📷 سمت چپ: شهید مصطفی کاظم زاده
▫️در کنار او: حمید داودآبادی (نویسنده)
🌴 دوران #دفاع_مقدس
دفاع مقدس
📷 سمت چپ: شهید مصطفی کاظم زاده ▫️در کنار او: حمید داودآبادی (نویسنده) 🌴 دوران #دفاع
من آدم بزرگی هستم؛ خیلی بزرگ!
من آدم معروفی هستم؛ خیلی معروف!
من آدم مشهوری هستم؛ خیلی مشهور!
در سرتاسر ایران، استان به استان، شهر به شهر، از شمال سرسبز تا جنوب داغ، از غرب تا شرق، مرا می شناسند.
چون من آدم معروفی هستم!
از زاهدان گرفته تا کرمانشاه، از خراسان گرفته تا کردستان، از خوزستان گرفته تا ....
اصلا چرا این جوری؟!
در خارج از کشور هم مرا می شناسند!
در یکی دو کشور اروپایی و غربی، نام من سر زبانهاست!
در لبنان که دیگر نگو؛ اون جا کم از ایران ندارد؛
خیلیها مرا می شناسند!
اگر در موتور جستجوی گوگل نام مرا سرچ کنی، خواهی دید و فهمید که من چقدر آدم مشهوری هستم!
نه!
لازم نبود و نیست که برای دست یافتن به این شهرت و معروفیت، کار چندان سختی انجام دهم و یا هزینه میلیاردی صرف کنم!
فقط کافی بود اسمم را و از آن مهمتر عکسم را، کنار او منتشر کنم!
همه اینها به یک طرف، خاطراتم را که از او گفتم و نوشتم، بیش از همه باعث شد تا معروف و مهم و مشهور شوم و اسمم سر زبانها بیفتد!
و همه اینها، فقط و فقط برای این است که:
مرا به نام تو می شناسند!
آری!
فقط و فقط مرا به نام تو می شناسند!
هر جا که روم، در هر جمع که وارد شوم، در هر وبلاگ و صفحات اجتماعی از فیس بوک گرفته تا تلگرام و اینستاگرام، تا دست به قلم برم، همه مرا به نام تو خطاب قرار می دهند:
این، همون رفیق شهید مصطفی کاظم زاده است!
و همین است که اگر نامم کنار تو نباشد، نه بزرگم، نه معروف و نه مشهور!
هیچ و هیچم، وقتی نام و یاد تو در کنارم نباشد!
و خدا کند به حرمت نام و یاد تو هم که شده، از گناه دوری جویم و تقوا پیشه کنم تا همچون تو، با خدا رفیق شوم و ایمان بیاورم که:
الم یعلم بان الله یری؟!
آیا نمی دانند خدا آنها را می بیند؟!
این هم عکس من هیچ، در کنار مصطفای همه چیز!
تابستان 1361 تهران
یکی دو ماه قبل از شهادت مصطفی کاظم زاده در 22 مهر 1361 در سومار!
و سالها قبل از نوشتن شدن خاطراتش و شناخته شدن من به نام و یاد او در کتاب:
دیدم که جانم می رود!
برای اینکه شما هم من معروف را بشناسید، کتاب "دیدم که جانم میرود" چاپ موسسه فرهنگی شهید کاظمی در قم و کتاب "شهید بعد از ظهر" چاپ نشر یازهرا (س) در تهران را بخوانید.
و حتما برای عاقبت بخیری خودتان و همه، و در آخر هم بنده، دعا کنید! (داودآبادی)
دفاع مقدس
من آدم بزرگی هستم؛ خیلی بزرگ! من آدم معروفی هستم؛ خیلی معروف! من آدم مشهوری هستم؛ خیلی مشهور! در سر
بخشی از کتاب دیدم که جانم میرود نوشته حمید داودآبادی
صبح روز پنج شنبه 22 مهر 1361
✍️... به دهانهی سنگر که رسید، خندهکنان صبح به خیری گفت و دولا دولا وارد سنگر شد. دستهایش را از شوق به هم میمالید و با خوشحالی میگفت: من امروز میرم تهران!
گفتم: خب کی میخوای تشریف ببری؟
گفت: «من امروز شهید میشم».
🌷 فکر کردم این هم از همان شوخیهای جبههای است که برای همدیگر ناز میکردیم و میگفتیم: «احساس میکنم میخوام شهید بشم!»، در حالی که سعی کردم بخندم، گفتم: «از این شوخیهای بیمزه نکن».
ولی نه، شوخی نمیکرد چرا که اگر میخواست شوخی کند، با قهقهه و خندهی همیشگی همراه بود. در چهرهاش جدیّت عیان بود.
🌷گفت: «حمید دیگه از شوخی گذشته، میخوام باهات خداحافظی کنم. حالا هرچی میگم، خوب گوش کن.
من امروز بعدازظهر شهید میشم، چه بخوای و چه نخوای! دست من و تو هم نیست، هر چی خدا بخواد، همونه».
در کنار هم در جبهه سومار- نفر وسط مصطفی کاظم زاده
#شهید_مصطفی_کاظم_زاده
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 فیلم | حاج #قاسم_سلیمانی:
🌸 انتخاب فرماندهان جنگ از قبیل: شوشتری ، برونسی ، چراغچی و ...، سفارشی نبود اینها در کوره آتش جنگ انتخاب شدند
🍀 26مهر #سال_88 - شهادت شوشتری جانشین نیروی زمینی سپاه
@DefaeMoqaddas
🔖ارزشهای دهه شصت
📌روایتی از حساسیت شهید باکری نسبت به #بیت_المال
🔹یکی از ارزشهای والای انقلاب اسلامی که در دهه شصت بروز و ظهور گسترده داشت حساسیت مسئولان در برابر بیتالمال بود.
🔹در همین رابطه آیتالله سید علیاکبر قرشی درباره حساسیت شهید مهدی باکری در قبال بیتالمال میگوید: روزی در جبهه دزفول به دیدار او رفته بودم. شب بود که ایشان دستور داد موتور برق را روشن کردند که از نور آن استفاده کنیم، بعضیها به من گفتند: «موتور را برای شما روشن کرده وگرنه خودش مانند دیگران از نور فانوس استفاده میکند». گفتم: «آقا مهدی! اگر به خاطر من باشد، من نمیخواهم». فورا گفت موتور را خاموش کردند و از نور فانوس استفاده کردیم.
🔹خاطرم هست حاج نادر قاضیپور گودالی کنده بود و در آن آتش روشن میکرد و بعد روی آن گودال تختهای میگذاشت و پتو میانداخت که مرحوم باکری روی آن بنشیند و از ابتلا به روماتیسم در امان باشد.
🌴 دوران #دفاع_مقدس
🆔 @DefaeMoqaddas
✅ کانال "دفاع مقدس"
18.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 مستند فرماندهان 23 - شهید مهدی باکری
🎞 در عملیات خیبر زمانی که برادرش حمید، به درجه رفیع شهات نایل آمد، با وجود علاقه خاصی که به او داشت، بدون ابراز اندوه با خانواده اش تماس گرفت و چنین گفت: شهادت حمید یکی از الطاف الهی است که شامل حال خانواده ما شده است؛ در نامه ای خطاب به خانواده اش نوشت: من به وصیت و آرزوی حمید که باز کردن راه کربلا می باشد همچنان در جبهه ها می مانم و به خواست و راه شهید ادامه می دهم تا اسلام پیروز شود.
🌴 دوران #دفاع_مقدس
🆔 @DefaeMoqaddas
✅ کانال "دفاع مقدس"
#شمیم_شهادت
سالها میگذرد از روزهای جنون و عاشقی، از لحظه های شیرین شهادت و چهره های لبریز صلابت.
این روزها، سیم خاردار فاصله روحم را میخراشد.
من، پاسدار حرمت آن روزهایم.
شقایق دلسوخته من!
دست رد به سینها م نزن!
مرا به پرستاری شقایق های شرحه شرحه قبول کن!
آستان پرمهر تو، عطر لحظه های ناب ایثار را می پراکند.
وقتی فضای شهر و کوچه لبریز غربت جوانهای راه گم کرده میشود، شب، بوی خاطرات تو سر برمیآورد و همه جا از شمیم دل انگیز #شهادت پر میشود.
یاد تو و خاطرات همیشه جاوید جبهه و جنگ و جنون، لحظه های شعر و شعور و شهادت و پرسه زدن در کوچه های پایداری، پریشانی این روزهای شب زده را از بین میبرد.
در نهانخانه دلم، یادت را تا ابد جاودانه خواهم کرد و هرگز لبخند تو را در انتهای جاده زمین و ابتدای راه آسمان از یاد نخواهم برد.
#اللهم_رزقنا_توفیق_الشهادة_فی_سبیلک
🆔 @DefaeMoqaddas
✅ کانال "دفاع مقدس"
دفاع مقدس
📽 مستند فرماندهان 23 - شهید مهدی باکری 🎞 در عملیات خیبر زمانی که برادرش حمید، به درجه رفیع شهات نای
44.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#شمیم_شهادت
سالها میگذرد از روزهای جنون و عاشقی، از لحظه های شیرین شهادت و چهره های لبریز صلابت.
این روزها، سیم خاردار فاصله روحم را میخراشد.
من، پاسدار حرمت آن روزهایم.
شقایق دلسوخته من!
دست رد به سینها م نزن!
مرا به پرستاری شقایق های شرحه شرحه قبول کن!
آستان پرمهر تو، عطر لحظه های ناب ایثار را می پراکند.
وقتی فضای شهر و کوچه لبریز غربت جوانهای راه گم کرده میشود، شب، بوی خاطرات تو سر برمیآورد و همه جا از شمیم دل انگیز #شهادت پر میشود.
یاد تو و خاطرات همیشه جاوید جبهه و جنگ و جنون، لحظه های شعر و شعور و شهادت و پرسه زدن در کوچه های پایداری، پریشانی این روزهای شب زده را از بین میبرد.
در نهانخانه دلم، یادت را تا ابد جاودانه خواهم کرد و هرگز لبخند تو را در انتهای جاده زمین و ابتدای راه آسمان از یاد نخواهم برد.
هدایت شده از عکسهاے زیرخاکے
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▫️ این دوچرخه که "گوفی" نام گرفت در سال 1930 چارلز اشتاینلاف اختراع شد
⚪️ مخترع سوار طبقه بالا شده و با یک فرمان بزرگ اتومبیل اختراع را رانندگی می کند.
خانم اشتاینلاوف در طبقه پایین نشسته و با چرخ خیاطی را کار می کند ، پسرش از پشت پدال می زند و دخترش چرخ را از جلو می راند.
هنگامی که دوچرخه متوقف می شود ، پای بیرون زده چرخ خیاطی از واژگون شدن آن جلوگیری می کند.
📡 @Axe_zirkhakii
📽 مجموعہ عڪسها و فیلمهاے قدیمے
📷 شهید مهدی ازقند ؛ شهید دفاع مقدس🌷
👇 بیست و یکم فروردین ۱۳۴۱، در تهران چشم به جهان گشود. پدرش حسین، آهن سازی بود و مادرش، مهری نام داشت. تا پایان دوره متوسطه در رشته انسانی درس خواند و دیپلم گرفت. ازدواج کرد. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. بیست و نهم آبان ۱۳۶۲، با سمت آر پی جی زن در پنجوین عراق شهید شد. پیکرش مدتها در منطقه برجای ماند و پس از تفحص و تشییع به خاک سپرده شد. مزار او در بهشت زهرای زادگاهش واقع است.
🆔 @DefaeMoqaddas
✅ کانال "دفاع مقدس"
دفاع مقدس
📷 شهید مهدی ازقند ؛ شهید دفاع مقدس🌷 👇 بیست و یکم فروردین ۱۳۴۱، در تهران چشم به جهان گشود. پدرش حسین
🌷 شهید مهدی ازقند
شهادت = پنجوین عراق
آبان ۶۲ / عملیات والفجر چهار
.
مزار = گلزار شهدای بهشت زهرا {س}
قطعه ۵۳ / ردیف ۱۵۶ / شماره ۱۳
.ا▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️
.
✍️ بخشی از وصیتنامه شهید :
.
« پدر و مادر عزیز
همسرم، برادران و خواهران
و تمامی اقوام و آشنایان و دوستان
از شما می خواهم اگر لغزش و خطایی از من دیدید
به پای مکتبم نگذارید
و مرا ببخشید و دعایم کنید
تا در این راهی که قدم نهاده ام
نزد سیدالشهدا {علیه السلام}
سربلند باشم
.
از شما برادران حزب اللهی
می خواهم که مانند گذشته
امام را تنها نگذارید که می دانم نمی گذارید
امام و رزمندگان اسلام را دعا کنید
دعا کنید که دچار غرور نشده و بتوانیم
از پیام آوران آزادی کربلا و قدس عزیز باشیم
به امید زیارت آقا اباعبدالله {علیه السلام}
و آزادی جهان از ظلم و فساد
.
پروردگارا
اگر تمام سرزمینمان کربلا
و تمام روزهایمان عاشورا
و تمام جبهه هایمان
پر از بدن های خونین علی اکبرها شود
و دشمنان پَست و فرومایه
آب را چون شب عاشورا به رویمان ببندند
و خانه هایمان را چون خیمه های امام حسین {ع}
در میان شعله های آتش بسوزانند
و نمرودیان، چون ابراهیم در آتشمان افکنند
و فرعونیان، اطفالمان را بکشند
و هر روز کاروان سرخ پوش شهیدان
از کوچه هایمان بگذرند
هرگز دست از یاری دین تو
برنخواهیم داشت »
🆔 @DefaeMoqaddas
✅ کانال "دفاع مقدس"
🌷بسیجی دلسوخته و گمنام، شهید مهدی شکری
شهادت ۱۳۶۲/۱۲/۱۱
- جزیره مجنون / عملیات خیبر
.
مزار گلزار شهدای بهشت زهرا {س} - قطعه ۲۷ / ردیف ۲۳ / شماره ۱۶
.
شهید شکری بر اثر اصابت خمپاره دشمن به همراه "شهید حمید شمس" (ق ۲۷ / ر ۱۴ / ش ۶) در عملیات نفسگیر خیبر به مقام والای شهادت رسیدند
شهید مهدی شکری فرزند شهید است و پدر بزرگوارش "شهید اسکندر شکری" در سال ۶۱ در سومار به مقام والای شهادت رسید
. 🆔 @DefaeMoqaddas
✅ کانال "دفاع مقدس"