فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌴 جبهه ی خودسازی
🎤 گفتگو با رزمنده جانباز عباس پیر مراد
-------------------------------------------
ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas
تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas
🌴 کانال "دفاع مقدس"
📷👆 تهران، سال ۱۳۶۵،
مقابل مجلس شورای اسلامی،
مادر، فرزند خود را برای اعزام
به جبهه بدرقه می کند،
ا▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️
💠 #خاطره ای از اعزام به جبهه👇
▫️ عازم مناطق عملیاتی بودیم. یڪی از دوستانم برای اولین بار بود ڪه به جبهه مےآمد.😍😃
مادرش برای بدرقه ی او آمده بود. خیلے قربان صدقه اش مےرفت و دائم به دشمن ناله و نفرین مےڪرد.
به او گفتم: « مادر شما دیگه برگردید فقط دعا ڪنید ما شهید بشیم. دعای مادر زود مستجاب مےشود.»😌
او در جواب گفت:« خدا نڪنه مادر، الهی صد سال زیر سایه ی پدر و مادرت زنده بمونے!🙄 الهے ڪه صدام شهید بشه ڪه اینجور بچه های مردم رو به ڪشتن مےده!»😐😂😂
-------------------------------------------
ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas
تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas
۱۰ آذر ۱۳۶۶
🌴دوران #دفاع_مقدس
📷☝️ بدرقه فرزند💕
ا▫️🌱▫️🌱▫️🌱▫️🌱▫️
مادر شهید :
آخرین بار او را جلوی سپاه او را دیدم . در حال عزیمت به جبهه بود و برای بدرقه او رفته بودم . به غلامرضا گفتم : بیا دورت بگردم . گفت : مادر این حرف ها را نزن ، ضد انقلاب خوشحال می شود ، برو خدا را شکر کن . من این دفعه که می روم شهید خواهم شد . مادر ! با چشم باز می روم و شهید خواهم شد . به منزل بر گشتم و به همسرم گفتم : غلامرضا رفت و خیلی ناراحت هستم . همسرش هم گفت: من هم همین طور ، پیش از این ، موقع رفتن سمیه را نمی بوسید ولی این بار از وسط راه بر گشت و صورت سمیه را بوسید و رفت .دوازده روز گذشت و پانزده روز مانده به عید خبر شهادتش را آوردند.
-------------------------------------------
ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas
تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas
🌴 کانال "دفاع مقدس"
دفاع مقدس
📌 روایتی از نحوه به شهادت رساندن آیت الله مدرس 🔷️ شهید آیت الله سیدحسن مدرس حدود هفده سال نماینده
🌷 ۱۰ آذر ۱۳۱۶ - سالروز شهادت سید حسن مدرس
کسی که #یک_تنه در برابر رضاخان قلدر قیام کرد
💠 شخصیت مدرس از دیدگاه مقام آمریکایی
"والاس موری" در اوایل حكومت رضاخان كاردار آمریکا در تهران بود. او پس از ملاقاتی كه در 18 مهر #سال_1303 با #شهید_مدرس، رهبر جناح اقلیت مجلس شورای ملی داشت، گزارشی از این ملاقات را به وزارت امور خارجه کشورش ارسال كرد. در این گزارش آمده است:
" .... حسن مدرس، كه یكی از روحانیون سید و مجتهد شهر میباشد، ظاهری تنومند و چشمانی نافذ دارد كه در نگاه اول توجه همه را به خود جلب میكند. اگر كسی مدرس را در خیابان ببیند، به راحتی او را با یك فقیر اشتباه میگیرد. با اینكه به طور عادی، وی با بالاترین رجال مملكت در خانۀ خود ملاقات میكند، در خانهای محقر زندگی میكند كه تمام وسایل آن بیش از 80 تومان ارزش ندارد. وی از لحاظ سیاسی كاملاً بر تجار بازار مسلط است و تلاشهای بیوقفه رئیسالوزراء (رضا خان) برای پراكنده كردن همراهان او تاكنون بیفایده بوده است. او هرگز به سوءاستفاده از جایگاه خود متهم نشده است. وی سرسختترین دشمنِ چیزی است كه خود او آن را «حكومت كودتا» نامیده است و از زمانی كه سردارسپه بر مَسند ریاستِ وزرا تكیه زده است، رهبری جناح مخالف را بر عهده دارد. وی به عنوان یكی از برجستهترین سخنوران مجلس شناخته میشود و بدون تردید ترسی از كسی ندارد. حتی از شخص قلدری چون رضا خان. در تمام مدتی كه سردارسپه برای رسیدن به قدرت تلاش میكرد، مدرس تنها كسی بود كه در مواضع مختلف به چالش با او برخاست؛ و از این گذشته، او تنها كسی بود كه جرأت میكرد او را تحقیر و استهزا كند..."
⏳ ۱۰ آذرماه ۱۳۱۶ - سالروز قتل سیدحسن مدرس به دستور رضاخان
ا▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️
خاطراتی از شهید مدرس:
💠 یک روز رضاخان در مجلس به شهید مدرس میگوید: آقا! جیب شما چقدر بزرگ است؟
🔹مدرس هم می گوید:
➖همینطور است، ولی لااقل ته دارد! جیب شما که اصلاً ته ندارد‼️
ا▫️🔹▫️🔹▫️🔹▫️
✒️نقل است که رضاخان در پی تعمیر باغ ملی و از سر جاه طلبی ذاتی، بر سر در آن، مجسمه ای نیم تنه اما دو رو از خود نصب کرد! این مجسمه در واقع از دو قسمت تشکیل شده بود.نیمی را واردین به باغ می دیدند و نیمی را خارجین.تندیس را از آن روی بدین هیات پرداخته بودند که هیچیک از عابرین از دو سو، از حظ زیارت سردار سپه محروم نمانند! وی روزی از مدرس-که برای شرکت در مراسمی، بدان محل آمده بود-پرسید: حضرت آقا مجسمه ورودی را ملاحظه فرمودید؟ مخاطب که در حاضر جوابی و طنازی ضرب المثل بود، گفت: " بله، مجسمه شما را دیدم، درست مثل صاحبش دو رو دارد! ".وقایع نگاران آورده اند که رضاخان در پی این پاسخ، تا پایان مجلس به خود می پیچید و دیگر دم نزد!!
دفاع مقدس
⏳ ۱۰ آذرماه ۱۳۱۶ - سالروز قتل سیدحسن مدرس به دستور رضاخان ا▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️ خاطراتی از شهید مدرس:
💠 لیاقت تو بیش از این نیست !!
♦️#شهید_مدرس غالباً نامههایی را که مینوشت، روی کاغذ پاکت تنباکو و یا کاغذهایی بود که در آن زمان، قند در آن میپیچیدند.
✳️ روزی، یکی از وزیران وقت، نامهای از مدرس دریافت نمود و چون دید نامه بر روی تکّه کاغذی بیارزش نوشته شده، آن را اهانت به خود دانست!
🔺 چند روز بعد، یکی از آشنایان مدرس، نزد وی آمد و یک دسته کاغذ با خود آورد و به مدرس گفت: جناب وزیر، این کاغذها را فرستاندهاند که حضرت آقا، مطالب خود را روی آنها مرقوم فرمایند!
💢 مدرس به فرزندش گفت: عبدالباقی! چند ورق از آن کاغذهای مرغوب خودت را بیاور.
◽️ او هم فوری بستهای کاغذ آورد.
▪️ مدرس به آن شخص گفت: آن بسته کاغذ وزیر را بردار و این کاغذها را هم روی آن بگذار.
🖊 سپس روی تکه کاغذ قند نوشت:
➖ جناب وزیر! کاغذ سفید فراوان است؛ ولی لیاقت تو بیشتر از این کاغذ که روی آن نوشتهام، نیست!!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 فیلم | تمجید امام خمینی از شجاعت بینظیر #شهید_مدرس
دفاع مقدس
💠 لیاقت تو بیش از این نیست !! ♦️#شهید_مدرس غالباً نامههایی را که مینوشت، روی کاغذ پاکت تنباکو و
💠 وقتی رضاشاه برای مدرس پول میفرستد!
🔹 سرلشکر خدایار از طرف رضا خان نزد مدرس آمد و با کمال تواضع و احترام گفت: رضا شاه میگوید: خوب است شما به درس و بحث خود بپردازید و از دخالت در امور سیاسی خودداری کنید. رضا شاه میل دارد باب مراوده را با شما باز کند و به هر طبق که بپسندید با شما روابط حسنه داشته باشد و همه اوامر شما را در امور مملکتی اطاعت خواهد کرد. ضمناً مبلغ یکصد هزار تومان برای شما فرستاده تا در هر راهی که صلاح میدانید به مصرف رسانید.
🔸 مدرس چند لحظهای به آن پول نگاه کرد. سپس فرمود: به رضا خان بگویید که من وظیفه شرعی دارم که در امور مسلمین دخالت کنم. اسم آن را سیاست بگذارید یا چیز دیگر هر چه باشد فرق نمیکند.
▪️ من وظیفه خود را انجام میدهم. سیاست در اسلام چیزی جدایی از دین نیست. در اسلام دین و سیاست با هم است. اسلام، مسیحیت نیست که فقط جنبه تشریفاتی، آن هم هفتهای یک روز در کلیسا داشته باشد. این پولها را هم ببر که اگر اینجا بماند تمامی آن به مصرف نابودی رضا خان خواهد رسید.
▫️خدایار مأیوسانه از خانه مدرس ـ به همراه پولها ـ بیرون رفت!!
چ
هدایت شده از دفاع مقدس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 گردان امام حسن علیه السلام
🌴 خط فاو ام القصر
🌿 رزمندگان اصفهانی
دوران #دفاع_مقدس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 #بسیجی_ها
🌷 #شهید آوینی :
🌴 خدایا ! وقتی انسان این بچههای بسیجی را میبیند كه با چه اطمینانی از بهشت و دوزخ سخن میگویند ، از خودش شرمنده میشود. آن وقت ما چطور خود را روشنفكر بدانیم و این واژه را با خود حمل كنیم ؟ به قول اماممان ، امروز این مردمند كه چراغ راه روشنفكرانند. ما تازه ادعا داریم كه میخواهیم مسائل مردم را حل كنیم. مسائل خودت را حل كن ، مسائل مردم پیشكشت ! پس چرا ما به خود مغروریم ؟ آخر چه داریم ؟ ذرهای از صفا و خلوص این مردم ، ای برادر ، برای من و تو كتابی است كه تا آخر عمر هم نخواهیم توانست كه بخوانیم.
خدایا ! چه كنم ؟ چرا من نمیتوانم مانند این مردم عاشق باشم ؟ عاشق تو . عشقی كه منتهای آمال من است...
🌷 شهید آوینی: «دوربین به هر کجا که رو میکند، بچهها میگریزند. اگر کسی هم استقبال میکند، میخواهد پیام استقامت خویش را ابلاغ کند.
🔹آنها میدانند که نفس، حجاب آنهاست و برای رسیدن به مقام قرب، تنها از خود گذشتن کافی است. اگرچه تنها از خود گذشتن کافی باشد، اما این نه در توان هر تازه رسیدهای است. و عجبا، باید باور کرد که در سراسر جهان تنها این خیل وفادارانند که قدرت از خود گذشتگی دارند.»
🔸منبع: کتاب «گنجینه آسمانی»
محمد0 حسن زاده. لنجان سفلی . 6 بهمن 61. ارتفاعات زلیجان. قبل از والفجر مقدماتی. نوار 9595 مرکز اسناد.mp3
13.2M
#بشنوید
🎙 مصاحبه با شهید محمد حسن زاده از لنجان سفلی(اصفهان)
فرمانده گردان امام حسین (ع) --لشگر ۸ نجف اشرف (همرزم شهید احمد کاظمی)
🎤 تاریخ مصاحبه: ۶ بهمن ۱۳۶۱
⌛️ قبل از عملیات والفجر مقدماتی
بلندی های رقابیه -- زلیجان
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
🌴 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی
.... و حال و هوای رزمندگان جبهه ها
#دهه۶۰
حسین عرب عامری ، فرمانده گردان کربلا بود.
یکی از بسیجیها توی تب میسوخت. با هذیانهایش همه را بیدار کرد. چند نفری آمدیم بالای سرش. حسین وارد سنگر شد. بلافاصله چفیه را خیس کرد و گذاشت روی پیشانیاش. به ما گفت: برید بخوابید. من مواظبش هستم. موقع خوابیدن، نگاهم به رختخواب حسین افتاد که هنوز دست نخورده بود. هر چه اصرار کردم، گفت: بیدار موندن برای من که هنوز نخوابیدهام، راحتتره. بسیجی تبدار، یک آن سر جایش نشست و پرسید: ساعت چنده؟ من باید الآن سر پست باشم. با پرسوجو معلوم شد درست میگوید. نوبت نگهبانیاش شروع شده بود. حسین، او را به من سپرد و به جای او رفت سر پست.
#شهید_حسین_عرب_عامری
#نماز_جماعت_به_امامت_اسیر_عراقی!!
🌷در عملیات مسلمبنعقیل(ع) در جبهه سومار، تعداد زیادی اسیر گرفته شد و آنهـا را به عقـب تخـلیه کردند. بچههای اطلاعات گفتند یکی از اسـرا، افسر توپخانهی عراق است. او را تحویل گرفتیم و مستقیم به قرارگاه فرماندهی آوردیم. چند سؤال از وضعیت و سازمان توپخانهی عراق از او کردیم، همه را کامل و مشروح جواب داد و اطلاعات ارزشمندی از او بهدست آوردیم. در حین صحبت متوجه شدیم خیلی علاقه به همکاری با ما دارد. علت اسیر شدن او را جویا شدیم.
🌷گفت: «از زمانی که شایعهی احتمال حمله شما در منطقهی مندلی مطرح شده بود، ما منتظر حمله شما بودیم. وقتی حمله شما آغاز شد، من در اولین ساعات حمله در محلی مخفی شدم و با رسیدن قوای ایران تسلیم شدم.» علت تسلیم شدن خود را نیز شیعه بودن و عدم تمایل به جنگ با ایرانیان و از همه جالبتر سفارش مادرش به هنگام اعزام اجباری او به جبهه، ذکر کرد و توضیح داد: «موقع آمدنم به جبهه، مادرم گفت....
🌷گفت راضی نیستم با ایرانیها بجنگی و آنها را بکشی؛ آنها شیعه هستند و این جنگ ظلم به ایرانیان است، اگر توانستی جنگ نکن و اگر مجبور بودی یا تسلیم ایرانیها شو و یا فرار کن.» او اضافه کرد: «چون فرار از جنگ مقدور نبود، لذا من تسلیم شدن را ترجیح دادم.» سخنان این اسیر برایمان جالب بود. سپس او یک قرآن کوچک از جیب خود بیرون آورد و به ما نشان داد و گفت هر روز چند سوره آن را تلاوت میکند. در همین موقع وقت نماز مغرب رسید.
🌷همه وضو گرفتیم و او را به عنوان امام جماعت سنگرمان جلو فرستادیم، ابتدا امتناع میکرد ولی با اصرار ما پذیرفت و همه پشت سر او نماز خواندیم.... بعد از نماز، ما را در آغوش گرفت، گریه کرد و گفت: «شما فرشتهاید؛ من هرگز تصور نمیکردم، شما با یک اسیر اینطور رفتار کنید. مادر من چه خوب ایرانیها را میشناخت که گفت جنگ نکن.» و ادامه داد: «بیشتر مردم عراق و ارتش عراق میدانند این جنگ ناحق است و شما مورد تجاوز قرار گرفتهاید، ولی مردم از صدام بسیار میترسند....»
راوی: سردار شهید غلامرضا یزدانی
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
🌴 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی
.... و حال و هوای رزمندگان جبهه ها
#دهه۶۰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 سالروز اعزام یکصد هزار نفری سپاهیان محمد رسول الله (ص) بسوی جبهه ها --- آذرماه ۱۳۶۵
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
🌴 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی
.... و حال و هوای رزمندگان جبهه ها
#دهه۶۰
ای جوانان،امروز جنگ،جنگ کفر و اسلام است و اسلام در خطر است.اگر کفر بر ما چیره شود،کشور،میهن و ناموس ما از بین می رود.چه بکشیم و چه کشته شویم،پیروزیم.بیائید به ندای(هل من ناصر ینصرنی)لبیک بگوئید و به دنیا دل نبندید و به فکر آخرت باشید.
#شهید_هرمز_امیری
🌷 رزمنده دوران دفاع مقدس از «رامهرمز» خوزستان
دوستان گرامی سعی کنید که قرآن را بخوانید و در نماز خواندن بسیار دقت کنید و نمازی را به پا دارید که آن نماز انسان را از فحشا و منکرات دور میسازد و به وسیله دعا تقرب پیدا کنید.به یاد خداوند گریه و زاری کنید و در برابر خداوند طلب بخشش و مغفرت کنید.
🌷 #شهید_غلامرضا_حسیننژادیان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #فیلم_زیرخاکی / منطقه عملیات والفجر ۴
⌛️ پاییز ۱۳۶۲
🌱 محور مریوان -- پنجوین -- شیلر
دوران جنگ تحمیلی
1⃣ قسمت اول
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #فیلم_زیرخاکی / منطقه عملیات والفجر ۴
⌛️ پاییز ۱۳۶۲
🌱 محور مریوان -- پنجوین -- شیلر
دوران جنگ تحمیلی
2⃣ قسمت دوم
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
⚪️ فرازی از وصیت نامه شهید علی توکلی که حدود هشت روز قبل از شهادت نوشته است:
✍ «اما چند کلمه صحبت با تو ای مادر عزیزم. ای م ادری که برای من همچون فرشتهای بودی. اگر اذیتی از جانب من متوجه شما بوده که میدانم بوده، مرا ببخشید. آری مادرجان! مادر مهربانم! در نبودن (من) غم و اندوه به خود راه مده. نمیگویم گریه نکن ولی خود را آزار مده.
تو وظیفۀ خود را انجام دادی و فرزند ناقابل خود را فدای اسلام کردی. فدای امام کردی. دعا کن که این قربانی را خدا قبول کند.»
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
👇👇👇