🔺راوی : گلعلی بابایی
مسئول پرسنلی گردان کمیل
🌷٢٥ فروردین ١٣٦٢ — سالروز شهادت رضا چراغی، فرمانده لشگر محمد رسول الله(ص)
در عملیات والفجر ۱
این عملیات، نبردی بسیار سخت بود که طی آن علاوه بر شهادت بسیاری از رزمندگان دلاور بسیجی، سپاهی و ارتشی، تعدادی از فرماندهان نیز به فیض شهادت نائل آمدند.
از جمله:
- حجت الله نیکچه فراهانی؛ فرمانده گردان انصارالرسول.
- برادران رضا و غلام حسین گودینی؛ فرمانده و جانشین گردان حنین.
- مختار سلیمانی؛ فرمانده تیپ۳ و با حفظ سمت فرمانده گردان میثم تمار.
- سید رحمت الله میرتقی؛ فرمانده گردان یاسر.
- حمید اسدی؛ جانشین گردان جعفر طیار.
- علی اکبر گل محمدی؛ جانشین گردان خندق.
- غلامرضا شاهپور؛ معاون گردان یاسر.
- محسن حیات پور؛ جانشین واحد تخریب.
- علی کفایی منش؛ معاون گردان النصر(تخریب)
❇️ "خاطره ای از شهید رضا چراغی"
"حلقه ی گم شده!"
رضا صفرزاده؛ مسؤول گردان مخابرات لشکر ۲۷ در عملیات والفجر ۱ نقل می کند:
«... من و رضا چراغی از قدیم رفاقت دیرینه ای با هم داشتیم. یعنی از کردستان تا فکّه با هم بودیم. یکی از روزهای نزدیک به شروع عملیات والفجر- ۱ رضا به من گفت: آماده شو، برویم برای شناسایی. بلافاصله گفتم: چشم در خدمتم. بعد هم به همراه یک نفر از بچّه های واحد اطلاعات - عملیات، سه نفری عازم دیدگاه محمّد شدیم. تا دیدگاه با ماشین رفتیم و آنجا ماشین را گذاشتیم و پیاده به طرف ارتفاع ۱۴۳ راه افتادیم. حدود ۴۵ دقیقه ای که رفتیم، مایل به راست شدیم و به سمت ۱۵۵ تغییر مسیر دادیم. منطقه پر بود از تپّه ماهور، روی یکی از این تپّه های کم ارتفاع بودیم که نیروهای دشمن ما را دیدند. آنها شروع کردند به اجرای آتش دوشکا به سمت ما. آن زمان رضا چراغی تازه عقد کرده بود و حلقه ی ازدواج توی دستش بود. روی آن تپّه وقتی آتش شدید دشمن به سمت ما گشوده شد، هر سه نفرمان خیز رفتیم و پشت تپّه پناه گرفتیم. آتش لحظه به لحظه شدیدتر می شد. در همین حین، دیدم رضا چراغی محکم کوبید روی ران پایش و بلند گفت: ای داد و بی داد! دیدی چی شد؟ با خودم گفتم: حتماً مجروح شده یا آن برادر واحد اطلاعات – عملیات تیر خورده است. پرسیدم: چی شد؟ گفت: حلقه ام از دستم افتاد. گفتم: بابا حالا که چیزی نشده. فکر کردم تیر خوردی. گفت: چیزی نشده؟ خیلی هم شده! من تا حلقه را پیدا نکنم، از اینجا برنمی گردم. ابتدا فکر کردم دارد شوخی می کند. ولی بعد دیدم راست راستی سینه خیز رفت روی تپّه، همان طور خوابیده روی زمین مشغول جستجوی حلقه شد. گفتم: رضا جان! این چه کاری است؟ بیا بریم الان تیر می خوری! گفت بریم؟ بدون حلقه کجا بریم؟ شما برگردید. من تا حلقه را پیدا نکنم، نمی آیم. دوباره مشغول جستجو شد. من وقتی دیدم در تصمیمش مصمم است، سینه خیز خودم را روی تپّه رساندم. حالا دیگر من هم مشغول چشم انداختن و دست کشیدن روی زمین به جهت یافتن حلقه رضا شده بودم. آن عنصر اطلاعات – عملیات هم به همین کار مشغول شد. آتش شدید دوشکا کم بود که شلیک گلوله های خمپاره ۶۰ میلی متری دشمن هم به آن اضافه شد. در بد وضعیتی گیر افتاده بودیم. هر آن امکان داشت جانشین فرماندهی لشکر ۲۷ مورد اصابت ترکش یا گلوله قرار بگیرد. سوای رضا، خودمان هم ممکن بود تیر و ترکش بخوریم. دست رضا را گرفتم و کشیدم. گفتم: رضاجان! اگر الان هر کدام از ما سه نفر اینجا تیر یا ترکش بخوریم و کشته شویم، آیا شهید محسوب می شویم؟ نگاه معنا داری به من کرد و گفت: نه. شهید محسوب نمی شویم! این را چرا زودتر نگفتی؟ الفرار گفت و سینه خیز از تپّه پایین آمد. ما هم به دنبالش چند متری را سینه خیز رفتیم. به موقعیت مناسب تری که رسیدیم، شروع کردیم به دویدن و از آن مهلکه جان سالم به در بردیم.
از شناسایی که برگشتیم، رضا گفت: یک سره باید به قرارگاه نجف برویم. مخابرات آنجا خط fx دارد. باید خبر گم شدن حلقه را به همسرم بدهم و بگویم یک حلقه دیگر تهیه کند، چون برای روز عروسی بدون حلقه که نمی شود.
به قرارگاه رسیدیم و وارد چادر بچّه های مخابرات شدیم. بعد از سلام و احوال پرسی، رضا را به دستگاه تلفنی که خط مستقیم تهران به آن متصل بود، راهنمایی کردم. رضا فردی بسیار مأخوذ به حیا و خجالتی ای بود. وقتی تماس برقرار شد، پدر همسرش گوشی را برداشت. رضا سلام و احوال پرسی کرد. از این و آن سراغ گرفت و حالشان را پرسید. خجالت می کشید که بگوید: لطفاً گوشی را به همسرم بدهید. آن قدر از همه ی فامیل دور و نزدیک احوال پرسی کرد تا بالاخره پدر خانمش گفت: گوشی، با خانمت صحبت کن و گوشی را به همسر رضا داد. به محض این که رضا و همسرش با هم سلام و علیک کردند، ما ارتباط را قطع کردیم. رضا گفت این چه کاری بود که کردی؟ جان مادرت بگذار صحبت کنم. گفتم باید قول بدهی ما را چلوکباب مهمان کنی.
ادامه👇👇
گفت: قول می دهم؛ قول مردانه. حتماً یک چلوکباب به شما خواهم داد. گفتم از نو شماره را بگیر. دوباره تلفن کرد و این بار همسرش تلفن را برداشت و تقریباً ۲۰ دقیقه ای با هم صحبت کردند. صحبتشان که تمام شد به من گفت: رضا اگر چلو کباب می خواهی، همین الان پاشو بریم اندیمشک یا دزفول. حمام کنیم، غذا بخوریم و برگردیم. گفتم: الان که خسته ایم. بگذار فرصت بهتر. گفت: ببین، من پایم به لشکر برسد، آن قدر کار دارم که بعید می دانم حالا حالاها فرصتی برای سرخاراندن داشته باشم، چه برسد به چلو کباب خوردن! همین الان بیا برویم. شاید خدا لیاقت شهادت را به من داده باشد. آن وقت به خاطر همین عدم وفای به عهد و بدقولی، توفیق شهادت از من سلب می شود. اگر چلو کباب می خواهی بیا برویم. خلاصه قبول کردم و با رضا به دزفول رفتیم. ابتدا در یکی از حمام های قدیمی شهر استحمام کردیم و بعد هم توی یکی از رستورانها یک پرس چلو کباب مشتی زدیم توی رگ!"
رضا چراغی کمتر از ۱۰ روز پس این واقعه بر روی تپه ۱۴۳ ارتفاعات حمرین در شمال فکه به شهادت رسید. روحش شاد.
منبع: کتاب "زمین های مسلح".
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ معرفی کتاب «زمینهای مسلح»
کتاب «زمینهای مسلح»، کارنامه عملیاتی لشکر ۲۷ محمد رسولالله (ص) در عملیاتهای والفجر مقدماتی و والفجر ۱ به قلم گلعلی بابایی است که با همکاری انتشارات مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس و انتشارات ۲۷ بعثت منتشر شده است.
#ازمینهای_مسلح
#جنگ_ایران_و_عراق
#والفجر1
#والفجر_مقدماتی
#مرکز_اسناد_و_تحقیقات_دفاع_مقدس
🛒 خرید آسان از سایت:
http://shop.hdrdc.ir/product/305
🛒 خرید از فروشگاه:
خ انقلاب، خ فخر رازی، مجتمع ناشران فخر رازی
۰۲۱۶۶۴۸۱۵۳۲
🕊شهادت اولین فرمانده لشگر در دوران دفاع مقدس🕊
🌷 ۲۵ فروردینماه ۱۳۶۲ - سالروز شهادت رضا چراغی، فرمانده لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) - عـملیـات والفجر۱ - منطقه شرهانی
🌱 ولادت: ۱۳۳۶/۰۱/۰۱ ،ساوه — در خانواده ای مذهبی و دوستدار اهل بیت (ع) زاده شد. در شش سالگی قدم به مدرسه گذاشت و با استعداد خوبی که داشت، همواره در درسهایش موفق بود. او علاوه بر تحصیل ، به مطالعات و فعالیتهای مذهبی علاقه مند بود و در مجالس مذهبی ، با شور و اشتیاق حضور می یافت. در جریانات انقلاب، حضور فعالی داشت. با آغاز ناآرامی ها در مناطق کُردنشین راهی غرب کشور شد و به جمع یاران حاج احمد متوسلیان در منطقه مریوان پیوست. با شکل گیری تیپ 27 به همراه متوسلیان و شهید همت به خوزستان رفت و در عملیات های مهم فتح المبین و بیت المقدس شرکت داشت. او در طی این چند سال مجاهدت و رشادت های فراوان از خود نشان داد و دشمن زبون به خاک مذلت نشاند. به دلیل شایستگی و لیاقت او، به فرماندهی لشگر 27 محمدرسول الله (ص) برگزیده شد و سرانجام در فروردین ۶۲ در عملیات والفجر یک پر کشید🕊🕊 —-
رزمنده حاضر در میدان می گوید: «دشمن در ارتفاع 143_فکه پاتک سنگین زده بود. به هر ترتیبی بود، خود را به آنجا رساندم. رضا چراغی، عباس کریمی و اکبر زجاجی به همراه سه نفر بسیجی سخت درگیر بودند و در حال شلیک آرپی جی و خمپاره 60. هر چه اصرار کردم که عقب برگردند، قبول نکردند. دشمن تصور می کرد که نیروهای زیادی روی ارتفاع است!! عصر که دوباره به ارتفاع رفتم، دیدم عباس کریمی و دو نفر بسیجی، پیکر غرقه به خون رضاچراغی را با برانکارد حمل می کنند🌷🌷
🌹فرمانده شهید لشکر 27 حضرت رسول(ص) و ارتفاعات 143
♦️ارتفاعات 143 بود و پاتک سنگین دشمن و سه فرمانده ای که هر کدام سلاحی به دست داشتند و در حال شلیک بودند. اکبر زجاجی، رضا چراغی و عباس کریمی را می گویم. حال و هوای عجیبی داشتند و همه هوش و حواسشان به دفع پاتک دشمن بود.
♦️از کل بچه ها فقط همین سه فرمانده و سه بچه بسیجی سالم مانده بودند و طوری عمل می کردند که دشمن گمان کرده بود که با تعداد نیروی بالایی در حال جنگ است.
♦️سریع خودم را به عباس رساندم و گفتم زود برگردید عقب که عباس با نگاه معناداری رو کرد به من و گفت خودت برو عقب ،یک بار ما را جلو فرستادی ما هم عقب بیا نیستیم.
♦️در همان نزدیکی شیاری بود که دشمن قصد ورود از آن را داشت و هلهله ای به راه انداخته بودند. رضا از این رفتارشان عصبانی شد و قناسه یکی از بچه ها را برداشت و عده ای از آنها را راهی جهنم کرد و از طرفی هدایت آتش توپخانه را هم بر عهده گرفته بود و مدام گرای تانک های دشمن را به نیروهای خودی می داد و آنها هم آتش را بر سر آنان خالی می کردند.
♦️به عقب برگشتم و عصر که شد باز به مقر بچه ها برگشتم دیدم عباس و یکی دو تا از بچه ها جنازه ای را روی برانکارد می گذارند و از ارتفاع پایین می آیند. جلوتر که رفتم پیکر غرق به خون رضا را دیدم که سینه اش با ترکش بزرگی شکافته بود. عباس نگاهی به من کرد و گفت: رضا به آرزویش رسید امروز قسمت او بود
🌹شهید رضا چراغی، فرمانده لشکر 27 حضرت رسول (ص) که در ارتفاعات 143 به تاریخ بیست و پنجم فروردین سال 62 به درجه رفیع شهادت نایل شد.
شمشیر لشکر.pdf
369.6K
🌹شمشیر لشکر( شهید رضا چراغی )
🌹شهید رضا چراغی، فرمانده لشکر 27 حضرت رسول (ص) که در ارتفاعات 143 به تاریخ بیست و پنجم فروردین سال 62 به درجه رفیع شهادت نایل شد.
کره خرها!!
جاسم بنی رشید خبر داد دوتا کره خر پیدا کرده و آورده پشت چادرها،
رگ شیطنت و بازیگوشیم جنبید، با جاسم سوار کره خرها شدیم و هی شون کردم.
خوب میدویدن، لابلای تپه ها میگشتیم، یهویی از یه تپه ایی سرازیر شدیم،
چشم تون روز بد نبینه، تمام نیروهای تیپ به صف ایستاده بودن و مراسم صبحگاه در حال انجام بود.
حمید سرخیلی، معاون تیپ در حال سخنرانی بود که ما با کره خرها از تپه سرازیر شدیم.
بلد نبودم ترمزشون را بگیرم یا اینکه برشون گردونم، بسرعت بسمت محل صبحگاه میدویدن، مجبور شدم خودم را پرت کنم پایین و فرار کنم.
لباسهام را عوض کردم و زیرپتوها قایم شدم، اومدن و پیدام کردن.
تحت الحفظ بردنم سنگر فرمانده تیپ.
〰〰 قسمتی از خاطرات
" شیطنتهای بی پایان "
عزت الله نصاری
دوست اختلاسگر من !
فرمانده بود.
بسیار شجاع و قاطع.
اصلا توی کار و عملیات شوخی سرش نمیشد. شاید واسه همین بود کسی جرات نمیکرد باهاش رفیق بشه!
یک گردان سیصد چهارصد نفره دستش بود. همه رو عین بچههای خودش میدونست.
جنگ تموم شد، فرمانده برگشت شهر.
رفقا و همرزمان و همدوره ایهاش رئیس شدند ولی او، موج و ترکش و گاز شیمیایی، نگذاشتند دکتر و مدیر و ... شود
الحمدلله نشد که مثل دوست قدیمیاش که حالا دیگه او را یادش نمیآمد، یک اختلاس کوچولوی چندمیلیون دلاری، با چای دبش قندپهلو بزند توی رگ!
یکی از روزها که من، واسه خودم توی یکی از ارگانها مدیر شده بودم، فرمانده زنگ زد و گفت که میخواد بیاد اونجا، و اومد.
سر ناهار رسید. همه دور میز نشسته بودیم. جا باز کردیم اونم نشست و شروع کرد به سرعت غذا خوردن. احوالش را که پرسیدم، گفت:
- پول میخوام ... واسه دوا و درمونم.
گفتم: باشه چشم. چقدر میخوای؟
گفت: ۴۰ تومن (۴۰ هزارتومن، نه بهقول امروزیها ۴۰ همت، یعنی ۴۰ هزار میلیاردتومان!).
دست که بردم در جیبم، گفت:
- بازم پول داری؟
گفتم: بله. چطور مگه؟
گفت: پس ۶۰ تومن بده.
و دادم.
بلند شد که بره، برگشت و با همان قاطعیت زمان جنگ گف:
- از فردا زنگ نزنی بگی پولم رو بده، ندارم و بهت پس نمیدم.
گفتم: نوکرتم هستم. نوش جونت.
سرش را تکان داد و گفت:
- خب پس حالا که اینجوریه، بیا پایین پول این آژانس رو که باهاش اومدم و میخواد من رو برگردونه خونه، حساب کن.
یکی دو ماه بعد اومد.
باهم دوتایی نشسته بودیم توی اتاق.
همچنان برای من فرمانده گردان بود.
به یکباره زد توی سرش و شروع کرد به گریه.
مُردم. سوختم. داغون شدم. فرمانده گردانم داشت جلوی من گریه میکرد و خودش رو میزد.
عاجز شده بود. نداشت. حتی برای درمان دردهایش که از خودش نبودند؛ از جنگ بودند.
صد تومن بهش دادم تا به زخمهایش بزند.
اشک هایش را پاک کردم، رویش را بوسیدم و خداحافظی کردم.
فرمانده رفت و دیگر نیامد.
چند وقت بعد، همسایهها از بوی تعفّنی که ساختمان را گرفته بود، زنگ زدند پلیس اومد.
در را که شکستند، دیدند فرمانده، درحالی که داروهای نصفه نیمه کنار دستش بود، تمام کرده و اونقدر مانده که سیاه شده و بو گرفته!
کجایی فرمانده؟!
جات که خوبه؟!
این برنامه آینده منم هست.
واسه منم جا نگه دار، دارم میام.
نپرسید کجا رفت و چی شد!
فقط بگم رفت پیش رفیقاش و دیگه پول برای دوا درمونش نیاز نداره!
روحش شاد
خدا عاقبت ما را ختم بخیر گرداند
(حمید داودآبادی)
29.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 خاطراتی بسیار زیبا و شنیدنی از عملیات پیروزمندانه #طریق_القدس از زبان سید شهیدان اهل قلم #شهید_مرتضی_آوینی
🎙 #شهید_آوینی : حس می کردیم که آقا امام زمان (عج) بر تمامی آنچه اتفاق می افتاد احاطه داشت و در زیر آن باران ریز و در میان آن هیاهوی غریبی که طوفان از صدای انفجارها و سفیر گلوله ها و فریاد الله اکبر حسینیان آخرالزمان در هم آمیخته بود دریافتیم که این عرصه ای که ما شاهد آنیم ، عرصه تفسیر سوره وَالْعَصْرِ است و چه بگویم که بیانم قاصر است...
🌸 یاد باد یاد مردان مرد...
🇮🇷 عملیات #طریقالقدس در تاریخ ۸ آذر ۱۳۶۰ ، ساعت ۳ بعدازظهر در منطقه عملیاتی دشت آزادگان ، واقع در غرب استان خوزستان ، آغاز گردید. اجرای عملیات طریقالقدس ۱۴ روز به طول انجامید و هدف از انجام این عملیات ، آزادسازی شهر بُستان و ۷۰ روستای همجوار آن ، همچنین تأمین امنیت مرز و نیز دسترسی به منطقه وسیع از هورالهویزه بود که رزمندگان اسلام کاملاً به اهداف عملیات دست یافته و منطقه وسیعی از خاک ایران اسلامی را به طور کامل از لوث دشمن اشغالگر پاکسازی کردند.
عملیات طریق القدس از چنان اهمیتی برخوردار بود که حضرت امام خمینی (ره) در پیام تبریک خود آن را «فتح الفتوح» نامیدند.
🌺 یاد باد آن روزگاران یاد باد...
🌹بیستم فروردین ماه سالروز شهادت روایتگر صادق جبهه ها ، سید شهیدان اهل قلم #شهید_مرتضی_آوینی گرامی باد
#دفاع_مقدس
#روایت_فتح
#رزمندگان_اسلام
#شهدا_راهتان_ادامه_دارد
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
┄┅☫🇮🇷 دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙نوای: حاج صادق آهنگران
🌴همه آماده بهر عملیات دیگر ...
دوران جنگ تحمیلی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 کلیپ گردان ۴۱۰ امام حسین (ع)
لشگر ۴۱ ثارالله (ع) - کرمان
لشگر #حاج_قاسم 💕
دوران دفاع مقدس
دفاع مقدس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سپاه پاسداران بیانیه صادر کرد:
بیانیه سپاه پاسداران آمده است که در پاسخ به جنایتهای رژیم صهیونیستی دهها فروند موشک و پهپاد به سمت اهداف خاصی در سرزمین های اشغالی فلسطین شلیک شده است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تنبیه قطعی
رهبر معظم انقلاب: #رژیم_خبیث اشتباه کرد و باید #تنبیه بشود و تنبیه خواهد شد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هیچ شبی نیست ما نخوابیم و به شما فکر نکنیم!
این جنگ را شما شروع می کنید، اما پایانش رو ما ترسیم میکنیم!
#استوری
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
26.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 رژیم حرام زاده رفتنی ست
📽 رجز حماسی و بسیار شنیدنی حاج #میثم_مطیعی بر علیه رژیم غاصب و کودک کش صهیونیست ( با زیرنویس عربی و عِبْری )
🎙به لحظه ی اذان قسم
به بغض کودکان قسم
آمده زمان فتح خیبر و انتقام ما
قسم به وعدهی خدا
قسم به لحظهی دعا
غاصبان قدس خاک میشوند زیر گام ما
بیا ببین شهامت مرا
نظاره کن صلابت مرا
خروش و خشم و غیرت مرا
که بی قرار لحظه ی شهادتم
صهیون سزاوار مرگی دمادم است
خشت نخست بنای جهنم است
رسیده وقت انتقام
که کارتان شود تمام
کار و بارتان شود فقط ، انتظار مرگ
رسیده موسم قرار
نمانده فرصت فرار
مانده بر سر شما کنون
سایه سار مرگ
قسم به خون ما ، قسم به تین
قسم به قبله ی نخست دین
قسم به آن نبرد آخِرین
که این رژیم زاده از حرام ، رفتنی ست
صهیون سزاوار مرگی دمادم است
خشت نخست بنای جهنم است...
✌️نَصْرٌ مِنَ اللّٰهِ وَ فَتْحٌ قَرِيبٌ
#محور_مقاومت
#طوفان_الاحرار
#طوفان_الأقصی
#رزمندگان_اسلام
#شهدا_راهتان_ادامه_دارد
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای خنجر انصارالله ای ارتش سید نصرالله
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حزب الله هم شروع کرد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨ساعت ۱:۲۰
آغاز ورود پهپادها به آسمان رژیم صهیونیستی
💠 پهپادها به تلآویو رسیدند و جنگندههای رژیم صهیونیتسی به جای سامانههای پدافندی در حال مقابله با پهپادها هستند.... برای نخستین بار به صورت رسمی پهپادهای ایرانی از قلب خاک کشور به قلب فلسطین اشغالی رسیدند.
▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
رسانههای امریکایی به نقل از مقامات نظامی این کشور گزارش دادهاند که چیزی بین 400 تا 500 فروند پهپاد شلیک شده است. این حجم از شلیک بسیار بیسابقه بوده و صهیونیستها مدعی شده بودند که فقط 100 فروند پهپاد رصد کردهاند.
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄