eitaa logo
دفاع مقدس
4.1هزار دنبال‌کننده
18هزار عکس
11.6هزار ویدیو
1هزار فایل
🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷 ✅مرجع‌ نشر آثار شـ‌هدا و دفاع‌مقدس ⚪️روایت‌گر رویدادهای جنگ تحمیلی #کپی_آزاد 🌴اینجا سخن از من و ما نیست،سخن از مردانی‌ست که عاشورا را بازیافته،سراسر از ذکر﴿یالیتناکنامعک﴾لبریز بوده و بال در بال ملائک بسوی کربلا رهسپار شدند🕌
مشاهده در ایتا
دانلود
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 اعزام قوای محمّد رسول الله (ص) به سوریه به منظور مقابله با اسرائیل متجاوز 🎥 فیلم | مصاحبه با شهید علی موحد دانش در فرودگاه دمشق - ظهر روز ۲۱ خرداد ۱۳۶۱ 🌴 گروه واتساپ "دفاع مقدس" https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk 🔺 کانال دفاع مقدس https://t.me/Defa_Moqaddas ▪️ کانال دفاع مقدس https://eitaa.com/DefaeMoqaddas
🗓 ۲۵ خرداد ۱۳۶۱ 🌷سالروز شهادت ، فرمانده یگان پیشمرگان مسلمان کرد درگیری با گروهک‌های ضدانقلاب 🔹او از یاران جاویدالاثر احمد متوسلیان در سپاه مریوان بود 🌴 گروه واتساپ "دفاع مقدس" https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk 🔺 کانال دفاع مقدس https://t.me/Defa_Moqaddas ▪️ کانال دفاع مقدس https://eitaa.com/DefaeMoqaddas
دفاع مقدس
🗓 ۲۵ خرداد ۱۳۶۱ 🌷سالروز شهادت #عثمان_فرشته ، فرمانده یگان پیشمرگان مسلمان کرد درگیری با گروهک‌های
💠 نامی که لرزه بر اندام دشمن می انداخت 🌷 شهید عثمان فرشته یکی از قهرمانان جنگ کردستان است که با ایثار خون خود، راه هرگونه نفوذ بدخواهان و جدایی طلبان را به خطه کردستان سد نمود و سرانجام در این راه جان باخت. 🌱 او که‌ زاده خانواده‌ای مستضعف و رنج ‌کشیده‌ در روستای دله مرز* از توابع شهرستان سروآباد بود، با بلند نظری وحریت، تلاش گروهک‌های جدایی طلب را ناکام گذاشت و همسنگری با سرداران شهید محمد بروجردی، حاج احمد متوسلیان و حسن رستگار پناه را برهمکاری با ضد انقلاب در قبال وعده‌های اغواگر ترجیح داد و سرمشق وطن‌پرستان و ایران دوستان شد. ⚪️ حریت وآزادگی گروهک‌های ضدانقلاب پس از پیروزی انقلاب به عثمان فرشته که از نظر سیاسی فردی آگاه به مسائل روز و از جایگاه مردمی و شجاعت رزمی بالایی برخوردار بود، پیشنهاد در اختیار قرار دادن هرگونه امکانات رفاهی به خود و خانواده‌اش را مطرح کردند، اما او که به ماهیت پلید گروهک‌های مردم ستیز پی‌برده و می‌دانست آنان نوکران اجانب هستند، نپذیرفت و حاضر نشد درقبال برخورداری‌های دنیایی به میهن خود خیانت کند. سران گروهک‌ها وقتی مقاومت وی در عدم پیوستن به آنان را مشاهده کردند، شیوه آزار و اذیت خانواده‌اش را پیش گرفتند تا شاید او را وادار به تسلیم در برابر خواسته‌های نامشروع خود کنند، اما او همچنان نستوه و مقاوم در جبهه حق باقی ماند و یکی از پیشمرگان فعال منطقه محسوب می‌شد. او به حدی در منطقه فعال بود که اسم‌اش در فهرست ترور حزب کومله قرار گرفته بود. عثمان در میان مردم کردستان به فردی مؤمن , متعهد مشهور بود. قبل از هر وعده نماز، دقایقی قرآن تلاوت می‌کرد و در مواقع خاصی ساعت‌ها به راز و نیاز با خدا مشغول می‌شد. در عین حال در مراسم و مجالس شادی و سوگواری مردم شرکت می‌کرد و باعث دلگرمی آنان بود. وی به خاطر لیاقتی که از خود نشان داد، طولی نکشید که از سوی شهید محمد بروجردی به سمت مسئول گروه ضربت سپاه پاوه منصوب و به این شهرستان منتقل شد و فرماندهی عملیات آنجا را برعهده گرفت. بعد ازآرامش منطقه پاوه به شهرستان سنندج اعزام و بعد از مدتی به سپاه شهرستان مریوان پیوست و به ‌فرماندهی عملیات سپاه مریوان منصوب شد و با تلاش و مجاهدت‌ بسیار، آرامش و امنیت را بر منطقه حاکم نمود. شیوه او به رغم حاکم بودن شرایط جنگی، آگاهی بخشی و هدایت فریب خوردگان بود. بر همین اساس به هر روستایی که می‌رفت ماهیت ضدانقلاب را افشا و اهالی روستا را از نیات شوم جدایی‌طلبان و اربابانشان باخبر می‌کرد. تعداد زیادی از مردم با شنیدن حرف‌های شهید عثمان فرشته دست از حمایت گروهک‌ها برداشته وبه پیشمرگان مبارز کرد پیوستند. وی بعد از مریوان به شهرستان کامیاران مأموریت یافت.بسیاری از کسانی که او را می‌شناختند، از وی به‌عنوان مردی شجاع و زیرک نام می‌برند، چرا که او بیش‌ از اندازه شجاع و نترس بود. در هیچ عملیاتی سنگر نمی‌گرفت و هیچ‌گاه در برابر تیرهای بی‌امان دشمن سر خم نمی‌کرد. گویی نامرئی بود و دیده نمی‌شد. از موقعیت‌هایی می‌رفت که کمتر کسی جرأت رد شدن از آن را داشت. شجاعت را با خون و رگ خود عجین کرده بود و ذره‌ای ترس و واهمه به درونش راه نمی‌داد. به همین دلیل ضدانقلاب از شنیدن نامش به لرزه می‌افتاد، زیرا می‌دانستند اهل عقب‌نشینی نیست وهمیشه با دشمن رودررو می‌جنگید و کوچک‌ترین ضعفی نشان نمی‌داد. توکل عجیبی به خدا داشت و هیچ کاری را بدونِ یاد و ذکر نام خدا آغاز نمی‌کرد. گرفتن وضو قبل از درگیری و خواندن آیت‌الکرسی از توصیه‌های همیشگی‌اش به هم‌رزمانش بود. قبل از پاک‌سازی روستاها همواره به نیروهایش تأکید می‌کرد مراقب مردم بی‌گناه باشید، با افراد ضدانقلاب بسیار قاطعانه برخورد می‌کرد و در همه‌ عملیات‌ها پیشتاز و جلوتر از همه حرکت می‌کرد. برای نیروهای غیربومی احترام خاصی قائل بود و آنها را میهمانان عزیز خطاب می‌کرد. بسیار سخی و بخشنده بود و چون طعم تلخ فقر را چشیده بود، درد فقرا را بخوبی حس و همواره بر توجه به نیازمندان تأکید می‌کرد. 🌴 گروه واتساپ "دفاع مقدس" https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk 🔺 کانال دفاع مقدس https://t.me/Defa_Moqaddas ▪️ کانال دفاع مقدس https://eitaa.com/DefaeMoqaddas
مهدی باکری حقوقش را از کارگزینی قرارگاه کربلای سپاه می‌گرفت. یکبار که قرارگاه در کرمانشاه مستقر بود، رفت که حقوقش را بگیرد. مسئول کارگزینی گفته بود: «آقای باکری باید گواهی خدمت بیاوری». ‏فرمانده، سرش را انداخت پایین و رفت از محسن رضایی گواهی گرفت و آمد سه‌هزار و چهارصد تومان حقوقش را گرفت. یک‌وقتی چیزی از این آدم (سوای باقی چیزها) برای من جالب شده بود؛ اینکه هیچ چیز نداشت. تتمه ارثی هم که مانده بود به نام خانواده‌ش کرد قبل از شهادتش. نه خانه‌ای نه زمینی نه ماشینی... هیچ چیز به اسمش نبود. رفیقش کاظم می‌گفت: «راستی یک موتور شریکی داشتیم، که اون رو هم دزد برد». حالا من غالبا سعی کرده‌ام که ازین قسم روایت‌ها از مهدی نکنم؛ شاید چون فکر می‌کنم قواره‌اش ازین ماجراها بزرگ‌تر بوده. ‏اما همه‌ی اینها برای این بوده که نمی‌خواست هیچی از او در این دنیا جا بماند، به احمد کاظمی گفته بود: ‏«دعا کن من هم بروم، مثل ِحمید، بی‌نشانِ بی‌نشان». 🌴 گروه واتساپ "دفاع مقدس" https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk 🔺 کانال دفاع مقدس https://t.me/Defa_Moqaddas ▪️ کانال دفاع مقدس https://eitaa.com/DefaeMoqaddas
دفاع مقدس
بسم الله الرحمن الرحیم… . همسر شهید مصطفی چمران عزیز❤️تعریف میکنه که، مادرم موقع خواستگاری برای مصطفی شرط گذاشته بود که این دختر صبح که از خواب بلند میشه باید لیوان شیر قهوه جلوش بذاری و ... خلاصه زندگی با این دختر برات سخته! اما خدا میدونه مصطفی تا وقتی که شهید شد ، با اینکه خودش قهوه نمیخورد ، همیشه برای من قهوه درست میکرد! میگفتم : واسه چی این کارو میکنی؟ راضی به زحمتت نیستم! میگفت: من به مادرت قول دادم که این کارو انجام بدم ! همین عشق و محبتهاش به زندگیمون رنگ خدایی داده بود! همین شهید مصطفی چمران عزیز❤️میفرماین که، وصیت می‌کنم به کسی که اونو بیش از حد دوست می‌دارم! به معبود من! به معشوق من! به امام موسی صدر! کسی که اونو مظهر علی می‌دانم! اونو وارث حسین می‌خوانم! کسی که رمز طایفه شیعه، و افتخار آن، و نماینده هزار و چهار صد سال درد، غم، حرمان، مبارزه، سرسختی، حق طلبی و بالأخره شهادته! آری به امام موسی وصیت می‌کنم! برای مرگ آماده شده‌ام و این امریه طبیعی که مدتهاست با آن آشنا شده‌ام! ولی برای اولین بار وصیت می‌کنم! خوشحالم که در چنین راهی به شهادت می‌رسم! خوشحالم که از عالم و ما فی‌ها بریده‌ام! همه چیز رو ترک گفته‌ام! علایق رو زیر پا گذاشته‌ام! قید و بند‌ها رو پاره کرده‌ام! دنیا و ما فی‌ها رو سه طلاقه گفته‌ام و با آغوش باز به استقبال شهادت می‌روم! تاسف نمیخورم! از اینکه به لبنان آمدم و پنج یا شش سال با مشکلاتی سخت دست به گریبان بوده‌ام، متأسف نیستم! از اینکه آمریکا رو ترک گفتم، از اینکه دنیای لذات و راحت طلبی رو پشت سر گذاشتم، از اینکه دنیای علم رو فراموش کردم، از اینکه از همه زیبایی‌ ها و خاطره زن عزیز و فرزندان دلبندم گذشته‌ام، متأسف نیستم! از آن دنیای مادی و راحت طلبی گذشتم و به دنیای درد، محرومیت، رنج، شکست، اتهام، فقر و تنهایی قدم گذاشتم! هم نشینی با محرومان! با محرومیت همنشین شدم! با دردمندان و شکسته دلان هم آواز گشتم! از دنیای سرمایه داران و ستمگران گذشتم و به عالم محرومین و مظلومین وارد شدم! با تمام این احوال متأسف نیستم! ای محبوب من! تو‌ ای محبوب من، دنیایی جدید به من گشودی که خدای بزرگ مرا بهتر و بیشتر آزمایش کنه! تو به من مجال دادی تا پروانه شوم، تا بسوزم، تا نور برسانم، تا عشق بورزم، تا قدرتهای بی‌نظیر انسانی خود رو به ظهور برسانم، از شرق به غرب و از شمال تا جنوب لبنان رو زیر پا بگذارم و ارزش های الهی رو به همگان عرضه کنم، تا راهی جدید و قوی و الهی بنمایانم، تا مظهر باشم، تا عشق شوم، تا نور گردم، از وجود خود جدا شوم و در اجتماع حل گردم، تا دیگه خود رو نبینم و خود رو نخواهم، جز محبوب کسی رو نبینم، جز عشق و فداکاری طریقی نگزینم، تا با مرگ آشنا و دوست گردم و از تمام قید و بندهی مادی آزاد شوم! تو‌ ای محبوب من رمز طایفه‌ای، و درد و رنج هزار و چهار صد ساله رو به دوش می‌کشی، اتهام و تهمت و هجوم و نفرین و ناسزای هزار و چهار صد سال رو همچنان تحمل می‌کنی، کینه‌های گذشته و دشمنی‌ های تاریخی و حقد و حسدهای جهانسوز رو بر جان می‌پذیری! تو فداکاری می‌کنی، تو از همه چیز خود می‌گذری، تو حیات و هستی خود رو فدای هدف و اجتماع انسان‌ها می‌کنی، و دشمنانت در عوض دشنام می‌دهند و خیانت می‌کنن، به تو تهمت های دروغ می‌زنن و مردم جاهل رو بر تو می‌شورانن! و تو‌ ای امام ! لحظه‌ای از حق منحرف نمی‌شوی و عمل به مثل انجام نمی‌ دهی و همچون کوه در مقابل طوفان حوادث آرام و مطمئن به سوی حقیقت و کمال و قدم بر می‌داری، از این نظر تو نماینده علی (ع) و وارث حسینی! و من افتخار می‌کنم که در رکابت مبارزه می‌کنم و در راه پر افتخارت شربت شهادت می‌نوشم! ای محبوب من، آخر تو منو نشناختی! زیرا حجب و حیا مانع آن بود که من خود رو به تو بنمایانم، یا از عشق سخن برانم یا از سوز درونی خود بازگو کنم! اما من، منی که وصیت می‌کنم، منی که تو رو دوست می‌دارم، آدم ساده‌ای نیستم! من خدای عشق و پرستشم، من نماینده حق و مظهر فداکاری و گذشت و تواضع و فعالیت و مبارزه‌ام، آتشفشان درون من کافیست که هر دنیایی رو بسوزانه، آتش عشق من به حدی هست که قادره هر دل سنگی رو آب کنه، فداکاری من به اندازه‌ای هست که کم تر کسی در زندگی به آن درجه رسیده! ۱. عشق که از سخنم و نگاهم و دستم و حرکاتم و حیات و مماتم می‌باره! در آتش عشق می‌سوزم و هدف حیات رو جز عشق نمی‌شناسم! در زندگی جز عشق نمی‌خواهم، و جز به عشق زنده نیستم! ۲. فقر که از قید همه چیز آزاد و بی‌نیازم! و اگه آسمان و زمین رو به من ارزانی کنن، تأثیری در من نمی‌کنه! ۳. تنهایی که مرا به عرفان اتصال می‌ده! مرا با محرومیت آشنا می‌کنه! کسی که محتاج عشقه، در دنیای تنهایی با محرومیتِ عشق می‌سوزه!
دفاع مقدس
جز خدا کسی نمی‌تونه انیس شبهای تار او باشه و جز ستارگان اشکهای اونو پاک نخواهند کرد! جز کوه های بلند راز و نیازهای اونو نخواهند شنید و جز مرغ سحر ناله‌های صبحگاه اونو حس نخواهند کرد! به دنبال انسانی می‌گرده تا اونو بپرسته یا به او عشق بورزه! ولی هر چه بیشتر می‌گرده، کمتر می‌ یابه! کسی که وصیت می‌کنه آدم ساده‌ای نیست! بزرگ‌ترین مقامات علمی رو گذرانده، سردی و گرمی روزگار رو چشیده، از زیبا‌ترین و شدید‌ترین عشق‌ها برخوردار شده، از درخت لذات زندگی میوه چیده، از هر چه زیبا و دوست داشتنی هست برخوردار شده، و در اوج کمال و دارایی همه چیز خود رو رها کرده و به خاطر هدفی مقدس، زندگی دردآلود و اشکبار و شهادت رو قبول کرده! آری‌ ای محبوب من، یک چنین کسی با تو وصیت می‌کنه! وصیت من درباره مال و منال نیست! زیرا می‌ دانی که چیزی ندارم، و آنچه دارم متعلق به تو و حرکت و مؤسسه هستش! از آنچه به دست من رسیده، به خاطر احتیاجات شخصی چیزی بر نداشته‌ام! جز زندگی درویشانه چیزی نخواسته‌ام! حتی زن و بچه‌ها و پدر و مادر نیز از من چیزی دریافت نکرده‌اند! آنجا که سر تا پای وجودم برای تو و حرکت باشه، معلومه که مایملک من نیز متعلق به تو هست! وصیت من درباره قرض و دین نیست!مدیون کسی نیستم، در حالی که به دیگران زیاد قرض داده‌ام! به کسی بدی نکرده‌ام! در زندگی خود جز محبت، فداکاری، تواضع و احترام نبوده‌ام! از این نظر نیز به کسی مدیون نیستم! آری وصیت من درباره این چیز‌ها نیست! وصیت من درباره عشق و حیات و وظیفه هست! احساس می‌کنم که آفتاب عمرم به لب بام رسیده و دیگه فرصتی ندارم که به تو سفارش کنم! وصیت می‌کنم، وقتی که جانم رو بر کف دستم گذاشته‌ام، و انتظار دارم هر لحظه با این دنیا وداع کنم و دیگه تو رو نبینم! دوستت دارم! تو رو دوست می‌ دارم و این دوستی بابت احتیاج و یا تجارت نیست! در این دنیا به کسی احتیاج ندارم! حتی گاه گاهی از خدای بزرگ نیز احساس بی‌نیازی می‌ کنم ! از او چیزی نمی‌طلبم و احساس احتیاج نمی‌کنم! چیزی نمی‌ خواهم، گله‌ای نمی‌کنم و آرزوئی ندارم! عشق من به خاطر آنه که تو شایسته عشق و محبتی، و من عشق به تو رو قسمتی از عشق به خدا می‌دانم! هم چنانکه خدای رو می‌پرستم و عشق می‌ورزم، به تو نیز که نماینده او در زمینی عشق می‌ ورزم! و این عشق ورزیدن همچون نفس کشیدن برای من طبیعیه! عشق هدف حیات و محرک زندگی منه! زیبا‌تر از عشق چیزی ندیده‌ام و بالا‌تر از عشق چیزی نخواسته‌ام! عشقه که روح مرا به تموج وا می‌داره، قلب مرا به جوش می‌آوره، استعدادهای نهفته مرا ظاهر می‌کنه، مرا از خودخواهی وخودبینی می‌رهانه، دنیای دیگری حس می‌کنم، در عالم وجود محو می‌شوم، احساسی لطیف و قلبی حساس و دیده‌ای زیبابین پیدا می‌کنم! لرزش یه برگ، نور یه ستاره دور، موریانه کوچک، نسیم ملایم سحر، موج دریا، غروب آفتاب، احساس و روح مرا می‌رباین و از این عالم به دنیای دیگری می‌برن! این‌ها همه و همه از تجلیات عشقه! به خاطر عشقه که فداکاری می‌کنم! به خاطر عشقه که به دنیا با بی‌ اعتنایی می‌نگرم و ابعاد دیگری رو می‌یابم! به خاطر عشقه که دنیا رو زیبا می‌بینم و زیبائی رو می‌پرستم! به خاطر عشقه که خدا رو حس می‌کنم، اونو می‌پرستم و حیات و هستی خود رو تقدیمش می‌کنم ! می‌ دانم که در این دنیا به عده زیادی محبت کرده‌ام، حتی عشق ورزیده‌ام، ولی جواب بدی دیده‌ام! عشق رو به ضعف تعبیر می‌کنن و به قول خودشان زرنگی کرده از محبت سوءاستفاده می‌نمایند! اما این بی‌خبران نمی‌دانن که از چه نعمت بزرگی که عشق و محبته، محرومند! نمی‌دانن که بزرگ‌ترین ابعاد زندگی رو درک نکرده‌اند! نمی‌دانن که زرنگی آن‌ها جز افلاس و بدبختی و مذلت چیزی نیست ! و من قدر خود رو بزرگ‌تر از آن می‌دانم که محبت خویش رو از کسی دریغ کنم! حتی اگه آن کس محبت مرا درک نکند و به خیال خود سؤاستفاده نماید! من بزرگ‌ تر از آنم که به خاطر پاداش محبت کنم، یا در ازاء عشق تمنایی داشته باشم! من در عشق خود می‌سوزم و لذت می‌برم! این لذت بزرگ‌ترین پاداشیه که ممکنه در جواب عشق من به حساب آید! می‌دانم که تو هم‌ ای محبوب من، در دریای عشق شنا می‌کنی! انسان‌ها رو دوست می‌داری! به همه بی‌دریغ محبت می‌کنی! و چه زیادن آن‌ها که از این محبت سوءاستفاده می‌کنن! حتی تو رو به تمسخر می‌گیرن و به خیال خود تو رو گول می‌زنن! تو این‌ها رو می‌ دانی ولی در روش خود کوچک‌ترین تغییری نمی‌دهی! زیرا مقام تو بزرگ‌تر از آنه که تحت تأثیر دیگران عشق بورزی و محبت کنی! عشق تو فطریه! هم چون آفتاب بر همه جا می‌تابی و همچون باران برچمن و شوره زار می‌باری و تحت تأثیر انعکاس سنگدلان قرار نمی‌گیری ! درود آتشین من به روح بلند تو باد که از محدوده تنگ و باریک خودبینی و خودخواهی بیرونه و جولانگاهش عظمت آسمان‌ها و اسماء مقدس خداست!
دفاع مقدس
عشق سوزان من فدای عشقت باد، که بزرگ‌ ترین و زیبا‌ترین مشخصه وجود توست، 🌴 گروه واتساپ "دفاع مقدس" https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk 🔺 کانال دفاع مقدس https://t.me/Defa_Moqaddas ▪️ کانال دفاع مقدس https://eitaa.com/DefaeMoqaddas
📷 عکس یادگاری از دوران دفاع مقدس 🌴 لشگر 8 نجف اشرف 🌹شهید محمد توکلی از روستای رارا - شهادت ۱۳۶۳ ▫️رزمنده، حیدر احمدی از محله جوچی - پیربکران اصفهان 🌴 گروه واتساپ "دفاع مقدس" https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk 🔺 کانال دفاع مقدس https://t.me/Defa_Moqaddas ▪️ کانال دفاع مقدس https://eitaa.com/DefaeMoqaddas
ورود ترکش و خمپاره بدون اجازه خدا ممنوع!! 📺 گروه عکس‌هاے زیرخاکے ۳ https://chat.whatsapp.com/FhL1WhW7Uy7KDHaLGOoirV 📷 کانال زیرخاکے https://t.me/Axe_zirkhaki 📢 کانال زیرخاکے https://eitaa.com/Axe_zirkhakii
وقتی به فرماندهی سپاه‌ششم منصوب شد، کلید فرماندهی را به رئیس ستادش داد، نمیخواست پشت میز فرماندهی بنشیند، میگفت هرکس میخواهد مرا ببیند بیاید در جزیره مجنون... 🌷شهید حاج علی هاشمی دوست و همرزم شهید حاج قاسم سلیمانی🌷 📺 گروه عکس‌هاے زیرخاکے ۳ https://chat.whatsapp.com/FhL1WhW7Uy7KDHaLGOoirV 📷 کانال زیرخاکے https://t.me/Axe_zirkhaki 📢 کانال زیرخاکے https://eitaa.com/Axe_zirkhakii
زمستان بود و دم غروب کنار جاده یک زن و یک مرد با یک بچه ایستاده بودن وسط راه، من و علی هم از منطقه بر می‌گشتیم. تا دیدشون زد رو ترمز و رفت طرفشون پرسید:ڪجا میرین؟ مرد گفت:ڪرمانشاه علی گفت:رانندگی بلدی؟ گفت بله علی رو کرد به من گفت: سعید بریم عقب مرد با زن و بچه اش رفتن جلو و ما هم عقب تویوتا ... عقب خیلی سرد بود گفتم:آخه این آدم رو میشناسی گه این جوری بهش اعتماد ڪردی؟ اون هم مثل من میلرزید، لبخندی زد و ... گفت: آره! اینا همون کوخ نشینایی هستن ڪه امام فرمود به تمام کاخ نشین‌ها شرف دارن. تمام سختی‌های ما توی جبهه بخاطر ایناس.... سردار شهید علی چیت سازیان 📺 گروه عکس‌هاے زیرخاکے ۳ https://chat.whatsapp.com/FhL1WhW7Uy7KDHaLGOoirV 📷 کانال زیرخاکے https://t.me/Axe_zirkhaki 📢 کانال زیرخاکے https://eitaa.com/Axe_zirkhakii