eitaa logo
دفاع مقدس
3.5هزار دنبال‌کننده
14.3هزار عکس
9.5هزار ویدیو
794 فایل
🇮🇷کانال دفاع مقدس🇮🇷 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی و حال و هوای رزمندگان جبهه ها #دهه۶۰ #کپی_آزاد 〰〰〰 اینجا سخن از من و ما نیست،سخن از مردانی ست که عاشورا را بازیافته،سراسر از ذکر «یا لیتنا کنا معک» لبریز بوده و بال در بال ملائک بسوی کربلا رهسپار شدند
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊 عاشقی که با بال شکسته پرکشید🕊 🌷 ۲۳ فروردین ۱۳۶۶ -- سالروز عروج پاسدار شهید سید جمال طباطبائی ▫️ یکی نامدارترین سرداران دوران دفاع مقدس است // متولد ۱۳۳۹ // شهرضا (استان اصفهان) ⚪️ وی در دوران قبل از انقلاب، از مبارزان اصلی پیرو خط امام در شهرضا بود و پس از آن با شروع جنگ تحمیلی و آغاز تهاجم و غصب سرزمین مقدس اسلامی در زمستان سال ۵۹ به عنوان داوطلب بسیجی رهسپار میدان های شرف و خون شد و در زمستان ۵۹ در یک گروه چند ده نفری در منطقه دارخوین به مصاف با بعثیان رفت پس از بازگشت به عضویت سپاه درآمد، با اصرار تمام و کسب اجازه مسئولان مجدداٌ به جبهه‌های جنگ عزیمت کرد و با قبول مسئولیت و سمت‌های مختلف از قبیل فرماندهی دسته، گروهان و گردان به مقابله با دشمن پرداخت. وی در شهریور ۶۱ در "خط پدافندی زید" بر اثر اصابت ترکش به سرش، به شدت مجروح شد، نتیجه این مجروحیت آن بود که سید جمال، پس از تحمل یازده روز بیهوشی و اغما، از نیمه راست بدن معلول شد بطوری‌ که دست و پای راست بدن او قادر به حرکت نبود ▫️معلولیت، مانع حضورش در جبهه و ادامه مبارزه نشد، وی پس از مجروحیت و معلولیت در عملیات‌های مختلف حاضر شد. حضور او در خطوط مقدم جبهه‌ها با وجود وضعیت جسمی نامساعد، روحیه بخش سایر رزمندگان بود وی از ارکان اصلی لشکر قمر به شمار می‌رفت؛ تجربه گرانبهای شهید طباطبایی در عملیات‌های پیروزمندانه والفجر هشت و کربلای ۵ در سایر عملیات‌ها به خوبی موثر واقع شد. سرانجام سید جمال طباطبایی، در تاریخ ۲۳ فروردین ۶۶ در جریان عملیات کربلای ۸ به هنگام تعویض پُست پدافندی در خط مقدم، با اصابت ترکش خمپاره به لقاء دوست شتافت.
وصیت شهید سیدجمال طباطبایی: بنام الله پاسدار حرمت خون شهیدان و بنام یگانه منجی عالم بشریت حضرت ولی العصر(عج)و با درود فراوان بر رهبر کبیر انقلاب امید مستضعفان جهان امام خمینی و با دعای فراوان و آروزی موفقیت بر پیروزی کامل بر کفر جهانی از خداوند منان بر رزمندگان اسلام و با حمد و سپاس فراوان خداوند منان که با رهبری عطا فرمود که کشتی بزرگ اسلام را به ساحل نجات رساند و .... خداوند متعال را شکر گذاریم که نعمت بزرگ جنگ را برما ارزانی داشت و ما در بوته آزمایش قرارداد و الحمدالله که این نعمت شامل حال من شد و توفیق شرکت در این جنگ را عطا نمود. در صدر اسلام و زمان امام حسین خونهای فراوانی برای تداوم بخشیدن کلمه لااله الا الله محمد رسول اله ریخته شد... چنانچه در این رابطه کوچکترین کم کاری و سستی از هر کس بشود در روز قیامت از سر تقصیرات او هیچکدام از شهدا نخواهند گذشت از هر گونه تفرقه و جدایی به هر صورت بپرهیزید و دست اخوت و برادری به هم دهید که دشمن از وحدت ما لرزان و هراسان است. استدعا دارم رهبر عظیم الشان و فرزند زهرا این دلسوخته اسلام و نایب امام زمان را در تمام امور تنها نگذارید چون کلامش کلام خداست جنگ را با قوت هر چه تمامتر ادامه دهید از کلیه برادران سپاه و بسیج استدعا دارم که اطاعت بیشتری از فرماندهی داشته باشند و هرچند به ضرر خودشان باشد جهاداکبر یعنی جهاد با نفس و خودسازی را فراموش نکنید پشت سر امام عزیز بمانید چون انقلاب ما به خاطر خدا و به دست ولایت فقیه بوده و هست و ثبات آن به دست ولایت فقیه است و بس. انشاءالله
💠 به یاد اولین فرمانده شهید جانباز۷۰٪ 🌷شهید سرافراز تیپ قمربنی هاشم(ع) سید جمال طباطبایی ⚪️ اگر هم‌رزمان توضیح لازم و بایسته را در مورد این شهید بصورت مکرر ودقیق ندهند ،بچه های بعد از جنگ از ما نمی پذیرند که یک رزمنده با مجروحیت و ناتوانی بیش از ۷۰٪جانبازی و بطور مشخص بی حرکتی نیمی از بدن«پا ودست» بدون کوچکترین محدودیتی ، با لباس رسمی سپاه و بشکل کاملاً نظامی وگتر کرده و بندپوتین را تا آخرین سوراخ آن بسته شده را در منطقه پدافندی وآفندی در شرایط آب و هوایی خشک ،بارندگی،گرم ،سرد،هموار و ناهموار در قامت یک فرمانده مقتدر و دلسوز ودقیق ومسئولیت پذیر، بدون اینکه کوچکترین مشکلی را به رخ بکشد،حامی وهادی رزمندگان بویژه بسیجیان تازه وارد و حلال مشکلات آنان تا به نتیجه رسیدن بود. محدودیت، نمیشود، نیست، نداریم، نمیتوانیم وهر کلمه منفی دیگری در قاموسش نبود. اگر کسی او را نمی‌شناخت اولین سوالش این بود که این آدم در جمع رزمندگان چه می کند؟ اما با کمی همنشینی ملتفت میشد که کوهی از اراده و عزم ومردانگی و عشق در او موج میزند وبا محدودیت واقعی جسمی با اراده پولادین این جسم ناتوان را مرید ومطیع خود نموده و در خدمت رزمندگان و دفاع مقدس قرار داده و هیچ مانعی جلو دارش نیست خدایا این نعمت های بزرگ را سر راه ما قرار دادی تا هیچ توجیهی برای کم کاری و ضعف وسستی احتمالی ما در انجام خدمت،وجود نداشته باشد. حضور آقاجمال عزیز، حجتی بود برما و انگیزه ای برای خدمت و روحیه ای که از وجودش ، اخلاص و استقامت حاصل میشد. واقعاً کلمات از ترسیم صفات او عاجز واین قلم هم معترف به کاستی و عجز است. ✍عباس پیکار
💠 خاطره ای از جانباز شهید سیدجمال طباطبایی:👇👇 ✍ ما یک خط پدافندی در خین داشیم که گردان امیرالمومنین (ع) به فرماندهی شهید خدابخشی آن جا مستقر بودند خط ما از کاخ شیخ خزعل شروع می شد در امتداد راست کارون ادامه تا بوارین ادامه داشت نیروهای طرح و عملیات در آن زمان تحت فرمان فرماندهی سردار شهید آقا جمال طباطبایی بودیم نیروهای طرح عملیات در آن زمان در خط خین برادران ادیبی مستمند مردانی علی شیر باقری حاج آقا جمال و خودم بودیم یک روز از قرارگاه پیغام آمد که برادر جمال جهت پیگیری موضوعی خیلی سریع به قرارگاه تاکتیکی در فاو حضور پیدا کند سیدجمال صبح رفتند و بعد از ظهر آمدند همه ما از سر کنجکاوی با اصرار زیاد از ایشان پرسیدیم قرارگاه برای چه شما را دعوت کرد که سردار شهید گفت به من اصرار می کنند که بیا و مسئولیت کل محور خط پدافند فاو را به عهد بگیر که من پیشنهاد آنها را قبول نکردم و گفتم من از بچه های تیپ قمربنی هاشم علیه السلام یک لحظه هم نمی توانم دور بشوم این گذشت تا روز ۲۲ فروردین ۶۶ صبح دیدیم حاج آقا جمال یک تویوتا پر از وسایل مورد نیاز از انرژی تشریف آوردند فرمودند که قرارگاه تکلیف کرده شما باید خط پدافند ی شلمچه را از لشکر امام حسین تحویل بگیرید من به قرارگاه گفتم خط به این حساسی امکانات مهندسی زیادی می خواهد و دیگر امکانات پشتیبانی که در بضاعت ما نیست لشکر امام حسین با آن همه امکانات خط را تحویل ما که یک سوم امکانات پشتیبانی آنها را هم نداریم بدهید قرارگاه گفت بود که این یک تکلیف است و شهید آقا جمال هم بخاطر با بی میلی قبول کرده بود این بی میلی فقط بخاطر نداشتن امکانات و پشتیبانی بود واگر نه شهید آقا جمال هراسی از جنگیدن در هر نقطه از خط در مقابل دشمن نداشت فقط امکانات مد نظر ایشان بود در نهایت همان صبح من و حسین مردانی در معیت سردار از خین به طرف شلمچه حرکت کردیم تا دیگر نیروهای هم در شلمچه به ما ملحق بشوند به گردان امیرالمومنین هم دسور دادند که بیایند و در دژ شلمچه مستقر بشوند تا زمینه سازیها برای تحویل خط انجام گیرد ما آمدیم شلمچه یک سنگر پیش ساخته بتونی هلالی شکل آماده رویش خاک ریخته بودن در کنار ما سنگر قرار گاه نوح هم بود فاصله سنگر طرح و عملیات یک صد متر جلو تر از دژ بود بین دژ و سنگر ما یک باتلاق از خاک سرخ چسبنده بود که هر ماشینی مسیر ش کج می شد در آن گل می تپید بعد از ظهر ۲۲ حاج آقا جمال به من و حسین مردانی فرمود که یک سر به خط لشکر امام حسین که می خواهیم تحویل بگیریم بزنید و برایم گزارش بیاورید که چه وضعیتی دارد چه امکاناتی کم دارد و چه امکاناتی می خواهد من حاج حسین حسب امر حرکت کردیم به طرف خط دشمنتان نبیند یک لحظه آتش دشمن خاموش نمی شد تمام مسیر منتهی به خط زیر گلوله بود زمین شلمچه انگار سوخته بود از بس نقطه به نقطه آن خاک زیر شدید ترین آتش دشمن بود در مسیر رفت حاج احمد کاظمی را با چند نفر از کادر لشکر زیر پل سیمانی بزرگی که در شلمچه بود که یک طرفش تخریب شده بود دیدیم حاج حسین مردانی به شوخی به حاج احمد کاظمی گفت اینجا چکار می کنی حاج احمد هم معلوم بود که ار وصعیت خیلی عصبانی است گفت حسین برو برو کار دارم ما رفتیم و وارد خط شدیم دیدیم این که خط نیست دپو که باید حداقل حدود سه متر ارتفاع داشته باشد دیدیم چیزی به نام دپو نیست از بس گلوله مستقیم تانک به سر خاکریز اصابت کرده بود خاکریز شده بود مثل یک گرده ماهی سر خاک ریز صاف صاف نیروهای لشکر برای رفت پیاده سرها را خم می کردند و راه می رفتند عراقی ها اجاره نداده بودند یک لودر در این خط کار کنه هر چه آمده بود زده بودند حالا این خط را می خواستند تحویل ما بدهند (راوی: رزمنده دلاورتقی شاهمرادی)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 تصاویری کمتر دیده شده از حاج قاسم عزیز💕 🎙همراه با کلام آسمانی شهید سید مرتضی آوینی🌷 ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 سخن حاج قاسم عزیز💕 راجع به همرزم شهیدش، عارف لشکر و رزمنده متقی، عبدالمهدی مغفوری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 سخن حاج قاسم عزیز💕 راجع به همرزم شهیدش، عارف لشکر و رزمنده متقی، عبدالمهدی مغفوری
✍ سیره زندگی سردار شهید عبدالمهدی مغفوری -- 💦❄️ 🌨 زمستان سال ۶۴ برای سخنرانی به بافت دعوت شده بود این منطقه‌ ی از کرمان کوهستانی و سردسیری است و در اوج تابستان آب و هوای سردی دارد زمستان ها از شدّت سرما لیوان پشت پنجره تَرَک بر می دارد.❄️ 🔸فرمانده سپاه بافت از جمله دوستانش بود در آن سفر من و بچّه ها هم همراهش بودیم وقتی رسیدیم متوجّه شدیم مهمان های دیگری از فامیل دارد همگی شام خوردیم اتاق ما جداگانه بود. 🔹صبحانه که آوردند گفت من اوّل باید غسل جمعه کنم دوستانش مسخره اش کردند و گفتند حالا واجبه توی این هوای سرد غسل کنی...؟!! 🔸مهدی فقط لبخند می زد, گفتم حالا این هفته غسل جمعه نکن هوا سرده و سنگ می ترکه گفت غسل جمعه را که به خاطر سردی آب ترک نمی کنند غسل مستحبّی جمعه است. 🌨در آن آب و هوای سرد بافت فقط از عهده ی مهدی بر می آمد و بس محال بود جمعه ای بگذرد و او غسل جمعه نکرده باشد. 🔸از زبان دوستانش شنیدم در هوای سرد منطقه هم یخ ها را می شکسته تا غسل مستحبّی جمعه را انجام دهد در سیره ی مهدی دو دسته عمل بود واجب و حرام... (منبع: کتاب «به رنگ خدا»,-- فصل پانزدهم صفحه ۱۴۲... 🌷 ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
🌴 عاشقانه مردی که امامزاده کرمان شد . . 🌷 ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
شب جمعه ؛ رحمة‌الله به عشاق اباعبدالله در وصیتنامه‌اش نوشته بود: "خدایا من خجالت می‌کشم در روز قیامت سرور شهیدان ؛ بدنش پاره پاره باشد و من سالم باشم" در جریان عملیات رمضان مفقود شد! نه در لیست شهدا بود و نه مجروحان! خبر پیچید، هرکسی برایش حرفی درآورد. حرفها از فرار از جنگ و اسارت شروع شد تا رسید به پناهنده شدن به عراق! معمّای مفقود شدنش ۳۵ روزه شده بود که خبر دادند جنازه‌اش پیدا شده است جنازه‌ای که فقط یک کتف و سر بود! ۳۵ روز گذشته بود اما در آن اوج‌ گرما و رطوبت‌ هوا صورتش سالم مانده بود! او عارفی بود که خجالت زده‌ی امام‌ حسین (ع) نشد ولی با پیکرش خیلی‌ها را خجالت زده کرد... mshrgh.ir/872255 💠 @bank_aks
رایحه ظهورِ موعود ؛ دل شیفتگان حق را بی‌تاب کرده و آنها را به صحنه حضور کشانده است ... "شهید آوینی"
در وصیتنامه‌اش نوشته بود: "خدایا من خجالت می‌کشم در روز قیامت سرور شهیدان ؛ بدنش پاره پاره باشد و من سالم باشم" در جریان عملیات رمضان مفقود شد! نه در لیست شهدا بود و نه مجروحان! خبر پیچید، هرکسی برایش حرفی درآورد. حرفها از فرار از جنگ و اسارت شروع شد تا رسید به پناهنده شدن به عراق! معمّای مفقود شدنش ۳۵ روزه شده بود که خبر دادند جنازه‌اش پیدا شده است جنازه‌ای که فقط یک کتف و سر بود! ۳۵ روز گذشته بود اما در آن اوج‌ گرما و رطوبت‌ هوا صورتش سالم مانده بود! او عارفی بود که خجالت زده‌ی امام‌ حسین (ع) نشد ولی با پیکرش خیلی‌ها را خجالت زده کرد...
❣نماز اول وقت به ما گفت : من تندتر می‌روم شما پشت سرم بیایید تعجب کرده بودیم !! سابقه نداشت بیشتر از صد کیلومتر سرعـت بگیرد !! غروب نشده رسیدیم گیلانغرب ... جلو مسجدی ایستاد ؛ ماهم پشت سرش نمــاز ڪہ خواندیم ، سریع آمدیـم بیـرون ... داشتیم تنـد تنـد پوتین‌هایمان را می‌بستیم ڪہ زود راه بیفتیم گفت : ڪجا با این عجله ؟! میخواستیم به نماز جماعت برسیم ڪہ رسیـدیم ... شهید