eitaa logo
دفاع مقدس
3.7هزار دنبال‌کننده
16هزار عکس
10.4هزار ویدیو
853 فایل
🇮🇷کانال دفاع مقدس🇮🇷 روایتگر رویدادهای جنگ #دهه۶۰ #کپی_آزاد اینجاسخن ازمن ومانیست،سخن ازمردانیست که عاشورا رابازیافته،سراسر ازذکر«یالیتناکنامعک»لبریز بوده و بال دربال ملائک بسوی کربلارهسپارشدند بگذار اغیارهرگز درنیابندکه ما ازتماشای شهدا سیرنمی‌شویم
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞👆 🌴 یادش بخیر آن جبهه‌های نور، یاران 🥀 این عقده‌ها تا کی کنم مستور، یاران 🔰مداح: رزمنده دفاع مقدس، حاج حسین سازور 🌱▫️🌱▫️🌱▫️🌱▫️🌱 💠 آغاز ، یادآور شجاعت، ایثار و مقاومت ملت شریف ایران گرامی باد 💐💐 🌷یاد شهدا, کمتر از شهادت‌ نیست... ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ ✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas ✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas 🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است🌱
۲ آذر ۱۴۰۲
29.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
☀️ معنویت و چهره های نورانی جوانان 📽 سخنان حضرت امام (ره) در جمع رزمندگان اسلام .... 💦 اشک و گریه عشاق روح الله با شنیدن تمجید و بیان روحیات معنوی در جبهه ها : 🎙 تاریخ اسلام جز یک برهه از صدر اسلام، جوانانی مثل جوانهای ایران ما سراغ ندارد. و ملتی مثل ملت ایران در تاریخ ثبت نشده است. شما در کجای تاریخ- جز یک برهه در صدر اسلام آن هم نه به طور وسیع بلکه به طور محدود- سراغ دارید که جوانان یک کشور این طور عاشق جنگ باشند؟ این طور عاشق دفاع از کشور خودشان باشند؟ و این طور ملت، همه با هم یکصدا دنبال پیروزی ارتش و سپاه پاسداران و سایر قوای مُسلَّحه باشند؟ و کجا دیدید که عاشقانه دنبال شهادت باشند؟ من به این چهره‌های نورانی و بشّاش شما، و به این گریه‌های شوق شما حسرت می‌برم. من احساس حقارت می‌کنم. من وقتی با این چهره‌ها مواجه می‌شوم. و این قلبهائی که به واسطه توجه به خدای تبارک و تعالی این طور در چهره‌ها اثر گذاشته است، احساس حقارت می‌کنم. من غیر از دعا که بدرقه شما کنم چیزی ندارم که به شما بکنم. من چطور به این احساسات خداگونه و به این توجهاتی که شما به خدای تبارک و تعالی دارید، و به این عزم راسخ شما و این شجاعت بینظیر شما، چطور من می‌توانم از شما ستایش کنم؟ دوران ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
۲ آذر ۱۴۰۲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 بسیجیان خمینی دوران جنگ تحمیلی ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
۳ آذر ۱۴۰۲
۱ آذر ۱۳۶۶ -- سالگرد عملیات نصر ۹ عملیات «نصر9» در روز اول آذرماه سال 1366 بارمز «یا مولای متقیان» درمنطقه عملیاتی حاج عمران توسط رزمندگان نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران با هدف آزادسازی دامنه جنوبی ارتفاعات معروف به تپه شهدا به اجرا درآمد. منطقه عمومی حاج عمران از زمان عملیات «والفجر 2» و تصرف ارتفاعات حساس منطقه توسط رزمندگان ایران، همیشه مورد توجه نیروهای عراقی بوده و هر چند وقت یكبار عملیاتی برای اشغال این ارتفاعات از طرفین صورت می پذیرفت. حاج عمران شهری در استان اربیل در منطقه كردستان عراق می‌باشد، این شهر در نزدیكی مرز ایران و عراق واقع شده است و هنگام جنگ تحمیلی عراق علیه ایران در سال 1362 پس از عملیات والفجر 2 این شهر برای مدتی به تصرف رزمندگان ایرانی و نیروهای كرد مسلمان درآمد. این شهر در فاصله 180 كیلومتری شمالشرقی از شهر اربیل و 20 كیلومتری شرق چومان قرار گرفته شده است. حاج عمران در موقعیتي سوق الجیشي واقع شده؛ بدین ترتیب كه از شمال به ارتفاعات چنارستان و كلاشین، از جنوب به ارتفاعات بسیار مرتفع سكران و كدو و از شرق به ارتفاعات تمرچین و شهر مرزي پیرانشهر، و از غرب به تنگه دربند و شهر چومان مصطفي عراق، محدود مي شود. در این عملیات كه لشكر 64 ارومیه از نیروی زمینی ارتش با 4 گردان به همراهی یك گردان از تیپ 25 تكاور با آگاهی از حضور منافقین در كنار یگانهای عراقی طرحی را آماده ساختند تا با اجرای آن بتوانند تپه شهداء را مجدداً تصرف نمایند. تپه شهداء در یورش اولیه به تصرف نیروهای خودی درآمد ولی پاتك های بسیار سنگین عراق و خستگی شدید نیروهای خودی موجب شد مواضع بدست آمده دوباره توسط عراق اشغال شود. در این عملیات دشمن به دلیل كوهستانی بودن منطقه نتوانست از امكانات زرهی خود استفاده كند و ناچار شد با به جای گذاشتن بیش از چهار هزار كشته و زخمی و 100 اسیر، عقب نشینی كند. این عملیات سه روز به طول انجامید و در سوم آذرماه به پایان رسید. مناطق و ارتفاعات آزاد شده در این عملیات ارتفاعات 2080، 2060 ، 1985 و 980 درمنطقه عمومی حاج عمران آزاد شد. پس از این عملیات، موقعیت رزمندگان با دفع پاتك‌های دشمن تثبیت شد و با حضور بر ارتفاعات منطقه، بر قسمت وسیعی از خاك عراق مسلط شد. در ادامه این عملیات، با سركوب تحركات بعدی دشمن و تحمیل ضربات مجدد به آن‌ها، تعداد دیگری از نیروهای دشمن به اسارت درآمدند و قدرت پاتك از دشمن سلب شد. بدین ترتیب، تپه شهدا نیز از وجود دشمن بعث پاكسازی شد.
۳ آذر ۱۴۰۲
26.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 / مصاحبه با رزمنده های یزدی قسمت اول مقر استقرار نیروها --- قبل از عملیات والفجر مقدماتی / دوران جنگ تحمیلی / بهمن ۱۳۶۱ ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ 🌴 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی .... و حال و هوای رزمندگان جبهه ها ✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas ✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas ✅ تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas
۳ آذر ۱۴۰۲
31.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 / مصاحبه با رزمنده های یزدی قسمت دوم مقر استقرار نیروها --- قبل از عملیات والفجر مقدماتی / دوران جنگ تحمیلی / بهمن ۱۳۶۱ ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ 🌴 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی .... و حال و هوای رزمندگان جبهه ها ✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas ✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas ✅ تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas
۳ آذر ۱۴۰۲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱 کلام زیبای شهید آوینی: ▫️وقتی از او پرسیدیم كه چه آرزویی داری ، پیش از آنكه فكر كند گفت: « رهایی قدس» ، و بعد اضافه كرد: « هر چه امام بفرماید. او نایب امام زمان است و ما مطیع او هستیم.» و این‌ همه اطاعت به‌ راستی حیرت‌انگیز است. 🌿 , حق و اهل ولایت است و به خود حتی‌ اجازه نمی‌دهد بجز آنچه ولی امر می‌خواهد آرزویی داشته باشد. بسیجی‌ها دل باخته حقند و ما دل باخته‌ی بسیجی‌ها هستیم..... ا▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️ به مناسبت هفته بسیج       ‌‌‍‌‎‌┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ 🌴 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی .... و حال و هوای رزمندگان جبهه ها
۳ آذر ۱۴۰۲
هدایت شده از دفاع مقدس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 سرود زیبایِ رزمندگان جبهه مقاومت و حزب الله لبنان .... در هِجرِ امام ‌زمان ‌(عج) 💦💦 🌖 غروب جمعه ------------------------------------------- 🍂 کانال 🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است🌱
۳ آذر ۱۴۰۲
عکس قدیمی از شهید احمد کاظمی
۳ آذر ۱۴۰۲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سخنی تازه منتشر شده از شهید کاظمی، فرمانده لشگر ۸ نجف اشرف دوران جنگ تحمیلی
۳ آذر ۱۴۰۲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 شهید کاظمی و مسئولین لشگر ۸ نجف در سنگر فرماندهی عملیات کربلایی ۴ / زمستان ۶۵ ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
۳ آذر ۱۴۰۲
هدایت شده از دفاع مقدس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 سینه زنی رزمنده های لشگر 8 نجف 🌿عملیات خیبر — جزایر مجنون — اسفند 62 ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
۳ آذر ۱۴۰۲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌴 🌷سید شهیدان اهل قلم، مرتضی آوینی ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ 🌴 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی .... و حال و هوای رزمندگان جبهه ها
۳ آذر ۱۴۰۲
32.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 نمی شود آسان جدایی یاران ولی خداحافظ، ولی خداحافظ عزاداری رزمندگان دوران جنگ تحمیلی ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ 🌴 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی .... و حال و هوای رزمندگان جبهه ها
۴ آذر ۱۴۰۲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 مصاحبه با شهید کاظمی در مورد آزادسازی خرمشهر رحیم صفوی، جانشین ف سپاه در دوران جنگ و برادر غلامعلی رشید (از فرماندهان و طراحان اصلی جنگ) نیز در این مصاحبه شرکت دارند برنامه تلویزیونی سپاه ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ 👇👇👇
۴ آذر ۱۴۰۲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 کلیپ کوتاه و بسیار دیدنی در مورد مکاالمه بیسیم شهید احمد کاظمی (فرمانده تیپ ۸ نجف اشرف) با غلامعلی رشید(از فرماندهان اصلی جنگ) و اعلام ناگهانی ورود به شهر خرمشهر و فتح آن در سوم خرداد ۱۳۶۱ 👌 بسیار عالی و شنیدنی ، تماشای این کلیپ کوتاه و غرورآفرین را از دست ندهید. ------------------------------------------- 📡 به کانال "دفاع مقدس" بپیوندید 🌴 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی .... و حال و هوای رزمندگان جبهه ها ✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas ✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas ✅ تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas اینجا بیت شهداست☝️☝️
۴ آذر ۱۴۰۲
🔥 بمباران اندیمشک، نمونه ای از جنایات صدام 💠 طولانی‌ترین بمباران یک شهر بعد از جنگ جهانی دوم در اندیمشک بمباران وحشیانه شهر از سوی نیروی هوایی ارتش رژیم بعث عراق طولانی ترین بمباران تاریخ در زمان زمان ، در تاریخ ۴ آذر سال۶۵ صورت گرفت. در این روز از ساعت ۱۱:۴۵ تا ۱۳:۲۵ شهرستان به مدت يك ساعت و ۴۵ دقيقه توسط ۵۴ فروند (در برخی منابع ۵۷فروند هم ذکرشده) هواپيمای رژیم بعث مورد حمله قرار گرفت. در این حمله وحشیانه، نقاط مهمی همانند ايستگاه راه آهن مورد اصابت قرار گرفته و بيش از ۳۰۰ نفر از هموطنانمان شامل شهروندان و مسافران شهيد و ۷۰۰ نفر دیگرمجروح شدند. ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas 🌴 کانال "دفاع مقدس
۴ آذر ۱۴۰۲
فاجعه 4 آذر 1365 اندیمشک دوباره خوانی این خاطره، تنم را به لرزه انداخت و فقط قادرم با شرمندگی، این را بگویم: "سر تعظیم به پیشگاه مردم غیرتمند و بزرگوار اندیمشک که همه روزهای حضورم در جنگ، همسایه آن عزیزان بودم" صبح روز سه‌شنبه 4 آذر، در مقابل خروجی اردوگاه کرخه، وانت تویوتایی را دیدیم که به‌طرف دوکوهه می‌رفت. پریدیم بالا و در کنار بچه‌هایی که عقب آن نشسته بودند، خودمان را جا دادیم. از سه‌راهی کرخه گذشتیم. نزدیک ظهر بود و هنوز چند کیلومتری را در جاده‌ی آسفالت اهواز - اندیمشک طی نکرده بودیم که ناگهان غرش هواپیماهای عراقی هراسان‌مان کرد. جاده مملو بود از ماشین‌های نظامی. صدای هواپیماها هر لحظه بیش‌تر می‌شد. راننده ماشین را کنار جاده پارک کرد و گفت هرچه سریع‌تر پیاده شویم و در بیابان کنار جاده پناه بگیریم. آسمان از انبوه هواپیماها سفید شده بود. شنیده بودم میراژهای عراقی سفید هستند و باید آنها میراژ باشند. شیرجه‌ی آنها بر روی شهر اندیمشک و در پی آن انفجار بمب‌ها، شیون و ضجه‌ی روستاییان را که در اطراف جاده بودند، بلند کرد. نوبت به نوبت، از اوج شیرجه می‌رفتند و بمب‌ها و راکت‌ها‌شان را بر سر شهر بی‌دفاع خالی می‌کردند. صحنه‌ی وحشتناکی بود. از هر نقطه‌ی شهر آتش برمی‌خاست و در پی آن دود خاکستری غلیظ و سیاه. زمین از انفجارها می‌لرزید. آسمان شده بود اتوبان بصره - اندیمشک. هواپیماها مثل لاش‌خورها بالای شهر می‌چرخیدند. صدای ناله و شیون در غرش هواپیماها محو می‌شد. وارد اندیمشک که شدیم، صحنه برای‌مان غیر قابل باور بود. میدان سپاه در دود و آتش غرق بود. مردم، زنان و بچه‌ها، هراسان و ضجه‌‌زنان به هر سو می‌دویدند؛ پای برهنه، با چادرهای آویزان. کودکی که گریه می‌کرد و دست لرزان مادر او را در خیابان می‌کشاند. جوان‌ترها به‌طرف محل انفجار می‌دویدند؛ به مرکز شهر که هنوز در آتش می‌سوخت. مردم هراسان جلوی هر ماشینی را که به بیرون از شهر می‌رفت، می‌گرفتند و سوار می‌شدند. جای تأمل نبود. هواپیماها هنوز در آسمان پرسه می‌زدند. صدای شیرجه‌شان که آمد؛ ماشین در کناری ایستاد و به پشت دیوار خانه‌ای روستایی پناه بردیم. چند هواپیما بر روی پادگان دوکوهه شیرجه رفتند و در پی آن، آتش و دود از پادگان برخاست. خدا را شکر کردم که نیروها در پادگان نیستند. زنی روستایی، بچه در بغل، هراسان از کناره‌ی جاده، بی‌هدف می‌گریخت. ناگهان یکی از گلوله‌های عمل نکرده‌ی ضدهوایی، جلوی پایش بر زمین نشست و منفجر شد. زن با جیغی وحشتناک، درجا دراز کشید. لحظه‌ای بعد به کمک دیگر زنانِ روستایی به ده مجاور برده شد. دقایقی بعد خبری از هواپیماها نبود. صدای‌شان از منتهی الیه آسمان به گوش می‌رسید. تنها هواپیمایی سیاه‌ رنگ بالای شهر اندیمشک دور می‌زد. اول فکر کردیم خودی است. فاصله‌اش بسیار کم بود. ضدهوایی‌ها از همه طرف به سویش شلیک می‌کردند، اما گلوله‌ها به خاطر کمی ارتفاع، به او نمی‌خورند و او همچنان می‌چرخید. و هواپیما در آن سوی شهر، در کنار جاده‌ی اهواز - اندیمشک سقوط کرد. (ماجرای پناهنده شدن آن هواپیمای سوخوی عراقی و خاطره اش، در کتاب «پرواز شماره 22» منتشر شده از سوی "سوره مهر" به‌طور کامل آمده است.) اوضاع که آرام شد، به‌طرف پادگان راه افتادیم. کنار حسینیه، گودال نسبتاً بزرگی بر اثر انفجار راکت به وجود آمده بود. شیشه‌های حسینیه‌ی شهید حاج همت خرد شده بود. مثل این‌که هواپیما، پدافند روی ساختمان ذوالفقار را نشانه‌ گرفته بوده که راکتش در میان ساختمان و حسینیه، روی زمین و در محوطه‌ی باز خورده بود. در کنار جاده‌ی خاکی مقابل حسینیه، جای کالیبر هواپیما به چشم می‌خورد. مقداری خون در میان خاک پاشیده بود. بچه‌ها می‌گفتند: تسویه‌حسابش رو گرفته بود و از بچه‌ها خدا حافظی کرده بود. ساکش هنوز در دستش بود که کالیبر هواپیما خورد به‌ش. رادیو دوباره وضعیت قرمز اعلام کرد. سراسیمه به زیر پل، آن سوی سیم‌های خاردار رفتیم. خبری نشد. کل تلفات لشکر از بمباران آن روز، فقط یک نفر بود. ادامه👇👇👇
۴ آذر ۱۴۰۲
۴ آذر ۱۴۰۲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✊چهارم آذر،روز مقاومت اندیمشک ۴آذر سال۶۵ ۵۴جنگنده بعث عراق در طولانی ترین بمباران هوایی در طول جنگ ۱ساعت و ۴۵دقیقه اندیمشک را بمباران کردند! در این بمباران ۳۰۰تن از هموطنمان شهید شدند
۴ آذر ۱۴۰۲
*🔴چهارم آذر سالروز بمباران شهرستان اندیمشک که طولانی ترین بمباران تاریخ در یک شهر میباشد و بیش از سیصد شهید و هفتصد مجروح بر جای گذاشت گرامیباد* ▪️بمباران اندیمشک در روز چهارم آذر سال ۱۳۶۵ توسط رژیم بعث و بدستور صدام جنایکار اتفاق افتاده است. در این حمله هوایی، شهر اندیمشک ، چهار ساعت به صورت مستمر بمباران شد. این بمباران به عنوان طولانی‌ترین بمباران یک شهر پس از جنگ جهانی دوم و یا طولانی‌ترین بمباران تاریخ دفاع مقدس یاد می‌شود. آنچه مسلم است اینکه این بمباران، طولانی‌ترین و مرگبارترین حملهٔ هوایی نیروی هوایی عراق بعثی در طول جنگ هشت ساله به‌شمار می‌رود. *🔻جزئیات واقعه* ▪️صدام حسین خبیث از حمله در روز به اندیمشک و حمله مجدد در شب خبر داده بود. ۵۴ جنگنده و بمب‌افکن عراقی از ساعت ۱۱:۴۵ صبح روز چهارم آذرماه سال ۱۳۶۵ به مدت ۱۰۰ دقیقه شهر اندیمشک را زیر آتش خود قرار دادند. با کاهش تعداد هواپیماها، این حملات تا چهار ساعت ادامه یافته‌است. اگرچه تعداد شهدا و زخمی‌ها به‌طور دقیق مشخص نبوده است اما برخی گزارش‌ها حاکی از آن دارد که در این حادثه بیش از سیصد نفر از مردم بی گناه اندیمشک شهید و هفتصد نفر زخمی شده‌اند. در این حمله علاوه بر بمباران پایگاه چهارم شکاری و مناطق مسکونی، میدان راه‌آهن و ایستگاه راه‌آهن اندیمشک، بازار روز کالا و تره‌بار، پادگان دوکوهه، دبیرستان شریعتی، سد و نیروگاه دز اندیمشک، رادار موشکی سد دز، پادگان سفینه النجاه، ایستگاه بالارود، اداره پست و مخابرات و بیمارستان شهید بهشتی بمباران شده‌اند ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
۴ آذر ۱۴۰۲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | داستان زنی به‌جامانده از بزرگ‌ترین حمله هوایی بعد از جنگ جهانی دوم 🔹طبق مستندات تاریخی، روز چهارم آذر سال ۱۳۶۵، ۵۲ فروند هواپیمای بعثی عراق به مدت یک ساعت و ۴۰ دقیقه شهر اندیمشک را بمباران کردند. ۴۰۰ شهید و ۷۰۰ مجروح از زن و بچه و پیرو جوان روی دست شهر ماند. 🔹این حمله بعد از جنگ جهانی دوم ازنظر تعداد هواپیما و مدت‌زمان بمب‌افکنی در یک شهر، بزرگ‌ترین حمله هوایی محسوب می‌شود. بعثی‌ها به دنبال انتقام از نیروهای ایرانی برای شکست در عملیات افتخارآفرین والفجر ۸ ، جنگ را به شهرها کشاندند. ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas 🌴 کانال "دفاع مقدس"
۴ آذر ۱۴۰۲
!! 🌷آذر ماه سال ۱۳۶۵ هفت ساله بودم. آن سال‌ها در منازل سازمانی هفت تپه سکونت داشتیم. یکی از خوشی‌های ما سفر به اندیمشک بود. پدربزرگ و مادر بزرگ، آن روز‌ها در کوی شهدا (محله ساختمان اندیمشک) زندگی می‌کردند. پدر هم هرگاه فراغتی می‌یافت، به اندیمشک می‌رفت تا جویای احوال پدر و مادر شود. در هر سفر یکی از ما سه برادر را همراه خود می‌برد. آن روز قرعه به نام من افتاد. از ذوق و شوق دیدار پدربزرگ و مادر بزرگ سر از پا نمی‌شناختم. صبح زود از هفت تپه راهی اندیمشک شدیم. به ورودی شهر که رسیدیم تازه بمباران هوایی شروع شده بود، قیامتی بود. شهر از هجوم هواپیما‌ها تاریک شده بود. 🌷تا آن زمان هواپیما را از نزدیک ندیده بودم، آن‌ها در ارتفاع بسیار پایینی حرکت می‌کردند، بطوری که که گمان می‌کردم اگر بر روی سقف ماشین بایستم دستم به هواپیما‌ها می‌خورد، سخت می‌شود باور کرد، اما یقین کنید اغراق نیست. پدر که پشت فرمان نشسته بود سرش را از پنجره بیرون کرده بود و به آسمان می‌نگریست. من، اما از شوق دیدن هواپیما سر از پا نمی‌شناختم، لحظه‌ای چشمم به پدر افتاد که هراسان بود. در حرکت بودیم و محو تماشای رژه و جولان هواپیما‌ها که ناگهان صدای ترمز آمد و ماشین از حرکت ایستاد. پیرزنی که در حال دویدن و طی کردن عرض خیابان بود به ماشین خورد و نقش بر زمین شد. 🌷در این لحظات ترس سراسر وجودم را گرفته بود، چسبیده بودم به صندلی که پدر با سرعت پیاده شد و پیرزن را روی صندلی عقب گذاشت. پیرزن ناله نمی‌کرد، فقط می‌گفت: «بچه‌هایم، پسرانم رفته‌اند ایستگاه راه آهن. آن‌جا را با خاک یکسان کرده‌اند. پدر گفت: «مادر جان باید برویم بیمارستان مطمئن شوم سالم هستید و صدمه‌ای ندیده‌اید.» پیرزن گفت: «روله (عزیزم) سالمم چیزی نشده، فقط بیرم میدان راه آهن.» پدر حرکت کرد به سمت بیمارستان کوچکی که نزدیکی میدان راه آهن بود. رسیدیم میدان راه آهن، دود بود و جوی خون، همه سراسیمه می‌دویدند. من اما، تماشاگری مات و مبهوت بودم از پشت شیشه ماشین نگاه می‌کردم. 🌷سیاهی آسفالت به سختی دیده می‌شد تا چشم کار می‌کرد سرخی خون بود. پدر و پیرزن دویدند سمت ایستگاه راه آهن. هنوز بمباران ادامه داشت هر لحظه صدای انفجاری می‌آمد. شیشه پنجره را پایین کشیدیم سربازی کشان کشان سمت ماشین آمد اما، قدش خیلی کوچک بود. کوچکتر از قد من، خوب نگاه کردم، متوجه شدم نیمی از بدنش نیست. پدر رسید و سرباز را روی دوشش گذاشت و سمت بیمارستان رفت. صدای پدر را از دور می‌شنیدم: «پیام بیرون نیا، بشین تو ماشین....» پدر لحظاتی بعد برگشت و سمت خانه پدربزرگ رفتیم. 🌷به سختی خانه را پیدا کردیم یکی در میان خانه‌ها ویران شده بودند و خیابان شلوغ و هر کسی مجروحی به دوش داشت و پا برهنه به سمتی می‌دوید. گیج و منگ بودم تا به خودم آمدم هوا تاریک شده بود، پدر و عمو‌ها برای پدربزرگ خبر آوردند، که از هر خانواده چند نفر مجروح و چند نفر شهید شده‌اند. عمو یک به یک برای پدربزرگ می‌گفت که خانه‌های کدامیک از فامیل و آشنایان ویران شده است. شب، اما خانه پدربزرگ شده بود.... راوی: پیام میکائیل
۴ آذر ۱۴۰۲