eitaa logo
دفاع مقدس
3.7هزار دنبال‌کننده
15.3هزار عکس
10هزار ویدیو
833 فایل
🇮🇷کانال دفاع مقدس🇮🇷 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی و حال و هوای رزمندگان جبهه ها #دهه۶۰ #کپی_آزاد 〰〰〰 اینجا سخن از من و ما نیست،سخن از مردانی ست که عاشورا را بازیافته،سراسر از ذکر «یا لیتنا کنا معک» لبریز بوده و بال در بال ملائک بسوی کربلا رهسپار شدند
مشاهده در ایتا
دانلود
۱۰ این عملیات در ساعت ۲ بامداد ۲٤ اسفند ۱۳٦٦ منطقه عمومی حلبچه با هدف آزادسازی شهر حلبچه و دسترسی به دریاچه دربندیخان به فرماندهی سپاه پاسداران آغاز شد و تا روز ۲۹ اسفند ادامه داشت. رزمندگان اسلام پس از عبور از موانع سخت و ایذایی دشمن منطقه‌ای به وسعت ۱۲۰۰ کیلومترمربع شامل شهرهای حلبچه ، خرمال ، بیاره ، طویله و همچنین نوسود از شهرهای ایـران را به تصرف خود درآوردند ، تعداد ۵۴۴۰ نفر از نیروهای عراقی را اسیر کردند و مقدار قابل توجهی از سلاح های سبک و سنگین دشمن را منهدم یا به غنیمت گرفتند. واکنش عراق به شکست در این عملیات بمباران شیمیایی شهر حلبچه بود که در این عمل ناجوانمردانه بیش از ۵۰۰۰ نفر از سکنه شهر و روستاهای اطراف آن کشته و هزاران نفر مجروح شدند. ۱۰ ▪️ گروه واتساپ "دفاع مقدس ۶" https://chat.whatsapp.com/F5PPqpygmNoFu9nKsTnopk ▫️تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas ▪️ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
دفاع مقدس
#عملیات_والفجر۱۰ این عملیات در ساعت ۲ بامداد ۲٤ اسفند ۱۳٦٦ منطقه عمومی حلبچه با هدف آزادسازی شهر حل
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 تصاویر تکان‌دهنده از بمباران شیمیایی حلبچه ▪️در ۲۵ اسفند ۱۳۶۶ توسط حکومت بعث عراق صورت گرفت. ▪️این بمباران بخشی از عملیات گسترده‌ای به‌نام عملیات انفال بود که بر ضد ساکنان مناطق کردنشین عراق انجام گرفت. ▪️در پی عملیات والفجر ۱۰ توسط ایران و تصرف بخش‌هایی از کردستان عراق در اواخر سال ۱۳۶۶ که منجر به استقبال مردم این مناطق از نیروهای ایرانی شد، صدام حسین به پسرعمویش علی حسن المجید معروف به علی شیمیایی، دستور بمباران شیمیایی این مناطق را داد. ▪️ در پی این حمله جنایتکارانه، بیش از پنج هزار تن از مردم بیگناه حلبچه جان باختند و شمار کثیری افراد آسیب دیده شیمیایی بر جای ماند - آنها تا سالیان دراز با عوارض ناشی از سموم شیمیایی زندگی سختی را گذراندند. ‼️ ۱۰ ۶۶ ▪️ گروه واتساپ "دفاع مقدس ۶" https://chat.whatsapp.com/F5PPqpygmNoFu9nKsTnopk ▫️تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas ▪️ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
🌷 دو سردار شجاع سپاه، از "ری" و "تبریز" که در یک روز به شهدات رسیدند 🕊🕊 ۲۵ اسفند ماه ۱۳۶۳ - سالروز شهادت فرمانده لشگر ۱۰ سیدالشهدا(ع)، حاج کاظم رستگار (متولد شهرری ۱۳۳۹) . . . و علی تجلایی، قائم مقام فرمانده قرارگاه ظفر و فرمانده طرح و عملیات قرارگاه خاتم الانبیاء (متولد: تبریز ۱۳۳۸) 🔹پس از عملیات خیبر و عدم الفتح در برخی جبهه ها، مباحثی بر سر نحوه اداره عملیات ها صورت گرفت. کاظم رستگار و علی تجلایی هر دو برای ایجاد سهولت در فرماندهی جنگ، داوطلبانه از مسئولیت های خود کناره گرفته و در مقطعی کوتاه به عنوان پاسدار بسیجی و نیروی عادی رزمندگان را همراهی کردند. شدند . . . و تقدیر این بود که در خطوط مقدم نبرد (عملیات بدر - شرق رودخانه‌ دجله) همزمان به شهادت برسند.🕊🕊 - 🌴 دوران ▪️ گروه واتساپ "دفاع مقدس ۶" https://chat.whatsapp.com/F5PPqpygmNoFu9nKsTnopk ▫️تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas ▪️ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
دفاع مقدس
🌷 دو سردار شجاع سپاه، از "ری" و "تبریز" که در یک روز به شهدات رسیدند 🕊🕊 ۲۵ اسفند ماه ۱۳۶۳ - سالروز
🌿 . . . اما او در زمستان 63 بعنوان یک ‌بسیجی ‌ساده، همراه گردان امام حسین(ع) (لشگر 31 عاشورا) بفرماندهی شهید اصغر قصاب - در عملیات شرکت کرد. در یکی از روزها نیروها درگیری سختی با عراقی‌ها داشتند. قرار شد گردان سیدالشهدا (ع) نیروی کمکی برای آنها بفرستد، اما خبری نشد .... هر لحظه اوضاع بدتر می‌شد. دشمن، تمام توان قوای خود را گذاشته بود تا خط را بشکند. توپخانه و تیربار آنها مرتب کار می‌کرد. علی برای بررسی موقعیت منطقه، خودش را به خاکریز بعدی رساند. به محض این که بلند شد تا وضعیت آرایش نیروهای دشمن را ببیند، تیری به سینه‌اش خورد و قلب او را شکافت. آرام به روی خاک‌ها افتاد. هنوز رمقی در بدن داشت. با دست اشاره‌ای کرد، ... شاید تشنه بود، اما کسی آب نداشت. خودش سفارش کرده بود بچه ها قمقمه‌ها رو پُر نکنند زیرا به دیدار کسی می‌روند که با لب‌های تشنه، جان داد و به شهادت رسید🌷 ▪️ گروه واتساپ "دفاع مقدس ۶" https://chat.whatsapp.com/F5PPqpygmNoFu9nKsTnopk ▫️تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas ▪️ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
🌷 سردار و فرمانده مظلوم، حاج کاظم نجفی رستگار، فرمانده لشگر ۱۰ سیدالشهدا (ع) شهادت: عملیات بدر - ۲۵ اسفند ۶۳ - شرق دجله ا🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱 🔹خاطره ای از شهید کاظم نجفی رستگار: ● "وقت ناهار رفتم پشت یه تپه و با تعجب دیدم کاظم روی خاک نشسته و لبه های نان رو از روی زمین بر میداره، تمیز میکنه و می خوره. ●اونقدر ناراحت شدم که به جای سلام گفتم: داداش! تو فرمانده تیپ هستی. این کارها چیه؟ مگه غذا نیست؟ خودم دیدم دارن غذا پخش می کنند. کاظم گفت: اون غذا مال بسیجی هاست این نان ها رو مردم با زحمت از خرج زندگیشون زدند و فرستادند. درست نیست اسراف کنیم." ا🔹▫️🔹▫️🔹▫️🔹 ۱۰_سیدالشهدا (ع) دوران ▪️ گروه واتساپ "دفاع مقدس ۶" https://chat.whatsapp.com/F5PPqpygmNoFu9nKsTnopk ▫️تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas ▪️ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
🌹 راز فرماندهی 💥نجفی رستگار، فرمانده لشگر۱۰ سید الشهدا(ع) بود و خانواده اش از این سمت حاجی، هیچ اطلاعی نداشتند. یک روز، اخویِ او به منطقه آمد تا از او خبری بگیرد. حاج کاظم، قرار بود صحبتی برای نیروها داشته باشد. وقتی از جایگاه اعلام شد: 👇 « فرمانده لشگر ۱۰ برای صحبت بیایند»، آقای رستگار بلند شد و به سمت جایگاه حرکت کرد. برادرش از همه جا بی خبر، با دست اشاره می کرد که « چرا در میان جمعیت بلند شدی؟» حتما با خودش گفته بود: 😇 « برادرمان بی ملاحظه است و رعایت نظم و انضباط را نمی کند.» حاجی با اشاره جواب داد که الان می نشینم. خلاصه صحبت ایشان آغاز شد و تا آخر جلسه، برادر او متحیر مانده بود. بعد از سخنرانی، حاج کاظم به برادرش سفارش کرد این قضیه هیچ جا درز نکنه‼️- فقط پیش خودت باشه! . . . ... اگر چه مدتی بعد جریان فرماندهی او لو رفت و خانواده و فک و فامیل از این موضوع آگاه شدند! ۱۰_سیدالشهدا (ع) دوران ▪️ گروه واتساپ "دفاع مقدس ۶" https://chat.whatsapp.com/F5PPqpygmNoFu9nKsTnopk ▫️تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas ▪️ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
فرقی نمی کند، چه در صفحه شطرنج چشمانت، چه در پادگان قلبت، سرباز سرزمین تو اَم، برای ذره ذره ات می جنگم! ▪️ گروه واتساپ "دفاع مقدس ۶" https://chat.whatsapp.com/F5PPqpygmNoFu9nKsTnopk ▫️تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas ▪️ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
یا ابا صالح المهدی ادرکنی همواره دلم به این ندای جانبخش خوش بوده و هست هر بار که به جبهه اعزام می شدم، دو سه تا ماژیک رنگی می خریدم و با خودم می بردم لباس های مان را که تحویل می گرفتیم، بلافاصله شروع می کردم به نوشتن پشت پیراهن خودم و بقیه که التماس دعا داشتند: یا ابا صالح المهدی ادرکنی اینقدر این نوشته برایم قوّت قلب داشت و انرژی مثبت می داد که عاشقش بودم. در میانۀ نبرد تن با تانک، آنجا که چیزی نمانده بود ترس بر ایمانم غلبه کند، پنداری امام عصر مستقیم نشسته جلویم و حرف دلم را می شنود در سخت ترین شرایط جنگ، انگاری خود آقا سرم را در آغوش می گرفت و بهم آرامش می داد و در میانۀ بارش تیر و ترکش و خمپاره، وقتی بدن زخم خورده ام، نه می سوخت و نه درد می کرد، مطمئن بودم از قدرت و قوّت این کلام زیباست: یا ابا صالح المهدی ادرکنی این عکس را تابستان 1362 در سقّز کردستان، روستای حسن سالاران، "سید احمد جلالی پروین" دوست و بچه محلم، با دوربین ساده و معمولی خودم ازم گرفت. این عکس دو نکتۀ قشنگ دارد: نوشتۀ پشت پیراهنم پوکۀ گلوله که در هوا معلق است! و در این دوران وانفسا، برایم دنیایی از خاطرات دلنشین و ایمانبخش در دل این عکس ها جاریست. حمید داودآبادی آخرین روزهای زمستان 1400 شب نیمۀ شعبان، ولادت حضرت ابا صالح المهدی (عج) ▪️ گروه واتساپ "دفاع مقدس ۶" https://chat.whatsapp.com/F5PPqpygmNoFu9nKsTnopk ▫️تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas ▪️ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
📆 25 تا 28 اسفندماه1359- عملیات چغالوند 💠 بلند‌ترین قله در رشته ارتفاعات چرمیان، چغالوند است که در شمال غربی گیلا‌ن‌غرب قرار دارد. ارتش عراق در هجوم خود، روی ارتفاعات چرمیان که مناسب‌ترین محل دیده‌بانی برای کنترل منطقه عمومی گیلان‌غرب است، مستقر شده بود. 🔹برای رفع این سلطه، نیروهای سپاه منطقه7 و تیپ3 لشکر‌81 ارتش پس از چند روز شناسایی، عملیاتی را برای تصرف این ارتفاع، طرح‌ریزی کردند. 🔸عملیات در دو محور شمالی و جنوبی آغاز گردید. در محور شمالی که برای فریب دشمن طراحی شده بود، گردان 110 لشکر77 و گردان زرهی‌285 از تیپ 3 لشکر‌81 تظاهر به تک کردند. عملیات اصلی در محور جنوبی اجرا شد. در این محور یک گردان از نیروهای سپاه به همراه بسیج عشایر گیلان‌غرب و یک گردان از ژاندارمری، در ساعت 05:30 صبح به مواضع دشمن هجوم بردند و تا ساعت 9 صبح هدف‌های خود را تصرف کردند. پس از آن دشمن تا 28 اسفند ‌دو بار پاتک کرد، اما موفق به باز‌پس‌گیری منطقه نشد و موقعیت نیروهای خودی تثبیت گردید. ▪️ گروه واتساپ "دفاع مقدس ۶" https://chat.whatsapp.com/F5PPqpygmNoFu9nKsTnopk ▫️تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas
🌷شهید سلیمانی: من معتقد هستم امام زمان (عج) که ظهور بکنند حکومتی که ایجاد می‌کنند و قله‌ی آن حکومت، آن دوره‌ای خواهد بود که در دفاع مقدس ما در بخش‌ها و حالاتش اتفاق افتاد💕 (عج) ▪️ گروه واتساپ "دفاع مقدس ۶" https://chat.whatsapp.com/F5PPqpygmNoFu9nKsTnopk ▪️ "دفاع مقدس" https://www.instagram.com/p/CbP1UU1Ii5O/?utm_source=ig_web_copy_link
📷 آرایشگاه صلواتی - حمام صلواتی در 💠 وسایل حمام و آب گرم موجود است! 😊 رزمندۀ عزیز، رودرواسی نکنید!! 🌿 دوران ▪️ گروه واتساپ "دفاع مقدس ۶" https://chat.whatsapp.com/F5PPqpygmNoFu9nKsTnopk ▫️تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas ▪️ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
جبهه 😂 « چــراغ قــوه 🔦» ▫️ گروهان مکه را برای پدافند به یکی از محورها منتقل کرده بودند. حاج اسماعیل فرجوانی👮‍♂️ قبل از عزیمت با تمام بچه ها در مورد منطقه و اهمیت حفظ و نگهداری آن صحبت کرده بود. دم دمای 🌤صبح بود که گروهان به ستون یک به طرف منطقه حرکت کرد. در مسیری که می رفتیم، آرپی جی زن و کمکش جلوتر 🚶‍♂️🚶‍♂️از بقیه قرار گرفته بودند و مابقی نیروها پشت سرشان حرکت 🚶‍♂️می کردند. یکی دو کیلومتری که حرکت کردیم به کانالی رسیدیم که باید در آن کار ادغام صورت می گرفت. همه درون کانال چمباتمه😐 زدیم. به خاطر حساسیت منطقه تمام سلاحه🔫 ها آماده شلیک بودند. سکوت همه جا را فرا گرفته بود و فقط تک و توک صدای انفجار از پشت سرمان می آمد. هنوز درست جاگیر نشده بودیم که انفجاری همه را غافلگیر کرد. آه و ناله بچه ها به هوا بلند شده بود. وقتی گرد و خاک فرو نشست فهمیدیم که آرپی جی زن ما بدون اینکه قصد شلیک داشته باشد انگشتش روی ماشه چکاننده قرار گرفته و موشک در درون کانال شلیک😱 شده است . دو نفری که اطرافش بودند از درد سوختگی ناله می کردند. آرپی جی زن که در کانون آتش قرار گرفته بود قسمتی از لباسش آتش🔥 گرفت. با هر چه دم دستمان بود شعله های آتش را خاموش کردیم ولی آتش قسمت پایین تنه او با هیچ وسیله ای خاموش نمی شد. یکی از بچه ها با کیسه ای شروع به ضربه زدن به محل مورد نظر کرد. آر پی جی زن در حالی که دست هایش را به علامت تسلیم بالا آورده بود ، با صدای ناله ای فریاد زد: پدر صلواتی ها چه کار می کنید، شما که مرا کشتید ! وقتی بچه ها دست از خاموش کردن او کشیدند، نفس راحتی کشید و گفت: بابا جان اینجا آتش نگرفته، این چراغ🔦 قوه است که روشن مانده، 😂😂😂ببینید👀 و آن را از جیبش خارج کرد. 🔦 ما هم مانده بودیم باید بخندیم😂 یا 😭 گریه کنیم . خاطره از رزمنده گردان کربلا- دوران دفاع مقدس ▪️ گروه واتساپ "دفاع مقدس ۶" https://chat.whatsapp.com/F5PPqpygmNoFu9nKsTnopk ▫️تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas ▪️ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بیایید ای رفیقان دوستانه ز کوی دوستی گیریم آشیانه...‌ 🎤 با نوای برادر رزمنده شکری ⏳ اواخر اسفند ۱۳۶۶ اردوگاه شهید باهنر (شهرک آناهیتا) رزمندگان لشکر ۲۷ محمد رسول الله(ص) قبل از عملیات بیت المقدس ۴ ۲۷محمد_رسول_الله (ص) ۴ ۱۳۶۶ ۱۳۶۶ 🌴 دوران ▪️ گروه واتساپ "دفاع مقدس ۶" https://chat.whatsapp.com/F5PPqpygmNoFu9nKsTnopk ▫️تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas ▪️ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
😂 هواپیما سولاخه ... ظهر روز یکشنبه 25 اسفند 1364، در جاده فاو – ام القصر عراق، خمپاره 80 میلیمتری جلوی پایم منفجر شد و هفت هشت تا ترکش بدنم را آبکش کرد. هرطوری که بود، بچه ها کمک کردند و با آمبولانس به اهواز منتقل و در بیمارستان شهید بقایی بستری شدم. صبح روز سه‌شنبه 27 اسفند با آمبولانس به فرودگاه اهواز رفتم و همراه بقیۀ مجروحین، با برانکارد تا نزدیک هواپیما منتقل شدیم. یکی از خلبانان جلو آمد و کنارم نشست. دستی بر سرم کشید، صورتم را بوسید و با لحنی محبت‌‌آمیز گفت: - ما از روی شما خجالت می‌کشیم که نمی‌تونیم مثل شما خدمت کنیم. با وجودی که بنابر گفتۀ خودش چهار روز تمام پشت هواپیما بود و چشمانش حسرت یک لحظه خواب را می‌کشید، ولی حرف‌هایش به‌شدت در روحیه‌ام اثر گذاشت. هواپیما تونل درازی بود که در دوطرف آن، برانکاردهای پارچه ای قرمز رنگ در چهار طبقه روی هم تا انتها قرار داشتند. دقایقی بعد آمادۀ پرواز شد و روی باند شروع به حرکت کرد. چیزی تا پرواز نمانده بود که ناگهان ایستاد. معلوم شد هواپیماهای عراقی به اهواز حمله کرده‌اند و وضعیت قرمز است. هواپیمای «سی 130» با تمام مسافرانش که جز مجروح‌ها نبودند، وسط باند از حرکت بازماند. شکر خدا دقایقی بعد خطر رفع شد و هواپیما به حرکت افتاد. صدای ناله مجروحین در هواپیما به گوش می رسید و کادر پزشکی و کادر پروازی به آنها کمک می کردند. ناگهان یکی از مجروحین که در برانکارد پایینی جلوی من قرار داشت، فریاد زد: - هواپیما سولاخه ... این فریاد، آنهایی را که به زور خوابیده بودند، پراند. همه وحشت کردند. هواپیما سوراخه؟ یعنی چی؟ ... کمک خلبانها به طرفش دویدند که ببینند قضیه از چه قرار است. صدای خنده آنها که بلند شد، جویا شدم ببینم ماجرا چی بوده. وقتی فهمیدم یکی از مجروحین که در طبقات بالا قرار داشته، خودش را راحت کرده است، از خنده اشکم درآمد. قطراتی که از بالا روی پایینی ها جاری شده بود، آنها را ترسانده و فکر کرده بودند هواپیما سوراخ شده و آب باران به داخل جاری شده است! وقتی فهمیدند قضیه از چه قرار است، ناراحت و عصبانی شروع کردند به غُر زدن. ساعتی بعد هواپیما در فرودگاه تهران بر زمین نشست و ما را پیاده کردند. مجروحین را بین آمبولانس‌ها تقسیم کردند و من را هم به بیمارستان «آیت‌الله طالقانی» اعزام کردند در منطقۀ ولنجک در شمال تهران. ( داودآبادی) !! حمل_مجروحین 64 ▪️ گروه واتساپ "دفاع مقدس ۶" https://chat.whatsapp.com/F5PPqpygmNoFu9nKsTnopk ▫️تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas ▪️ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
🌈 خوشا ... 🌖 تنهایی شب‌های سنگر 💕که دل بود و تمنا بود و دلبر دوران ❤️ ▪️ گروه واتساپ "دفاع مقدس ۶" https://chat.whatsapp.com/F5PPqpygmNoFu9nKsTnopk ▫️تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas ▪️ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
هنوز ... شب‌های مـا را ستارهٔ چشمان شما روشن می ڪند ... 🌓 💕 🌴 ▪️ گروه واتساپ "دفاع مقدس ۶" https://chat.whatsapp.com/F5PPqpygmNoFu9nKsTnopk ▫️تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas ▪️ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
💕 یادش بخیر ... شورِ شب‌های جبهه با نوای کاروان بار بندید همرهان این قافله عزمِ کرببلا دارد ... ▪️ گروه واتساپ "دفاع مقدس ۶" https://chat.whatsapp.com/F5PPqpygmNoFu9nKsTnopk ▫️تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas ▪️ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
دفاع مقدس
💕 یادش بخیر ... شورِ شب‌های جبهه با نوای کاروان بار بندید همرهان این قافله ع
صادق_آهنگران_با_نوای_کاروان_بار.mp3
2.3M
⏳ یادی از دوران 📢صوت| حاج 🌸🍀با نوای کاروان، بار بندید همرهان - این قافله عزمِ کربُبلا دارد ▪️ گروه واتساپ "دفاع مقدس ۶" https://chat.whatsapp.com/F5PPqpygmNoFu9nKsTnopk ▫️تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas ▪️ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
ساز صبحم ... به نگاه شما کوک است صدای عشـق می دهند امروز چشم‌هایتان ... 💕 ▪️ گروه واتساپ "دفاع مقدس ۶" https://chat.whatsapp.com/F5PPqpygmNoFu9nKsTnopk ▫️تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas ▪️ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
راهیان عید بسوی جبهه‌ها ... تصویری از اعزام نیروهای دانشکده افسری گردان قدس ارتش به جبهه که مصادف با عید نوروز بوده است. ▪️ گروه واتساپ "دفاع مقدس ۶" https://chat.whatsapp.com/F5PPqpygmNoFu9nKsTnopk ▫️تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas ▪️ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
چه غم از خزان آن گُل که ز پی بهار دارد ... 🍀🌸🌼 پیکر سرباز ایرانی در میان گل‌ها ⏳ دو روز مانده به نوروز سال ۱۳۶۵ ▫️صد کیلومتری بصره عراق 📷 این عکس معروف را عکاس فرانسوی به نام ژان پاولوفسکی در آستانه‌ی بهار سال ۱۳۶۴ مصادف با ۱۸ مارس ۱۹۸۵ گرفته است. ⚪️ آن روز، استخبارات عراق، خبرنگاران را به منطقه‌ی عملیاتی شرق دجله بُرده بود و این عکس، معروفترین یادگار آن‌روز شد: یک جوان ایرانیِ کشته شده در جنگ عراق میان گل‌های نورس بهاری آرمیده بود ... 🌷 ▪️ گروه واتساپ "دفاع مقدس ۶" https://chat.whatsapp.com/F5PPqpygmNoFu9nKsTnopk ▫️تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas ▪️ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
🌴 دیدن داغ سخت است دیدن پیکر بی سر سخت است . 📷👆عکسی که می بینید، خواهر شهید محمد حسین باغبان را در حال آخرین وداع با پیکر بی سر برادرش نشان می دهد💦 او یکی از بسیجیان لشکر۱۴ امام حسین(ع) بود که در اواخر اسفند سال ۱۳۶۲ در عملیات خیبر شربت شهادت نوشید ... . چند روز قبل از عملیات، محمد حسین به یکی از همرزمانش گفته بود: اگر شهید شدم مرا از ناخنم و گودی کفِ پایم بشناسید. (یکی از انگشت های او به خاطر اشتغال به حرفه‌ی جوشکاری کبود شده بود.) . زمانیکه ابدان مظهر شهدا را به تعاون لشگر بردند، هویت شهید را از روی همین کبودی انگشتش شناسایی کردند . ▪️ گروه واتساپ "دفاع مقدس ۶" https://chat.whatsapp.com/F5PPqpygmNoFu9nKsTnopk ▫️تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas ▪️ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❄️ یکی دو روز مانده به پایان زمستان — یادی دوباره کنیم از دشواری های نبرد با دشمن در فصل برف و سرما 🌧 🔹 دوران ⚪️ تمرینات سخت حاج احمد متوسلیان به نیروها در ارتفاعات پربرف کردستان🌧 🔺زمانی که می بایست جان برکفان وطن در سه جبهه می‌جنگیدند: نبرد با ارتش تا دندان مسلح عراق، درگیری با گروهک‌های ضدانقلاب و مبارزه با سرمای طاقت‌فرسا و استخوان سوز ❄️ ▪️ گروه واتساپ "دفاع مقدس ۶" https://chat.whatsapp.com/F5PPqpygmNoFu9nKsTnopk ▫️تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas ▪️ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
🌷شهيد محمد صادق انبارلويى 🌱متولدقزوین۳۴-کارمندبود.سال۵۷ ازدواج کردوصاحب دو فرزند شد.از سوی بسیج به جبهه رفت و اواخر اسفند ۶۶ باسمت مسئول تدارکات در منطقه دربندیخان عراق بر اثر اصابت ترکش به سر،شهید شد🌷برادرش نیز در جبهه در عملیات دیگر به شهادت رسید🌷 همرزم شهيد درباره نحوه شهادت او مي‌گويد: لحظات قبل از عملیات بود، من با فرزند یکی از شهدا، تجهیزاتمان را کامل بستیم و داشتیم می رفتیم،صادق جلوى ما را گرات و گفت: من یک دعایی می کنم، شما هم آمین بگوئید و هیچ سوالی هم نکنید.ما هم دوتایی رو به قبله ایستادیم و دستهایمان را بلند کردیم و منتظر شنیدن شدیم. سپس گفت: یا فاطمه زهرا (س) به حرمت دست این فرزندت و این بچه شهید، دیگه منو خلاص کن. این دعا را که کرد ما موضوع را شوخی گرفته و گفتیم: ما شما را حالا حالاها نیاز داریم، تو به این زودی ها شهید نمیشی.گفت: نه، ترا بخدا امین بگید، محکم هم بگید، دستهایتان را هم پایین نیاورید. ما هم آمین را گفتیم و راه افتادیم.عملیات شروع شد. درست نیم ساعت بعد بیسیم دوستم جاویدمهر مرا صدا کرد وگفت: امیر امیر، سید؟ گفتم: بگوشم. گفت: انبارلویی برات مفهومه؟ گفتم: آره. گفت: همین الان رفت بهشت🕊 ▪️ گروه واتساپ "دفاع مقدس ۶" https://chat.whatsapp.com/F5PPqpygmNoFu9nKsTnopk ▫️تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas ▪️ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas