فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 #یومالانتقام
📽 فیلمی جدید از رویارویی رزمندگان دلاور گردانهای عزالدین قسام با نیروهای ارتش کودک کش اسرائیل و ادوات جنگی اشغالگران در بیت حانون در شمال نوار غزه
✌️فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ
#محور_مقاومت
#طوفان_الأقصی
#رزمندگان_اسلام
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلام_شهید
کسی که برای خدا کار میکنه, شاده...
سردار احمد کاظمی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱 #ببینید و #بشنوید
💕 حاج قاسم عزیز، از روحیات زمان جنگ می گوید:
🎙 سادگی و نداشتن توقع، از جمله خصوصیات فرماندهان و نیروهای عادی در دوران #جنگ_تحمیلی بود.
🔹 کلمه رایج، کلمه #سردار و #سرهنگ نبود، کلمه رایج در آن زمان، کلمهی #برادر بود...
💠 حقوق فرمانده سپاه و حقوق رزمنده عادی هر دو به یک اندازه بود!!!
پ.ن:
✍.. و بدون دریافت هیچگونه: پاداش، حق مأموریت جنگی، حق بدی آب و هوا و . . .
سالهای اول دهه ۶۰ , حقوق پاسدار: ۲۵۰۰ تومان بود -- متأهلین: حدود ۳۰۰۰ تومان-- (فرقی هم نداشت کسی در جبهه و خط مقدم باشد و یا در شهرها و پشت جبهه خدمت کند!!)... و این در حالی بود که حقوق ماهیانه یک کارمند معمولی و ساده در شهرها، کمتر از ۴۰۰۰ تومان نبود❗️
⚪️ از خانه و کاشانه، ماشین شخصی، تعاونی و فروشگاه زنجیره ای، وام و صندوق قرض الحسنه و دیگر مسائل رفاهی خبری نبود....
⌛️ آنزمان، پاسداری، شغل به حساب نمی آمد و فردی که وارد سپاه می شد، می گفتند: شش ماه، بیشتر زنده نیست؛ یا در جبهه بشهادت می رسد و یا در کوچه و خیابان ها، در پشت جبهه، توسط منافقین ترور می شود🔴
🌿 با این ایثارها و جانفشانی ها بود که نظام مقدس جمهوری اسلامی در دهه ۶۰ تثبیت شد و دشمنان، آرزوی نابودی انقلاب را به گور بردند 📛
#ایثار
#کم_توقعی
#شهادت_طلبی
#سبک_زندگی
#جهاد_تبیین
┄┅☫🇮🇷 به کانال #دفاع_مقدس بپیوندید
🌴 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی
.... و حال و هوای رزمندگان جبهه ها
#دهه۶۰
✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas
#کپی_آزاد
#نشر_مطالب_صدقه_جاریه_است
🕊🕊 ۱۲ آذرماه ۱۳۶۰ -- سالروز شهادت علی اکبر محمد حسینی
فرمانده گردان حضرت ابوالفضل (ع)
تیپ ۴۱ ثارالله (ع) کرمان
🌷شهادت: عملیات طریق القدس (فتح بستان) - پل سابله
▫️⚪️▫️⚪️▫️⚪️▫️⚪️▫️
مدّتها از عملیات سومار گذشته بود. یکروز نزد من آمد و گفت: «چند روز مرخّصی میخوام. باید برم کرمان.»
گفتم: «تو مدّت زیادی اونجا موندی؛ حتماً خسته شدی. من هم حرفی ندارم؛ میتونی بری.»
گفت: «موضوع خستگی نیست. کارهای دیگهای دارم.»
مرخّصی گرفت و رفت. چند روز بعد برگشت.
با خوشحالی گفتم: « چه زود برگشتی؟! کارهات تموم شد؟»
گفت: « حاج آقا! من دفعهی قبل از طرف سپاه اعزام شده بودم وا حساس میکردم بر حسب وظیفه اومدم اینجا؛ این برام عذابآور بود. لذا به کرمان رفتم و با سپاه تسویه حساب کردم و حالا آزادِ آزاد هستم و به میل و اختیار خودم اومدم.»
سکوت کرد و سپس ادامه داد: «میخوام حضورم در جبهه برای خدا باشه، نه به خاطر انجام وظیفه.»
نقل از کتاب📚 حماسه سابله
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
دفاع مقدس
شهید علی اکبر محمدحسینی یار حاج قاسم سلیمانی در لشگر ۴۱ ثارالله (ع) مزار: گلزار شهدای کرمان
🔵 خاطراتی از شهید علی اکبر محمد حسینی 👇👇
عملیات طریق القدس نزدیک بود و فرماند هان با جدیت نیروها را آموزش می دادند . فرمانده ما شخص خشن ، بی گذشت و غیرقابل انعطافی به نظر می رسید خیلی سخت گیری می کرد .
روز اول را به سختی پشت سر گذاشتیم ، بعد از نماز مغرب لباسها یمان را که گل آلود و کثیف شده بود بیرون چادر انداختیم و به محض ورود به چادر هر یک گوشه ای روی پتو افتادیم .
یکی از برادران گفت : « این دیگر چه آدم سخت گیری است ؟! به گمانم رحم و مروت ندارد .»
دیگری گفت : « ما به جبهه نیامده ایم که این سخت گیری ها را تحمل کنیم .»
و یک نفر دیگر گفت : « به نظر می رسد اصلا خندیدن را تا حالا تجربه نکرده است .»
خلاصه هرکسی حرفی زد و نهایتا تصمیم گرفتیم با ایشان حرف بزنیم ، من به نمایندگی از طرف بچه ها ازچادر بیرون آمدم .
درتاریکی فرمانده راکه کنار تانکر آب نشسته بود دیدم به سویش رفتم .
کوهی از لباس های کثیف و گل آلود مقابلش بود و به سرعت و با مهارت لباس می شست .
با تعجب به محلی که لباس های مان را روی هم ریخته بودیم چشم انداختم ، لباس ها سرجایشان نبود .
فرمانده لباسهای ما را می شست . متحیر و سرگردان پشت سرش ایستادم و چند لحظه بعد بدون آنکه حرفی بزنم به چادر برگشتم بچه ها پرسیدند :
« چی شد ؟! حرف زدی ؟ تغییر روش می دهد ؟ »
اشک به چشمهایم آمد وگفتم : « خودتان بیایید از نزدیک ببینید .»
همه از چادر بیرون آمدیم فرمانده هنوز کنار تانکر نشسته بود و لباس می شست .
بچه ها با دیدن آن صحنه بطرفش دویدند او را چون نگین در میان گرفتند سرو صورتش را غرق بوسه کردند ، فرمانده با صدای بلند می خندید و پشت سرهم سوال می کرد :
« چی شده ؟! چه اتفاقی افتاده ؟ »
آن شب شاهد صحنه هایی بودیم که نمی توانم آن را توصیف کنم فرمانده سخت گیر و خشن ما ، علی اکبر محمد حسینی بعد از پایان آموزش به فرد دیگری تبدیل می شد .
ا▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️
« تو نمی توانی بجنگی » :
من عضو یک گروه ۱۱ نفری بودم ، وقتی به خط دهلاویه رسیدیم درسنگرهای برادران ارتش مستقر شدیم یک روز اکبر احضارم کرد و گفت :
« بروید برای خودتان یک سنگر درست کنید .»
تعدادی بیل وکلنگ تحویل گرفتیم و کار را شروع کردیم ، تقریبا یک هفته زحمت کشیدیم و نتیجه زحماتمان بصورت یک سنگر بزرگ و محکم و مقاوم در آمد .
با خوشحالی از اکبر خواستیم تا بیاید وسنگر را ببیند، آمد و نگاهی کرد وگفت : « سنگر خوبی است .آن را تحویل برادران ارتشی بدهید .»
با تعجب نگاهش کردم ، چطور ممکن بود سنگری را که برای آن یک هفته زحمت کشیده بودیم تحویل بدهیم ، ناراحت و دلخور گفتم : « یعنی چه ؟! ما یک هفته شبانه روز کار کرده ایم ، در این مدت اینقدر بیل وکلنگ زدیم که دستهایمان آبله زده است .»
آبله های دستم را نشانش دادم و دوباره سخنرانیم را شروع کردم ، بدون آنکه حرفی بزند به سخنانم گوش داد وقتی حرفهایم تمام شد گفت :
« برو تسویه حساب کن و برگرد کرمان »
دوباره ناراحت شدم و پرسیدم : « چرا تسویه حساب کنم ؟!»
گفت : « کسی که نمی تواند از یک سنگر بگذرد چطور می تواند از جانش بگذرد و بجنگد . تو به درد جنگیدن نمی خوری ، روحیه دیگران را خراب می کنی .»
با من که برادرش بودم اینگونه رفتار کرد .سنگر را تحویل برادران ارتشی دادم .
ا🔹▫️🔹▫️🔹▫️🔹▫️🔹▫️🔹
« حماسه سابله »
پاتک دشمن ساعت ۴ بعدازظهر شروع شد ، عراقی ها قصد داشتند با عبور از پل سابله ، نیروهای خودی را دور بزنند و با محاصره حدود شش هزار نفرپرسنل سپاه و بسیج و ارتش سوسنگرد و بستان را تسخیر کنند.
اکبر که اوضاع را خطرناک دید بچه ها ی باقی مانده را جمع کرد ، اما بچه ها بعد از چهارشبانه روز جنگ ، دیگر رمقی در بچه ها نمانده بود.
تانک ها آرایش گرفتند تعداد ما به هفتاد نفر نمی رسید ، عده ای قصد عقب نشینی داشتند . اکبر التماس کرد ، قسم داد ، اشک ریخت ، فریاد زد ، تهدید کرد و عاقبت درگیری شروع شد کماندوهای عراقی در پناه تانک ها جلو می آمدند ، اکبر آرپی جی را به سوی اولین تانک نشانه رفت ، موشک که رها شد تانک در شعله های آتش فرو رفت ، تانک دوم را هم زد ، حرکت ستون تانک های دشمن به هم ریخت .
تعداد عراقی ها زیاد بود ، تانک ها هم زیاد بودند ، جانانه مقاومت کردیم از هر طرف صدای اکبر می آمد،
با بانک تکبیر بچه ها را تهییج و ترغیب می کرد تا وقتیکه صدایش را که می شنیدیم روحیه داشتیم .غروب روز ۱۲ آذر ۱۳۶۰ صدایش قطع شد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید علی اکبر محمدحسینی
فرمانده گردان از لشگر حاج قاسم عزیز (ل ۴۱)
🎥شهیدی که صدام را عاصی کرده بود
🔹وقتی از علی چیتسازان خواستند گزارش آخر را بدهد، مقابل نقشه ایستاد و انگشت روی جاده زرباطیه به بدره گذاشت و گفت که فرمانده تیپ عراقی چه زمانی میآید و چه زمانی میرود، حتی اینکه تا کجا او را با سواری و بقیه مسیر را از کجا تا خط با جیپ و نفربر فرماندهی میآورند.
🔹فرمانده قرارگاه اصلاً باورش نمیشد که علی و نیروهایش ظرف یک ماه، خطوط سه و چهار عراق را هم شناسایی کرده باشند! برای همین چیزها بود که صدام به او لقب «عقرب زرد» داده بود.»
دوران جنگ تحمیلی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شهیدانه
🌷سید شهیدان اهل قلم
سید مرتضی آوینی :
🌴 خدایا ! وقتی انسان این بچههای بسیجی را میبیند كه با چه اطمینانی از بهشت و دوزخ سخن میگویند ، از خودش شرمنده میشود.
آن وقت ما چطور خود را روشنفكر بدانیم و این واژه را با خود حمل كنیم ؟
به قول اماممان ، امروز این مردمند كه چراغ راه روشنفكرانند.
ما تازه ادعا داریم كه میخواهیم مسائل مردم را حل كنیم.
مسائل خودت را حل كن ، مسائل مردم پیشكشت ! پس چرا ما به خود مغروریم ؟
آخر چه داریم ؟
ذرهای از صفا و خلوص این مردم ، ای برادر ، برای من و تو كتابی است كه تا آخر عمر هم نخواهیم توانست كه بخوانیم.
خدایا ! چه كنم ؟ چرا من نمیتوانم مانند این مردم عاشق باشم ؟ عاشق تو . عشقی كه منتهای آمال ما هست
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
🌴 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی
.... و حال و هوای رزمندگان جبهه ها
#دهه۶۰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فلسطین خط مقدم ما و همه
جهان اسلام است.
#حاج_قاسم
#طوفان_الاقصی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهدا شمع محفل بشرتیند
شهدا راهبر جامعه هستند
🌷 شهید ابراهیم هادی همیشه میگفت:
بعد از توکل به خداوند ؛
توسل به حضرات معصومین
خصوصاً حضرت زهرا (س)
حلّال مشکلات است ...
نام مادر سادات را که به زبان می آورد، بلافاصله می گفت “سلام الله علیها”
یادم هست یکبار در ایام فاطمیه در زورخانه، مرشد شروع به خواندن اشعاری در مصیبت حضرت زهرا سلام الله علیها نمود
ابراهیم همینطور که شنا میرفت، با صدای بلند شروع به گریه کرد ، لحظاتی بعد صدای او بلند تر شد و به هق هق افتاد طوری که برای دقایقی ورزش مختل شد و مرشد شعرش را عوض کرد
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
سالروز شهادت رزمنده بسیجی، نورمحمد اکبری باصری
♦️دومین شهید خانواده، برادر این شهید عزیز، شهید حسین اکبری در سال ۱۳۶۳ به فیض شهادت نائل شده است.
🌷 تولد: ۲۵ مرداد ۱۳۵۰، روستای شهیدآباد خرمبید - استان فارس
🌷 شهادت: ۱۲ آذر ۱۳۶۶، شلمچه
🌷 سن موقع شهادت: ۱۶ سال
🌷 امروز سالگرد شهادت این شهید عزیز میباشد.
✍ بخشهایی از وصیتنامه این شهید عزیز:
✅ شهادت، از جان گذشتن است برای پایداری از عقیده، شهادت، ترزیق خون است به پیکر نیمهجان جامعه.
✅ شهید، انسان آگاهی است که با آزادی و عشق و با سلاح خون، به نبرد با ظلم برمیخیزد و جسورانه چون شیر ژیان به لشکر کفر میتازد و آنگاه در فواره خون خویش غوطهور میگردد.
✅ برای یک مسلمان، مرگی وجود ندارد و انسان برای امتحان در این جهان آفریده شده است و تمام کارها و مسائل برای امتحان است.
✅ از نبرد با کفر خسته نمیشویم و میجنگیم تا پیروز شویم و کربلا و سرانجام قدس را آزاد کنیم و یا اینکه با نثار خون خود به شهادت برسیم، که این نیز پیروزی خون بر شمشیر را نشان میدهد.
✅ هماکنون ما میرویم تا مهدی عزیز بیاید، ما میرویم تا اسلام عزیز جاویدان بماند. ما میرویم تا انقلاب اسلامی استوار بماند. ما میرویم تا راه خونین حسین (ع) جاوید باشد، ما ستارگان میرویم تا خورشید بماند.
🤲 هدیه به ارواح طیبه شهدا، امام شهدا و شهدایی که امروز سالگرد شهادتشان میباشد و این شهید عزیز، فاتحه با صلوات.
🤲 دعای این شهید عزیز بدرقه امروزتان، انشاءالله.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 کلیپ خاطره انگیز
🌷 در رثای شهادت جانباختگان دوران انقلاب / سال ۵۷
برادر نوجوونه،
برادر غرق خونه
برادر کاکلش، آتش فشونه
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💕 #یاد_ایام
📽 چند فیلم بسیار کوتاه و دیدنی از اعزام رزمندگان دلاور زنجانی به جبهه های حق علیه باطل در دوران دفاع مقدس و حضور حماسه ساز آنها در عملیات والفجر ۱۰
⚪️ لازم به ذکر است که مداح تکخوان بسیجی شهید سید داود شبیری می باشد که فروردین ۶۶ در عملیات کربلای ۸ در منطقه عملیاتی شلمچه به شهادت رسید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 حصاری که فروپاشید
📽 مستندی دیدنی از شبکه های خارجی در مورد عملیات #طوفان_الأقصی ( با زیرنویس فارسی )
♦️عملیات غافلگیرانه #طوفان_الأقصی را کاملاً موشکافی نموده و تصاویری دیده نشده از این عملیات را به نمایش گذاشته است.
✌️فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ
#محور_مقاومت
#طوفان_الأقصی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📛 #صهیونیست_وحشی
📽 خوی خونخواری و وحشیگری سگیونیستها را ببینید ؛ نماینده پارلمان رژیم کودک کش اسرائیل میگوید :
«فلسطینیها متولد شدهاند تا بمیرند»!!!
✌️لَعْنَةُ اللهِ عَلَی الظَّالِمِینَ
#محور_مقاومت
#طوفان_الأقصی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 نظامی بازنشسته ارتش صهیونیستی: هیچ عربی باقی نگذارید! آنها را از دنیا پاک کنید! اگر همسایه عرب دارید همین الان بروید و او را بکشید!
✔️عزرا یاچین ۹۵ ساله، افسر بازنشسته ارتش «اسرائیل»:
پیروز باشید و کار آنها را تمام کنید. هیچکس را باقی نگذارید. خاطره آنها را از حافظه دنیا پاک کنید.
آنها را محو کنید. خانوادههایشان، مادرانشان و فرزندانشان؛ این جانوران نمیتوانند بیش از این زنده بمانند.
امروز ما هیچ بهانهای نداریم. فردا ممکن است حزبالله حمله هوایی علیه ما ترتیب دهد و اعراب اینجا ممکن است به ما حمله کنند.
✔️هر یهودی که اسلحه دارد باید برود و آنها را بکشد.
❌️اگر یک همسایه عرب دارید، درنگ نکنید، به خانه او بروید و به او شلیک کنید.
به آنها حمله کنید و منتظر حمله آنها نمانید.
اینها همون نسلی هستند که صبرا و شتیلا رو رقم زدند، همون نسلی هستند که فلسطین رو اشغال کردند.
#جبهه_مقاومت
#طوفان_القصی
🔰شهیدی که «صیاد لحظهها» نام گرفت
همرزم شهید کاظم فتحیزاده: یک بار با همدیگر کوه رفتیم، به نقطهای در منطقه کولک رسیدیم که توسط عراق مینگذاری شده بود، داشتم راه میرفتم که کاظم گفت: صبر کن، تکان نخور، چیزی جلوی پایم نشان داد و گفت: این یک مین گوجهای است من فکر کردم قارچ است به آرامی مین را کشید بالا و چاشنیاش را کشید و خنثی کرد، روزهای مرخصی هم کارش همین بود، میرفت توی میادین مین و مینها را خنثی میکرد، کاظم میگفت: خدا را خوش نمیآید عشایری که اینجا رفت و آمد دارند دچار مشکل شوند.
کاظم فتحیزاده با اینکه تحصیلات چندانی نداشت و آموزشهای آکادمیک را نگذرانده بود اما به واسطه تجربه اندوزی و دقت و هوش سرشاری که داشت در نقشهخوانی نابغه بود.
یکروز قبل از شروع یک عملیاتی نقشهای را پهن کرده بودند، کاظم تا چشمش به نقشه افتاد مکثی کرد و انگشت روی یک مربع در نقشه گذاشت و گفت: مقر و پایگاه منافقین همین نقطه است! اطرافیان به شوخی گفتند: حتماً علم غیب داری و سپس با استفاده از قطبنما و نقشه مشغول در عین ناباوری دیدند مقر درست در همان نقطهای است که کاظم چند لحظه پیش بر روی نقشه نشان داده است.
دوران جنگ تحمیلی
🔰 فرمانده مازنی لشکر پایتخت؛
اسمش قلی بود ولی حمزه صداش میکردند.
متولد ۱۳۲۲ ؛ اهل منطقه ی لفور سوادکوه.
پدرش کشاورز بود.
خودش هم تو گلگیر سازی ماشین کار میکرد.
سال۱۳۵۰ با خانم رقیه بخشنده ازدواج كرد که ثمرۀ آن ۵ فرزند به نام های علیرضا، حمیدرضا، زینب، حسین و مصطفی بود.
سال ۱۳۵۹ هم به عضویت رسمی سپاه در اومد.
۲۹ سالگی عازم جبهه شد.
سرانجام پس از ۴۸ ماه حضور مداوم در جبهه، در تاریخ ۲۲ اسفند ۱۳۶۳ در جریان عملیات بدر در حالی كه فرماندهی گردان انصار از لشكر ۲۷ محمد رسول الله (ص) را بر عهده داشت، در منطقه عملیاتی شرق دجله در جزیره مجنون به شهادت رسید.
و پس از یازده سال چند تکه از بدن پاکش برگشت و در گلزار شهدای بهشت زهرا دفن گردید.
(قطعه ۲۹، ردیف ۱۲، شماره ۷)
🔹 قسمتی از وصیت نامه :
خداوندا!
تقاضای ديگری در پيشگاه تو دارم و آن اينكه دوست دارم جنازه ناقابل من از جنازه مقدس شهداي كربلا خصوصاً سرور شهيدان، حسين بن علی علیه السلام سالمتر نباشد؛ چون در پيشگاه مباركشان خجالت ميكشم.
من مدعی هستم كه راه امام حسين علیه السلام را دنبال ميكنم، به همين نيّت تقاضا ميكنم كه در موقع شهادت سر و دست در بدن نداشته باشم.
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄