12.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
۱۹ تیرماه ۱۳۶۵ - آخرین روز عملیات کربلای یک
🎞 آزادی مهران
🌷 با روایت شهید مرتضی آوینی
#کلیپ
#نماهنگ
#مهران
📡 کانال "دفاع مقدس" 🕊
http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
12.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 موشن گرافیک | فاتح قلاویزان (۱)
🔺نگاهی به نقش سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی در آزادسازی مهران
🔸بهمناسبت سالروز آزادسازی مهران
🗓 ۹ تا ۱۹ تیرماه ۱۳۶۵ - سالگرد عملیات کربلای یک
13.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 موشن گرافیک | فاتح قلاویزان (۲)
🔺نگاهی به نقش سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی در آزادسازی مهران
🔸بهمناسبت سالروز آزادسازی مهران
🗓 ۹ تا ۱۹ تیرماه ۱۳۶۵ - سالگرد عملیات کربلای یک
عملیات_کربلای1_آزادسازی_مهران_9تا19تیر1365 (2).pdf
3.71M
🗓۹ تا ۱۹ تیرماه ۱۳۶۵ - سالروز عملیات کربلای یک ، آزادسازی مهران
📚 نسخه PDF |شرح عملیات کربلای 1
8.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 #موشن_گرافیک
🗓 ۹ تا ۱۹ تیرماه ۱۳۶۵ - سالگرد عملیات کربلای یک ، آزادسازی مهران
34.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عملیات کربلای یک ، آزادسازی مهران
ا🌴▫️🌴▫️🌴▫️🌴▫️🌴
📽 با دلیر مردان لشکر ۱۰ حضرت سید الشهدا (ع) و گزیده ای از تصاویر مربوط به عملیات کربلای ۱
❇️ قسمت اول
"چگونه بخوابد چشمی که مظالم استکبار را بر زمین میبیند"
شهید آوینی
سنگر فرماندهی
لشکر ۱۰ حضرت سید الشهدا (ع)
به یاد سردار جانباز حاج علی فضلی
حاج رضا صفر زاده ...
❇️ قسمت دوم
"امام این بازو ها رو میبوسه ها"
رزمنده ای با روحیه، که مورد اصابت ترکش خمپاره ۶۰ قرار گرفته:
"خب دیگه بالاخره حالا یا ما خوردیم یا خمپاره، خوردیم به هم ."!
❇️ قسمت سوم
برادر حسینی ،آر.پی.جی. زن مجروح
که مقاومت میکرد به عقب بر نگردد:
"کی آورد منو عقب؟!
بزارید برم جلو ...."!
🌴 "جبهه های ما میعادگاه عشاق ولایت است و بسیج قبله آمال همه کسا نی ست که حقیقت انتظار موعود را در یافته اند."
شهید آوینی
🌴 دوران #دفاع_مقدس
🇮🇷یاد شهدا کمتر از شهادت نیست...
📡 به کانال "دفاع مقدس" بپیوندید 🕊🕊
💚 اینجا بیت الشهداست..👆👆
🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است
#بوی_عطر_گل_یاس
☀️ حوالی ظهر بود، گرما بیداد می کرد، دشمن که از ارتفاعات قلاویزان تارانده شده بود با تمام قوا سعی در باز پس گیری ارتفاعات داشت، نور آفتاب به سود آنها بود ، رزمنده ها که تمام شب مشغول عملیات بودند در این ساعات کمی خسته به نظر می آمدند.تدارکات نرسیده بود و بچه ها تشنه بودند.
در جاییکه فرمانده مقرر کرده بود ، خسته وتشنه کیسه های شن را پر می کردند تا از گزند ترکشهای توپ و خمپاره در امان باشند. سنگرها بدون سقف بود ، چون نه فرصتی برای این کار بود و نه خبری از تدارکات بود.
دوربینم را برداشتم و برای گرفتن عکس در مسیر خاکریز حرکت کردم.صدای سوت توپ و خمپاره باعث می شد دائم که خیز بروم ، بچه های رزمنده دیگربه خوبی با این صداها آشنا هستند . گوشها عادت میکند و میتوانی بفهمی که این صدای توپ از طرف خودیهاست یا دشمن تا بیجا خیز نروی!
نمی دانم برای چند دقیقه چه شد که عراقیها جهنمی به پا کردند و آنچنان آتشی روی ما ریختند که مدتی درازکش روی زمین ماندم و با اصابت هر خمپاره و توپی بالا و پایین می شدم . کمی آرامش که ایجاد شد بلند شدم تا اطرافم را بینم . در ابتدا دود حاصل از این همه انفجار و خاک باعث شد درست متوجه اوضاع نشوم ،گوش هایم تقریبا چیزی نمیشنید، به نظرم آمد که زمان از حرکت باز ایستاده و متوقف شده ، از موج انفجارها کمی گیج بودم.
دیدم بچه های زیادی به روی زمین افتاد ه اند ، در همین زمان نگاهم به صورت نوجوانی افتاد که صورتش از برخورد خمپاره به نزدیکیش سیاه شده بود و ترکشهای آن تمامی صورتش را گرفته بود . بی اختیار دوربینم را بالا آوردم و عکسی از او گرفتم. در حال حرکت بود و برای اینکه به زمین نیفتد از لبه های سنگرهای شنی کمک میگرفت. جلو رفتم ، صدای زمزمه اش را می شنیدم ، به آرامی می گفت:
🕌 #آقا_اومدم
🌴 #حسین_جان_اومدم
وقتی به او رسیدم دیگر رمقی برایش باقی نمانده بود و به زمین افتاد. او را به آرامی بغل کردم ،همچنان نجوا می کرد. با تمام وجود امدادگر را صدا زدم. صورتش را بوسیدم و به او گفتم :عزیزم ، فدات بشم ، چیزی نیست و نا امیدانه برگشتم و باز امدادگر را به یاری خواستم.
حالا اشک هایم با خونهای زلال او در هم آمیخته شده بود، دیگر نجوا نمی کرد و به آسمان چشم دوخته بود . امدادگر آمد ، اما..،.لحظه ای بعد گفت :"کاری از دستم بر نمی یاد ، شهید شده ، برادر زحمت می کشی ببریش معراج شهدا...!(معراج شهدا جایی بود که وقتی بچه ها شهید می شدند ، آنها را کنار هم می گذاشتند تا بچه های گردان تعاون آنها را به عقب منتقل کنند.)
در حالیکه تمام بدنم می لرزید او را بغل کردم ، انگار فرشتگان زیر پیکر پاکش را گرفته بودند. آنقدر سبک بود که به راحتی در بغلم جای گرفت و از زمین بلندش کردم. امدادگر با دست محل معراج شهدا را نشان داد .قبل از اینکه او را در کنار سایر شهدا بگذارم. صورتش را بارها و بارها بوییدم و بوسیدم ، به خدا بوی عطر گل یاس میداد...
✍🏻 راوی : عکاس دفاع مقدس
سید مسعود شجاعی طباطبایی
📷 #جنگ_به_روایت_تصویر
#دفاع_مقدس
#نوجوانان
#عملیات_کربلای_۱
🗓 ۹ تا ۱۹ تیرماه ۱۳۶۵ - سالگرد عملیات کربلای یک — آزادسازی مهران
ا🇮🇷 یاد شهدا، کمتر از شهادت نیست...🌷
ا▪️▫️▪️▫️▪️▫️▫️▪️▫️▪️
📡 ایتا
http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است
یا حسین (ع)♥️
کم کم سیاهی
علمت دیده می شود
آثار خیمه های
غمت دیده می شود😢
افتاده سینہ ام
به تپشهای انتظار
از روی تلِّ دل
حرمت دیده میشود 🕌 🏴
فرا رسیدن ایام سوگواری
سالار شهیدان
حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام
تسليت باد 🏴
#اللهم_ارزقنا_کربلا_به_حق_الحسین_ع
10 - Ey Shea Bar Sar Zan.mp3
5.46M
📢 صوت | مداحی حسین فخری
🌴 ای شیعه بر سر زن با ناله و غم
گویا هویدا شد ماه محرم
زنید و بر سر تا روز محشر
⏳ سال اجراي مراسم: محرم ١٣٦۵
🌱 خرمشهر - دوران جنگ تحمیلی
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
دفاع مقدس
📢 صوت | مداحی حسین فخری 🌴 ای شیعه بر سر زن با ناله و غم گویا هویدا شد ماه محرم زنید و بر سر
حسین فخری
غلامعلی کویتی پور
👇👇
غلامعلی_کویتی_پور_حسین_جان_آمدم.mp3
3.97M
📢صوت| غلامعلی کویتی پور:
حسین جان آمدم ردم مکن
آتشینم کرده ای سردم مکن
دولت عشق حسینم
جامه ی خونین ردایم
کربلایم کربلایم
شعر غم اینجا سرایم
ا🏴🏴 🏴🏴🏴
🌴دوران #دفاع_مقدس
دفاع مقدس
📢صوت| غلامعلی کویتی پور: حسین جان آمدم ردم مکن آتشینم کرده ای سردم مکن دولت عشق حسینم جامه ی خو
حسین جان آمدم ردم مکن
آتشینم کرده ای سردم مکن
حسین جان بر درگهت راهی شدم
که شیدایم کرده ای ترکم مکن
برادر بر کوی خونین آمدم
منم زینب خواهرت دوری مکن
حسین جان آمده ام ردم مکن
آتشینم کرده ای سردم مکن
حسین جان بر درگهت راهی شدم
که شیدایم کرده ای ترکم مکن
برادر بر کوی خونین آمدم
منم زینب خواهرت دوری مکن
ره تو بر دشت خون گم کرده ام
به دنبال پیکرت پنهان مکن
غریبان بر کربلا راهی شدم
عزیزانم کشته شد نظاره کن
غم داغ آن برادر دیده ام
چو زهرا ای مادرم خون گریه کن
الهی داغ حسین درد آمدم
به تو سامان گشته ام طردم مکن
که دشمن آتش بر این مأوا زدند
خدایا این صحنه را داور تو کن
خدا دلداری یتیمان کرده ام
به بیداد کاین غریبان یاری کن
الهی بعد از حسین آن یاورم
به مردن راضی شدم سردم مکن
بسوزان تا که زغم عاری شوم
به این مرگ حاضر شدم عارم نکن
حسین جان آمده ام ردم مکن
آتشینم کرده ای سردم مکن
حسین جان بر درگهت راهی شدم
که شیدایم کرده ای ترکم مکن
برادر بر کوی خونین آمدم
منم زینب خواهرت دوری مکن
ره تو بر دشت خون گم کرده ام
به دنبال پیکرت پنهان مکن
غریبان بر کربلا جاری شدم
عزیزانم کشته شد نظاره کن
الهی داغ حسین درد آمدم
به تو سامان گشته ام طردم مکن
دولت عشق حسینم
جامه ی خونین ردایم
کربلایم کربلایم
شعر غم اینجا سرایم
کربلا این سان به سر شد
عاشقی دیوانه تر شد
من سری دیوانه دارم
قصه ای دیگر بخوانم
من امیرم من امیرم
آتشم اما روانم
آفرینم بر حسینم
لب بخوانم تا بمیرم
من شهیدم من شهیدم
کربلا را چون دلیرم
بر حسین یاری رجا شد
پیکرم خونین به جا شد
نینوا دیگر علم شد
عارفی آزاده سر شد
اکبرم اما جوانم
مادرم بهرت بخوانم
گر بمیرم گر بمیرم
بر عدو غران برانم
پاره پاره از جفایم
دین و قرآن را لوایم
سر به تیرم سر به تیرم
قوم دون را من اسیرم
اکبرت آماج خط شد
کشته اندر راه حق شد
دست و پایم چون جدا شد
تیر کین بر تن رها شد
دولت عشق حسینم
جامه ی خونین ردایم
کربلایم کربلایم
شعر غم اینجا سرایم
کربلا این سان به سر شد
عاشقی دیوانه تر شد
تشنه کامان من نمیرم
کوثر جوشان ببینم
بر بخوانم بر بخوانم
دشت خون را من که سیرم
مادرم گوید عزیزم
غصه ای دیگر نبینم
من که میرم من که میرم
منزلی دیگر بگیرم
بر مخوان دیگر برایم
عاشق دین خدایم
کشته آیم کشته آیم
خیمه ها را در عزایم
محشری از خون بپا شد
پیکرم صد پاره ها شد
جان من یکباره سر شد
حجله ام خاک سیه شد
شیعیان عالم عزا شد
داورم اینجا خدا شد
دین اسلام را فدایم
آل طاها را جدایم
لب چو خونم لب چو خونم
عالمی را بر صدایم