eitaa logo
دفاع مقدس
3.8هزار دنبال‌کننده
16.7هزار عکس
10.9هزار ویدیو
923 فایل
🇮🇷کانال دفاع مقدس🇮🇷 روایتگر رویدادهای جنگ #دهه۶۰ #کپی_آزاد اینجاسخن ازمن ومانیست،سخن ازمردانیست که عاشورا رابازیافته،سراسر ازذکر«یالیتناکنامعک»لبریز بوده و بال دربال ملائک بسوی کربلارهسپارشدند بگذار اغیارهرگز درنیابندکه ما ازتماشای شهدا سیرنمی‌شویم
مشاهده در ایتا
دانلود
12.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌿 انَّ مَعیَ ربّی - خدا با من است 🌴 بر اساس آموزه های قرآنی: اعتماد به خدا، اساس نصرت ماست ا🌱☘️🌱☘️🌱☘️🌱 ⌛️ 31 شهریور 1359 — آغاز تجاوز رسمی عراق به خاک کشورمان - شروع 💠 بعد از حمله هوایی صدام به فرودگاههای ایران به منظور فلج کردن نیروی هوایی کشور هر چند به دلیل استتار مناسب جنگنده های ایرانی با شکست مواجه شد اما باعث ایجاد ترس گسترده در مردم تهران شده بود حتی همان روز نمایندگاه مجلس فریاد میزدند : نیروهای نظامی ما کجا بودند که صدام حمله کرد... ⚪️ عصر آن روز هاشمی رفسنجانی خدمت امام رسید اما امام آرام و مطمئن فرمود صدام مرگ خودش را نزدیک کرد.... 🎞 👆بعد از خواندن این مطلب، ویدئو را مجددا نگاه کنید زمان نشان داد امام خمینی درست گفت.. صدام نابود شد و همانهایی که صدام آنها را سال ها عذاب داد صندلی اعدام را از زیر پای صدام کشیدند.... ا🔺🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴🔺 💀 صدام حسین، جنایتکاری که با هدف براندازی و ساقط کردن ، جنگ 8 ساله را بر تحمیل نمود در نهم دی ۱۳۸۵ اعدام شد. او حتی نتوانست ذره ای از خاک کشورمان در اختیار گیرد... و سرانجام این جرثومه فساد و تباهی از صحنه گیتی محو شد☠️☠️ ▫️⚪️▫️⚪️▫️⚪️▫️⚪️▫️ 🌴 حاج قاسم سلیمانی گفت : اعتماد به خدا اساس نصرت ماست» ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ ✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas ✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas
👆 عظمت مقاومت یک ملت ♦️ گوشه‌هایی از کمک‌های فراوان قدرت‌ها به صدام در جنگ تحمیلی به روایت رهبر انقلاب اسلامی
26.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 مجموعه شش قسمتی سیری در جنگ تحمیلی / قسمت اول ✅ مقطع اول: جنگ ما قبل جنگ ◀️ در اوایل سال ۱۳۵۹، مقارن با اعلام قطع رابطه آمریکا با ایران که به محاصره اقتصادی جمهوری اسلامی انجامید، درگیری‌های عراق با ایران وارد مرحله جدیدی شده و صدام عملاً به ایجاد وضعیت جنگی دست زد
هدایت شده از دفاع مقدس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 فیلم | سرزمین نینوا یادش به خیر – کربلای جبهه‌ها یادش به خیر💕 🌸🌻 نغمه‌های حاج ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
کمی طلوع آفتاب کمی چای داغ کمی نسیم صبحگاهی و بسیاری تـو ... مگر ما جز این چه می‌خواهیم؟! ✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas ✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas 🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است🌱
🔴 جنگ در آبادان ▫️یک روز پس از تجاوز رسمی ارتش صدام به خاک ایران ⌛️ اول مهر ۱۳۵۹ 🎙 رادیو به جای آهنگ مهر و مدرسه، آماده‌باش و آژیر قرمز و هشدار حمله هوایی را پخش می‌کرد. در فاصله کوتاهی بوی مرگ در تمام کوچه و خیابان‌ها پیچید. پیام افتتاح مدرسه، کلاس و درس که همیشه از زبان رئیس آموزش و پرورش شنیده می‌شد این بار با خبر شهادت رئیس آموزش و پرورش همراه بود. صمد صالحی و سی نفر از همکارانش شروع سال تحصیلی را با خون سرخ‌شان به همه دانش‌آموزان آبادان تبریک گفتند و این چنین بود که مدرسه، جبهه و اسلحه جای قلم را گرفت. بوی باروت جای بوی کتاب نو را... لباس بسیج جای روپوش مدرسه و نیمکت‌ها سنگر شدند. شهادت، مشق شد و معلم، فرمانده و دانش‌آموز و دانشجو شهید شدند. جنگ همه را غافلگیر کرده بود. آبادان آرام و سرزنده و پرتلاش به معرکه جنگ تبدیل شده بود... هر روز خبر ویرانی یک تکه از شهر به گوشم می‌رسید. : 🌴 دوران جنگ تحمیلی ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ 🌴 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی .... و حال و هوای رزمندگان جبهه ها
💥 خاطرات تلخ از روزهای آغاز جنگ 🎙 از زبان بانوی دزفولی ▫️به یاد دارم، شهریور ماه سال 59 بود. برای تحصیل در کلاس چهارم ابتدایی، با شوق و ذوق فراوان آماده می‌شدم. زمزمه‌های جنگ به وضوح در خانه‌مان شنیده می‌شد. با رفتن برادرم «حاج احمد » به بیرون از شهر، و رفت و آمدهای مشکوک و زمزمه‌های او با پدر و برادر بزرگم، به این نتیجه رسیدم که حتماً اتفاقی افتاده است. در آن سال، «محمود »، برادرم، سرباز بود و در شیراز، ماه‌های آخر خدمتش را سپری می‌کرد. یک روز در پشت بام خانه، مادرم مشغول پختن نان بود، کنارش ایستاده بودم. ناگهان صدای مهیبی به گوش رسید. تا آن موقع چنین چیزی ندیده بودیم؛ خیلی هراسان شدیم. طبل جنگ با حمله موشکی رژیم بعث عراق به «دزفول» نواخته شد. تازه دلیل رفت و آمدهای حاج احمد و زمزمه‌هایش را فهمیدم. با حملات خمپاره‌ای و بمباران چیزی در شهر برای مردم تغییر نکرد. اول مهر آن سال مدارس برقرار بودند. در روزهای بعد، مسئولان آموزش و پروش کم‌کم متوجه شدند که گِرا گرفتن اهداف عراق، برای بمباران در چه مکان‌هایی است. به ناچار محل مدارس را تغییر دادند. دانش آموزان مدرسۀ ما را به مدرسه «مهر» در محلۀ «قلعه» انتقال دادند. حملات دشمن بعثی به شهر شدید شده بود؛ اما اکثر مردم شهر را ترک نکردند و در خانه‌های‌شان ماندند. نامه‌نگاری محمود یک‌دفعه قطع شد. فقط در نامۀ آخرش به خانواده اشاره کرده بود که: «ما را به خرمشهر می‌برند.» تا مدت‌ها خبری از او نداشتیم. حاج احمد هم مرتب با یک جیپ ارتشی از سر کار می‌آمد، به ما سر می‌زد و می‌رفت. اوائل جنگ رادیو نبود. زمانی همسایه‌ها از اخبار جنگ مطلع می‌شدند که حاج احمد به خانه می‌آمد. از کوچک و بزرگ به طرف خانه‌مان می‌دویدند و اخبار جنگ را از او می‌‌گرفتند. حاج احمد هم برایشان از رشادت‌های رزمنده‌ها می‌گفت. بعد از استحمام، بلافاصله خداحافظی می‌‌کرد و می‌رفت. آمدنش خیلی کوتاه بود؛ اما رفتنش10 یا 20 روز طول می‌کشید. در این مدت، خبری از برادرم محمود نبود. مادرم نمی دانست دلهرۀ بی‌خبری از محمود را داشته باشد یا به فکر حاج احمد و خطرات کار و مسئولیتش در جبهه باشد. تنها چیزی که در چهره‌اش می‌دیدم، مقاومت بود. در سال 59 که عراق موشک زد، نمی‌دانم اولین جا کجا بود. پدرم که در آن زمان جوشکار بود به ابتکار خودش زیرزمینِ خانه را پایه‌گذاری کرد و با سقف فلزی پوشش داد تا اگر موشک به خانه‌مان اصابت کرد، زیر آوار نمانیم. تعدادی از آشنایان هم به این پناهگاه پناه آورده بودند. نمی‌دانم در آن سال، چندمین موشک بود که به دزفول اصابت کرد که به ما خبر دادند: «به خونه خوشروانی موشک خورده.» شهید «عبده خوشراوانی» داییِ مادرم بود. در آن حادثه، هشت نفر در خانه بودند. دایی، زندایی، «میترا» که تقریباً هم سن و سال هم بودیم و پنج تا پسر دایی‌ام‌ که همه یک جا شهید شدند. اجسادشان هم نصف و نیمه پیدا شد. مادرم وقتی خبردار شد، به خانه فامیل رفت تا در مراسم‌شان شرکت کند. من را با خودش نبرد. اکثر شب‌ها عادت داشتم توی بغل مادرم می‌خوابیدم؛ اما آن شب تنها ماندم. حملات دشمن بعثی بیشتر شده بود. شاید بدترین شبی بود که در سن 10 سالگی تجربه کردم. هیچ وقت دلهره‌ای که در آن شب ترسناک روح و جانم را آزرد، از خاطرم نمی‌رود. برگرفته از کتاب،: سفیران ایثار شب ترسناک روح و جانم را آزرد، از خاطرم نمی‌رود. ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
📷 جنایات صدام 📛🔥 ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄