🥀 حاج احمد متوسلیان یک بسیجیِ شاعر بود و زندگیاش شعر بلندی بود که در قافیه فلسطین تمام شد،
او آنقدر بزرگ بود که همهاش سهم ما نمیشد،
خدا قدری از بزرگیاش را به همسایگان مدیترانه هدیه داد تا سرزمینشان را تطهیر کنند،
تا سربلندی را بیاموزند و از شهادت طفره نروند و با عاشقی کنار بیایند.
همو که می گفت:
این راه رفتنی است...
هر کس مرد این راه است بسم الله ..
ما با اسرائیل وارد جنگ خواهیم شد و آن را به نابودی خواهیم کشاند ..
#نحن_الغالبون
📡 گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊
https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
📡 تلگرام
https://t.me/Defa_Moqaddas
📡 ایتا
http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
دفاع مقدس
🥀 حاج احمد متوسلیان یک بسیجیِ شاعر بود و زندگیاش شعر بلندی بود که در قافیه فلسطین تمام شد، او آنقدر
✍️دلنوشته گلعلی بابایی برای فرمانده جاویدالاثر حاج احمد متوسلیان
" هوالمحبوب"
☆شهریار بیباکی☆
به بهانه چهلمین سالگرد ربایش احمد متوسلیان و سه همراه مظلومش.
ای مرد هزار سنگر، ای احمد!
وی نوح بریده لنگر، ای احمد!
ای شهره به شهریار بیباکی!
تعریف تو اقتدار و چالاکی
ای نام تو، نام نامیِ احمد
در مذهب عشق، حامی احمد
ای در یَمِ خون خود شنا کرده
جان در رَه دین حق فدا کرده
سر حلقة سالکان مرگ آگاه
فرمانده لشکر رسولالله
سرمشق بسیجیان ایرانی
آبادی صد هزار ویرانی
.....................
ای گمشدة حصار پیچیده
وی ماه به شام تار پیچیده!
دستان کدام فتنه رویت را
در "هالهای از غبار" پیچیده؟!
هر آنچه که من ناچیز میخواستم در وصف آن "شهریار بیباکیها" بگویم در مثنوی بلند شاعر بسیجی زنده یاد محمدرضا آقاسی آمده است و من عاجز از وصف آن "شیر در زنجیر"؛ احمد متوسلیان، به این چند خط بسنده میکنم و از مردی میگویم که وقتی پرچم لشکرش را با نام نامی محمدرسولالله (ص) بر فراز قلههای شرف به اهتزاز در آورد، مایه قوت قلب مدافعان میهن اسلامی در جبههها و ابتلای ژنرالهای دشمن متجاوز به رعشه مرگ شد.
لشکری که در «دوکوهه» ولادت یافت؛ در «فتحالمبین» سلاح به دست گرفت و کمر سپاه چهارم ارتش بعث را در جبهه شمال خوزستان با سرپنجه حیدری بسیجی هایش در هم شکست؛ در نبرد «الی بیتالمقدس» به سان بارانی از آذرخش و آهن بر فرق حرامیان اشغالگر فرود آمد و پوزه پلید سپاه سوم ارتش بعث را در جبهههای غرب کارون، دشت شلمچه و سرانجام خرمشهر به خاک مذّلت مالید.
میخواهم از پهلوانی یاد کنم که به تأسی از امام و مولایش؛ حضرت امام خمینی(ره)، شریک غم مظلومان جهان بود و برای اثبات این مدعا در ژوئن 1982(خرداد 1361) به عنوان فرمانده لوای فخرآفرین «قوای محمدرسولالله(ص)» عازم کرانههای مه گرفته مدیترانه شد تا داد مظلومان آن دیار را از دشمن صهیونیستی بستاند. امّا افسوس که در جریان یک فتنة بزرگ، ظهر روز دوشنبه چهاردهم تیرماه 1361 خودروی حامل او و سه همراهش؛ سید محسن موسوی، تقی رستگار مقدم و کاظم اخوان توسط شبه نظامیان مارونی؛ متحد اسرائیل در پست بازرسی «برباره» متوقف و هر چهار سرنشین این خودرو به نقطه نامعلومی برده شدند و هنوز خبری از آنها به دست نیامده است. نه تنها خبری به دست نیامد، بلکه طی این ۳۹ سال هیچ اقدام در خوری نه از سوی مراجع ذی صلاح و نه از طرف مدعیان دروغین حقوق بشر انجام نگرفت.
به امید فرارسیدن آن روز که سرانجام «جعبه سیاه» واقعه مبهم ربایش احمد متوسلیان و سه همراه او پیدا و رمز گشایی شود.
📡 گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊
https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
📡 تلگرام
https://t.me/Defa_Moqaddas
📡 ایتا
http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
محمدرضا_آقاسی_اشعار_دروصف_احمدمتوسلیان.mp3
1.34M
📢 صوت | شعرخوانی محمدرضا آقاسی
▫️ در وصف جاویدالاثر احمد متوسلیان
📡 گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊
https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
📡 تلگرام
https://t.me/Defa_Moqaddas
📡 ایتا
http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
کتاب کمین جولای 82.pdf
2.94M
📆 ۱۴ تیر ۱۳۶۱ - سالگرد ربوده شدن حاج احمدمتوسلیان و ۳ تن از همراهان توسط مزدوران اسرائیل در لبنان
📚 نسخه PDF| کتاب: "کمپین جولای 82" - نویسنده: حمید داوودآبادی
🔹شرح ماجرای ربوده شدن متوسلیان و ...
📡 گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊
https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
📡 تلگرام
https://t.me/Defa_Moqaddas
📡 ایتا
http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تو رفتی و گفتی که شرف مرز ندارد..!
📡 گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊
https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
📡 تلگرام
https://t.me/Defa_Moqaddas
📡 ایتا
http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
تو رفتی و گفتی که شرف مرز ندارد..!
دفاع مقدس
تو رفتی و گفتی که شرف مرز ندارد..! 📡 گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊 https://chat.whatsapp.com/C2cmi
به مناسبت سالروز ربوده شدن حاج احمد متوسلیان؛
«سفارت میخواست از طریق سیاسی مسئله را حل کند. ما میگفتیم الآن نزدیک ۴۰ روز گذشته است. چرا هیچ کاری نکردهاید؟ اگر میخواستید احمد را آزاد کنید، تا الآن این کار را کرده بودید.»
«همزمان با پیروزی رزمندگان اسلام در عملیات فتحالمبین، زمزمههای تجاوز احتمالی ارتش رژیم صهیونیستی به لبنان شنیده میشد. تجاوزی که اندکی بعد از عملیات پیروزمندانه بیتالمقدس، به وقوع پیوست.
با توجه به این وضعیت شورای عالی دفاع تصمیم گرفت تا تیپ ۲۷ محمد رسولالله (ص) از سپاه و تیپ ۵۸ ذوالفقار از ارتش را به سوریه اعزام کند.
به دنبال این تصمیم، ابتدا احمد متوسلیان به همراه تعدادی از کادر اصلی تیپ ۲۷ عازم سوریه شدند و در حومه دمشق، در پادگان زبدانی مستقر شدند. سپس گروههای اطلاعاتی تشکیل شدند و مواضع رژیم صهیونیستی را در دره بقاع شناسایی کردند.
همزمان نیز جلساتی با فرماندهان سوری برگزار شد که نتیجه مهمی در پی نداشت. از این رو فرمانده تیپ، سوم تیر ۱۳۶۱ به تهران بازگشت تا کسب تکلیف کند.
صبح روز دوشنبه ۱۴ تیر ۱۳۶۱، با خبری که از محاصره سفارت ایران در لبنان رسید، فرمانده تیپ به همراه سید محسن موسوی کاردار ایران، یک خبرنگار و راننده عازم لبنان شدند. دیپلماتهای ایرانی به دلیل محاصره بودن بیروت بهناچار عازم بعلبک شدند اما بنا به ضرورتی که وجود داشت، مسیر خود را تغییر دادند و به سمت بیروت رفتند.
این در حالی بود که به جز مسیر طرابلس که در اختیار فالانژها بود، بقیه راهها تحت تسلط ارتش رژیم صهیونیستی قرار داشت. از این رو نیروهای ایرانی مسیر طرابلس را برای ورود به بیروت انتخاب کردند، اما خودروی آنان ساعت ۱۲ ظهر همان روز هنگام ورود به بیروت در پست ایست و بازرسی مزدوران حزب فالانژ که «ایست البرباره» نام داشت، به دست فالانژها ربوده شد و هر چهار نفر اسیر شدند.» [۱]
روایت سردار شهید احمد غلامی:
«مناطق مسیحی نشین که فالانژها حضور داشتند، برای نیروهای ما خطرناک بود. فالانژها هنگام عبور نیروهایمان در مسیر لبنان به سمت مرکزمان در بعلبک (اندکی قبل از ربوده شدن حاج احمد و همراهانش) یکی از آنها به نام اکبر هاشمی که بعداً به عنوان فرمانده یکی از گردانهای لشکر ۲۷ در عملیات والفجر مقدماتی شهید شد و صمدی که از بسیجیها بود را گرفتند.
آنها داشتند با موتور به بعلبک میرفتند که بهاشتباه در مسیر شهر زحله قرار گرفتند و فالانژها آنها را ربودند. ماه دوم حضورمان در آنجا، من و کاظم رستگار که معاون کوچک محسنی شده بود، جلسهای گذاشتیم و گفتیم این جادهها برای ما معضلی شده است.
میتوانیم نیرو بیاوریم و کاری انجام دهیم. اطلاعات (جنبش) امل در بعلبک مقر داشت. ما با یک مترجم از بچههای خودمان که طلبه بود و بعداً فهمیدیم پسر لاجوردی است، پیش بچههای سازمان امل رفتیم و با یک نفر از آنها به نام ابوالفضل که به او ابوالفضل کاسترو میگفتند، صحبت کردیم.
آقای رستگار گفت: «ما چند نفر از فالانژها را میگیریم و با نیروهای خودمان عوض میکنیم.» ابوالفضل گفت: «نمیخواهد. به آنها بگوئید اگر نیروهای ما را آزاد نکنید میآییم زحله را خراب میکنیم.» زحله مرکز سیاسی حزب فالانژ بود.
رفتیم منطقه را شناسایی کردیم. از روی تپهها دید میزدیم و فعالیتهایی انجام میدادیم که بدانند تصمیم ما جدی است. به هر حال نقشه ما گرفت و ۳۶ ساعت بیشتر طول نکشید که دو نفر از نیروهایمان را آوردند و جلوی مقرمان پیاده کردند.
کوتاهی در آزادی احمد متوسلیان
در قضیه حاج احمد مسئولان سفارتخانه در لبنان به ما گفتند شما دست نگه دارید. ما از طریق سیاسی او را آزاد میکنیم.
همان موقع بچههای امل که در بیروت بودند و بعداً به حزبالله تبدیل شدند، چند نفر را گرفتند. فهمیده بودند فالانژها متوسلیان را گرفتهاند و شیعیان خیلی ناراحت شدهاند. میخواستند اسیرها را با احمد تبادل کنند.
بیشتر آنها دانشجو بودند و در دانشگاه آمریکایی بیروت درس میخواندند. آنها رئیس دانشگاه، دو آمریکایی دیگر و چند نفر دیگر از روسای حزب فالانژ را گرفته بودند.
خیلیهایشان را بعداً آزاد کردند. این موضوع به گوش مسئولان سفارت ما هم رسید. آنجا بین ما و سفارت اختلافنظر به وجود آمد. سفارت میخواست از طریق سیاسی مسئله را حل کند.
ما میگفتیم الآن نزدیک چهل روز گذشته است. چرا هیچ کاری نکردهاید؟ شما اگر میخواستید احمد را آزاد کنید، تا الآن این کار را کرده بودید. گفتیم شما زورتان نمیرسد.
این تنش بین ما و سفارت بود تا بالاخره آنها در قضیه اکبر هاشمی و صمدی تسلیم نظر ما شدند و در نهایت، ما با شیوه خودمان بچهها را آزاد کردیم.» [۲]
حکایتهای تلخ و شیرین از سرنوشت حاج احمد و همراهانش
دفاع مقدس
به مناسبت سالروز ربوده شدن حاج احمد متوسلیان؛ «سفارت میخواست از طریق سیاسی مسئله را حل کند. ما می
«در بهمن ۱۳۸۷ سمیر جعجع که فرماندهی نیروهای فالانژ را هنگام ربودن چهار دیپلمات ایرانی بر عهده داشت، برای اولین بار اعتراف کرد که دیپلماتهای ایرانی در ایست البرباره ربودهشدهاند ولی بعد در مکانی که وی مدعی بود از آن اطلاعی ندارد، کشتهشدهاند.
سردار حسین دهقان، وزیر پیشین دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران، سوم خرداد ۱۳۹۵ خبر داد یک زندانی یونانی آزاد شده از زندانهای رژیم صهیونیستی با مراجعه به سفارت ایران در یونان ادعا کرده که هر چهار ایرانی را در زندانهای این رژیم دیده است. طبق این گزارش، احمد متوسلیان و دیپلماتهای ربودهشده ایرانی زنده و در اسارت رژیم صهیونیستی هستند.» [۳]
منابع
[۱]شیری، حجت، اطلس لشکر ۲۷ محمد رسولالله (ص) در دوران دفاع مقدس، تهران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی؛ مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، چاپ اول، سال ۱۴۰۰، صفحه ۷۶
[۲]مژدهی، علی، تاریخ شفاهی دفاع مقدس؛ روایت ناتمام؛ احمد غلامی (از ری تا شام)، تهران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی؛ مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، چاپ اول ۱۳۹۸ صفحات ۳۱۳، ۳۱۴، ۳۱۵
[۳]شیری، حجت، اطلس لشکر ۲۷ محمد رسولالله (ص) در دوران دفاع مقدس، تهران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی؛ مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، چاپ اول، سال ۱۴۰۰، صفحات ۷۶، ۷۷
📡 گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊
https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
📡 تلگرام
https://t.me/Defa_Moqaddas
📡 ایتا
http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
🌷 شهید سیدمحمدرضا دستواره
در جمع رزمندگان گردان تخریب
📷 در تصویر شهید دین شعاری
فرمانده گردان تخریب لشکر ۲۷ در سمت راست او
دیده میشود.
ا🌱▫️🌱▫️🌱▫️🌱▫️🌱
🌷 ۱۳ تیر ۱۳۶۵ -سالروز شهادت محمدرضادستواره- از یاران و همراهان حاج احمد متوسلیان و قائم مقام لشکر27 محمد رسولالله(ص)
📡 گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊
https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
📡 تلگرام
https://t.me/Defa_Moqaddas
📡 ایتا
http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
دفاع مقدس
🌷 شهید سیدمحمدرضا دستواره در جمع رزمندگان گردان تخریب 📷 در تصویر شهید دین شعاری فرمانده گردان تخر
💠 به مناسبت سالروز شهادت سردار شهید سید محمدرضا دستواره
🌷 شجاعت شهید دستواره در هدایت اتوبوسهای اعزامی به جبهه
▫️شهید غلامی در مورد شهید دستواره گفت: «وقتی متوجه شد رانندهها دیگر نمیخواهند جلوتر بروند، خودش سوار یکی از اتوبوسها شد، راننده را کنار زد و نشست پشت فرمان و اتوبوسهای دیگر را هم به رانندههای پاسدار سپرد.»
📄 شهید سید محمدرضا دستواره ۱۸ اسفند ۱۳۳۸ مصادف با ماه مبارک شعبان در گود مرادی واقع در جنوب تهران دیده به جهان گشود.
وی با وجود داشتن مشکلات مالی سه سال راهنمایی را در مدرسه شاه واقع در باغ آذری گذراند. سپس وارد مقطع دبیرستان شد اما به دلیل فشار زندگی و فقر برای کمک به معیشت خانواده ترک تحصیل کرد و در یک کارگاه خیاطی در بازار تهران مشغول به کار شد.
مدتی بعد دوباره به تحصیل ادامه داد و در کنار آن، کار کرد تا چرخ زندگیشان هم بچرخد و سرانجام موفق به اخذ مدرک دیپلم در رشته اقتصاد شد. سال ۱۳۵۶ با شروع اولین جرقههای انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی (ره) همراه دوستانش در خیابان شوش و اطراف آن علیه رژیم شاه دستههای تظاهرات راه میانداخت و خود یکی از نیروهای پیشرو بود که متن شعارها را آماده میکرد.
دستواره در آبان ۱۳۵۸ وارد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد و بهعنوان عضو سپاه تهران در پادگان ولی عصر (عج) مشغول به خدمت شد. دوره آموزشی را نیز در پادگان امام حسین (ع) گذراند و بعد از پایان دوره آموزشی که همزمان با تسخیر لانه جاسوسی آمریکا بود، همراه دانشجویان پیرو خط امام به حفاظت از لانه جاسوسی پرداخت.
وی مدتی بعد به مناطق غرب کشور اعزام شد و در روانسر به پاسداری از انقلاب پرداخت. سپس برای اجرای عملیاتی به شهرستان پاوه رفت و به احمد متوسلیان، رضا چراغی و حسن زمانی ملحق شد. در سلسله عملیاتهایی که برای تأمین شهرستان مریوان انجام گرفت همچنین در پاکسازی روستاهای مریوان از وجود گروههای ضدانقلاب و خارج کردن کوههای سر به فلک کشیده مریوان از دست شورشگران، کارنامه موفقی از او بر جای مانده است.
او در تشکیل سپاه مریوان نقش مؤثری داشت و تا پایان مهر ۱۳۵۹ یعنی تا یک ماه بعد از هجوم سراسری ارتش عراق در مریوان حضور داشت. سپس به مناطق عملیاتی گیلان غرب رفت و برای شناسایی منطقه و مینگذاری، تپههای مشرف به مرز ایران و عراق را بررسی کرد.
مدتی هم بهعنوان فرمانده پاسگاه شهدا در منطقه دزلی فعالیت داشت تا اینکه در عملیات «کاوه زهرا» که حد فاصل شهرستان مریوان و پاوه انجام گرفت، مجروح و حدود هفت ماه بستری شد.
وی بعد از بهبودی همراه احمد متوسلیان، محمود شهبازی و حاج همت تیپ ۲۷ محمد رسولالله (ص) را تشکیل داد و بهعنوان مسئول نیروی انسانی تیپ انتخاب شد. بعد از شهادت «ابراهیم همت» در عملیات خیبر (عباس کریمی، فرماندهی لشکر ۲۷ را بر عهده گرفت) جانشین فرمانده لشکر شد و تا زمان فرماندهی محمد کوثری بر لشکر ۲۷ که در پی شهادت عباس کریمی در عملیات بدر، عهدهدار این سمت شد، همچنان در سمت جانشینی فرمانده لشکر باقی ماند.
وی در نبردهای بدر، والفجر ۸ و کربلای ۱ نیز در سمت معاون اول، قائممقام و جانشین فرمانده لشکر نقش بسیار مؤثری ایفا کرد.
سرانجام سید محمدرضا دستواره پس از مجاهدتهای فراوان در کردستان و هنگام پاکسازی شهرستانهای مریوان و پاوه و نقشآفرینی در همه نبردهای یگان محمد رسولالله (ص) از فتحالمبین تا کربلای ۱، در سپیدهدم جمعه ۱۳ تیر ۱۳۶۵، در عملیات کربلای ۱، پائین ارتفاعات قلاویزان بر اثر اصابت گلوله خمپاره ۱۲۰ در کنارش، به شهادت رسید. [۱]
در ادامه خاطراتی از این شهید را میخوانید.
گریه دستواره برای رفتن به منطقه
راوی: سردار شهید احمد غلامی
«ما در شهرهای بانه، سنندج و مریوان نیرو داشتیم و میبایست پیش نیروهایمان حضور پیدا میکردیم. هر زمان پیش نیروها میرفتیم، چند روز میماندیم. یکی، دو نوبت برای پاکسازی با آنها رفتم که ببینم مشکلاتشان چیست. بعد به تهران برگشتیم و مشکل اعزام نیرو را حل کردیم، چون نیروها را باید در فاصلههای معینی عوض میکردیم.
گاهی هم خود فرماندهان از آنجا میآمدند و درخواست نیروی بیشتری میکردند یا نیروهایمان مجروح میشدند مثل رضا دستواره که در مریوان مجروح شد. ما نمیگذاشتیم به منطقه برود. دستواره گریه میکرد.
گفتم با این پا نمیتوانی کاری بکنی. گفت: نه، من حاضرم آنجا بروم. میروم کار اداری میکنم. تعهد داد کار رزمی نکند.» [۲]
من عقب نمیروم
«در جریان عملیات بدر، سید رضا دستواره که پس از شهادت عباس کریمی (فرمانده لشکر ۲۷ حضرت محمد رسولالله (ص)) به طور موقت فرماندهی این یگان را عهدهدار بود برای گزارش آخرین وضعیت لشکر ۲۷ در قرارگاه خاتمالانبیاء (ص) حاضر شد.
دفاع مقدس
💠 به مناسبت سالروز شهادت سردار شهید سید محمدرضا دستواره 🌷 شجاعت شهید دستواره در هدایت اتوبوسهای ا
دستواره که از ناحیه پهلو ترکش خورده بود و بر اثر شدت جراحت، توان زیادی برای حرف زدن نداشت، گفت: «مسئول واحد اطلاعات عملیات و تقریباً همه نیروهای کادر این واحد زخمی شدهاند و کادر لشکر نیز اغلب زخمی هستند.» وی با وجود جراحات شدید به محسن رضایی گفت «من عقب نمیروم، میمانم و کاری میکنم.»» [۳]
وقتیکه شهید دستواره راننده اتوبوس شد
قاسم صادقی؛ کادر آزاد گردان حبیب بن مظاهر در توصیف حواشی ستون کشی بیسابقه لشکر ۲۷ محمد رسولالله (ص) در جریان عملیات والفجر چهارم در آبان سال ۱۳۶۲ میگوید: «بیرون شهر اسلامآباد غرب، ستون گردان ما به ستون اصلی لشکر ملحق شد. از آنجا به سمت کرمانشاه حرکت کردیم، بعد هم رفتیم به سمت سنندج و دستآخر به مریوان رسیدیم.
شب را در مریوان خوابیدیم. صبح؛ سوار بر اتوبوسهای پلاک شخصی که به گردان مامور شده بودند، به سمت دشت شیلر حرکت کردیم. هنوز مسافت زیادی از دریاچه زریوار مریوان دور نشده بودیم، که چند گلوله توپ سرگردان، زمین اطراف جاده را شکافتند. همین باعث شد تا رانندههای اتوبوسها بترسند و از ادامه مسیر خودداری کنند.
راهنمای ستون ما حاج رضا دستواره، فرمانده تیپ ۳ ابوذر بود که سوار بر یک موتورسیکلت هوندا تریل، جلوی ستون حرکت میکرد. وقتی او متوجه شد رانندهها دیگر نمیخواهند جلوتر بروند، اول از آنها خواهش کرد، اما وقتی دید گوششان بدهکار نیست، خودش سوار یکی از اتوبوسها شد، راننده را کنار زد و نشست پشت فرمان و اتوبوسهای دیگر را هم به رانندههای پاسدار سپرد و دستور حرکت داد. با همین اقدام قاطع حاج رضا، رانندههای اتوبوسها دنبال ماشینهایشان راه افتادند.» [۴]
منابع
[۱]شیری، حجت، اطلس لشکر ۲۷ محمد رسولالله (ص)، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی؛ مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، چاپ اول، سال ۱۴۰۰، صفحه ۱۹۷
[۲]مژدهی، علی، تاریخ شفاهی دفاع مقدس؛ از ری تا شام، تهران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی؛ مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، چاپ اول، ۱۳۹۸، صفحات ۹۱ و ۹۲
[۳]جمعی از نویسندگان، روزشمار جنگ ایران و عراق؛ بازگشت به هور (کتاب سی و پنجم)، تهران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی؛ مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، چاپ اول، ۱۳۹۹، صفحه ۷۰۷
[۴]بابائی، گلعلی، کوهستان آتش، تهران، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، نشر بیستوهفت، چاپ اول، سال ۱۳۹۹، صفحه ۳۹۹
📡 گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊
https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
📡 تلگرام
https://t.me/Defa_Moqaddas
📡 ایتا
http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
📃#بریده_جراید - #اطلاعات - 14 تیر 1360
🔹 واحدهای نظامی ایران با سرکوب 3 ضدحمله عراق در نوسود به مرز رسید
💠 ناخدا افضلی: خط آمریکا در زمان کن.نی ایجاد جنگ داخلی در ایران است.
▫️ (بهرام افضلی عضو حزب کمونیست توده که با نفوذ خود به مقامات بالای نظامی رسید و فرمانده نیروی دریایی ارتش شد!! - او سرانجام به اتهام جاسوسی برای شوروی سابق - ابرقدرت شرق- دستگیر، محاکمه و به اعدام محکوم شد-۱۳۶۲)
📡 گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊
https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
📡 تلگرام
https://t.me/Defa_Moqaddas
📡 ایتا
http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
🗓 ۱۵ تیر ۱۳۵۹ - سالروز تخریب بیمارستان قصر شیرین توسط ارتش عراق
🔹بیمارستان۱۴۴ تختخوابی و تازه تأسیس واقع در حاشیه غربی جاده قصرشیرین-خسروی با هجوم دشمن بعثی به تصرف آنان درآمد. این مکان ۲۱ ماه در اشغال دشمن بود. آنها پیش از عقب نشینی به منظور اثبات خوی تجاوزگری خود، در پای ستونهای بیمارستان مواد منفجره کار گذاشته و آن را تخریب کردند.
📡 گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊
https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
📡 تلگرام
https://t.me/Defa_Moqaddas
📡 ایتا
http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
⏳ #اوایل_جنگ
💠 تصرّف #قصر_شیرین در روزهای آغازین تجاوز ارتش عراق به خاک ایران
🔺 خیابانهای شهر، زیر چکمههای سربازان دشمن
🔹 نصب تصاویر صدام بر در و دیوار شهر
📆ا مهرماه #سال_1359
📡 گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊
https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
📡 تلگرام
https://t.me/Defa_Moqaddas
📡 ایتا
http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
شعر آوارگان - به زبان کُردی.mp3
5.31M
🗓 ۱۵ تیر ۵۹ - سالروز هجوم ارتش صدام به قصرشیرین
📢شعر آوارگان #قصر_شیرین و #سر_پل_ذهاب به زبان شیرین کُردی
─ پس از تجاوز عراق به خاک میهن، مردم مناطق جنگزده، خانه و کاشانه خود را از دست داده و آواره شدند
📡 گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊
https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
📡 تلگرام
https://t.me/Defa_Moqaddas
📡 ایتا
http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 آزادی مهران
🌷 با روایت مرتضی آوینی
🗓 ۹ تا ۱۹ تیرماه ۱۳۶۵ - سالگرد عملیات کربلای یک
#کلیپ
#نماهنگ
#مهران
📡 گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊
https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
📡 تلگرام
https://t.me/Defa_Moqaddas
📡 ایتا
http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
دکتر حمید داودآبادی!
جراح مغز و اعصاب هستم!
چیه تعجب کردید؟
فکر کردید از آن دست مدارک کیلویی و اهدایی دانشگاه جاسبی گرفتم؟
اون که رفت خدایش ...
پول هم که نداشتم بتوانم با مبلغ بالا از دانشگاههای معتبر بی اعتبار و آبرو! مدرک دکتری بخرم!
اگر این بود که می رفتم وزیر دولت یا نماینده مجلس می شدم!
گفتم "جراح مغز و اعصاب" می دونید یعنی چی؟
پس بفرمایید این هم مجوز دکتری بنده. آن هم نه امروز، که 22 سال پیش!
فروردین 1375 بود و تازه کاروانهای راهیان نور راه افتاده بودند. همراه خانواده، با کاروان "دانشگاه علوم پزشکی ایران" که همه دکتر و دانشجوی دکتری بودند، رفتیم خوزستان.
شب جمعه، در حسینیه شهید حاج همت پادگان دوکوهه، همه کاروانها جمع بودند.
قرار بود حاج منصور ارضی دعای کمیل بخواند.
کنار "مرتضی شادکام" جانباز تخریبچی قدیمی و تفحصگر، به دیوار حسینیه تکیه داده بودیم.
مرتضی گفت:
- حمید، می تونم ازت خواهش کنم یه کاری برای من بکنی؟
- خب بله. چه کاری باید بکنم؟
پیشانی اش را آورد جلو که یک برجستگی غیرعادی داشت و گفت:
- چند سال پیش توی عملیات، یه ترکش کوچولو خورد توی سر من. این جای پیشونیم. هیچ دکتری حاضر نشد به آن دست بزنه چه برسه بخواهند دربیاورند. میگن دست زدن به این ترکش خیلی خطرناکه و هر امکانی داره. اخیرا خیلی اذیتم می کنه.
- خب؟
- خب که یه زحمت بکش و این ترکش رو از کله ام بکش بیرون.
با اشتیاق گفتم:
- آخ جون، دکتربازی. به روی چشم.
با شیطنت گفتم:
- فقط بذار چراغها رو که برای دعا خاموش کردند، تا رسید به جایی که حاجی صداش رو بلند کرد، عمل جراحی رو انجام می دم.
فقط تو چفیه رو محکم لای دندونات فشار بده که صدات درنیاد و تا ترکش رو کشیدم بیرون، بذار روش که خونش ما رو نجس نکنه!
چند دقیقه بعد تا حاجی گفت:
- حالا که تا این جا اومدی، دلت رو بسپر به خدا و با صدای بلند بگو الهی العفو ...
ناخن هایم را به لبه ترکش که بیرون بود فشار دادم و به یکباره در اوج خباثت و شیطنت و هرچی که بگید، ترکش را از کله مرتضی کشیدم بیرون.
خب اون جا که دیگه بیهوشی و ضدعفونی و از این سوسول بازیها نداشتیم.
همچین دادی زد که همه اطرافیان با خودشون گفتن این داداش عجب گناهای سنگینی داره که این جوری عربده میزنه!
فردا جای ترکش کله مرتضی بدجوری باد کرده بود. همچنان می نالید و می گفت:
- لامصب من گفتم بکش بیرون، نه این جوری. خدا رحم کرد همراه ترکش، مغزم رو نکشیدی بیرون!
و از آن روز به بعد، مرتضی هر جا می خواست من را معرفی کند می گفت:
"حمید داودآبادی جراح مغز!"
حمید داودآبادی
عکس: مرتضی شادکام و حمید داودآبادی
بهار 1378 فکه، مقتل شهدای والفجر مقدماتی
📡 گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊
https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
📡 تلگرام
https://t.me/Defa_Moqaddas
📡 ایتا
http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
در تقویم جهانی
یک روز به عنوان
#روز_بوسه ثبت شده
تا به عنوان نماد محبت
انسانها به یکدیگر باشد...
اما برخی بوسه ها
بدون شرح مانده و می مانند
مانند بوسه مادر...
مانند بوسه وداع...
#روز_جهانی_بوسه
ا▫️⚪️▫️⚪️▫️⚪️▫️
💕 بوسه عشق
🌷آخرین بار که می خواستیم بدرقه اش کنیم، خواستم صورتش را ببوسم، ناخودآگاه صورتش را برگرداند تا با یکی از بدرقه کنندگان صحبت کند که لب هایم به جای صورتش پشت گردنش را بوسید.
🌹وقتی پیکر مطهرش را آوردند، دیدم ترکش درست به همان جایی که بوسیده ام، اصابت کرده است. او شهید والامقام مصطفی پیشقدم، فرمانده ی گردان امام حسین (ع) از لشگر ٣١ عاشورا بود. دیدم حریفش نمی شوم، گفتم: برو پسرم در پناه خدا، مثل این که ایمان تو قوی تر از من است.
🌻رفت. بعد از چند روز تلفن کرد و گفت: «مادر! بعد از پانزده روز برمی گردم. درست روز پانزدهم جنازه اش برگشت».
—(راوی: مادر شهیدان مصطفی و مهدی پیشقدم)
🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است🌱
📡 گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊
https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
📡 تلگرام
https://t.me/Defa_Moqaddas
📡 ایتا
http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
خستہ ام بعد تـــــو از
این همہ شبــــ بیداری ...
دم بہ دم یادِ تــــــو و
درد و غــــم و بیداری ...
ا🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱
👆 بوسه پدر بر چهره فرمانده و فرزند شهیدش💕
🌷 سردار سرفراز شهید صادق مکتبی
🌴 دوران دفاع مقدس
📡 گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊
https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
📡 تلگرام
https://t.me/Defa_Moqaddas
📡 ایتا
http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
دفاع مقدس
خستہ ام بعد تـــــو از این همہ شبــــ بیداری ... دم بہ دم یادِ تــــــو و درد و غـ
🌷شهید سرفراز، صادق مکتبی
در سال ۱۳۴۲ در روستای محمد آباد از توابع شهرستان گرگان به دنیا آمد. پدرش شغل کشاورزی داشت و از وضع مالی و اقتصادی و مناسبی برخوردار نبود ،و به سختی زندگی را می گذراند. صادق در سال ۴۹ دوره ابتدایی را آغاز و در سال۵۴ به پایان برد.
نبودمدرسه راهنمایی در محمد آباد موجب شد به
شهرستان گرگان رفته و در منزل خواهرش ساکن
شودو دوره راهنمایی را آنجا ادامه دهد.
پس از آن وارد دبیرستان شد و تا سال سوم
نظری ادامه تحصیل داد. در کنار تحصیل در مغازه
آهن فروشی کارمی کرد و مخارج تحصیل خود را
تامین می کرد.
از سیزده سالگی تکالیف دینی خود را انجام می داد
نماز میخواند و روزه میگرفت و بیشتر اوقات در مسجد حضور مییافت.
علاقه زیادی به مداحی داشت و کتاب های مداحی مطالعه می کرد. با آغاز انقلاب اسلامی به حرکت مردمی پیوست.
پس از پیروزی انقلاب به عضویت رسمی سپاه پاسداران در آمد.
او در کنار اقدامات عملیاتی و گسترش تشکیلات و فرماندهی نیروها، فعالیت فرهنگی، تبلیغی نیز انجام می داد.
وی در دوران جنگ، راهی جبهه ها شد و در عملیات فتح المبین شرکت نمود. بعد از آن به موطن خود بازگشت و در سن هجده سالگی با راهنمایی خواهرش با دوشیزه ای اهل ورامین که از قبل با یکدیگر رفت و آمد خانوادگی داشتند ازدواج کرد. بعد از زندگی مشترک نیز به جبهه می رفت. خواهرش نقل می کند: یک روز که برادرم از منطقه برگشته بود به او گفتم: همسر شما اینجا غریب است، خوب است بیشتر پیش او باشی! او در جواب گفت: دین و اسلام غریب تر است!
این شهید عزیز در سال ۶۲ - ۶۱ بنا به نیاز سیستان و بلوچستان، به همراه خانواده، ترک دیار کرده، عازم آن استان محروم شد و در منطقه فقیرنشین خاش سکنی گزید. در این منطقه، گروهکهای ضد انقلاب، اشرار و خوانین، امنیت و آرامش را از مردم سلب کرده بودند، از اینرو شهید مکتبی به همراه یارانش به مقابله با آنها می پرداخت.
پس از این مقطع زمانی، به گرگان بازگشت. همزمان با آغاز مانور قدس، در قالب نیروهای طرح لبیک و با سمت فرماندهی گردان دیگربار عازم جبهه ها شد. صادق مکتبی سرانجام در آخرین روز سال ۶۴ در عملیت والفجر هشت در جاده #فاو - ام القصر به شهادت رسید🕊🕊🕊 پیکر مطهر این شهید به گرگان انتقال یافت و در گلزار شهدای امامزاده عبدالله به خاک سپرده شد.
از این شهید عزیز، دختری به نام فاطمه به یادگار ماند که هنگام شهادت پدر دو ساله بود.
شهید همواره رزمندگان را به تقوی، خواندن قرآن و دعا و مسائل اخلاقی سفارش می کرد.
او همچنین تأکید می کرد: زندگی نامه شهدا را مطالعه کنید و از سلوک و مرام آنها درس بگیرید.
📡 گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊
https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
📡 تلگرام
https://t.me/Defa_Moqaddas
📡 ایتا
http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
❤️ غرق در بوسه 💕
🌸 ريخته بودند دور و برش و سر و صورت و بازوهاش رو ميبوسيدند. هر كار ميكردي، نميتوانستي حاجي را از دستشان خلاص كني. انگار دخيل بسته باشند، ول كن نبودند.بارها شده بود حاجي، توي هجوم محبت بچهها صدمه ديده بود؛ زير چشمش كبود شده بود،حتي يك بار انگشتش شكسته بود
🍀سوار ماشين كه ميشد،لپهايش سرخ شده بود؛ اینقدركه بچهها لپهاش رو برداشته بودند براي تبرّك! بايد با فوت و فن براي سخنراني ميآورديم و ميبرديمش
➖ خب،حالا قِصِر در رفت! يواشكي آوردنش! وقتي خواست بره چي؟
🌼 بين بچهها نشسته بودم و ميشنيدم چي پچ پچ ميكنند. داشتند خط و نشان ميكشيدند. حاجي را يواشكي آورده بوديم و توي چادر قايمش كرده بوديم.بعد كه همه جمع شدند، حاجي براي سخنراني آمد
بعد از اتمام صحبتهاش سريع سوار ماشين كرديمش.تا چند صد متر، ده بيست نفري به ماشين آويزان بودند.آخر سر مجبور شديم بايستيم و حاجي بياد پايين
🌷یاد سردار بیسر ((حاج محمد ابراهیم همت)) به خیر باد!
گروه واتساپ دفاع مقدس
https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
📡 تلگرام
https://t.me/Defa_Moqaddas
📡 ایتا
http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
💕 بوسه شهید حسن سلطانی بر چهره شهید حسین نوبخت، رزمنده لشگر31 عاشورا(آذربایجان)
🌷شهید دیگر، حسین زادحیدر، مسئول دسته از گردان حبیب بنمظاهر
🔹ارتفاعات #گوجار –کردستان عراق
🔸زمستان66
گروه واتساپ دفاع مقدس
https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
📡 تلگرام
https://t.me/Defa_Moqaddas
📡 ایتا
http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در تقویم جهانی
یک روز به عنوان
#روز_بوسه ثبت شده
تا به عنوان نماد محبت
انسانها به یکدیگر باشد...
اما برخی بوسه ها
بدون شرح مانده و می مانند ...
#روز_جهانی_بوسه
ا▫️⚪️▫️⚪️▫️⚪️▫️
📽 #فیلم_جالب | ارادت پیرمرد رزمنده بسیجی نسبت به آیت الله خامنه ای💕❤️
🌴 دوران #دفاع_مقدس
📡 گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊
https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
📡 تلگرام
https://t.me/Defa_Moqaddas
📡 ایتا
http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
🍃میخواهم بیشتر بشناسمت. میخواهم بیشتر با تو و امثال تو #انس بگیرم. آری،اتاق ذهن من میخواهد پر شود از نجواهای شب #عملیاتی، همان شبهایی که درخشش #ملکوت اعلا را به وجد می آورد🥺
🍃به اسم رب #شهدا، انگشت را به تایپ وامیدارم و نامت را در #گوگل سرچ میکنم. #شهید_علی_جابری دفاع مقدس🌹
🍃عجیب است! گوگل تنها تو را کشته شده ای همچون #علی_اصغر حسین (ع) میشناسد و تمام تو را اینگونه وصف میکند: چون علی اصغری #تیر بر گلو نشسته... همین کفایت است برای #عاشقی پر کشیده. از او که بگویی دلها را به سمت #کربلا روانه سازد.گلوی بریده، عطش، عشق، #شهادت😭
🌺 ۱۵ تیر ۱۳۶۶ - سالروز #شهادت
#شهید #علی_جابری — (ماووت عراق – نصر ۴ )
مسئول گروهان بعثت از گردان زهیر لشکر ۱۰ سید الشهدا (علیه السلام)
📅تاریخ تولد: ۱۴ آبان ۱۳۴۶
🥀مزار شهید: قطعه ۲۹ بهشت زهرا
🔹مداحی هم میکرد
روضه های حضرت علی أصغرش (ع) عجیب بود.بار آخرهم توی حسینیه سنندج از حضرت علی أصغر میخواند:
سوختم از آتشت آه چه سوزان تبی.همچو لب خشک تو هیچ ندیدم لبی.گریه کنم های های در عوض لای لای ...
📡 گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊
https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
📡 تلگرام
https://t.me/Defa_Moqaddas
📡 ایتا
http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
📆 ۱۵ تیر ۱۳۶۲ - سالروز شهادت شهید #مصطفی_ردانیپور شاگرد آیت الله بهاء الدینی، بهجت و جانشین شهید خرازی و فرمانده قرارگاه فتح سپاه
📡 گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊
https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
📡 تلگرام
https://t.me/Defa_Moqaddas
📡 ایتا
http://eitaa.com/DefaeMoqaddas