eitaa logo
دفاع مقدس
3.7هزار دنبال‌کننده
16.6هزار عکس
10.9هزار ویدیو
920 فایل
🇮🇷کانال دفاع مقدس🇮🇷 روایتگر رویدادهای جنگ #دهه۶۰ #کپی_آزاد اینجاسخن ازمن ومانیست،سخن ازمردانیست که عاشورا رابازیافته،سراسر ازذکر«یالیتناکنامعک»لبریز بوده و بال دربال ملائک بسوی کربلارهسپارشدند بگذار اغیارهرگز درنیابندکه ما ازتماشای شهدا سیرنمی‌شویم
مشاهده در ایتا
دانلود
🌱 امروز ۱۵ دیماه، سالروز تولد شهید عباس حصیبی دانشجوی دوره کارشناسی رشته مهندسی مکانیک - حرارت و سیالات متولد: تهران - سال ۱۳۴۴ شهادت: زمستان ۶۵ - شلمچه، عملیات کربلای ۵ مزار شهید: بهشت زهرا (س)، قطعه ۲۹ ردیف ۸۱ شماره ۲ ✍ فرازی از وصیت نامه شهید: بنام او که خالق یکتا و منتهی الآمال عارفان است. اوست که تنها قابل پرستش و حمد است. بنام محمد رسول (ص) رسول رسولان, سید بندگان و بنام علی (ع) این انسان کامل و به نام فاطمه (س) و بنام دوازده امام (ع)، این انسان‌های برگزیده. از پدر و مادر بزرگوارم واقعاً عذر می‌خواهم که در خلال زندگی جز آزار و اذیت برای آنها چیزی نداشتم. سخنی با شما دوستان عزیز و بزرگوارم از همه آنها می‌خواهم مرا حلال نمائید. ▫️... و سخنی با : اسم زیبا و ارزنده‌ای که باعث ساخته شدن افراد به اندازه‌ای که خودشان بخواهند می‌شود تنها جائی که بهترین درس‌ها را می‌توان گرفت. ▫️سخنی با : پایگاه سازنده انقلاب که بعد از جنگ، مهم‌ترین مسأله انقلاب است. از دانشجویان می‌خواهم علاوه بر درس خواندن به مسائل جامعه و خودشان بی تفاوت نباشند و این مسائل را کمتر از درسشان نگیرند و بدانید که دردهای جامعه و افراد را استاد مطهری بیان نموده، سخنان ایشان را به گوش جان بسپارید. ▫️سخنی با الله : جامعه ما، انقلاب فرهنگی را هر لحظه و دقیقه باید در خود داشته باشد و لازمه اش تک تک افراد هستند و باید این گفته رسول الله (ص) را همیشه در ذهن داشته باشیم "انی ما اخاف علی امتی الفقر و لکن اخاف علیهم سوء التدبیر". ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
دفاع مقدس
🌱 امروز ۱۵ دیماه، سالروز تولد شهید عباس حصیبی دانشجوی دوره کارشناسی رشته مهندسی مکانیک - حرارت و سی
شهیدان این عکس معروف و به یاد ماندنی... 📷 این عکس یادگار روزهای ماست. عکسی که همیشه بی نام عکاس دیدیمش. و بی نامی از شهدایش. احمد دهقان، نویسنده کتاب سفر به گرای ۲۷۰درجه در توضیح این عکس – به عنوان شاهد عینی این تصویر- می گوید: عکس مربوط است به ۲۱ دی ماه سال ۶۵، سومین روز عملیات کربلای پنج در شلمچه است؛ وقتی که گروهی از نیروهای ایرانی در محاصره نیروهای عراقی گیر افتاده بودند. توی یکی از سنگرها، عباس حصیبی (شهید سمت چپ در عکس) و علی شاه آبادی (شهید سمت راست که یکی از سمینوف چی های دسته ادوات بوده)، کنار هم نشسته بودند که تیر سمینوف عراقی می خورد به سر حصیبی و رد می کند و می خورد به سر دومی. سر حصیبی را باند پیچی کرده بودند… عکس را هم رضا احمدی با دوربین علی شاه آبادی گرفته است
دفاع مقدس
شهیدان این عکس معروف و به یاد ماندنی... 📷 این عکس یادگار روزهای ماست. عکسی که همیشه بی نام عکاس دید
🚩خاطره برادر یوسف طلائیان از رزمندگان واحد مخابرات گردان مالک لشگر 27 محمد رسول الله (ص) در باره ماجرای این عکس معروف: 🚩 تصویر شهدای گرانقدر گردان مالک اشتر ، شهید علی شاه‌آبادی (راست) و شهید عباس حصیبی (چپ) که در دیماه ۱۳۶۵ در شلمچه و سومین روز عملیات کربلای ۵ در خون خود غلطیدند. 🚩علی شاه‌آبادی تک‌تیرانداز گردان بود، شب ۲۱ دیماه ۶۵ قبل از عزیمت گردان از اردوگاه کرخه به سمت شلمچه زمانی که داشتیم تو چادر ادوات آماده میشدیم با پارچه‌ کهنه‌ای ساعت شبنما دارش را استتار میکردیم تا دیده نشود, علی بچه سه راه آذری بود و برادرش امیر تازه شهید شده بود، یادم هست علی برای آوردن دوربین کشوئی ۱۱۰ اش تردید داشت که من گفتم بیار، صبح عملیات باهاش عکس میگیریم, بعد با همون پارچه کهنه‌ها یک روکش برای دوربینش دوختیم و داخل یک جیب خشاب اضافی سیمونوف روی فانوسقه‌اش گذاشتیم و راه افتادیم. 🚩نیمه‌شب به پشت جاده‌ی شلمچه - بصره رسیده بودیم, پشت خاکریز شب را گذراندیم، قرار بود آنجا بمانیم تا نیروهای دیگر بما برسند و صبح بریم جلو، صبح که شد گفتند محاصره شده‌ایم, بعد هم گلوله‌ی تانک بود و دوشکا و تک‌تیراندازها که ما ۳۰۰ - ۴۰۰ نفر را وسط دشت دوره کرده بودند، 🚩باران گلوله بود که می‌خورد توی گونی‌های سنگر، گودال‌هایی که توی آن‌ها پناه گرفته بودیم به همه‌چیز شبیه بود الا سنگر! پشت خاکریز حکومت نظامی اعلام شد, جنب می‌خوردی با سیمونوف دوربین دار مغزت میریخت بیرون و جنازه‌ات می‌ماند روی دست بقیه بچه‌ها. 🚩خلاصه قسمت نشد که با آن دوربین عکس دست جمعی بگیریم, من همان شب مجروح شدم و علی را دیگه ندیدم, صبح عملیات یکی از بچه‌ها که از خط برمیگشت گفت پیکر علی و عباس را دیده بود, عباس چمباتمه زده بود توی گودال سنگر و علی افتاده بود روش, تیر تک‌تیرانداز عراقی خورده بود توی سر علی از اونطرف سر دراومده بود خورده بود به سر عباس، عباس هنوز زنده بود و با خس خس نفس‌های کوتاه‌کوتاه می‌کشید, بچه‌ها سرش را پانسمان کردند ولی چند لحظه بعد توی آغوش اونها تمام کرد، آنجا تا ظهر مقاومت کردیم و بعد عراقی‌ها ریختند سرمان و ما مجبور شدیم بیایم عقب‌. 🚩 در آن صبح تا ظهر از گروهان ۱۱۰ نفره ما فقط ۲۹ نفر باقی ماندند. با همان دوربین یکی از بچه‌ها در آخرین لحظات عقب نشینی زیر حجم سنگین آتش توپخانه و پاتک گردانهای زرهی عراق، از پیکر علی و عباس ۴ عکس گرفته بود و با خودش به پادگان دوکوهه آورد, این عکس تنها دلخوشی مادر علی بود تا اینکه بقایای پیکرش پس از دوازده سال در ۱۳۷۷ در جریان تفحص شهدا کشف شد و به دست مادر چشم انتظارش رسید
دفاع مقدس
🚩خاطره برادر یوسف طلائیان از رزمندگان واحد مخابرات گردان مالک لشگر 27 محمد رسول الله (ص) در باره ماج
بسیجی شهید "علی شاه آبادی" و "شهید عباس حصیبی"از خیل کربلائیانند که ، دی ماه ۶۵ در عملیات کربلای ۵ در جبهه شلمچه به سرورشان حسين ع پیوستند. و چه زیبا گفت پیر خمین: چه سعادتمند هستند این شهيدان که دین خود را به اسلام و ملت شریف ایران ادا نمودند و به جایگاه مجاهدین و شهدای اسلام شتافتند. ا🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿 چه خوش گفت سید شهيدان اهل قلم آوینی بزرگ که گمنامی فقط برای شهرت پرستان درد آور است، وگرنه همه اَجر ها در گمنامیست.
دفاع مقدس
بسیجی شهید "علی شاه آبادی" و "شهید عباس حصیبی"از خیل کربلائیانند که ، دی ماه ۶۵ در عملیات کربلای ۵ د
بسیجی شهید "علی شاه آبادی" و "شهید عباس حصیبی"از خیل کربلائیانند که ، دی ماه ۶۵ در عملیات کربلای ۵ در جبهه شلمچه به سرورشان حسين ع پیوستند. و چه زیبا گفت پیر خمین: چه سعادتمند هستند این شهيدان که دین خود را به اسلام و ملت شریف ایران ادا نمودند و به جایگاه مجاهدین و شهدای اسلام شتافتند. ا🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿 چه خوش گفت سید شهيدان اهل قلم آوینی بزرگ که گمنامی فقط برای شهرت پرستان درد آور است، وگرنه همه اَجر ها در گمنامیست.
دفاع مقدس
بسیجی شهید "علی شاه آبادی" و "شهید عباس حصیبی"از خیل کربلائیانند که ، دی ماه ۶۵ در عملیات کربلای ۵ د
✍️<دست نوشته شهید علی شاه آبادی> : زیر رگبار گلوله پیکرم می سوخت قلب را سپردم به خواهرم نمیسوخت بگو بر مادر خوبم شهید هرگز نمی میرد که من عشق شهادت را از مولایم علی گیرم
هدایت شده از دفاع مقدس
1_584061183.MP3
1.28M
📢 نواهای ماندگار 🌷 بوی خون می آید از این سرزمین بوی خون می آید از این سرزمین بوی شبنم های مدفون در زمین بوی هجران ،بوی غم، بوی فراق از سوی یک قبر بی شمع و چراغ ای زمین بوی غریبی میدهی بوی قران های جیبی میدهی نغمه صادق آهنگران ┄═✧🇮🇷کانال دفاع مقدس🇮🇷✧═┄ 🌴 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی .... و حال و هوای رزمندگان جبهه ها
خاطرات_رهبر_انقلاب_از_شهید_حسین.mp3
758.9K
🌷 ۱۵ دی ۱۳۵۹ – سالگرد شهادت مظلومانه حسین و یارانش در کربلایی هویزه 📢 خاطره رهبر انقلاب از شهید علم الهدی: ─ برادرعزیز ما در مشهد در جلسات‌ و کلاسهای‌ ما شرکت‌ فعال‌ می‌کرد، اما هنوز من‌ ایشان‌ را دقیقاً نشناخته بودم‌ که چه نابغه مسلمانی‌ است‌ تا اینکه به اهواز رفتم‌ و از نزدیک‌ چندین‌ برنامه و خاطره‌ با شهید داشتم؛ از جمله آخرین‌ روز شهادت‌ حسین؛ ‌ یعنی روز ‌۲۸ صفر من‌ کنار کرخه نور ایستاده‌ بودم‌ که نماز بخوانم‌ و یکباره‌ مشاهده‌ کردم‌ که حسین‌ و عده ‌ای‌ دیگر از برادران‌ از جمله محمدحسن‌ قدوسی‌ (فرزند آیت الله قدوسی) خیلی‌ گرم‌ و صمیمی‌ و خیلی‌ پرشور با من‌ برخورد کردند و من‌ هم‌ از دیدارشان‌ بسیار خوشحال‌ شدم‌ و پس‌ از مقداری صحبت‌ گفتم؛ ارتش‌ ما رسیده‌ است‌ به اینجا؛ شما می‌توانید برگردید؛ اما حسین‌ گفت: ▫️نه آقای‌ خامنه‌ای؛ ما می‌خواهیم‌ به پیش برویم. ┄ البته آنها در حقیقت‌ به پیش‌ رفتند و به لقاءالله‌ پیوستند. 🌴 اوایل ✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas ✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas ✅ تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas 📡 کانال "دفاع مقدس" 🕊🕊
دفاع مقدس
🌷 ۱۵ دی ۱۳۵۹ – سالگرد شهادت مظلومانه حسین #علم_الهدی و یارانش در کربلایی هویزه 📢 خاطره رهبر انقلاب
🔹15 دی 1359 – سالگرد شهادت مظلومانه حسین و یارانش 🔺 در هویزه این عملیات با شرکت تعدادی از نیروهای شهید چمران، عشایر عرب‌زبان منطقه‌ی، بچه‌های مساجد اهواز و دانشجویان پیرو خط امام به فرماندهی شهید علم‌الهدی انجام شد. ابتدا نیروها پیشروی خوبی داشته و توانستند تعدادی از تانک ونفربر دشمن را منهدم ساخته و تلفاتی از آنها بگیرند. اما در ادامه قرار شد نیروی کمکی به آنها برسد که این کار عملی نشد و جناح راست آنان خالی ماند. از طرفی، دشمن نیروی تازه‌نفس وارد میدان نمود. دستور عقب‌نشینی صادر شد ولی به علت عدم برقراری تماس بی‌سیم، نیروها مطلع نشدند. دشمن نیز از افراد باقیمانده را منطقه را محاصره نمود که اغلب آنها به شهادت رسیدند، از جمله شهید علم‌الهدی و تعدادی از دانشجویان پیرو خط امام که همراه او بودند. در این قتل عام، ابدان شهدا در زیر چرخ‌ تانک‌های دشمن سفاک پاره‌پاره شد تا این که 2سال بعد بقایای پیکرهای مطهر کشف شد و در همان جا دفن گردید. ا▫️▪️▫️▪️▫️ ⚪️ روایت شاهد عینی از آخرین لحظات عمر شهید حسین علم‌الهدی: صدای تانک‌‌های دشمن آن طرف جاده به گوش می‌رسید. تیراندازی لحظه‌ای قطع نمی‌شد. راه افتادیم، با اینکه می‌دانستیم امید برگشت نیست، ولی رساندن آرپی‌جی به علم‌الهدی ما را مصمم به این کار کرد. به جاده که رسیدیم، توانستیم تانک‌هایی را ببینیم. به جز چند تایی که در حال سوختن بودند، بقیه غرش‌کنان به پیش می‌تاختند. چشمم به حسین که افتاد، خستگی از تنم درآمد. آرپی‌جی دوشش بود و پشت خاکریز دراز کشیده بود. در امتداد خاکریز غیر از او حدود 10نفر دیگر هنوز زنده بودند. حتی یک جسد از شهدا بر زمین نمانده بود. پیدا بود که بچه‌ها با گلوله مستقیم تانک‌ از پا در آمده و پودر شده بودند! تانک‌های سالم از کنار تانک‌های سوخته عبور می‌کردند و به طرف خاکریز علم‌الهدی پیش می‌آمدند. او و افرادش هیچ عکس‌العملی نشان نمی‌دادند. «روزعلی» که حسابی نگران شده بود، آرپی‌جی را از من گرفت و به تانک‌ها نشانه رفت. دست او را گرفته و گفتم: کمی صبر کن، شاید بچه‌ها برنامه‌ای داشته باشند. تانک‌ها به حدود 50متری خاکریز رسیده بودند که یکباره حسین از جا بلند شد و نزدیک‌ترین تانک را نشانه گرفت. گلوله درست به وسط تانک خورد و آن را به آتش کشید. غیر از حسین، 2نفر دیگر که آرپی‌جی داشتند، به طرف تانک‌ها شلیک کرده و2تای آنها را از کار انداختند. بقیه تانک‌ها سر جایشان ایستادند و ناگهان خاکریز را به گلوله بستند. «روزعلی» دوباره بلند شد و یکی دیگر را نشانه رفت و آن را به آتش کشید. علم‌الهدی نیز از میان دود و گرد وغبار پشت خاکریز پیدا شد و او هم یک تانک دشمن را از کار انداخت. پیدا بود که از همه افراد گروه، فقط «روزعلی» و حسین زنده مانده‌اند. آنها به پشت چسبیده بودند و تانک‌ها نیز به طرفشان در حرکت بود. در فاصله‌ی چند متری به خاکریز، حسین بار دیگر قامت کشید و آنها را هدف گرفت که در نتیجه یک تانک دیگر به آتش کشیده شد. این بار 4تانک دشمن به سمت او آمدند و حسین نیز آخرین گلوله را رها کرد. یکی از آنها منهدم شد و 3تای دیگر همزمان به سمت خاکریز شلیک کرده به طوری که دیگری چیزی از آن باقی نماند. پس از اندکی که گرد و غبار فرو نشست، توانستم پیکر مطهر و پاره‌پاره‌ی حسین و چفیه‌ی خون‌آلود او را بر روی زمین ببینم!
دفاع مقدس
🔹15 دی 1359 – سالگرد شهادت مظلومانه حسین #علم_الهدی و یارانش 🔺#عملیات_نصر در هویزه این عملیات با
❂○° استقامت به شیوه علم الهدی °○❂ ▫️ دستور داده بود كه باید نیروهای مستقر در عقب‏ نشینی كنند و به بیایند. حسین می‏گفت: هویزه در دل دشمن است و ما از اینجا می‏توانیم به عراق ضربه بزنیم. شخصاً با بنی ‏صدر هم صحبت كرده بود. وقتی كه دید راه به جایی نمی‏ برد، نامه ‏ای به آیت‏ الله خامنه‌‏ای نوشت و گفت كه تعداد اسلحه ‏های ما از تعداد نیروها هم كمتر است، ولی می‏مانیم! چهارم دی 1359 بیست تا سی نفر از جوانان با دست خالی، اما با دل استوار از ایمان و توكل، مقابل دشمن تا دندان مسلح ایستادگی كردند. هیچ كس زنده نماند! عراقی‏‌ها با تانك از روی اجساد مطهر شهدای هویزه گذشتند، طوری كه هیچ اثری از شهدا نماند. بعدها جنازه ‏ها به سختی شناسایی شدند. حسین را از قرآنی كه در كنارش بود شناختند. قرآنی با امضای امام خمینی(ره) و آیت‏ الله خامنه‏ ای. 🌙 نیمه‏ هاى شب بود كه نهج البلاغه می‏خواند. من نگاه كردم به ایشان، دیدم چهره ‏اش برافروخته شده و دارد اشك می‏ریزد. من با زیر چشم، شماره صفحه نهج البلاغه را نگاه كردم و به ذهن سپردم پس از مدتى، سید حسین نهج البلاغه را بست و براى استراحت به بیرون رفت. من صفحه نهج البلاغه را باز كردم، دیدم همان خطبه‏ اى است كه حضرت على (ع) در فراق یاران باوفایش ناله می‏كند و می ‏فرماید : أینَ عمار؟ أینَ ذوالشهادتین؟ كجاست عمار؟ كجاست... 🗓 سالروز حماسه نبرد عاشورایی شهدای هویزه به فرماندهی شهید در عملیات نصر - 15 دی ماه 1359
نبرد هویزه.pdf
710.6K
📚 ماجرای نبرد هویزه و حماسه آفرینی های سید حسین علم الهدی و یارانش ▫️ از زبان یکی از بازماندگان و همرزمان شهید