نبودنهایی هست
که هیچ بودنی جایِ آن را پُر نمیکند
نمیدانم
چطور
چرا
چگونه
دوست داشتنت درمن جوانه زد
نمیدانم از کِی
دلتنگ و بی تابت شدم
اما این را خوب میدانم
که خیلی وقت است
که نیستی
که ندارمت
کاش امشب اتفاق تازه ای می اُفتاد
و خدا نامتو را در فالِ حافظ من قرار میداد
دلم سرزده آمدنت را میخواهد
که دست دلتنگی را بگیری و راهی اش کنی
برود و دست از سرِ من بردارد
بوی عطرت بپیچد
دوباره پُر شوم از هوای تو
ردِّ پایِ باران چشمانم را بگیریم
مثلِ همان روز
که چشم در چشم قاب عکست شدم
و با نم نم شبنم چشمانم
چشم در چشم تو
گل لبخند بر لبانم نشست....
#ای_سردار
#ای_شهید