میره‌ به‌ بنیاد یه‌ روز به‌ دنبال‌ كار پیرِ آدم‌ درمیاد هر وقت‌ به‌ مامان‌ میگم‌: «طعم‌ غذات‌ عالیه‌» مامان‌ با گریه‌ میگه‌: «جای‌ بابات‌ خالیه‌» بعضی‌ روزا كه‌ توی‌ خونه‌ غذا نداریم‌ غذای‌ روز قبلو برا مینا میذاریم‌ مینا با غم‌ میپرسه‌: «غذا فقط‌ همینه‌؟» مامان‌ با گریه‌ میگه‌: «بابات‌ كجاس‌ ببینه‌؟» وقتی‌ كه‌ بیست‌ می‌گیرم‌ میاد پیشم‌ میشینه‌ نوازشم‌ می‌كنه‌ نمره‌ها مو می‌بینه‌ میگم‌: «معلمم‌ گفت‌ كه‌ نمره هات‌ عالیه‌» مامان‌ با گریه‌ میگه‌: «جای‌ بابات‌ خالیه‌» یه‌ بار گفتم‌: «مامان‌ جون‌ این‌ آقا بقالیه‌ با طعنه‌ گفت‌ تو خونه‌ جای‌ بابات‌ خالیه‌؟» تا حرف‌ من‌ تموم‌ شد با دست‌ تو صورتش‌ زد با گریه‌ گفت‌: «ای‌ خدا بی‌شرفی‌ تا این‌ حد؟» میگم‌ : «مامان‌ راست‌ بگو اگه‌ بابا دوست‌ داشت‌ چرا ازت‌ جدا شد پس‌ چرا تنهات‌ گذاشت‌؟» چشم‌ میدوزه‌ تو چشمام‌ لب‌ میگزه‌ ، می‌خنده‌ بیرون‌ میره‌ از اتاق‌ محكم‌ در و می‌بنده‌ رفتم‌ و از لای‌ در توی‌ اتاقو و دیدم‌ صدای‌ گریه‌هاشو از لای‌ در شنیدم‌ داشت‌ با بابام‌ حرف‌ میزد چشاش‌ به‌ عكس‌ اون‌ بود انگار كه‌ توی‌ گلوش‌ یه‌ تیكه‌ استخون‌ بود «مرتضی‌ جون‌ میدونم‌ زنده‌ای‌ و نمردی‌ بعد خدا و مولا ما رو به‌ كی‌ سپردی‌؟ دست‌ خوش‌ آقا مرتضی‌ خوش‌ به‌ حالت‌ كه‌ رفتی‌ ما اینجا مستأجریم‌ تو اونجا جا گرفتی‌؟ خواستگاریم‌ یادته‌؟ چند تا سكه‌ مهرمه‌ مهریه‌ مو كی‌ میدی‌؟ گره‌ توی‌ كار مه‌ مهریه‌مو كی‌ میدی‌ دختر مون‌ مریضه‌ بیاببین‌ كه‌ موهاش‌ تند تند داره‌ میریزه‌ مهریه‌مو كی‌ میدی‌؟ اجاره‌ خونه‌ داریم‌ صاحب‌ خونه‌ می‌گفتش‌ دیگه‌ مهلت‌ نداریم‌ امروز كه‌ صاحب‌ خونه‌ اومد برا اجاره‌ همسایمون‌ وقتی‌ گفت‌ مهلت‌ بده‌ نداره‌ یهو تو كوچه‌ داد زد: اینا همش‌ بهونه‌اس‌ دق‌ّ اجاره‌ داره‌ دردش‌ اجاره‌ خونه‌اس‌ به‌ من‌ چه‌ شوهرش‌ رفت‌ یا كه‌ زن‌ شهیده‌ خونه‌ اجاره‌ كرده‌ یا خونه‌ مو خریده‌؟ درد دل‌ خسته‌مو فقط‌ برا تو گفتم‌ چون‌ از تموم‌ مردم‌ «به‌ من‌ چه‌» می‌شنفتم‌ میگم‌ خونه‌ نداریم‌ خیلی‌ مریضه‌ بچه‌ سایة‌ سرنداریم‌ همه‌ میگن‌ «به‌ من‌ چه‌» با آه‌ خود به‌ عكس‌ بابا جونم‌ جون‌ میده‌ چادرو وَرمیداره‌ موهاشو نشون‌ میده‌ صورتشو میذاره‌ روصورت‌ شهیدش‌ بابام‌ نگاه‌ می‌كنه‌ به‌ موهای‌ سفیدش‌ اشك‌ مامان‌ می‌ریزه‌ روصورت‌ باباجون‌ بابام‌ گربه‌ میكنه‌ برای‌ غمهای‌ اون‌ بابا با چشماش‌ میگه‌ قشنگ‌ِ مهر بونم‌ همسر خوب‌ و تنهام‌ غصه‌ نخور می‌دونم‌ اتل‌ متل‌ یه‌ مادر نحیف‌ و زار و خسته‌ با صورتی‌ حزین‌ و دستای‌ پینه‌ بسته‌ دستای‌ پینه‌دارش‌ عجب‌ حماسه‌ سازه‌ دستایی‌ كه‌ شوهرش‌ خیلی‌ به‌ اون‌ مینازه‌ دستایی‌ كه‌ پرچم‌ِ بابا رو ورمیداره‌ توی‌ خزون‌ غیرت‌ دستایی‌ كه‌ بهاره‌ دستایی‌ كه‌ عینهو دست‌ بابا می‌مونه‌ نمی‌ذاره‌ سلاح‌ِ بابام‌ زمین‌ بمونه‌ دستی‌ كه‌ بچه‌هاشو بسیجی‌ بار میاره‌ بذر غیرت‌ و ایمان‌ تو روحشون‌ میكاره‌ درسته‌ كه‌ شوهرش‌ تو جبهه‌ها شهید شد درسته‌ كه‌ موی‌ اون‌ بعد بابا سفید شد اما خون‌ بابا و موهای‌ مادر من‌ وقتی‌ با هم‌ جمع‌ شدن‌ سیلی‌ زدن‌ به‌ دشمن‌ سرخی‌ صورت‌ اون‌ سرخی‌ خون‌ باباست‌ موی‌ سفید مادر افتخار بچه‌هاست‌ باید فهمیده‌ باشی‌ چه‌ جوری‌ میشه‌ جنگ‌ كرد با سیلی‌ جای‌ سرخاب‌ صورتا رو قشنگ‌ كرد باید فهمیده‌باشی‌ چه‌ جوری‌ میشه‌ جنگ‌ كرد یا اینكه‌ بی‌رنگ‌ مو موی‌ سیاهو رنگ‌ كرد اتل‌ متل‌ یه‌ مادر خیلی‌ چیزا میدونه‌ از بی‌مروّتیها از بازی‌ زمونه‌ ای‌ كه‌ در این‌ حوالی‌ غربت‌ مارو دیدی‌ صدای‌ ناله‌های‌ مادرمو شنیدی‌ دست‌ رو گوشات‌ گذاشتی‌ چشماتو خیره‌ كردی‌ زل‌ زدی‌ به‌ مادرم‌ فكر كردی‌ خیلی‌ مردی‌؟ تو كه‌ به‌ زخم‌ قلب‌ مامان‌ نمك‌ گذاشتی‌ اگه‌ مامان‌ بمیره‌ مادرمو تو كشتی‌ اگه‌ بابام‌ نبودش‌ هر چی‌ داشتی‌ می‌خوردن‌ مال‌ و منالت‌ كه‌ هیچ ادامه👇👇
دفاع مقدس
اتل‌ متل‌ یه‌ مادر نحیف‌ و زار و خسته‌ با صورتی‌ حزین‌ و دستای‌ پینه‌ بسته‌ بپرس‌ ازش‌ تا بگه‌
اگه بابا نبودش هرچی داشتی می خوردن مال و منالت که هیچ مادرتم می بردن اگه‌ مامان‌ بمیره‌ دق‌ می‌كنم‌، می‌میرم‌ پیش‌ خدا و بابام‌ من‌ جلو تو می‌گیرم‌ 🔹 شاعر : مرحوم ابوالفضل سپهر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 «دو تا بچه بسیجی» سروده: زنده یاد ابوالفضل سپهر •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈ 🌴 کانال :
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 چشم، چشم، دو ابرو 🎶👆 سروده ای زیبا از: زنده یاد «ابوالفضل سپهر» ا▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️ ۲۸ شهریور ۱۳۸۳ -- سالروز درگذشت بازیگر، شاعر و هنرمند انقلابی، ابوالفضل سپهر؛ همو که جنگ نرفته و جنگ ندیده، حس و حال دوران دفاع مقدس، شهدا و مجروحین و بازماندگان آنها را در سروده ها و اشعارش، به زیبایی به تصویر کشیده است.... ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ 🌴 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی .... و حال و هوای رزمندگان جبهه ها
آی دونه دونه دونه نون و پنیر و پونه قصه بگم براتون؟ قصه‌ای عاشقونه؟ یه وقت نگین دروغه یه وقت نگین که وَهمه اون که قبول نداره نمی تونه بفهمه بریم به اون فصلی که اوج گرمی ساله ماجرای قصه‌مون داخل یک کاناله کانالی که تو این دشت مثل قلب زمینه دور و بر این کانال پر از میدون مینه یک کانال که تو این دشت مثل قلب زمینه دور و بر این کانال ببین چه دلنشینه اون یکی پا نداره روی زمین افتاده اون یکی رو ببینین چقدر قشنگ جون داده رنگ و روی اون یکی از تشنگی پریده همون که روی پاهاش سر دو تا شهیده اونجا که نوزده نفر کنار هم خوابیدن ببین چقدر قشنگن تمام‌شون شهیدن 🌷 سروده ای از: زنده‌یاد ابوالفضل سپهر ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
دفاع مقدس
#ببینید 🎞 چشم، چشم، دو ابرو 🎶👆 سروده ای زیبا از: زنده یاد «ابوالفضل سپهر» ا▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫
▪️۲۸ شهریور ۱۳۸۳ - سالروز درگذشت ابوالفضل سپهر، شاعری که از فراق شهدا دق کرد!! ا▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️ 💠 خاطره ای از شاعر حزب اللهی، ابوالفضل سپهر👇👇 یتیم بزرگ شده بود، وضع مالی خوبی نداشتند. با وجودی که مریضی سختی داشت، سخت کار می کرد تا خرج زندگی خانواده رو تامین کنه. به کمک دوستان، یک بقالی راه انداخت توی نازی آباد در جنوب تهران. چند ماه بیشتر نکشید که مغازه ورشکست شد و تعطیل. کاسب نبود. اصلا کاسبی بلد نبود. تا یک مشتری می گفت: ببخشید 100 گرم از اون برنج ارزونتون بده. یک کیلو برنج اعلا می کشید میذاشت جلوش، و همون پول صد گرم برنج ارزون رو می گرفت. قرار بود 20 هزار تومن خواروبار بذاره توی جعبه و بفرسته برای یک خانواده بی بضاعت. جعبه بزرگ تر آورد و شروع کرد پر کردن. بهش گفتند: "این مقداری که تو گذاشتی بالای 50 هزار تومنه." مثل همیشه خندید و گفت: "نه بابا حالا خیلی مونده تا 20 تومن بشه. جای دوری نمیره" مادرش در بیمارستان عمل جراحی شده بود. بچه ها کمک کردند و 600 هزار تومان جور کردند. بهش دادند تا مادرش را از بیمارستان ترخیص کند. در محل که دیدش، گفت: مادرت رو آوردی خونه؟ گفت نه. وقتی پرسید چرا؟ گفت: پول نداشتم. - مگه 600 تومن بیشتر می شد؟ - نه کافی بود ولی آخه ... - آخه چی؟ اصلا پول رو بردی بدی بیمارستان؟ - نه نبردم. - ازت دزدیدند؟ - نه - گم کردی؟ - نه بابا. - پس چه بلایی سر پول آوردی؟ یه جانبازی برای اجاره خونش پول پیش نداشت بده، منم چند وقت پیش بهش قول داده بودم براش ردیف کنم. رفتم پول رو دادم به اون. دیدم اون واجب تره. هر وقت می رفت بهشت زهرا (س)، می گفت: من که لیاقت جبهه و شهادت نداشتم، یعنی می شه منو وسط شهدای گمنام دفن کنند؟ وقتی "ابوالفضل سپهر" بر اثر دیابت و مریضی کلیه و ... در بیمارستان فوت کرد، نوشتند: "شاعر اتل متل فوت کرد ..." اصلا معلوم نشد چطوری پس از مراسم تشییع باشکوه که اکثرشان رزمندگان و جانبازان بودند، پیکرش رفت طرف قطعه شهدای گمنام و وسط آنها دفن شد. (راوی: حمید داودآبادی) ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌴 در وصف 🎥 فیلم / شعرخوانی استاد در مراسم بدرقه رزمندگان عازم به جبهه -- دوران جنگ تحمیلی 🎙یا علی باز از خدا دستی به همراه بسیج جاودان کن در جهان این جلوه و جاه بسیج یا علی خون حسینت کِی رود از یادها گو ببیند زینب این غوغای خونخواه بسیج تا علمدارش گشاید بال شاهین علم می‌دهد فرمان حسینت کو بُوَد شاه بسیج اشک و خون می‌بارد از آفاق آذربایجان خود به مژگان رفته آذربایجان راه بسیج می‌زداید دود آه خیمه‌های سوخته خیمه و خرگاه زد در کربلا آه بسیج کوردل بودند اهل کوفه و بیعت شِکن قوم سلمان است این قوم دل آگاه بسیج ... 🇮🇷 ۲۷ شهریور سالروز درگذشت شاعر ملک سخن، استاد شهریار دوران
🌱 ۲۸ شهریور ۱۳۴۴ -- سالروز تولد رزمنده شهید سید جعفر مظفری 🌴 «باب الحوائج شهدای قائمشهر» 🔺شهید ۱۸ ساله ای که مثل مادر ۱۸ ساله اش حضرت زهرا «س» با پهلویی شکسته به شهادت رسید...!🕊🕊 پدرش سيدباقر، كارگر بود و مادرش ربابه نام داشت. تا پايان دوره راهنمايى درس خواند. به عنوان بسيجى در جبهه حضور يافت. 🌷 مزار شهید: گلزار سيد نظام الدين زادگاهش ▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️ سید جعفر، معاون تعاون گردان امام محمد باقر علیه السلام از لشکر ویژه ۲۵ کربلا بود . با هم تو پرسنلی گردان آشنا شدیم. گردان امام محمد باقر (ع) به فرماندهی شهید بلباسی و شهید خنکدار در عملیات ها حضور پیدا می کرد. یکی ازگردان های معنوی و خط شکن لشکر کربلا بود. سید علاقه ی شدیدی به روحانیت داشت به حدی که وقتی برای گردان روحانی معرفی می شد سریع می رفت نعلین روحانی رو جفت می کرد.به مستحبات خیلی اهمیت می داد خصوصاً به مستحبات بعد از غذا خیلی مقید بود.با توجه به اینکه سن و سال کمی داشت اما تو گردان معروف بود به کسی که نسبت به انجام مستحبات خیلی مقید است . از همه کوچکتر بود اما از همه ی ما فعالتر . ا🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱 سید جعفر تو کارهای خیر، مثل واکس زدن پوتین رزمنده ها , آماده کردن غذا, همیشه پیش قدم بود و با اخلاص این کارها را انجام می داد. همیشه سعی می کرد تو کارهای خیر پیش قدم باشه.مثلاً شهید بلباسی فرمانده گردان، هر زمانی که از خط می اومد مقر می گفت: عباس! چایی داریم؟من هم سریع سراغ سید رومی گرفتم, اون هم بدون کوچکترین اعتراضی می رفت چایی رو آماده می کرد. با اخلاص و بی تکبر بود.زمانی که دهلران بودیم معمولاً تا دیر وقت بیدار می موندیم,یک کتری چای درست می کردیم با بچه های تعاون, پرسنلی و فرماندهی باهم می خوردیم. اگه چایی اضافه می کرد سید سر آخر همه رو می خورد. می گفتم: چرا این کار و می کنی؟ می گفت ( آخه اصرافه,حروم میشه!)ساده و بی آلایش و با ادب و سر به زیر بود.اگه یک زمانی شهید خنکدار و شهید بلباسی بهش میگفتن: همینجا باش وتکون نخور,فقط یک کلمه می گفت: چشم و به هیچ وجه از جاش تکون نمی خورد.سمعا و طاعتا بود. ⚪️ از زمانی که با این شهید آشنا شدم خصوصیات اخلاقی در اون دیدم که امروز در کمتر جوانی دیده میشه. راوی: سیدعباس موسوی، همرزم شهید ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
۲۸ شهریور ۱۳۴۴ -- سالروز تولد رزمنده جانباز سید عنایت الله ناصری شهادت:مهرماه ۱۳۸۸ ؛ بر اثر جراحت های ناشی از جنگ او در زمستان ۶۵ در عملیات کربلای ۵ و در جاده شهید صفوی بر اثر بمباران شیمیایی رژیم بعث عراق دچار مسومیت شیمیایی شد که به همین دلیل هم سالها بعد به شهادت رسید کانال دفاع مقدس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 گردان امام حسن علیه السلام 🌴 خط فاو ام القصر 🌿 رزمندگان اصفهانی دوران
🌱 🌴 الحَمدُ لِلّهِ رَبِّ العالَمین أَللَّهُمَّ ارْزُقْنَا رِزْقاً حَلَالاً طَیِّباَ وَاسِعَاً أَللَّهُمَّ اجْعَلْنَا مِنَ الشَّاکِریِنَ ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌴 به مناسبت گرامیداشت هفته دفاع مقدس🇮🇷 ا▫️ ▫️ ▫️ ▫️ ▫️ ▫️ به نام خداوند مردان جنگ دلیران چون شیر و ببر و پلنگ به نام خداوند مردان دین ز شك رفته مردان اهل یقین به نام یلان محمدنژاد كه شد شورشان غبطه گردباد علی-صولتانی كه در خون شدند به یك نعره از خویش بیرون شدند به نام كسانی كنم ابتدا كه در خاك از آنهاست جوش صدا به نام غیوران زهرانسب ز خود رستگان به حق منتسب حسن-مذهبان صبور آمده می زهر نوشان آن میكده خراباتیان حسین آشنا به خونرنگی مشرقین آشنا اگر دم فرو بندم از ذكرشان رها نیستم یكدم از فكرشان من و یاد یاران كه سر باختند ولی بر ستم گردن افراختند سحرگاه اعزام یادش بخیر و گردان گمنام یادش بخیر لباسی كه خاكی-تر از خاك بود ولی چون دل عاشقان پاك بود من و چفیه-ای ساده و بی-ریا رفیقانی افتاده و بی-ریا الهی به مستان بربط-شكن به مردان توفانی خط-شكن الهی به گردان زید و كمیل دلیران چون رعد و توفان و سیل به آنانكه بی-پا و سر آمدند شهید از دیار خطر آمدند به مفقود و جانباز و ایثارگر كه شد تیغ-شان بر عدو كارگر به مردان در كنج محبس قسم به والفجر و بیت-المقدس قسم به خیبر كه بركند مولا درش به رأسی كه صدپاره شد پیكرش به دلتنگی كربلای چهار به یاران بی-مدفن و بی-مزار به فتح-المبین و به فتح-الفتوح به توفان،‌ به كشتی، به دریا، به نوح به مرصاد و مردان مرگ-آفرین منافق-ستیزان تیغ آتشین به آنان؛ كه: رسم شهادت بجاست مرا بر ولی خدا التجاست محمدرضا آقاسی ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ 🌴 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی ....و حال و هوای رزمندگان جبهه ها http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌴 ۳۱شهریور - آغاز هفته دفاع مقدس ▫️ ▫️ ▫️ ▫️ ▫️ ▫️ ▫️ ▫️ 🌸🌼☘️ به یاد دلامردی‌های ارتشیان غیور میهن اسلامی ایران ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ 🌴 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی .... و حال و هوای رزمندگان جبهه ها ✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas ✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas
🗓 ۲۹ شهریور ۱۳۶۱ - شهادت محمد علی گنجی زاده ، از فرماندهان شجاع لشکر ویژه شهدا (در زمان فرماندهی شهید بزرگوار محمود کاوه) ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ ✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas ✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas
🌴سردار گمنام و بی ادعا، محمد علی گنجی زاده دومین فرمانده شهید لشگر ویژه شهدا (بعد از شهید ناصر کاظمی) 🌱 ولادت: ۱۳۴۱ -زواره اصفهان 🌷 شهادت: ۱۳۶۱/۶/۲۹ عملیات پاکسازی جاده سردشت-پیرانشهر از نیروهای شهید بروجردی در کردستان ابتدا به منظور فعالیت های فرهنگی-تبلیغی راهی خطه کردستان شد با اوجگیری دامنه شرارت ضدانقلاب و جدایی طلبان در شمالغرب کشور، عزم نبرد با مزدوران بیگانه را در پیش گرفت بطوریکه در اندک زمانی به یکی از فرماندهان تاثیرگذار در جنگ های کوهستان تبدیل شد 🌴 ایمان، تقویٰ، اخلاص، لیاقت، رشادت، تدبیر و سواد کلاسیک او موجب شده بود شهید بزرگوار محمد بروجردی (فرمانده قرارگاه حمزه - جبهه کردستان و شمالغرب) مسولیت سنگین فرماندهی تیپ شهدا در عملیات فتح الفتوح آزادسازی جاده پیرانشهر--سردشت را پس از شهادت ناصر کاظمی به وی بسپرد — او تنها ۲۳ فرماندهی تیپ ویژه را به عهده داشت و در ۲۹ شهریور ۶۱ در خط مقدم نبرد در زد و خوردی سنگین با ضدانقلاب مورد اصابت گلوله قرار گرفت و به آرزوی دیرین خود رسید🌷🕊 # لشکر_ویژه_شهدا ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
🌴جلسه فرماندهان در قرارگاه حمزه سیدالشهدا(ع)-۱۳۶۱ شهید ناصر کاظمی،فرمانده سپاه کردستان شهید حسن آبشناسان،فرمانده تیپ23نوهد ارتش شهیدبزرگوار محمدبروجردی،فرمانده قرارگاه حمزه شهید گنجی زاده سردار جواد استکی ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
🔰فــــرازی از وصیتنـامه ✍️ از دو چیز همیشه بترسید: یکی از شیطان برونی که شامل همہ وسوسه‌ها و انحرافات فڪری و عملی و فسادها می‌باشد و دیگری شیطان درونی ڪه از همه مخوف‌تر است و آن نفس‌اماره است ڪه جامعه‌ای را به تباهی می‌ڪشاند و انسان را در عذاب می‌گذارد. 🌷شهید محمدعلی گنجی‌زاده🌷 ●فرمانده تیپ ویژه شهدای ڪردستان ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فیلمی از برگزاری مراسم گرامیداشت کشوری، سردار سرلشکر شهید محمد علی گنجی زاده فرمانده دلاور و توانمند تیپ ویژه شهدا 🎤 مصاحبه با همرزمان شهید از جمله سرلشکر مصطفی ایزدی (فرمانده قرارگاه حمزه پس از شهید بروجردی) و آقای رحمانی (نویسنده کتاب گنج زواره) ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
🌷 شهیدان محمود کاوه، محمد بروجردی، ناصر کاظمی، محمد علی گنجی زاده، حسن آبشناسان 🌿 قبل از شروع عملیات پاکسازی جاده سردشت - پیرانشهر ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ ✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas ✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 فیلمی ارزشمند و تاریخی تنی چند از مسولین و فرماندهان تیپ ویژه در کنار شهید بزرگوار حاج علی اصغر حسینی محراب (از فرماندهان رده یک تیپ) 🎞 او در این کلپ یادی می کند از شهیدان ناصر کاظمی و محمدعلی گنجی زاده آنهایی که از موسسین و بنیانگذاران یگان رزمی نبردهای کوهستان در کردستان و جبهه شمالغرب بودند ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ 🌴 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی .... و حال و هوای رزمندگان جبهه ها ✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas ✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas